فرارو- آرمان شهرکی؛ تنفروشی پدیدهای است قدیم، بسیار قدیم، در درازنای تاریخ از روزگار باستان تا کنون. لیکن ویژگیهای تنفروشیِ مدرن یگانه است؛ میراث بدشگون و نحس توسعهی سرمایهداری. روسپیگری که نمونهی نازلِ تنفروشی است از دو جهت به سرمایهداریِ لیبرال وصل است: نخست، آنجا که امر جنسی را به پول پیوند میزند؛ و دوم، از رهگذر ارتباط میان توریسم با امر جنسی. به عبارتی از مجرای گردشگری، بدن، به انضمام سرمایه یا پول از مرزها عبور میکند؛ بدنی که یا متعلّق به فروشندهی تن است (قاچاق انسان با گردش سرمایهایِ غولآسا) یا خریدار تن (گردشگر جنسی).
صنعتیشدن و کالاییشدنِ تن (تنفروشی) و تجارت امر جنسی یک بازار جهانی چندمیلیاردی بهوجود آورده. امروزه تارنماهای وقاحتنگاری pornography بیش از هرزمان دیگری در دسترس است و روزانه بیش از ۶۰ میلیون جستجوی اینترنتی برای بیش از ۶۰ هزار تارنمای وقاحتنگار انجام میشود.
کودکان بیش از هر زمان دیگری در معرض روسپیگری و تنفروشی (کودکان کار) قرار گرفتهاند. روسپیگری در اماکن نظامی و خشونت جنسی در جنگ، رشد یافته و بنگاههای دوستیابی، گردشگری جنسی sex tourism و قاچاق زنان و دختران نرخ بیسابقهای یافته است.
از دههی ۱۹۷۰ بدینسو، کشورهایی همچون تایلند، فیلیپین و کرهی جنوبی (که این آخری را پارهای از اقتصاددانان نئولیبرال کشور خودمان بهعنوان الگوی توسعه به ما معرفی کرده یا میکنند) به روسپیخانههای آمریکا بدل شده و بخش قابل توجهی از رشد GDP در آنها ماحصل خدمات جنسیدادن به نیروی انسانی ارتش آمریکاست. به عبارتی دولتها در کشورهای فقیر، عمدا به گردشگریِ جنسی دامن زدهاند تا مبادلات خارجی خویش را فزونی بخشند: تنِ زنان قویا به موتور محرّکهی اقتصاد نئولیبرالِ جهانی بدل شده است.
مصرف، خوشگذرانی Leisure و گردشگری عمیقا چهرهای جنسیّتی به خود گرفته و از این رهگذر به قربانیسازی زنان victimization of women دامن زده است. تفکرات نژادی و کنشها یا گفتارهای انسانیّتزدا در صنعت روسپیگری موج میزند. تنفروشی بهطور اعم و روسپیگری بهطور اخص به یکی از ابزارهای موثر رواج نابرابری در سطح جهانی تبدیل گردیده. از نگاه پسا-استعماری، صنعت روسپیگری دستاندرکار ساخت و تثبیت نوعی هویّت جهاناوّلی و چیرگی مردانه برای قطبها و قدرتهای ناشناخته در سرمایهداری نئولیبرال است.
گردشگری برای روسپیگری prostitution tourism از حیث تحولات کشور مبدا/خریدار ماحصل دو چیز است: یکی انباشت ثروت و دیگری تحقق برابری زن و مرد بهنحوی که مردان پولداری که اقتدار سنّتیِ مردانهشان در نتیجهی همین برابری ارضاء نمیشود راهی کشور مقصد/فروشنده میشوند تا مردانگی خویش را دیگربار تصدیق و بازتولید نمایند؛ و از حیث تحولات کشور مقصد/ فروشنده، روسپیگری در نتیجهی فقر مفرط، اضمحلال حسِّ ناسیونالیسم، و وابستگی اقتصاد به نظام جهانیِ نئولیبرال ایجاد میشود.
روسپیگری مربوط به کسبوکار business prostitution یکی از معضلات اصلی چین از زمانی است که به اقتصاد بازار آزاد پیوسته. در نتیجهی این آزادسازی اقتصادی، اشکال سنّتیِ روسپیگری، احیا شده و صورتهای جدیدی از آن و به منظور گسترش اقتصاد سرمایهداری که از بدن زنان همچون یک منبع اساسی، اما ناگفته بهره میبرد به بازار معرفی شدهاند. برخی از کمپانیهای چینی موقعیّتهای شغلیای برای زنان زیبای زیر ۲۵ سال معرفی میکنند تحت عناوینی همچون متصدی روابط عمومی public relations officers که عنوان محترمانهای برای استخدام روسپیانی برای مشتریهای ویژهی تجاری است؛ نوعی مدرنشده از روسپیان، یکجور گیشای نئولیبرال.
