زن جوانی که شوهرش را بهدلیل وادارشدن به تنفروشی به قتل رسانده و به پرداخت دیه محکوم شده است، بهدلیل ناتوانایی در پرداخت دیه همچنان در زندان است.
به گزارش روزنامه شرق، عشرت که در کودکی مورد آزارواذیت قرار گرفته بود، بعد از فرار از خانه به تهران آمد و با مردی آشنا شد و با او بهصورت صیغهای ازدواج کرد. اما مدتی بعد از این ازدواج، شوهرش که مردی موادفروش بود، عشرت را وادار به برقراری رابطه با مردان غریبه میکرد و همین امر باعث شد عشرت نیمهشب شوهرش را به قتل برساند.
این زن ۹ سال قبل در شعبه ۷۲ دادگاه کیفری استان تهران به اتهام قتل شوهرش محاکمه شد و، چون با تصور فاسدبودن همسرش، او را به قتل رسانده بود، به پرداخت دیه محکوم شد. عشرت در آن جلسه رسیدگی، جزئیاتی از زندگیاش را توضیح داد که دادگاه را بهشدت متأثر کرد. در نهایت بعد از اینکه عشرت به پرداخت دیه محکوم شد، رأی صادره در دیوانعالی کشور مورد تأیید قرار گرفت.
عشرت که در زمان بازداشت نوجوان بود و حالا ۲۷ ساله است، در گفتوگویی تلفنی با خبرنگار ما درباره آنچه بر او گذشته است و علت فرارش از خانه گفت: من خیلی کوچک بودم که پدرم فوت شد و بعد از مرگ پدرم همهچیز در زندگی ما تغییر کرد. برادران و خواهرانم همه بهجز یکی بزرگ بودند. آنها یا ازدواج کرده بودند یا اینکه درگیر کارهای خودشان بودند. من و یک برادر کوچکتر از من نیاز به مراقبت داشتیم. همان زمان اتفاقی برای من از سوی یکی از اعضای خانوادهام افتاد که همهچیز را خراب کرد.
عشرت در پاسخ به این سؤال که دقیقا چه اتفاقی افتاد و چرا درباره این اتفاق با کسی صحبتی نکرد، گفت: یادآوری آن روزها خیلی حالم را بد میکند و نمیخواهم دوباره تکرارش کنم. با اینکه در آن زمان به خانوادهام گفتم چه اتفاقی افتاده است، اما آنها حرفم را جدی نگرفتند و من را مقصر میدانستند. دیگر ادامه زندگی در آن خانه برایم ممکن نبود، به تهران آمدم بدون اینکه به کسی چیزی بگویم. البته در تهران یک فامیل داشتم، اما نمیشد در خانه او بمانم و همین هم باعث شد آواره شوم.
این زن درباره اینکه با شوهرش چطور آشنا شد، گفت: ما در پارک همدیگر را دیدیم. من در پارک زندگی میکردم؛ او به من گفت: دختر زیبایی هستم و به من علاقهمند شده است. او گفت: میتوانم با او زندگی کنم. من هم که دیدم چارهای ندارم و حداقل با این ازدواج یک سرپناه خواهم داشت، قبول کردم و زن صیغهای او شدم و در خانه شوهرم زندگی میکردم. البته من میدانستم او موادفروش است و زندگیاش از این راه تأمین میشود، اما فکر نمیکردم بخواهد چنین کاری با من بکند. زندگی ما عاشقانه شروع نشد؛ هیچچیز در آن سرجای خودش نبود، اما اصلا فکر نمیکردم شوهرم بخواهد چنین ظلمی به من بکند.
عشرت درباره اینکه شوهرش او را به مردان اجاره میداد، گفت: اولینبار زمانی اتفاق افتاد که یک نفر به خانه آمد و من فکر کردم از کسانی است که از شوهرم مواد میخریده است. وارد خانه شد و نشست و من هم برایش چای آوردم. بعد شوهرم به سراغم آمد و گفت: باید با این مرد رابطه داشته باشی. تعجب کردم، گفتم چه میگویی فکر کردم مواد زده و حالش خوب نیست، اما او وادارم کرد. بعد که گفتم چرا با من چنین کاری کردی و مگر من زنت نیستم، گفت: تو چندماه است در این خانه هستی و باید خرجی خودت را دربیاوری. شوهرم از آن مردها پول میگرفت. او چندبار من را وادار کرد که این کار را بکنم. من روزبهروز حالم بدتر میشد تا اینکه یک نیمهشب وقتی خواب بود، او را با چاقو زدم. فرار کردم با فامیلمان که در تهران بود تماس گرفتم و گفتم چنین کاری کردهام. او هم گفت: خودت را تسلیم پلیس کن، ما کمکت میکنیم. بعد از چند روز تصمیم گرفتم خودم را تسلیم کنم. بعد از اینکه تسلیم شدم و اعتراف کردم، اولیایدم برایم درخواست قصاص کردند، اما خوشبختانه دادگاه حرفهایم را باور کرد.
متهم درباره اینکه چرا خانوادهاش حالا به او کمک نمیکنند، گفت: مادرم زن پیری است که با حقوق کمیته امداد زندگی میکند و برادر کوچکم که نوجوان است هم با مادرم زندگی میکند. آنها چیزی ندارند که به من بدهد. خواهران و برادران دیگر هم خودشان زندگی دارند و کسی به من کمک نمیکند. چندان هم مایل نیستند که کمک کنند. من ۹ سال است در زندانم. سالهای زیادی تلاش کردم تا مادرم حرفم را باور کند و قبول کند که من در چه شرایطی بودم. او با من حرف نمیزد و میگفت: تو کاری کردی که نباید میکردی. من خیلی تلاش کردم تا باور کند چه بر من گذشته و اگر در همان نوجوانی از من حمایت میکرد، مجبور به فرار از خانه نمیشدم. حالا با مادرم آشتی کردهام و او تنها کسی است که در زندگی دارم. فقط یکی از برادرانم است که سعی میکند به من کمک کند و کارهای زندان را انجام میدهد.
عشرت که در زندان حرفه یاد گرفته است، با درخواست کمک از مردم گفت: در زندان گلدوزی و خیاطی و چند کار دیگر را بهصورت حرفهای یاد گرفتهام و مدرک هم دریافت کردهام؛ هرکسی که حرفهای یاد بگیرد، وقتی آزاد شد به او ۲۰ میلیون تومان وام میدهند تا کاری راهاندازی کند. من هم تلاش کردم و کار یاد گرفتم و حالا هم در زندان کار میکنم. اگر مردم کمک کنند من دیه را بپردازم و از زندان بیرون بیایم برای خودم کاری راه میاندازم. مادرم را که تنها شخص در زندگیام است، پیش خودم میآورم تا با هم زندگی کنیم. من خیلی زجر و بدبختی کشیدهام؛ آنچه بر من گذشت برای کمتر آدمی ممکن است اتفاق بیفتد. مدتهای زیادی با داروی آرامبخش و داروهای دیگر که دکترها تجویز میکردند، میتوانستم ادامه حیات بدهم. حالا هم یادآوری آن روزها مرا نابود میکند. همه میدانیم که قضات بهراحتی حرف متهم را قبول نمیکنند، من وضعیتی داشتم که قضات حرفم را باور کردند و وقتی مدارکی را که به آنها دادم، مشاهده کردند، خودشان گفتند به تو خیلی سخت گذشته است. من از مردم خوب کشورم درخواست دارم من را تنها نگذارند.
با چاپ خبری در هفته گذشته در صفحه حوادث روزنامه «شرق» مردم تاکنون حدود ۱۰ میلیون تومان به عشرت کمک کردهاند، اما او برای آزادشدن از زندان به ۱۹۰ میلیون تومان پول نیاز دارد. او از طریق خیرانی که میشناخته ۳۰ میلیون تومان تهیه کرده است و حالا به ۱۶۰ میلیون تومان دیگر نیاز دارد؛ کسانی که قصد کمک به عشرت را دارند میتوانند با روزنامه شرق تماس بگیرند.