یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام ارزیابی خود را از وضعیت مجلس دهم، انتخابات مجلس و ریاستجمهوری و دفاع از کمپین فرزندت کجاست و... بیان کرد.
باهنر اداره و جمع کردن مجلس را بسیار سخت میداند و معتقد است کار رئیس مجلس از جهاتی از کار روسای دو قوه دیگر سختتر است چرا که روسای قوه مجریه و قضائیه میتوانند معاونان و افراد تحت امر خود را عزل و نصب کنند اما رئیس قوه مقننه اول اینکه آمر نیست و بعد هم اینکه نایب رئیسانش را هم نمیتواند خودش انتخاب کند.
باهنر معتقد است: «با مِن و مِن کردن و شل حرف زدن ( در جایگاه ریاست مجلس ) یکدفعه یک سال طول میکشد یک لایحه یا طرح هم از مجلس بیرون نمیآید»
او همچنین در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «برخی منباب خیراندیشی میخواستند دولت را عوض کنند» و «بعضی انقلابیگری را در پرخاش به همه میدانند»
باهنر در این مصاحبه به مباحثی ازجمله تشکیل شورای عالی سرانقوا به دلیل همراه نبوده سران سهقوه، آقازادهها و کمپین فرزندت کجاست، انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و روسای جمهور قبلی اشاره میکند.
مشروح گفتوگوی ایلنا با محمدرضا باهنر را در زیر میخوانید:
با توجه به اینکه شما حدود سه دهه در مجلس حضور داشتید ارزیابی شما از مجلس دهم چیست؟ برخی معتقد هستند نقش قوه قانونگذاری در کشور کمرنگ شده است. همچنین با توجه به اینکه سال آینده انتخابات مجلس را پیش رو داریم چه راهکارهایی برای تشکیل مجلسی پویاتر پیشنهاد میدهید؟ شما پیشنهاداتی در باب اداره مجلس به صورت تحزب یا ایجاد دو مجلس در کشور داشتهاید اما این پیشنهادات برای سال آینده محقق نخواهد شد. درنتیجه با ساز و کارهای فعلی کشور چه پیشنهادی دارید که سال آینده مجلس بهتری تشکیل شود.
بالاخره مجلس یک سری اشکالات ساختاری دارد که خیلی هم ارتباطی با اشخاص و نمایندگان ندارد و تفاوتی به وجود نمیآورد که این افراد چه کسانی و از چه جریانی باشند. اول اینکه خاستگاه مجلس ما منطقهای و بعضا قومیتی و صنفی و جنسیتی است و بنابراین فرصت، توان و امکاناتش را ندارند که به منافع ملی فکر کنند. منافع منطقهای، صنفی، حزبی و جنسیتی الزاما بر منافع ملی منطبق نیست و خیلی جاها پیش میآید که منافع ملی در مقابله با منافع منطقهای باشد. نماینده چارهای ندارد و باید منافع ملی را برای منافع منطقهای فدا کند.
من اخیرا یک حرف سنگینی زدم و حال بازهم میگویم چراکه شاید تکرار آن، توجه را جلب کند و آن این است که من مدعی هستم که اکثریت قریب به اتفاق نامزدهای انتخاباتی که میخواهند وکیل بشوند و همچنین مردمی که میخواهند رای بدهند نمیدانند مورد وکالت چیست. نمیدانند که اختیار و وظایف یک نماینده چقدر است و وظایف نماینده چیست. نمیدانند نماینده با توجه به قانون اساسی باید چه مسائلی را پیگیری کند. به همین دلیل گفتوشنودهای زمان انتخابات منطبق بر اختیارات و امکانات و وظایف شکل نمیگیرد. برخی مطرح میکنند که نماینده یا نامزدها دروغ میگویند. در ریاست جمهوری هم یک عده وعده و وعیدهایی میدهند که در توان و اختیارشان نیست بعد که به میدان عمل وارد میشوند، آن اتفاقاتی که حدس میزدند نمیافتد و مردم تصورشان این میشود که اینها یا از اول خلاف گفتند یا چون به مجلس رسیدهاند حرفهایشان یادشان رفته است. در حالی که موقعی که اینها به مجلس میروند میبینند که اصلا آن اختیارات را ندارند و آن کارها را نمیتوانند انجام دهند.
فرصت نمایندگی نمایندهها بعد از انقلاب به طور متوسط یکونیم دور بیشتر نبوده است، البته افرادی هم استثنا هستند. در هر دوره انتخابات مجلس به طور متوسط ۶۰ یا ۶۵ درصد از نمایندگان عوض میشوند. بعضیها میگویند اینها چون خوب کار نمیکنند این اتفاق میافتد، اما همه نمایندهها که بد کار نمیکنند، همه زحمت میکشند و دوندگی میکنند، مردم را میبینند و حوزه انتخابیه خود را رسیدگی میکنند، اما علت اینکه یک نماینده بیشتر از یکونیم دوره نمیتواند در مجلس بماند این است که مورد وکالت را نه موکلین و نه وکلا نمیدانند.