بسیاری از هتلهای پنجستاره در هونگکونگ، لژهایی برای مبادلهی روسپیان دارند و بسیاری از راهنماهای تورهای تجملاتی عندالاقتضا سرویسهای جنسی به مشتریانی از هونگکونگ، تایوان و ژاپن ارایه میدهند. ۴۱ درصد از زنان هونگکونگی که شوهرانشان را در چنین هتلها یا تورهایی رویت کردهاند تقاضای طلاق را بهصورت رسمی ثبت نمودهاند.
خلاصه آنکه سرمایهداریِ نئولیبرال و متاخر، آزادیِ سرمایه را حتّی بهازاء خسران تن و کالاییشدناش مجاز میشمارد. گسترش مناسبات سرمایهداری مستلزم سازوکار انضباطبخشِ بدن یا مطیعسازِ بدن است که در بطن سلسلهمراتبی دهشتناک بهپیش میرَوَد. هجوم دمودستگاهِ نئولیبرالیسم به تن، گاه لطیف است اِنگار که با پنبهی دستمزد و کار (کار مزدی) سر از تن (غالبن تن زنان) جدا میکند؛ فرض بگیرید انواع و اقسام شغلها واقعی و یا کاذبی را که متکی بر تغلیظ و ترویج جذّابیّتهای جنسی (چه زنانه و چه مردانه) است بیآنکه مستخدم از کوچکترین مزایای شغلیای که در شان یک زندگیِ انسانی است بهرهمند باشد؛ و گاه زمخت و خشن؛ که مثالش همانا تنفروشی است. "تن" ذیقیمتترین و محرمانهترین داشتهی هر شخص، همچون کالا در بازار عرضه میشود و خریدار از هرکجا که آمده باشد (در جهان سرمایهداریِ لیبرال این تنها شان مصرفکنندگی است که غالبا برای فرد هویّتساز است ولاغیر، لذا گردشگرِ مصرفکننده یا مصرفکنندهی گردشگر تا زمانی که پولی برای خرجکردن دارد از حدِّ بینهایتِ آزادی برخوردار است؛ آزادیای که طی اسارت دیگریِ نیازمندِ فقیر حاصل میآید.
در چنین نوعی از آزادی freedom خبری از رهایی liberty نیست بههیچوجه. یا هرروزه و یا در حواشی کارها و فعّالیتهای "اصلیِ" خود، سری به روسپیخانههای کشور میزبان نیز میزَنَد (فیلم زیبای آسمانسرپناه sheltering sky اثر برناردو برتولوچی را ببینید. در یکی از سکانسهای این فیلم، حقارتباری روسپیگریِ جاری در بیغولهها و حلبیآبادهای اطراف شهر و سرککشیدنهای گردشگر بدانجا بهزیبایی بهتصویر کشیده شده. در سرمایهداریِ تکنیکزدهی کنونی اما، همان واحه و چادر حقیر میتواند به هتلی لوکس و مجلل بدل شود).
صحبت از سلسلهمراتب وحشتناک تنانهای کردم که ماشین سرمایهداری لیبرال را روشن نگاه میدارد. به عکسهای اِی. جِی. مانبی A. J. Munby (۱۹۱۰-۱۸۲۸) از زنان ماهیگیر، آسیابانها، کلفتها و آکروبات بازان سیرک (که، چون حیوان با آنها رفتار میشود) در عصر ویکتوریا و در انگلستان نگاه کنید. این عکسها بیانگر همان سلسلهمراتب کذایی است که طی آن مرد سفید با "عقل" تداعی میشود؛ زن سفید تداعیگر "عاطفه" است؛ مرد سیاه نمادی است از "مشقّت و بیگاری"، و زن سیاه در پایینترین و حقیرترین سطح، تن خویش را واسطهی خدمات جنسی به مردان سفید میکند: یک"کارگر جنسی".
اگر بپذیریم که استثمار و بردگی هنوز هم هست (که هست) و تنها شکلاش عوض شده؛ دستهبندیِ چهارگانهی پیشگفته پس از گذشت چندقرن و اکنون و در عصر جهانیسازی، زن و مرد و سیاه و سفید نمیشناسد. تنفروشی سازوکاری است برای برساختنِ بدنهایی رام مطیع docile passified لِهشده distorted ورشکسته و درخودفرورفته که پذیرای نهایتِ سبعیّت دستگاهِ ستایشگر سرمایه است. هیچکس در هیچ عهدوزمانهای حتی اگر تازیانهی گرسنگی یا هر اجبار و استیصال دیگری بالای سرش نباشد راضی به فروش تن نیست.
چکمههای سیاهِ هانّا کالویک. عکس از مانبی (۱۸۶۴).
