bato-adv
امیر محمود حریرچی جامعه شناس در گفتگو با فرارو مطرح کرد

چالش‌های نظام آموزش در ایران / کودکان ما یا کودک کارند یا کودک کارنامه

در این نظام آموزشی فقط یک مشت محفوظات به خورد بچه‌ها می‌دهیم. آموزش ما کالایی شده است. کودکان یا کودک کارند یا کودک کارنامه. در این دو تا خلاصه شده است. ما چهار میلیون کودک واجب‌التعلیم داریم که به خاطر فقر از مدرسه رفتن محرومند. آن‌ها انگیزه‌ای برای نحصیل ندارند. در گروه مقابل هم خانواده‌ها تمام کودکی و نوجوانی فرزندان را به خاطر نمره و کارنامه هدر می‌دهند. مگر قرار است فرزندان نهایتا از کجا سردربیاورند؟ نهایتا قرار است به دانشگاهی بروند که آن هم کالایی شده است. در کشور ما نزدیک ۱۰ میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی بیکار وجود دارد. ۱۰۰ هزار نفر PhD دارند، اما شغل ندارند. این نشان می‌دهد که ما بی‌هدفیم. در دانشگاه‌ها را باز کرده ایم و در سر بچه‌ها مدرک گرایی انداخته ایم. از کودکی برایشان کلاس تقویتی، کلاس زبان و ... می‌گذاریم.
تاریخ انتشار: ۱۶:۱۶ - ۰۱ مهر ۱۳۹۷
چالش‌های نظام آموزش در ایران / کودکان ما یا کودک کارند یا کودک کارنامه
فرارو- با پایان سه ماه تعطیلات تابستانی فرزندان‌مان دوباره راهی مدرسه‌هایشان شدند. اول مهر که می‌شود و می‌خواهیم بچه‌ها را راهی مدرسه کنیم یاد دوران نوستالوژیک تحصیل خودمان می‌افتیم. احتمالا شما هم وقتی با وجود آنکه دلتنگ آن ایام می‌شوید، اما خیلی دوست ندارید زمان به عقب برگردد و دوباره پشت نیمکت‌ها بنشینید. همه ما بی‌رودربایستی یاد سختی‌های آن دوران می‌افتیم. گاهی در ذهن خود آن دوران را با دوران مدرسه رفتن کودکان امروز مقایسه می‌کنیم و می‌گوییم الان همه چیز فرق کرده! درس زمان ما کجا و درس خواندن دهه هشتادی‌ها کجا؟ اما اگر به دقت نگاه کنیم متوجه می‌شویم تغییرات مد نظر ما در ظاهر اتفاق افتاده. محتوا خیلی عوض نشده، چون همان نگاهی که روزگاری خانواده‌ها درباره درس و مشق ما داشتند را داریم.

امیر محمود حریرچی، جامعه شناس در گفتگو با فرارو خلاء‌های نظام آموزشی ایران را بر‌می‌شمارد.

حریرچی میگوید: نظام آموزشی فعلی ایران بی‌هدف است. آموزش و پرورش با هم‌اند. هدف از آموزش پرورش است. نظام آموزشی ما چیزی که به دنبالش نیست پرورش است. این نظام آموزشی بی‌هدف حرکت می‌کند و معلوم نیست می‌خواهد چه نسلی تربیت کند.

کودکان ما یا کودک کارند یا کودک کارنامه
او ادامه می‌دهد: در این نظام آموزشی فقط یک مشت محفوظات به خورد بچه‌ها می‌دهیم. آموزش ما کالایی شده است. کودکان یا کودک کارند یا کودک کارنامه. در این دو تا خلاصه شده است. ما چهار میلیون کودک واجب‌التعلیم داریم که به خاطر فقر از مدرسه رفتن محرومند. آن‌ها انگیزه‌ای برای تحصیل ندارند. در گروه مقابل هم خانواده‌ها تمام کودکی و نوجوانی فرزندان را به خاطر نمره و کارنامه هدر می‌دهند. مگر قرار است فرزندان نهایتا از کجا سردربیاورند؟ نهایتا قرار است به دانشگاهی بروند که آن هم کالایی شده است. در کشور ما نزدیک ۱۰ میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی بیکار وجود دارد. ۱۰۰ هزار نفر PhD دارند، اما شغل ندارند. این نشان می‌دهد که ما بی‌هدفیم. در دانشگاه‌ها را باز کرده ایم و در سر بچه‌ها مدرک گرایی انداخته ایم. از کودکی برایشان کلاس تقویتی، کلاس زبان و ... می‌گذاریم.