نماینده به مجلس میآید و میگوید در دورههای گذشته هیچ کس برای منطقه ما کاری نکرده است من آمدهام تا اشتغال و بیکاری و رکود را حل و پروژههای عمرانی را تمام کنم، بعد که به مجلس میآید میبیند که از این خبرها نیست و اینها چیزهایی نیست که یک نفر تصمیم بگیرد و حل شود. نماینده بیچاره هفتهای صد نامه مینویسد که فلانی کار ندارد و به او کار دهید و خطابش هم یا فرماندار یا اداره کل و... است، خب آنها هم چهکار کنند؟ و این نامهها مدام بیرون میآید و بیخاصیت میشود. این اشکالات ساختاری در همه مجلسها بوده در مجلس دهم هم هست.
نماینده وقتی به مجلس میآید حداقل توقعش این است که پروژههای عمرانی نیمه کاره حوزه انتخابه او تمام شود ولی ما ۴۰۰ هزار میلیارد تومان پروژه نیمه تمام داریم و هرساله دولت خیلی هنر کند، بین ۲۰ تا ۳۰ هزار میلیارد تومان بودجه عمرانی تخصیص دهد که این ۳۰ هراز میلیارد تومان هزینه نگهداری آنها هم نمیشود یعنی استهلاک این پروژهها بیش از این ۳۰ هزار میلیارد تومان است بنابراین نماینده این توقعات را دارد اما بعد که به مجلس میآید، میبیند که نمیشود و راه حل آن مسائل این نیست، بلکه راه حلهای دیگری دارد.
مورد خاص مجلس دهم این است که فراکسیون اکثریت ندارد. تمام مجالس گذشته بالاخره چپیها یا راستیها فراکسیون اکثریت داشتند و میدانستند که باید در مجلس چهکار کنند. مجلس دهم شده سهتا فراکسیون اقلیت و بنابراین نمیتوانند تصمیم درستی در مجلس بگیرند. به عنوان مثال مجلس دهم در اسفندماه سال گذشته سه وزیر را استیضاح کرد و به هرسه هم رای داد و رایی بالاتر از روز اول هم به آنها داد بعد یک مقدار به کیان مجلس برخورد و بعد از این هر وزیری را که استیضاح کردند به استیضاحش رای داد که آقای ربیعی و کرباسیان از این نمونه هستند، بعد دیدند که تند شد دولت چهار وزیر را معرفی کرد و دوباره به همه رای دادند و آدم احساس میکند اصلا تعادلی وجود ندارد. انشاالله وزرایی که انتخاب شدند موفق باشند. خیلیها معتقد بودند که آقای شریعتمداری اگر در وزارت صمت استیضاح میشد استیضاحش رای میآورد اما همان وزیر استعفا داد و جایی دیگر رای آورد و علت اصلی این اتفاقات این است که مجلس فراکسیون اکثریت ندارد.
بعضیها تعارف میکنند و میگویند به این دلیل که برخیها در مجلس نیستند، مجلس ضعیف شده است. همین الان هم آدمهای سابقهدار با سوابق مدیریت وزارتخانهها و استانداریها در مجلس دهم زیاد هستند اما یک فراکسیون اکثریت وجود ندارد. در عالم سیاست در دنیا هم همینطور است که دولتهای ائتلافی معمولا دولتهای ضعیفی هستند. در مجلس دهم هم نمایندگان هرکاری که بخواهند بکنند، باید با هم ائتلاف کنند که باعث ایجاد ضعف میشود. نکته جالب این است که این فراکسیونها کفشان هم شناور است، یعنی اگر ما میدانستیم که این ۸۰ نفر در این فراکسیون و این ۹۰ و ۹۵ نفر در این فراکسیونها هستند، امکان مذاکره وجود داشت. این دوره در مجلس دهم ۱۴۰ نفر از نردبان امید کاندید شده و رای آوردند و وقتی که خود آقای عارف کاندیدای ریاست میشود، ۱۰۳ رای بیشتر نمیآورد پس آن ۵۰ نفر مابقی کجا هستند؟ بنابراین یک سری اشکالاتی این شکلی هم وجود دارد.
دولت هم در این قضایا یک حالت ویژهای دارد، بعضی پارامترها مثل برجام پارامتر بیرونی است. دولت هم جاهایی احساس میشود که به دنبال یک تحول و اتفاق جدید نیست، وضعیت کشور هم که عادی نیست اینها دست به دست هم میدهد و آنگاه افکار عمومی به این جمعبندی میرسد که مجلس، دولت، قوه قضاییه و بقیه ضعیف و ناکارآمد هستند.
شما قبلا از سختتر شدن کار رئیس مجلس در دوره دهم گفته بودید اما آیا این مورد باعث نشده آقای لاریجانی برای مدیریت مجلس به سمت دیکتاتوری پیش برود؟ لاریجانی بعد از گذشت یکی دوساعت از آغاز صحن علنی جلسه را ترک میکند و برای برخی طرحها خود را به مجلس میرساند.
اوایل همین دوره دهم بود بنده یک مصاحبه زنده از صدا و سیما داشتم و آنجا داشتیم راجع به مسائل سیاسی کشور صحبت میکردیم. مجری سوال کرد که شما از عملکرد نواب رئیس مجلس راضی هستید یا نه؟ من آنجا پاسخم این بود که «شما یک موقع میخواهید سال اول نایب رئیسی آقای پزشکیان را با سال دوازدهم من مقایسه کنید که این بیانصافی است. من دوازده سال تجربه داشتم و فراز و نشیبهایی را طی کردم تا مقداری تجربه به هم رساندم اما آقای پزشکیان روز اول که آمده نایب رئیس شده و شما اگر توقع داشته باشید که مسلط به آییننامه باشد و... خب اینطور نیست. اما اگر عملکرد آقای پزشکیان را با سال اول من مقایسه کنید خیلی هم خوب دارد کار میکند و مسلط هم هست.»
