عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت: بنده همیشه با پیشنهاد رفراندوم مخالف بودهام. نه به این علت که با اصل رفراندوم مخالفم. اتفاقا آن را یکی از کارآمدترین روشها برای فصلالخطاب بودن اختلافات سیاسی میدانم. به شرطی که طرفین اختلاف این شیوه را بپذیرند و اگر مخالف بودم به این علت بود که گمان نمیکردم یک طرف این اختلافات در موضوعات پیشنهادی حاضر شود به داوری مردم مراجعه کند
برای نمونه نظارت استصوابی به مفهوم موجود را نمیپذیرند که به همهپرسی گذاشته شود. زیرا روشن است که اکثریت با این گونه رفتار که به حذف بسیاری از افراد صالح و مورد قبول مردم از انتخابات منجر میشود، رای نخواهند داد. بنابراین اگر بتوان آنان را مجبور کرد که نظارت استصوابی را به همهپرسی بگذارند، پیش از آن به گونهای رفتار خواهند کرد که موضوعا نیازی به همهپرسی نباشد. به این معنا که از این شیوه حذف استصوابی کوتاه خواهند آمد چون به طور قطع میدانند که نتیجه همهپرسی چه خواهد شد.
ولی در این میان گمان میکنم که یک مورد استثنا پیدا شده است. الحاق به کنوانسیونهای بینالمللی را میتوان مستثنا کرد و به همهپرسی گذاشت؛ چرا؟
واقعیت این است که مجادلات درباره FATF و NPT و برجام و سایر کنوانسیونهای جهانی به یکی از مهمترین مجادلات در عرصه سیاسی ایران تبدیل شده است. مساله منحصر به داخل و بیرون نظام هم نیست. نمونهاش همین مجادلات در مجلس پیرامون تصویب لوایح مربوط به FATF است که حتی میان دو شاخه از جناح اصولگرا مجادله شدیدی در گرفت.
طرفین ماجرا درباره خوب و بود بودن آن به اظهارنظر پرداختند ولی واقعیت این است که قریب به اتفاق موافقان و مخالفان بیاطلاع از جزییات موضوع هستند و این هم طبیعی است. یکی از خبرگزاریها برای اثبات اینکه مخالفان اطلاعی از مساله ندارند با افرادی که جلوی مجلس اقدام به اعتراض کردند گفتگو میکند.
تقریبا هیچکدام آشنایی با ماجرا ندارد ولی یکی از آنها درباره FATF و CFT میگوید: «از ماهیت این لوایح اطلاع دقیقی ندارم، اما دشمن دنبال جهانیسازی است و میخواهد مسائل امنیتی و اقتصادی را یکدست کند. هدف اصلی دشمن محدود کردن قدرت نظامی ایران است. آنها میخواهند تسلط بیشتری بر اقتصاد ایران داشته باشند.»
به نظر میرسد که حقیقت موضوع از زبان این فرد بیان شده است. بنده هم که موافق FATF هستم، میدانم که این کنوانسیون عوارضی دارد، ولی به یک دلیل دیگری با آن موافقم. موافقم، چون معتقدم که بدون پذیرش کنوانسیونهای بینالمللی و البته مشارکت در شکلگیری و اصلاح آن نمیتوانیم جامعهای رو به رشد و مرفه و آرام داشته باشیم. البته این بدان معنا نیست که با الحاق به این کنوانسیونها مشکلات ما حل میشود. خیر، چنین نیست. ولی بدون حضور در این کنوانسیونها مشکلات ما ژرفتر و بدتر خواهد شد. بنابراین به طور کلی موافق الحاق هستم و البته تحفظات نیز وجود خواهد داشت که موضوعی کارشناسی است.
تا اینجا مسالهای نیست، زیرا موافقت یا مخالفت امثال بنده مورد توجه تصمیمگیران نیست و روی آن حساب نمیکنند. به همین علت کار خود را انجام میدهند. ولی این امر در مورد کنوانسیونها تفاوت دارد. عدم الحاق به آنها چنان تنگناهایی را ایجاد میکند که حتی اگر بنده و امثال آن در ایران هم مخالف الحاق باشیم، خودمان مجبوریم آستینها را بالا بزنیم و به آن ملحق شویم.
مثل همین FATF که در دولت اصولگرا مقدمات الحاق به آن آماده شده بود. دولتی که قصد داشت دنیا را تغییر دهد! ولی مشکل اینجاست که هیچگاه این مساله ریشهای به روشنی طرح نمیشود. همه این کنوانسیونها خلاف شرع (مطابق تعریف رسمی) و قانون اساسی است ولی در عمل با هر توجیهی که هست، تصویب میشود. چرا؟ چون ضرورت وجود دارد. ولی همیشه در رد و تایید آن کلی تنش سیاسی ایجاد میشود که زیانهای فراوانی برای کشور دارد.
از این رو پیشنهاد میشود که موضوع کلی الحاق به کنوانسیونهای بین المللی به همهپرسی گذاشته شود. به ویژه آنکه هر دو طرف گمان میکنند که اکثریت مردم ایران حامی نظرات آنان هستند. این روزها مخالفان FATF بارها و بارها بر این ادعا تاکید کردند که مردم مخالف الحاق شدن هستند. بنابراین چه اشکالی دارد که اصل پذیرفتن و ملحق شدن به کنوانسیونهای بینالمللی (با حفظ تحفظات ممکن) به همهپرسی بگذاریم تا یک بار برای همیشه از این مجادلات تکراری و بیهوده خلاص شویم. ما باید در فرآیند شکلگیری این کنوانسیونها نیز فعال باشیم.
در زمان ریاست آقای یزدی در قوه قضاییه موضوع دیوان کیفری بینالملل مطرح شد. جلسات آن در رم ایتالیا بود.
آقای یزدی در این زمینه فعال برخورد کردند و حتی از آن حمایت کردند و ایران در فرآیند تصویب آن مشارکت و سند اولیه را امضا کرد ولی در ادامه به عضویت آن در نیامد. چرا؟ به همین علتی که نوشتم. ایران در خصوص نظام جهانی در وضعیت خوف و رجا قرار دارد. نه میتواند از آنها دوری کند و نه میخواهد به آنها تن دهد.
دوری را به نفع کشور نمیدانند، حضور را مترادف با انقلاب نمیبینند؛ لذا در یک وضعیت دوگانه قرار دارند. تنها راه برای حل این وضعیت، رجوع به مردم و همهپرسی است که آیا مردم اصولا الحاق به این کنوانسیونها را با شرط تحفظ تایید میکنند یا خیر؟ هر نتیجهای حاصل شد، حداقل از این مجادلات بیحاصل مثل آنچه که در جلسه یکشنبه و پیش از آن گذشت خلاص خواهیم شد.