خانواده‌ها مسئولیتی در برابر فرزندان‌شان حس نمی‌کنند
این کارشناس آموزش با اشاره به کلمه "غیرانتفاعی" که در بعضی موسسات آموزشی از جمله مدارس یا دانشگاه‌ها درج می‌شود می‌گوید: این کلمه جوک است. به جز حوزه آموزش این کلمه در کجا به کار می‌رود؟ نظام آموزشی همین‌گونه بی‌هدف حرکت می‌کند. خانواده‌ها هم به این متکی شده اند که فرزند‌ان‌شان هرچیزی که قرار است یاد بگیرند را در نظام آموزشی بیاموزند. آن‌ها مسئولیتی در قبال فرزندان حس نمی‌کنند. در این میان طبقات متوسط و بالا فرزندان شان را در مدارس غیرانتفاعی ثبت نام می‌کنند و امکاناتی مثل سرویس رفت و برگشت در اختیارشان قرار می‌دهند. این وضعیت به گونه‌ای شده است که جوانان و نوجوانان ما در رابطه با آنچه آموخته اند اعتماد به نفس ندارند.

به جای آنکه برای فرزندان‌مان کاری کنیم برای آن‌ها راه مدرک گرایی را باز کردیم
این جامعه شناس معتقد است: ما، چون در این کشور نتوانستیم کاری برای فرزندان‌مان انجام دهیم، مدرک گرایی را ترویج کردیم. نتوانستیم برای آن‌ها انگیزه‌های زندگی با کیفیت ایجاد کنیم و فرصت‌های برابری فراهم کنیم راه آموزش عالی و مدرک گرایی را باز کرده ایم. به این صورت است در همه جا مدرک مهمتر از مهارت شده است. فرزندان ما مهارتی کسب نمی‌کنند. مثلا به نمایندگان مجلس نگاه کنید افتخارشان این است که برای آن‌ها از عنوان دکتر استفاده شود. خب که چی؟ فکر نمی‌کنید که این "دکتر" بار معنایی دارد. وقتی شما به من دکتر خطاب می‌کنید من در حوزه بیان باری بر دوش خود احساس می‌کنم. وای به حال کسی که در حوزه مدیریت کشور باشد.

حریرچی ادامه می‌دهد: مسئولین همه قوا دنبال این هستند که دکترا بگیرند. نمایندگان مجلس نباید کمتر از فوق لیسانس داشته باشند. این روحیه مدرک گرایی را ترویج کردیم و نظام آموزشی را به یک کالا تبدیل کردیم. همه فکر می‌کنند با این مدرک می‌توانند یک پرستیژ اجتماعی کسب کنند. در حالی که اعتماد به نفس و مهارت است که پرستیژ اجتماعی می‌آورد. چون فرصت‌های برابر که آن‌ها بتوانند با تلاش زندگی خوبی داشته باشند فراهم نکرده ایم در آموزش عالی را به اشکال مختلف باز کردیم.

ایران بالاترین تعداد تحصیل کرده و مرکز آموزش عالی را دارد
این کارشناس آموزش می‌گوید: ایران نسبت به جمعیت خود بالاترین تعداد تحصیل کرده‌ها را در دنیا دارد. ایران ۸۲ -۸۳ میلیون نفر جمعیت دارد. ما در چنین مملکتی ۲۰ میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی داریم. ایران با دو هزار و ۷۰۰-۸۰۰ موسسه بالاترین تعداد مرکز آموزش عالی در جهان را دارد. در صورتی که کشور‌های پیشرفته نسبت به جمعیت‌شان این آمار را ندارند. ژاپن ۵۰۰ مرکز آموزش عالی دارد که این ۵۰۰ مرکز آموزشی هم آموزش می‌دهند و هم مهارت می‌آموزند. ما چه مهارتی یاد بچه‌ها می‌دهیم؟ بماند که وقتی وارد دانشگاه می‌شوند آرمان‌های آن‌ها را نادیده می‌گیریم.
 
