احسان اقبال سعید؛ با تشکیل سازمان ملل متحد و مرسوم شدن سخنرانیهای سالیانه سران کشورها، دیدگاه و راهبردهای گوناگونی در ایراد سخن و اطوار بدن بوجود آورد رهبرانی این سخنرانی را عرف و عادتی سالیانه پنداشتند و گاه با جلال و گاهی ملال راهی نیویورک شده متونی یکسان با ویژگیهای مشابه، چون آرزوی صلح و از سجایای ملت خویش گفتن و جهان به نیکی خواندن و از دیو بدی بازداشتن. عموم رهبران کشورهای موسوم به توسعه یافته چنین میکردند؛ و بودند رهبرانی که خرق عادت کرده، میدان فراخ دیده و به مثابه یک انقلابی اسب فصاحت در میدان بلاغت میراندند.
شاید سخنرانیهای فیدل کاسترو رهبر کوبا نخستین باشد از این نوع رهبرانی از کشورهای استعمار زدهی سابق که گسسته شده بود تمام بندها از پاهایشان به یکبارگی و میخواستند بنمایند هر آنچه را که بر آنان رفته بود توسط امپریالیستها و تاکید ورزند بر مشی مقاومت تارهایی نهایی انسانها زیتون و تفنگ را توامان یدک بکشند و بگویند مظلوم اند و فقیر، ولی انقلابی، کاسترو ساعتها بر صدر سازمان ملل نشست و گفت: تاریخچه استعمار را و گفت: از رنجی که ملتش میبرد.
امپریالیسم را به چالش کشید و شد بت تمام انقلابیهای آن عصر و اینجا بود که بسیاری رهبران دریافتند قدرت این رسانه را و یاسر عرفات که سخنانش تاریخ ساز شد و خودش را تندیس مقاومت و انقلابی گریا پیروزی انقلاب اسلامی اساسا نگاه مثبتی نسبت به سازمانهای بینالمللی در میان انقلابیون جوان و سران کشور وجود نداشت.
آنها این سازمانها را بیبو و بیخاصیت و ناتوان از اعمال نظر میدانستند و در نگاه بخش افراطیتر آلت دست امپریالیسم غرب و در راس آن ایالات متحده تا دوران شهید رجایی هیچ رهبری در دوران انقلاب در مجمع عمومی مشارکت نمیجوید.
شهید رجایی با هیئتی ۳ نفره در اوان جنگ ایران و عراق راهی نیویورک شد و در سخنانی بر تجاوز کاری عراقیها، جنایات آنها علیه مردم غیرنظامی و زنان و کودکان تاکید ورزید و نسبت به بیعملی و نظاره گری سازمان ملل اعتراض کرد و خواهان عمل بازدارنده فوری از جانب این سازمان شد.
در دوران ریاست جمهوری رهبر معظم انقلاب یکبار حضور ایشان در سازمان ملل متحد را شاهدیم که باز هم در سبیل یک انقلابی و با نگاهی تجدیدنظرطلبانه نسبت به ساختار نظام بینالمللی در نیویورک هنوز بههمرسانید و ایراد سخن نمود.
این حضورها منقطع میشود تا دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی که در فضای پسا دوم خرداد نوایی تازه از ایران به گوش میرسد و حضور رییس جمهور در مجمع عمومی و ایراد سخن برای گفتن پیامی تازه از ایرانی تازه است.
سخنان خاتمی با سخنان اسلافش تفاوتهایی شگرف دارد و ایده گفتگوی تمدنها رهاورد همین سفر خاتمی است پیامد انتخابات ۱۳۸۴ و بر آمدن محمود احمدینژاد گفتمانی تازه در ایران رخ مینماید.
احمدینژاد هر ۸ سال عزم نیویورک کرده و در مجمع عمومی به ایراد سخن میپردازد. او تریبون سازمان ملل را یک رسانه با بردی بینظیر میدانست و هرگز آن را فرو نمینهاد. تاملی بر سخنان ۸ ساله او در سازمان ملل؛ وجوه اشتراک و افتراق آن که بر سیر تحول فکری او که در سخنانش طی این ۸ سال قابل ردیابی است غایت نگارش این سطور میباشد.
۱- هیجان حضور: پس از بنیصدر و نهایتا ترور شهید رجایی شاهد ریاست ۳ گانه روحانیون بر قوه مجریه جمهوری اسلامی بودیم آیتالله خامنهای و آیتالله هاشمی از نزدیکترین روحانیون به امام خمینی و شاید نزدیکترین آنان به او بودند و محمد خاتمی روحانی زاده از خاندانهای شناخته شده یزدی که سابقه وزارت طولانی آن هم در ارشاد اسلامی کلیدی را داشت محمود احمدینژاد و حلقه اول تصمیم سازان اطرافش از این حیث یگانه بودند و متفات با تمام ۲۴ سال ماقبل، احمدینژاد که به لحاظ سن به نسل دوم انقلاب تعلق داشت. اساسا با مدیریت میانی دولت سر و کار داشت و فارغ از شهرداری تهران آن هم به واسطه شورانه کار با دولت در سطح کلان کشور نه وزارت داشت نه صدارت.
تجربه حضور در نهادهای انقلابی در سالهای نوباوگی انقلاب به او نوعی نگاه هیئتی؛ باور به کار بسیجی وار و عمل تودهای بخشیده بوده احمدینژاد با همین نگاه و در احاطه حلقه اطرافیان متوسط القامت سیاسی در سال ۸۴ بر آمد و دقیقا نگاهی هیئتی و تودهای مبتنی بر داشتن نیت خوب، انسانهای پاک و حرکت به جلو برای اداره کشور وحل مشکلات در سر میپرورانید. نگاه او و مشاورانش به معادلات دنیا و مجامع بین المللی نیز فارغ از همین نگاه نبود.
احمدینژاد که تا قبل از ریاست جمهوریاش تنها یکبار و به مدت یکروز و یکشب از ایران خارج شده بود به یکباره خود را در میان خیلی از امکانات و توجهات میدید و در میان بزرگان جهان هم. او که سلسله مراتب را در رسیدن به راس هرم قدرت نپیموده بود به ناگاه دچار هیجان و خود بزرگ بینی گشت وسعی بلیغ در هر چه بیشتر به چشم آمدن و شهره شدن نمود، بدینسان میتوان دست گذاشتن روی حساسیتهای جهانی، چون انکار هولوکاست، تشکیک در حادثه ۱۱ سپتامبر، انتقال اسرائیل و ... را فهم کرد که با ضربه به نقطه حساس حریف صداهای فراوان بر میخواست و کانون توجهات بر شخص رئیس جمهور متمرکز میگشت و هیجان حضور و تمنای دیده شدن هرچه بیشتر اقناع میگردید.
۲- چپگرایی و چپ زدگی: انقلاب ۱۹۷۹ یک انقلاب ضد سلطنتی بود که یکی از مهمترین متحدان جهان غرب را ساقط کرد. هر چند ماهیت این انقلاب چپ کمونیستی، مارکسیستی نبود، اما به علت ضدیت با اردوگاه غرب خصوصا آمریکا و ساقط کردن ژاندارم آنان در منطقه با استقبال نیروهای چپ مواجه شد. در میان انقلابیون چه طیف مذهبی و غیرمذهبی فارغ از نیروهای جبهه ملی و بخشی از نهضت آزادی گفتمان چپ با غلظتهای متفاوت فراگیری داشت. پیوستگی و همدلی انقلابیون قبل از پیروزی به رهبران کشورها و جنبشهای انقلابی و چپ در سالیان قبل از پیروزی هم بر این مهم اثر وافر داشت.
کمک و ارتباطات مجاهدین خلق (منافقان) با ساف و دیگر جنبشهای فلسطینی، و ارتباطات با رژیم قذافی و اسد در لیبی و سوریه از دیگر نمونههای گزاره فوق میباشد، پیروزی انقلاب این علاقه مندی و تاثیرپذیری از چپهای دنیا ادامه یافت رابطه نزدیک با کوبا کاسترو، اتحاد تسلیحاتی با سوریه و لیبی در جریان جنگ و جایگاه والای عرفات تا قبل از سازش در میان سران انقلاب تمثیلهایی بر این گفتار هستند بر این اساس انقلابیون در گفتار کردار و حتی پوشش سعی وافر در شباهت به این رهبران انقلابی داشتند و سفر شهید رجایی به سازمان ملل و آنچه کرد را میتوان در همین راستا ارزیابی کرده احمدینژاد نیز در همین مدار چپ گرایی و چپ زدگی چرخش داشت سخنان، کردار و پوشش او موید همین گفتار است و سعی وافر در تشابه گفته و کرداهایش در سفرهای نیویورک به امثال کاسترو، عرفات، چاوز، ... داشت.
۳- مرد موعودگرا: احمدینژاد و حلقه اول اطرافیان روایت خاصی از نوع رابطه با امام دوازدهم شیعیان داشتند؛ و رابطهای متفاوت نسبت به روایت و قرائت رسمی حکومتی دارای بودند. دولت خود را امتداد دولت امام زمان دانسته و حتی رئیس دولت در گفتارهایی متفاوت دولت خود را دولت امام زمان مینامید. بخشی از سخنان احمدینژاد در سازمان ملل در راستای تبیین همین موعدگرایی و تبیین مهدویت بهعنوان یک رسالت برای جهانیان بود.
اما این بار رئیس جمهور روحانی در دومین سال دوره دوم ریاست جمهوری اش مهمترین و شاید غامضترین سفرش به نیویورک برای شرکت در هفتاد وسومین اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل را تجربه میکند. شاید بدبینترین ناظران هم گمان نمیکردند پس از دستاورد برجام ماوریت خارجی مهم و سترگی پیش روی روحانی و وزیر خارجه اش محمد جواد ظریف باشد. اما سیب سیاست به سویی چرخید که پس از طعن و کنایتهای رقبای داخلی به برجام نهایتا دیوانه یا دیوانه نمایی به نام ترامپ در ایالات متحده به قدرت رسید و با خروج از توافق هستهای قصد بازگشت به نقطه صفر را کرد و البته یکی از معایب سیستم دموکراسی آمریکایی را هم به رخ کشید که در آن شخصی با کیفیت دونالد ترامپ تا راس هرم قدرت سیاسی هم پیش میرود و به سبب ریاست دورهای امریکا بر مجمع عمومی در صدر جلسه سران دنیا هم مینشیند؟!
اگر در نوبههای قبل ایران در جایگاه یک کشور انقلابی تجدید نظر طلب در مناسبات جهانی در جلسات شرکت میکرد و یا به سبب رفتار خاص رئیس جمهور سابق بعنوان حاشیه ساز و شبه افکن گاه نمایانده میشد این بار قضیه به کل متفاوت است. رئیس جمهور روحانی در قامت رئیس جمهور یک کشور با ثبات که از انتخابش کمتر از دوسال میگذرد پای به نیویورک میگذارد و در پیروزی اش برخلاف دونالد ترامپ نه شائبه دخالت سرویسهای اطلاعاتی خارجی هست و نه هیچ تردید دیگر.
آقای روحانی که یقینا برای شرکت در جلسه با توجه به شرایط خاص خروج ایالات متحده از برجام و ریاست ترامپ بر جلسه موافقتهای عالیترین سطوح تصمیم گیر نظام را هم به همراه دارد از جانب کشور و ملت و نظام سیاسی سخن میگوید که هیچ پیمان و معاهده جهانی را نقض و یک طرفه ترک نکرده و سفارت و کنسولگری هیچ کشوری را مورد تعدی قرار نداده بلکه با عمل خارج از عرف ایالات متحده در خروج از برجام هدف سست عهدی و ترک پیمان هم قرار گرفته و اتفاقا اینبار مدعیست و نمیتوانند با بازیهای رسانهای در جایگاه متهم قرارش دهند.
شاید همین مهم بود که ترامپ را برآن داشت تا دستور جلسه را که قرار بود متمرکز بر ایران باشد تغییر دهد تا طبق قانون سازمان ملل نماینده ایران حق صحبت و پاسخ متناسب پیدا نکند چرا که علی رغم تظاهر به دیوانگی نیک میداند که آن که ترک پیمان کرده خود اوست و اروپاییها و دیگر تصمیم سازان مگر رقبای منطقهای ایران و رژیم حاکم بر تل آویو حق را به ایران میدهند و یک نطق مستدل از جانب رئیس جمهور ایران که اشراف محمد جواد ظریف هم در سطر به سطر آن جاریست میتواند افکار عمومی دنیا را بر علیه او بیشتر بسیج کند و در روزهایی که رقبای دموکرات و حتی هم حزبیهای جمهوری خواهش از سر رقابت یا نگرانی برای منافع کلانتر ایالات متحده در پی یافتن راه و مفری برای خلاص شدن از شرش هستند میتواند گزک خوبی باشد و گران تمام شود.
این بار لازم نیست هنگام سخنرانی رئیس جمهورمان نگران صندلیهای خالی و و جنجال گروههای معاند در اطراف سازمان ملل باشیم چرا که رئیس جمهور از یک منطق قوی سخن میگوید. اگر در سالیان قبل به سبب جوسازی گسترده و البته برخی عملکردهای پرخطا مجبور بودیم بیش از متن برحاشیه و دیدارهای جانبی با روشنفکران و منتقدان آمریکایی تمرکز کنیم تا فضای ایجاد شده شکسته شود این بار حاشیه به عنوان رئیس نابرازنده دورهای نشسته است و متن رئیس جمهور و وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران هستند که از جایگاه مدعی منطق کشور خود را عرضه خواهند کرد و ایالات متحده در جایگاه متهم درجه اول به خطر انداختن صلح جهانی بار بدعهدی و خروج از معاهدههای بین المللی.