در تاریخ مجلس نداشتیم کسی را که دو سه دوره منشی یا دبیر باشد و بعد نایب رئیس شود و فقط من هستم که دو دوره منشی بودم و بعد نایب رئیس شدم. آن موقع که دبیر بودیم در مجلس رفت و آمد داشتیم و توصیه میکردیم، لابی میکردیم. روز اولی که آقای حدادعادل در مجلس هفتم جلسه را برای اداره به من تحویل داد در حال اداره جلسه یادم رفت که من رئیس جلسه هستم که بلند شدم و رفتم و تا نزدیکیهای پلهها هم رسیدم که یکدفعه یادم آمد که من رئیس جلسه هستم و آنموقع خبرنگاران حواسشان به من نبود از ما عکس و فیلم نگرفتند و اگر فضاهای مجازی مثل امروز بود کلی سروصدا در کشور راه میانداختند. به هرحال اینطوری است که آدم روز اول ممکن است این اشتباهات هم بکند اما به عنوان نایب رئیسی که سال اولشان است که دارند کار میکنند خوب اداره میکنند.
آقای لاریجانی رئیس مجلس دهم همان آقای لاریجانی رئیس مجلس نهم است. آقای لاریجانی وقتی مجلس نهم را میخواهد ترک کند، جلسه را به دست کسی میدهد که ۱۲ سال نائب رئیس بوده است و خیالش راحت است و اطمینان دارد. سابقه من در نایب رئیسی بیش از سابقه آقای لاریجانی در ریاست است. آقای لاریجانی موقعی که میخواهد جلسه را ترک کند جلسه را به کسی تحویل میدهد که مطمئن است این فرد ده سال مجلس را اداره کرده است و حتی برخی میگفتند آقای حدادعادل و لاریجانی اگر جایی سخت بود جلسه را تحویل من میدادند و میرفتند. آقای لاریجانی امروز موقعی که میرود مجلس را به دست کسی میدهد که سال اولش است که نایب رئیس شده و جمعکردن مجلس هم کار شوخی و سادهای نیست.
در مجلس هفتم آقای حدادعادل رئیس مجلس و بنده نایب رئیس بودم و آقای ابوترابی هم نایب رئیس دوم بود. روزی من داشتم جلسه را اداره میکردم آقای مرحوم سید مهدی طباطبایی که نماینده تهران بود هم داشت سخنرانی و نطق انجام میداد. ایشان گفت «ما در عجب مجلسی گیر کردیم! سه تا رئیس داریم یکیشان شاعرانه اداره میکند که منظورش آقای حدادعادل بود، یکیشان متواضعانه اداره میکند که به آقای ابوترابی اشاره داشت و یکی هم مستبدانه اداره میکند که مقصودش با من بود.» و من هم همانجا صحبتش را قطع کردم و گفتم آقای طباطبایی خیلی ممنون که دارید از من تعریف میکنید.
همه مجلسیها معتقد بودند که باهنر خیلی مستبد است اما جالب است که این قاطعیت در اداره جلسه در کوتاه مدت ممکن بود که نماینده را دلخور و گلایهمند کند اما موقعی که برای نایب رئیسی کاندیدا میشدم دوباره همه به من رای میدادند. بعضی وقتها یک موضوع در مجلس یک ساعت و نیم طول میکشید و بعد من جلسه را اداره میکردم ظرف یک ربع مساله را حل میکردم. مدام مِن و مِن کردن و شل حرف زدن یکدفعه یک سال طول میکشد یک لایحه یا طرح هم از مجلس بیرون نمیآید.
رئیس مجلس عملا با رئیس قوه مجریه و قوه قضائیه فرق میکند. رئیس قوه مجریه اگر یک وزیر را قبول نداشته باشد او را عزل میکند و رئیس قوه قضائیه اگر معاون خودش را قبول نداشته باشد هم همینطور، اما رئیس مجلس تنها کسی است که نایبانش را هم خودش انتخاب نمیکند. رئیس مجلس که نمیتواند نایب رئیسان را انتخاب کند و دیگران هستند که نایب رئیسان را انتخاب میکنند.