چالش‌های نظام آموزش در ایران / کودکان ما یا کودک کارند یا کودک کارنامه

مشخص نیست بچه‌ها باید چه چیزی را آموزش ببینند
حریرچی ادامه می‌دهد: ما اصلا به توسعه فکر نکرده ایم. مسئولین ما معنی توسعه همه جانبه را نمی‌فهند. ما توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داریم و باید ابعاد توسعه مشخص شود. طبق برنامه چشم انداز ۱۴۰۴ ایران باید در مقایسه با همه کشور‌های منطقه در قله همه حوزه‌ها قرار بگیرد. اما الان کجای کار هستیم؟ تا ۱۴۰۴، هفت سال مانده است. ما به اسناد بالادستی توجه نکرده ایم. برای مردم چیزی به اسم حق وجود دارد که یکی از آن‌ها حق آموزش است. در قانون اساسی بر این حق تاکید شده است. فارغ از اینکه این حق باید رایگان باشد یا نه مشخص نیست فرد باید دقیقا چه چیز را آموزش ببیند. بچه‌ها برای آنکه بتوانند وارد جامعه شوند باید فرصت‌های برابری داشته باشند که بتوانند با تلاش خود زندگی بهتری به دست آورند.

قرن ۲۱ است، اما هنوز طمع تحصیل وجود دارد
او در پاسخ به اینکه گسترش ارتباطات و اطلاعات چه تاثیری بر بینش‌های مرتبط با آموزش داشته می‌گوید: خیلی امیدوار نیستم که خانواده‌ها آگاهی را پیدا کرده باشند. هنوز طمع اینکه بچه‌ها تحصیل کنند وجود دارد. بچه‌ها امروز تحقیر می‌شوند. هنوز دانشگاه رفتن، نمره و ادامه تحصیلات ملاک است و خانواده‌ها این ملاک‌ها را به خورد بچه‌ها می‌دهند. این در حالی است که ما در قرن بیست و یک که قرن ارتباطات نام گرفته زندگی می‌کنیم. شبکه‌های مجازی به افراد و خانواده‌ها اطلاع می‌دهد که با بچه‌ها این گونه رفتار کنید. اما شبکه‌های مجازی فرصت گفتگو نمی‌دهند در حالی که ما باید بتوانیم بحث کنیم. ارتباطاتی که از طریق شبکه‌های مجازی ایجاد می‌شود شرایطی را ایجاد کرده است که از طریق آن یاد گرفته ایم خودمان را به گونه دیگری نشان دهیم زیباتر، بهتر و روشنفکر به نظر برسیم.

 جامعه ما بر IQ تاکید دارد نه بر EQ هوش هیجانی
این جامعه شناس در ادامه می‌گوید: بخشی از شبکه‌های مجازی هم اطلاعات خوبی در اختیار خانواده‌ها قرار می‌دهند، اما خانواده‌ها به آن عمل نمی‌کنند. بچه‌های ما اتفاقا از طریق شبکه‌های مجازی به سایت‌های نامرتبط متصلند. خانواده هم خودش را راحت کرده است. از همان چهار پنج سالگی یک تبلت یا گوشی هوشمند به کودک می‌دهد و او را به حال خود رها می‌کنند. فرزند هم از این طرق خشونت و مسائل غیراخلاقی را یاد می‌گیرد. به نظر من شبکه‌های مجازی نتوانسته به ما کمکی کند. این کارشناس آموزش در پایان می‌گوید: جامعه ما به اندازه‌ای که بر روی IQ تاکید دارد بر EQ یا هوش هیجانی تاکید نمی‌کند. در حالی که دنیای امروز دنیای هوش هیجانی است. هوش هیجانی یعنی اینکه شما چگونه با دیگران ارتباط برقرار می‌کنید. این را باید کجا یاد بگیرید.
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین