bato-adv
کد خبر: ۳۷۳۸۲۹
اطلاع‌رسانی تبلیغاتی

شعر پارسی و حضور حافظ در زندگی روزمره ما

ادوارد فیتزجرالد شاعر انگلیسی به ترجمه رباعیات خیام می پردازد و او را به شناخته شده ترین شخصیت ادب پارسی در میان مردمان مغرب زمین تبدیل می کند. با ترجمه آثار عمر خیام به دست فیتزجرالد تاثیر عمیق آن بر ادبیات و هنر غرب را می توان به خوبی مشاهده کرد.
تاریخ انتشار: ۱۵:۱۷ - ۲۱ شهريور ۱۳۹۷

شعر و ادبیات این مرزو بوم قدمتی هزار ساله دارد. پیداست که ایران به داشتن شاعران پرآوزه در جهان مشهور است.

بدون شک شعر یکی از راه های نفوذ فرهنگ و زبان هرکشوری بر کشورهای دیگر است. همچنین تحت تاثیر قرارگرفتن نوشته ها و سروده های شاعرانی که ادبیات و اشعار غنی پارسی را مورد مطالعه قرار داده اند، از این اشعار انکارناپذیر است.

آنچنان که ادوارد فیتزجرالد شاعر انگلیسی به ترجمه رباعیات خیام می پردازد و او را به شناخته شده ترین شخصیت ادب پارسی در میان مردمان مغرب زمین تبدیل می کند.

 با ترجمه آثار عمر خیام به دست فیتزجرالد تاثیر عمیق آن بر ادبیات و هنر غرب را می توان به خوبی مشاهده کرد.

شاعرانی چون لافونتن، دوسنسه، ولتر، لوبایی و … در آثار شان از سعدی الهام می گیرند. و ارنست رنان زبان شناس، مورخ و نویسنده فرانسوی در ستایش سعدی می گوید:

“سعدی واقعا یکی از نویسندگان ماست. ذوق سلیم و تزلزل ناپذیر او، لطف و جذبه ای که به روایاتش روح و جان می بخشد، لحن طنز آمیز و پر عطوفت او که با آن معایب و مفاسد بشری را گوشزد می کند این همه اوصاف که در نویسندگان شرقی به ندرت جمع می آید او را در نظر ما عزیز می دارد.”

گوته شاعر و نابغه ی آلمانی از حافظ تاثیر می پذیرد و دیوان شرقی، که یکی از عالی ترین آثار شعر و حکمت گوته است را خلق می کند و این شعر را تقدیم حافظ می کند:

حافظا، در غزل‌هایت می‌شنوم
که شاعران را بزرگ داشته‌ای.
بنگر که اینک پاسخی فراخورت می‌دهم:
بزرگ اویی است که این سپاس به بزرگ‌داشتِ اوست

و در جایی دیگر می گوید:

اگر هم دنیا به سر آید، ای حافظ آسمانی آرزو دارم که تنها با تو و در کنار تو باشم و چون برادری , هم در شادی و هم در غمت شرکت جویم . همراه تو باده نوشم و چون تو عشق ورزم , زیرا این افتخار زندگی من و مایه حیات من است.

ای طبع سخن گوی من , اکنون که از حافظ ملکوتی الهام گرفته ای به نیروی خود نغمه سرایی کن و آهنگی ناگفته پیش آر , زیرا امروز پیرتر و جوانتر از همیشه ای .

فردریش ویلهم نیچه و آرتور کانن دویل به ستایش حافظ می پردازند، و یوهانس برامس در چند اثرش از ادبیات حافظ استفاده می کند.

حافظ شاعری که بیشتر از دیگران در زندگی ما حضور دارد

جالب است که شعر حافظ در روزمره و زندگی ما ایرانیان بیشتر از شعر دیگر شاعران بزرگ حضور دارد و دلیل آن هم فال گرفتن و تفال زدن به حافظ است، چرا که ایرانیان حافظ را لسان الغیب و واقف بر گنج های پنهان الهی می دانند. و با فال روزانه حافظ 

نیز خود را در محیط اینترنت سرگرم می کنند.

کمتر کسی است که بر سر سفره هفت سین یا در شب یلدا فالی از حافظ نگیرد. تفال به اشعار حافظ شیرازی از آنجا آغاز شد که ساعاتی پس از مرگ وی اختلاف نظرهایی درباره محل دفن، در بین حاضرین به وجود آمد و حاضرین برای حل این اختلاف از خود حافظ مدد جستند و شاعر با این غزل همه را شگفت زده کرد:

کنون که می دمد از بوستان نسیم بهشت
من و شراب فرح بخش و یار حورسرشت
مکن به نامه سیاهی ملامت من مست
که اگه است که تقدیر بر سرش چه نوشت؟
قدم دریغ مدار از جنازه حافظ
که گرچه غرق گناهست، می رود به بهشت

همچنین در بیتی حافظ پیش بینی می کند که آرامگاهش در آینده زیارتگاه دوست دارانش خواهد شد.

بر سر تربت ما چون گذری

همت خواه که زیارتگه رندان جهان خواهد بود

روزی به نام حافظ

20 مهرماه روزی است که بنام روز بزرگ داشت حافظ نامیده شده است. در این روز علاقه مندان داخلی و خارجی در آرامگاه حافظ (حافظیه) در شیراز گردهم می آیند تا از حافظ و غزلهایش سخن بگویند و او را بیشتر از پیش به جهانیان معرفی کنند. 

عشق در شعر حافظ

شعر حافظ سرشار از عشق و درد عشق است.

چه جرم کرده‌ام ای جان و دل به حضرت تو که طاعت من بی‌دل نمی‌شود مقبول
به درد عشق بساز و خموش کن حافظ رموز عشق مکن فاش پیش اهل عقول

دکتر کامران علی پناهی و یلدا غفوریان که اولین تحقیق در زمینه ی «درد عشق» در اشعار حافظ از دیدگاه روانکاوی را انجام داده اند اینگونه از عشق در سخن حافظ، نتیجه گیری می کنند:

در تمام ابیاتی که حافظ از درد عشق سخن به میان می آورد، استعاره ای از مادر، شیر مادر، روز الست، مکیدن شیر و اولین لذت تجربه شده در زندگی آنگونه که فروید در روانکاوی از آن نام می برد آشکارا به کار رفته است.

حافظ شاعری است که به روانی و سادگی مفهوم «دلهره جدایی» و «تنهایی» را که برای روانکاوی دلیل درد عشق است خود دلیل درد عشق می داند.

این جدایی همزمان در اشعار مختلف دلالت بر جدایی از ابژه ی عشق می کند که اولین آن شیر مادر و خود مادر به عنوان آرام کننده ی دلهره است و بعد در چهره مادر، زلف یار و دُرد شراب تظاهر می یابد.

به این ترتیب هرجا شاعر گلایه می کند، درد عشق را با پرخاشگری نسبت به معشوقی که او را ترک کرده نشان می دهد. از سوی دیگر گاهی توصیه می کند که از عشق سخن به میان نیاید:

مثلا می گوید «به درد عشق بساز و خموش کن حافظ». برداشت نویسندگان این است که از دیدگاه روانکاوی، خصوصا نظریه ارتباط با ابژه، حافظ در اشعارش درباره ی درد عشق وضعیتی را که امروزه به نام اسکیزویید می شناسیم و در همه ی انسان ها وجود دارد و با درد عشق، دلهره ی جدایی، دور شدن از معشوق ارتباط دارد به تصویر می کشد.

همدم با وفا و مونس برای شاعر اشاره به جنبه ای از وضعیت اسکیزویید است که بیان عاشقی برایش ناممکن است چون می ترسد که با عشقش معشوق را بیشتر از خود دور سازد. پس ترجیح می دهد از آن سخن نگوید.

اما شاعر این سخن را به جای آن که به معشوق بگوید به خواننده می گوید. به این ترتیب خود را والایش می کند و دلهره خویش را کاهش می دهد.

bato-adv
مجله خواندنی ها