bato-adv
کد خبر: ۳۷۶۴۴۳

روایت آیدین آغداشلو از غربت با جهان امروز

اصلاً نمی‌توانم جوانی خودم را در این دوره مشاهده کنم. جوان‌ها نه، جهانی که در آن زندگی می‌کنم برای من غریبه است. نوع نگاه جوان‌های امروز به جهان، زندگی‌شان و جایگاهی که باید برای خودشان قائل باشند و نیستند برای من غریبه است. با وجود اینکه می‌دانم بسیاری از در‌ها به رویشان بسته است، اما گاهی خیلی پرتوقع هستند. برای همین فکر می‌کنم اگر الان جوان بودم امکان نداشت بتوانم مسیری را که طی کردم و آثاری را که به جا گذاشتم تکرار کنم.

تاریخ انتشار: ۱۳:۵۰ - ۱۶ مهر ۱۳۹۷
روایت آیدین آغداشلو از جوانی‌ و غربت با جهان امروز
 
آیدین آغداشلو نقاش، گرافیست، نویسنده و تصویرگر کتاب‌های درسی، در آستانه ۷۹ سالگی از جوانی‌اش می‌گوید؛ روز‌هایی آرام که امکانات زیادی هم وجود نداشت. با این همه نسل او آرمان‌گرا بود. نسلی که می‌خواست از هیچ، چیزی بسازد و برای رسیدن به هدف‌های بزرگ شخصی و اجتماعی‌اش با هر مشکلی روبه‌رو شود.
 
گفتگوی ایران با آیدین آغداشلو را در ادامه می‌خوانید:

آن دوره پر از تنگنا و کمبود چه تأثیری روی جوانی‌تان گذاشت؟
باعث شد نیروی بیشتری برای کشف کردن صرف کنم و این دلپذیر بود. هرچیزی با زحمت و تحمل مشکلات به دست می‌آمد و به خاطر بهای سنگینی که پرداخت می‌کردیم قدرش را بیشتر می‌دانستیم. شاید به همین دلیل ماندگارتر شد.

آن زمان دنیا چه خبر بود و چه تأثیری روی جوان‌ها می‌گذاشت؟
راستش را بخواهی دوره جوانی من، دوره کشف و شهود جهان بود. سینما، تئاتر و هرآنچه که انتها نداشت و شگفت انگیز بود، در آن دوره پدید آمد. جوان‌هایی هم که قدم در راه گفتگو و کشف و شهود می‌گذاشتند، در‌ها و پنجره‌های تازه‌ای به سوی‌شان گشوده می‌شد. دلزدگی، افسردگی و بی‌اعتنایی مشخصه دوره جوانی من نبود بلکه تلاش کردن برای به دست آوردن هرچیزی خصیصه آن روزگار بود. البته باید بگویم بخش زیادی از جوان‌های امروز هم درحال طی کردن این مسیر هستند کما اینکه در دوره جوانی من ساختن فیلم برای یک جوان خیلی دور از ذهن بود، غیر از کسی مثل مسعود کیمیایی که در سن ۲۳ یا ۲۴ سالگی فیلم ساخت.

اگر جوانی‌تان در شرایط امروز سپری می‌شد، به نظرتان تا همین حد پربار می‌بود؟
اصلاً نمی‌توانم جوانی خودم را در این دوره مشاهده کنم. جوان‌ها نه، جهانی که در آن زندگی می‌کنم برای من غریبه است. نوع نگاه جوان‌های امروز به جهان، زندگی‌شان و جایگاهی که باید برای خودشان قائل باشند و نیستند برای من غریبه است. با وجود اینکه می‌دانم بسیاری از در‌ها به رویشان بسته است، اما گاهی خیلی پرتوقع هستند. برای همین فکر می‌کنم اگر الان جوان بودم امکان نداشت بتوانم مسیری را که طی کردم و آثاری را که به جا گذاشتم تکرار کنم.
 
این درگیری‌ها، دلزدگی‌ها، پناه بردن به پوچی و بیهودگی فضایی را می‌ساخت که من از عهده‌اش برنمی‌آمدم. چراکه من نسبت به این دنیای پراکنده، در دنیای مستقیم‌تری جوانی کرده‌ام. کمتر از الان به عیش پرستی و سرگشتگی گذشت. من و دوستان اطرافم خیلی هدفمند بودیم و می‌دانستیم چه می‌خواهیم. همین باعث می‌شد خیلی کار کنیم و فرصت هدر دادن وقت را نداشته باشیم.

تفریح‌تان چه بود؟
از همان جوانی تا به امروز باور دارم تفریح نباید متن زندگی باشد، باید پرانتزی باشد جلوی زندگی روزانه. خوشی آن دوره به میزانی که الان مد نظر است، به هر قیمتی و به قول ارنست همینگوی «جشن سیار» نبود. ما اهل میهمانی‌های هرشبی و جشن‌ها را از جایی به جایی بردن و تا صبح ادامه دادن – چیزی که الان هست - نبودیم. نهاد‌هایی هرچند کوچک را در دانشکده‌های مختلف به وجود می‌آوردیم و کار و زندگی سازنده اولویت داشت. برای همین تا دیروقت بیدار ماندن و تا ظهر خوابیدن در گروه‌های ما رایج نبود. حتی در جمع ما نوش‌خوارگی باب نبود و به همین خاطر ما را خشک مذهب می‌دانستند.
 
اوج جوانی من هم مصادف بود با اوج گرافیک در ایران. هم کار می‌کردم هم تفریح. البته بیشترین تفریحم به دیدن فیلم خلاصه می‌شد تا حدی که بعضی دوستانم را به همین خاطر از دست دادم. چون حاضر نبودند یک شب در میان با من سینما بیایند. رفتن به رستوران و سفر هم بخشی از تفریح‌ها بود.

دایره دوستی‌هایتان چطور؟
در مقایسه با این جمع عظیم جوان‌ها، جمع کوچکی بودیم. همه چیز در اشل کوچک‌تر و مختصرتری بود. دوره جوانی من از نظر امکانات و گستره کاری با تعداد کافه‌ها، سینما‌ها و جشنواره‌های حالا قابل قیاس نیست. خیلی مطمئن نیستم، شاید دنبال این بودیم که با کار بیشتر کمبود‌ها را برطرف کنیم. الگو‌هایی را که در ذهن‌مان بود باید به دست می‌آوردیم همان کاری که ناصر تقوایی، بهرام بیضایی و مسعود کیمیایی انجام دادند و همه فیلم‌هایی را که می‌خواستند، ساختند.

نسل شما امیدوارتر بود، این طور نیست؟
امید را می‌شود به عنوان تفاوت عمده دوره جوانی من با جوان‌های امروز در نظر گرفت. در آن دوره امید بشدت زمینه‌ساز و انگیزه آفرین بود تا جایی که به تنهایی به وجود آورنده خیلی از کار‌هایی شد که تأثیرش ۴ یا ۵ دهه بعد نمایان شد. گمان می‌کنم در شرایط کنونی وظیفه حکومت و دولت پاشیدن بذر امید است. وقتی هم می‌شود به اشاعه امید پرداخت که تحسین و نوازش بیشتر از تنبیه و سانسور باشد.
 
چرخ عظیم زندگی و کائنات را امید به حرکت در می‌آورد درغیر این صورت گریز، آسان‌جویی و بدون انگیزه زندگی کردن طبیعی‌ترین عکس العملی است که شاهد خواهیم بود. به این خاطر می‌گویم که من بیشتر از ۳۵ سال معلم بودم و از هنرجو‌های خودم شاعر، نقاش، مجسمه‌ساز و آدم‌های درجه یکی را سراغ دارم که در دوره من نظیر نداشتند، اما در جمعی که ظاهر ناامید کننده به وجود می‌آورند گم می‌شوند.

دور بودن از تکنولوژی روز در امیدوار بودن نسل شما تأثیر داشت؟‌
نمی‌شود این را تکذیب کرد، اما خب دنیای تکنولوژی موقعیتی است که جهان امروز در اختیار جوان قرار داده. گوگل به نوعی معجزه قرن است. جوان‌ها هم از آن استفاده می‌کنند کما اینکه تنبل هم می‌شوند. اگر بخواهم به عقب برگردم باید از دوران دانشجویی‌ام بگویم که استاد اجازه استفاده از ماشین حساب را به ما نمی‌داد. واقعیت این است که نمی‌شود جوان‌های امروز را به تحمل رنج اضافه واداشت، اما می‌شود به این امید رساند که از همه وسایل و امکانات موجود استفاده کنند، صاحب انگیزه شوند و جهان را به شکل بهتری دربیاورند.
bato-adv
مجله خواندنی ها
پرطرفدارترین عناوین