زمانی آقای اعلمی نماینده مجلس بود که زیاد ایراد میگرفت. یک موقع یک تذکر آییننامهای داشت و من داشتم جلسه را اداره میکردم و بعد من گفتم تذکر وارد نیست، داد زد و گفت آقای باهنر ما تو را بالا بردهایم و خودمان هم تو را پایین میآوریم و من هم جواب دادم حرفت کاملا درست است من با رای شما بالا آمدهام و با رای شما پایین میآیم اما تا زمانی که اینجا هستم به وظایف خودم عمل میکنم، هرموقع شما نخواستید من را پایین آورید. اما رئیسجمهور اینطور حرف نمیزند و میگوید اگر این کار را نکنی تو را عزل میکنم. بنابراین میخواهم بگویم ریاست بر مجلس اتفاقا باید ریاست بر قلبها باشد، ریاست بر اقناع و افکار باشد. رئیس مجلس عملا مبصر است و آمر نیست. رئیس مجلس دستور دهنده نیست. بنابراین رئیس مجلس باید یک جاهایی شل بگیرد و یک جاهایی سفت بگیرد و قاطعانه عمل کند. اگر یک نمایندهای خیلی عصبانی میشد یک طنز و شوخی با او میکرم و مساله را حل میکردم. بنابراین این که برخی میگویند که آقای رئیس مجلس وقتی مسائل مهمی است خودش میآید اداره میکند خب حقش هست و بالاخره رئیس مجلس است و پاسخگو است.
اما رئیس مجلس چه کاری مهمتر از ریاست مجلس دارد که پس از ساعاتی جلسه را ترک میکند؟
اینکه رئیس مجلس چهار ساعت روی یک صندلی بنشیند، من فکر میکنم یک زندانی را اگر قوه قضائیه محکوم کند که مجبوری چهار ساعت روی یک صندلی بنشینی و از سر جایت هم تکان نخوری این شکنجه است، آدم است آهن که نیست ربات که نیست. آقای رئیس مجلس خیلی کارهای مهمتر از اداره مجلس دارد. اداره مجلس که فیزیکی نیست. شما مدیرعامل یک شرکت چند ملیتی بزرگ که برخی از آنها گردش مالیشان از گردش مالی پنج کشور هم بیشتر است را مشاهده کنید. اما این مدیرعامل هم کارش سر جایش است و هم به وقت خودش تفریح دارد و بنگاهش هم دارد میچرخد. درنتیجه سیستم باید اداره کند، کارگر که نیستند. همین الان هم من معتقدم در کشور خودمان رئیسجمهور اگر خوب بتواند اداره کند، روزی پنج شش ساعت باید کار کند. یک رئیسجمهور اگر روزی ۱۸ ساعت کار کند، این بیچاره که سلولهای مغزش هم میمیرند.
کارهای مهمتر رئیس مجلس؛ هر رئیس مجلسی که از خارج میآید باید با رئیس مجلس ما ملاقات داشته باشند، با شورای امنیت باید ملاقات داشته باشد، جلسات سران سه قوه را باید برود، مساله هستهای که پیش میآید باید برود مذاکره کند و مشورت کند، در شورای عالی انقلاب فرهنگی باید حضور داشته باشد. رئیس مجلس همزمان عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و عضو دهها جلسات مهم کشوری که تصمیم قاطع میگیرند، هست. یک زمانی هم که مساله مهمی در مجلس باشد، برمیگردد و خودش اداره میکند.
در این مدت اخیر ما شاهد این هستیم که تصمیمات کشوری دارد در یک سطوح بالاتری از حاکمیت انجام میشود مثل شورای هماهنگی سه قوه، شورای نظارت مجمع تشخیص و... اما آیا از نظر شما این شوراها اصل تفکیک قوا را مخدوش نکرده است؟
کسی شوخی میکرد و در عین حال جدی هم بود و میگفت این مونتسکیو هم که مرده است وقتی تفکیک قوا را تعریف کرد اینطوری تفکیک قوا را تعریف نکرده بود. در تفکیک قوا، قوا باید همگرا و همسو و همراه مملکت را اداره کنند، اگر قرار باشد به جای اینکه دست همدیگر را بگیرند پای همدیگر را بگیرند که مملکت اداره نمیشود. متاسفانه قبل از همین جلسه روسای قوا که اخیرا با پیشنهاد و تدبیر مقام معظم رهبری تشکیل شد، روسای قوا همهشان از هم طلبکار بودند؛ دولت میگفت مجلس نمیگذارد من کار کنم، مجلس میگفت دولت نمیگذارد من کار کنم و قوه قضائیه میگفت این دوتا دارند خرابکاری میکنند و دولت میگفت من هرجا میخواهم کار کنم قوه قضائیه جلوی من را میگیرد، اینطوری مملکت پیش نمیرود. اصلا قرار نیست تفکیک قوا این باشد که هرکس کار خودش را بکند.
پس چرا در گذشته و اوایل انقلاب اختلافات به این شکل وجود نداشت؟
اوایل انقلاب هم اتفاقا همینطوری بود. اوایل انقلاب سه تا رئیس قوه همدل و همراه کار میکردند.
یعنی الان با هم همدل کار نمیکنند؟ چرا چنین نیست؟
کار نمیکردند دیگر! پس این اختلافات بیخودی بود؟ یعنی به رئیسجمهور میگفتیم چرا کار نمیکنی میگفت قوه قضائیه نمیگذارد. به قوه قضائیه میگفتیم چرا کار نمیکنی، میگفت اینها فاسدند. شما تریبون مجلس را نگاه کنید از اول تا آخر میگویند دولت ناکارآمد است یا میگویند فاسد است. من از نظر سیاسی در جناح دولت نیستم همه هم میدانند اما دولتی که مستقر است همه باید کمکش کنند تا راه بیافتد. اگر بنا باشد وزیر هر روز از استیضاح و سوال بترسد و بعد یقهاش هم بگیرند، بعد تحقیق و تفحص هم بکنند بعد یک سری تقاضاهای غیرقانونی و نمیگویم نامشروع داشته باشند که نمیشود. طرف میرود وزیر را استیضاح میکند، ظاهرش این است که میگویند وزیر ناکارآمد است، بعد به آخرش نگاه میکنید میگویند مدیرکل را در استان اگر عوض میکردی من مشکلم حل میشد، این که نمیشود. حتما اینها باید همدل و همسو باشند اتفاقا این جلسه روسای قوا خیلی از این اختلافاتی که به رسانهها کشیده میشد، راحل کرد.
شورای عالی امنیت ملی اوایل انقلاب نبود و بعد از اصلاح قانون اساسی تشکیل شد، شورای عالی امنیت ملی عملا سیاست خارجی را به عهده گرفت که به عنوان مثال ما امروز سطح رابطهمان با انگلستان چه میزان باشد آیا سفیر داشته باشیم یا سطح روابط را کاهش دهیم و کاردار داشته باشیم، آیا لبخند بزنیم یا اخم کنیم. همهدر شورای عالی امنیت ملی بحث میشود شما فرض کنید درمورد رابطه ما با کشورهای خارجی اگر بنا باشد برای تکتکشان مجلس وارد بحث بشود، اصلا مصلحت نیست. درست است مجلس در راس امور است، من خودم مجلسی بودم.
از طرفی هم مردم رای دادهاند و میخواهند خودشان در تصمیمگیریهای کشوری نقش داشته باشند.
نظر من این است که مردم رای دادهاند و درست هم هست. مردم به رئیسجمهور هم رای دادهاند سیاست خارجی کشور طبق قانون اساسی کشور به ریاست رئیسجمهور تنظیم و تدوین میشود. اگر یک زمانی یک اتفاق غیرمترقبهای بیافتد ما خودمان هم در مجلس یک قانون تصویب کردیم که دولت موظف است سطح رابطه خود را با انگلستان یک پله پایین بیاورد آن یک استثنا هست و اشکالی ندارد اما یک قرارداد نفتی و قرارداد بین دولتها در قانون اساسی آمده که مجلس باید تصویب کند اما شرکت ملی نفت ایران اگر خواست با یک شرکت نفت مالزی قرارداد فروش نفت ببندد، آیا این باید به مجلس بیاید؟ فرض کنید یک قرارداد نفتی مثلا فروش صدهزار بشکه به فلان شرکت چینی مطرح باشد. این قرارداد اگر اسناد و مدارکش را بیاورید ده زونکن بزرگ بینالمللی است و واژه به واژه آن هم معنا و تعریف حقوقی دارد. تفسیر شورای نگهبان هم این نیست. قرارداد بین شرکتها ربطی به مجلس ندارد قرارداد بین دولتها است که ربط پیدا میکند. زمانی دولت میخواست ساعت کار اداری را عوض کند، مجلسیها یک مقدار دعوا داشتند با دولت و رفتند یک قانون تصویب کردند که ادارات صبحها باید ساعت ۸ شروع بشود، این موضوعات ربطی به مجلس ندارد اجرایی است و قوه مجریه باید تصمیم بگیرد.
جلسه همدلی و همراهی یک مساله است و یک مساله دیگری هم که مهم است مربوط به زمان بحرانها است. فرض میکنیم که الان آقای ترامپ دارد ظالمانه تحریم میکند ما برای اینکه نفتمان را بفروشیم باید با یک عده مذاکره کنیم و برای یک عده باید دون بپاشیم. اگر بگوییم برای رضای خدا یا برای شب اول قبرتان بیایید و از ما نفت بخرید که نمیشود چون منافع متقابل است. ما باید دون بپاشیم که مثلا کشور چین اگر تا به حال نفت را به قیمت جهانی از ما میخریده الان بتوانیم دو درصد به او تخفیف دهیم و بگوییم بیا نفت بخر اگر ما تخفیف ندهیم عراق که یک سری مخازن نفتی مشترک داریم، میآید به شل تخفیف میدهد و میگوید این توسعه میدان نفتی را انجام بده و اگر به نتیجه رسید من هر بشکه نفتی را اینقدر میدهم، حال اگر ما بگوییم که تخفیف نمیدهیم خب تمام نفتهای زیرزمینی را بر میدارد و میبرد.
مجری باید دستش آزاد باشد و بتواند مذاکره کند و تخفیف بدهد، سوبسیت بدهد و قیمت را پایین و بالا ببرد. اگر تمام این مسائل قرار باشد به یک جایی در مجلس برود یا حتی در اعضای هیات دولت تصویب شود که اصلا کار جلو نمیرود. الان که یک جنگ تمام عیار اقتصادی به نام تحریمها علیه ما شروع شده و فرماندهی جنگ هم از پنتاگون به وزارت خزانهداری امریکا و سیاست خارجی امریکا رفته است، ۴۰۰ نفر را در وزارت خزانهداری و وزارت خارجه امریکا مامور کردهاند که دقیقا تحریمهای ما را دنبال کنند. طرف میآید با یک شرکت کوچکی در انگلستان مذاکره میکند که این را فروختی یا نفروختی؟ این کار و آن کار را بکن. الان ۴۰۰ نفر در هیات حاکمه امریکا برای این جنگ مامور هستند. ما هم داریم میجنگیم و باید بجنگیم. تعدادی فرمانده باید تعیین کنیم و به آنها اختیار هم بدهیم، مثل زمان جنگ است. یک فرمانده گردان را در نظر بگیرید گردانهایش را در اختیارش میگذارند و میگویند برو حمله کن، طرف اگر بترسد و بگوید من اگر از این طرف بروم دوتا شهید بیشتر بدهم فردا مرا محاکمه میکنند که چرا شما گردان را از این سمت بردید باید از آن سمت میبردید. با این وضعیت که فرمانده اصلا نمیتواند کار بکند. فرمانده اولا باید قابل اعتماد باشد و سپس مختار. مختار در میدان تا بتواند جنگ کند. ممکن است سه تا شهید بدهد ممکن است چهارتا کشته هم بگیرد که هردوتایش حق است.
ما از نظر فضای کسب و کار در دنیا کشور صد و دهم هستیم مثلا یک کسب و کار در کشور ما میخواهد راه بیافتد ۱۲ ماه طول میکشد و یک کسب و کار در گرجستان بخواهد راه بیافتد ۲۴ ساعت طول میکشد این ۱۲ ماه سیستم بروکراسی هست و میگویند برو از این امضا بگیر و از آن امضا بگیر و اینجا و آنجا استعلام کن که این استعلامهایی که میگیرند اولا در آن فساد ایجاد میشود، این امضاها امضاهای طلایی میشود که طرف امضا بکند یا نکند. آقای رئیسجمهور میگفت محرمانه به وزیر صنعت گفتهام که بعضی از مدیران قدرتشان بالاست. آقای روحانی میگفت من به وزیر صنعت توصیه کردهام که بعضی از این مدیران هستند که اگر سلمان و ابوذر هم هستند یک سال که ماندند عوضشان کن. اینها اگر آنجا بمانند فاسد میشوند. فرمانده باید اختیار داشته باشد و تصمیمی بگیرد و اقدام کند و البته اگر سواستفاده کرد و چشم و دستش آلوده شد آن موقع هم باید برخورد شود. ما درحال حاضر بحران نداریم اما الان زمان غیر عادی و زمان یک جنگ تمام عیار اقتصادی است و دولت باید اختیار داشته باشد و در جلسه سران قوا تصمیم بگیرند و اختیارات باید بدهند و البته دولت هم باید سرحال و شاداب عمل کند.
اگر در این جلسات این تصمیم گیران از قانون فراتر رفتند آیا ایرادی ندارد؟
قانون مراحل مختلفی دارد. بخش نامه هم از نظر حقوقی قانون است.
منظور من قانون مجلس است یعنی نیازی نیست که در مجلس بیاید و تصویب شود؟
اگر قانونی بود که قرار شد این قانون شکسته شود، بله هیچ مرجعی در کشور ما حق کار فراقانونی ندارد. اما یک موقع است که باید یک قانون دو فوریتی به مجلس بیاید تا هماهنگ کنند و کمک کنند و ظرف ۷۲ ساعت تصویب و حل شود. اگر این را خواستد ۷۲ روز طول بدهند، اصلا سیل وقتی همه چیز را برد تازه آقایان به این نتیجه میرسند که تصویب بکنند و یا نکنند. آنجا بله یک اختیارات مطلقه ولی امر داریم. یعنی فرض کنیم که روسای سه قوه به یک جایی رسیدند که الزما باید یک قانونی را دور بزنند خودشان حق ندارند ولی اگر شورای عالی امنیت ملی تصویب کند و به تایید مقام معظم رهبری برسد حق دارند.
بحثی که الان رسانههای خارجی آن را مطرح می کنند بحث آقازادهها است که در خارج از کشور به سر میبرند. با اینکه مردم و مسئولان ما شعار مرگ بر امریکا سر میدهند چرا برخی از فرزندان مسئولان در امریکا بوده یا هستند؟
همان کمپین فرزندت کجاست خوب است و دنبال شود که هر کس آقازادهاش کجاست و چکار میکند، آیا درس میخواند و چقدر موقعیت دارد، همین خوب است.
نظر شما درباره صفبندیهای انتخاباتی برای سالهای آینده در کشور چیست و آیا فکر میکنید آقای علی لاریجانی در انتخابات آینده ریاست جمهوری شرکت میکند؟
طی هفت هشت سال گذشته به این دلیل که ما هرسال یک انتخابات داشتیم، قانونی تصویب کردیم و انتخاباتها را دوتادوتا بر هم منطبق کردیم. ریاستجمهوری و شوراها را برهم و مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان را هم برهم منطبق کردیم. انتخابات در کشور ما بسیار مهم است و خیلی از افکار را تحتالشعاع قرار میدهد حتی مسئولان اجرایی تحت تاثیر انتخابات سه ماه قبل از انتخابات دست و بالشان شل میشود، بعد از انتخابات هم میخواهند ببینند که حالا چی بشود و وزیر کی بشود و رئیس کی بشود و درنتیجه کارها زمین میماند. ما گفتیم هر دوسال یک انتخابات داشته باشیم اگر قرار باشد سه ماه قبل و سه ماه بعدش اینطور باشد هر دوسالی شش ماه درگیر انتخابات هستیم. انتخابات خیلی مهم است و مردم هم بسیار حساس هستند و حساسیتشان هم بجا است اما اگر ما همیشه بخواهیم فضای کشور را انتخاباتی نگه بداریم این ظلم است ما خیلی کارهای دیگری هم در کشور داریم بنابراین توصیه اولم به رسانهها این است که انتخابات را زود شروع نکنید.
الان من در موضع یک فرد ایرانی میگویم همه باید از دولت حمایت کنند ولی نزدیک انتخابات بشود باید رقابت هم بکنیم و آن یک بحث دیگر است. رقابت انتخاباتی سرجای خود اما سر زمان خودش؛ اگر قرار باشد از حالا به فکر انتخابات ۱۴۰۰ باشند اولین چیزی که به ذهنشان میرسد این است که ما چکار کنیم که دولت موفق نشود که موقع انتخابات بگوییم این دولت بیعرضه بود. در حالی که الان وظیفه همه جریانات سیاسی این است که کاری بکنند که دولت موفق شود. با اینکه دولتی که مستقر است از حزب ما نیست اما ما معتقدیم که الان موفقیت دولت یعنی موفقیت نظام و شکست دولت هم یعنی شکست نظام بنابراین الان رقابت نداریم.
درباره انتخابات مجلس بنده معتقد هستم انشاالله از تیرماه سال آینده ( شروع شود )؛ البته ما الان کارهایمان را داریم انجام میدهیم از جمله هماهنگی و همفکریها را انجام میدهیم اما معتقدم اینها نباید به رسانهها کشیده شود. برای انتخابات ۱۴۰۰ هم که دیگر به مراتب اصلا نباید بحث شود. الان اگر بخواهید بگردید و آدمها را پیدا کنید ممکن است خیلیها دنبال گرم کردن خود بیافتند که مربی آنها را وسط زمین بفرستد، برای ریاست جمهوری خودشان را گرم میکنند و علاقهمند هم هستند. خیلیها از من سوال کردند که تو هستی؟ ما گفتیم نه.
آقای لاریجانی چطور؟ میتواند باشد؟
آقای لاریجانی میتواند یکی از کاندیداها باشد اما اینکه آیا باهنر الان نظرش قاطعا این باشد که آقای لاریجانی باشد و برود ازش حمایت کند یا نه من میگویم الان اصلا بحثش را نباید کرد. چند وقت پیش تعدادی از اصلاحطلبان میگفتند آقای لاریجانی خیلی خوب است. من نمیدانم آنها میخواهند آقای لاریجانی را خراب کنند که این حرف را میزنند یا میخواهند آبادش کنند؟ من هنوز نیتشان را نمیدانم. چون چندتا از نمایندههای اصلاحطلب تند هم گفته بودند. من باز هم شوخی میکنم نمیدانم که اینها میخواستند آقای لاریجانی را خرابش کنند یا میخواستند آبادش کنند. ولی من معتقدم که الان اصلا نباید بحث کرد. آن کسی که خودش میخواهد رئیسجمهور بشود بسیار خوب دنباش برود.
از من سوال کردند که تو هستی من گفتم نه بنده در مجلس هم نیستم. البته در ستادها هستم فعال هستم، ممکن است از لیستی هم حمایت کنم ولی الان نباید رسانهای شود و الان هم آدمها را نباید تعیین تکلیف کرد اگر شما از الان فکر کنید و معلوم شود که یک نفر میخواهد رئیسجمهور شود این را اگر از حالا من مطرحش کنم که داغونش میکنند. اینقدر این فضای مجازی و غیر مجازی سرش میریزند که اصلا نمیگذارد جان سالم به در ببرد بنابراین حتی آنهایی هم که کاندیدا دارند از حالا نباید کاندیدایشان را علم کنند و رو کنند.
با توجه به اینکه آقای احمدینژاد بارها در مقابل توصیههای مقام معظم رهبری ایستاد اما میبینیم که میتواند در مجامع حضور پیدا کند و سخنرانی کند اما در مورد شخصی مثل سید محمد خاتمی که ولایتمداری بیشتری از خود نشان داده است میبینیم که در مجامع ملی دعوت نمیشود و محدودیت برایش ایجاد میشود و الان دفترش هم تخلیه شده است. این نوع رویکرد متعارض آیا سوال برای مردم ایجاد نمیکند؟ ما چه جوابی برای مردم داریم که این تعارض در برخورد حاکمیت با اشخاص وجود دارد؟
روسایجمهور قبلی متاسفانه هرکدامشان یک جنس خاص خودشان را دارند. خدا رحمت کند آقای مرحوم هاشمی رفسنجانی، بنیصدر، شهید رجایی، آقای احمدینژاد، آقای خاتمی و روحانی اینها هرکدامشان یک شخصیتهای خاص خودشان هستند این ویژگیهای خاص خودشان را دارند.
من بارها و بارها گفتهام آقای خاتمی اگر در جریان سیاسی کشور برگردد میتواند منافعی داشته باشد اما بالاخره ایشان مواضعی را در سال ۸۸ داشت من بارها گفته بودم که من آقای خاتمی را جزو سران فتنه نمیدانم اما در جریانات فتنه خوب عمل نکرد و این مشکل باید حل شود الان هم من اتفاقا میدانم خیلی از اینها امروز دلشان برای استقلال و استقرار نظام و اقتدار نظام میسوزد و الان اتفاقا ما با جریانات رقیبمان در بعضی از مسائل کاملا مشترک هستیم که باید حمایت و کمک کنیم بنابراین آن یک مسالهای جدا است. آقای خاتمی باید به یک صورتی آن کوتاهیها و قصور و تقصیرهایش را جبران کند و من معتقدم اگر همه این کارها اتفاق بیافتد من این مساله ( بازگشت آقای خاتمی به سیاست ) را مفید میدانم.
آقای احمدینژاد یک مقوله دیگری است و اصولا آدمی است که من همان موقع هم بارها گفتهام او متوهم است و فکر میکند ناجی جهان بشریت خودش است و یک سری کارها میکند. باید به صورت ویژه مدیریت بشود. و من فکر می کنم دارد خوب مدیریت میشود. درست است که ممکن است گاهگاهی حرفهای غیر اصولی و هنجارشکن بزند اما دارد مدیریت میشود. من هم معتقدم آقای احمدینژاد برای آینده جایی ندارد و نمیتواند داشته باشد، مخصوصا با تفکراتی که داشته است. اما اینکه الان برخورد بشود و دادگاهی بشود آن هم به مصلحت نظام نیست و موقعیت باید مناسب باشد.
شما قبلا گفتید که یک سری افراد و جریانهایی بودند که قصد داشتند مقام معظم رهبری را قانع کنند به این دلیل که دولت کفایت یا توان اداره امور را ندارد شوراهای انقلاب و شوراهای اینچنینی برای کشور ایجاد کنند که گفتید مقام معظم رهبری هوشیارتر بودند و قبول نکردند و گفتند راهی جز دولت نیست. حال اینها چه کسانی بودند؟
اینکه یک عده از آقا وقت گرفتند و رفتند خدمت آقا و آنجا گفتند خواهش میکنیم دولت را برکنار کنید اینطور چیزی نیست. من یک زمانی درباره مهندس موسوی گفتم من به ایشان گفتهام فلان! بعد گفتند تو با مهندس موسوی ملاقات کردی؟ گفتم نه من از طریق رسانهها گفتهام که اگر مهندس موسوی بخواهد مساله حصر شود یک راههایی دارد باید اینها آن راهها را بپذیرند. در این رابطه هم مساله عبور از روحانی را در زمستان سال گذشته اتفاقا یک عده از اصلاحطلبان شروع کردند که روحانی دیگر تمام شده است و باید عبور کرد. بعضیها تصورشان این بود که چون دولت الان سرحال نیست و خسته است و آن مسائل تحریمها هم دارد پیش میآید از این فرصت استفاده شود و یک انقلابی شود و فرض کنیم دولت کنار برود. یک زمانی خود احمدینژاد میگفت؛ رئیسجمهور استعفا بدهد و رئیس قوه قضائیه هم برکنار شود و رئیس مجلس هم همینطور و از اول بچینیم و از این حرفها میزد و دیگران هم گفتند. بعضیها داشتند یک فضایی در کشور به وجود میآوردند که برخی از آنها منباب خیراندیشی هم بود میگفتند که الان موقعیت مناسبی است و از این تنور گرم استفاده کنیم و دولت و همه عوض بشوند.
زمانی که خبرگان رهبری یک اجلاسیه داشتند و بیانیه دادند و یک مطالباتی را از دولت بیان کردند که دولت باید مشکلات گرانی را حل کند و ... پنج شنبه همان هفته با حضرت آقا ملاقات داشتند حضرت آقا مضمون حرفشان این بود که همه این مشکلات باید حل شود اما همه کارها را دولت باید انجام دهد و همه باید از دولت حمایت کنند یعنی حضرت آقا این بحث را آوردند که وضعیت غیر عادی نیست. دولت سر جایش است و باید کارش را بکند و البته در کنارش جلسه روسای سه قوه را هم تشکیل دادند و گفتند شما با هم کشور را مدیریت کنید و اگر در جاهایی هم نیاز به اذن من داشتید من به شما اذن میدهم. بنابراین بحث من این است که اینکه شما میگویید چه کسانی؟ ما همواره هم در جناح راست و هم در جناح چپ یک سری آدمهای تندرو داریم.
متاسفانه بعضی وقتها فضای رسانهای طوری میشود که اگر یکی کسی وسط چهاراه بلند شد و ایستاد و به رئیسجمهور و رئیس قوه قضائیه و رئیس مجلس و اینها فحش داد، میگویند این خیلی آدم انقلابی هست. اینکه انقلابیگری نیست. بعضیها انقلابیگری را در پرخاش به همه میدانند. این که انقلابی بودن نیست. انقلابی بودن این است که حرف مستدل بزنید و حرفت مشفقانه باشد و اینکه میگویید چه کسانی هستند تندروهای هر دو جناح هستند.
نزد مقام معظم رهبری هم رفتند؟
نه اصلا. یک عده فشار میآوردند و میخواستند در مملکت چو بیاندارند که الان وقتش هست که بزنیم زیرش و دولت عوض بشود که حضرت آقا فرمودند مملکت خیلی هم عادی هست و باید کارش را ادامه بدهد.