در اقتصاد سیاسی تن یا در آناتومی سیاسی آن، آنطور که نئولیبرالیسم مروجاش هست؛ البته، تنفروشی تنها به روسپیگری محدود نمیشود و نمیماند. کارگران یدی، نعشکِشها، پرستاران، مستخدمین سالنهای آرایش، کارگران خط تولید، کارگران آزمایشگاهها یا کارخانههای تولید مواد شیمیایی، معدنچیها، فروشندگان و قاچاقچیان اندام، مادران اجارهای surrogate moms، مدلینگها، همهوهمه درحال بهرهبرداری از تنِ خود یا تن دیگری هستند.
بگذریم که موارد بسیاری هست که استثمارِ تن کاملن خودخواسته است اشارهام به انبوه پسران و دختران نوجوانِ افتاده در دام صنایع غولآسای لوازم آرایشی و رژیمهای غذایی است. لیکن در این میان، روسپیگری بهواسطهی (الف) انتساب ارزشهای اجتماعی و فرهنگیِ ویژه به آن، (ب) از آنجا که قربانی، غالبن زن و عضو پستترین طبقات اجتماعی است؛ و (ج) همواره با ویژگیهای سرکوبگرِ گفتاری یا گفتمانی discursive oppression همراه است از جایگاهی ویژه برخوردار میباشد.
روسپیگری همواره در هرزمان و مکانی تداعیگر حقارتباری و زوال فرهنگی است؛ بهنحوی که هم حاکمین و هم مردم در دورههای رواج آن از خویش میپرسند که حالا چه کنیم؟ بهخصوص در عصر بازار آزاد اگر مشتری، بیگانه/دیگری باشد؛ نوعی تعدّی به تمامیّت آبروی کشور که با تجاوز به تمامیّت ارضی همارز است محسوب میشود و مگر نه اینکه بدن خود مرزی است میان آنچه فرد درون خویش پنهان دارد؛ پنهان از دستاندازیِ غریبهها و آن رخسار یا سرووضع بیروناش. در میان تمامیِ حقوق فردی که نئولیبرالیسم از آنها دم میزند - و مدام هم زیرپایشان میگذارد- یکی همین امر جنسی است و نه پدرسالاری، نه حق حضانت، نه همسرآزاری، و نه استثمار در محیط کار. بدنِ اجتماعی برای نئولیبرالها یا اصلن وجود ندارد یا بدنی است که ترجیحا در کارویژهی جنسی اش خلاصه میشود ازینرو زنانی که اُبژهی جنسی نباشند شانس بسیار کمی در بسیاری از حرَف و مشاغل دارند.
پس از غیرقانونیشدنِ بردهداری در عربستان سعودی و در ۱۹۶۲ (در سالهایی که ایران مهد جنبشها و افکار روشنفکری در خاورمیانه بوده؛ عربستان هنوز با بردهداری درگیر بوده است این قضاوتی است خالی از هرگونه حبّو بغض) بسیاری از بردگان به روسپی بدل شدند.
پس از اتمام جنگ اول خلیج فارس در عراق، ارتش آمریکا بسیاری از سربازان خود را برای تعطیلات جنسی sex vacations به تایلند فرستاد؛ نکته اینجاست که ارباب نئولیبرالها و سرسپردگاناش همواره دلمشغول رواج روسپیگری و در عصر مدرن بودهاند و نیز همارزیِ روسپییان و فواحش با بردهها کاملن مسجل است آنها بردهی جنسی هستند. بسیاری از تلاطمات اجتماعی در فیلیپین و تایلند کنونی ماحصل سالهای طولانی رواج بیحصر روسپیگری در این کشورهاست و اکنون احزاب و دستهجات سیاسی در هنگامهی کارزارهای انتخاباتی باید نسبت خود با این آسیب اجتماعی را آشکار سازند.
بازهم در مقام قیاسی عاری ازهرگونه تعصّب نگاه کنید به وضعیّتی که هنرآموزان زنِ فیلیپینی در ارتش ایران پیش از انقلاب داشتند با وضعیّتی که کلفتها domestic servants و کارگران فیلیپینی هماکنون در عربستان و قطر دارند؛ خدمت جنسی برای شهروندان و کارفرماهای این دو کشور جزو وظایف این مستخدمهها و کارگران است (در وانفسای تورنومنتهای بزرگ ورزشی غالبن میزان روسپیگری افزایش مییابد، ولی قطر در هنگامهی ساخت استادیومهای فوتبال برای جام جهانی از بردگی جنسی فیلیپینیها فروگذار نکرده).
روسپیگری شوربختانه ابعاد و وجوه گفتمانی نیز دارد یعنی از طریق کاربستهای زبانی نیز بازتولید و تقویت میشود. بسیاری از افراد، نام اندامهای جنسی و یا اصطلاحات مربوط به روسپیان و روسپیگری و یا واژگانی که اشاره دارد به کاربرد خشونتآمیز و حقیرکنندهی عمل جنسی، را بهطور روزمرّه بهکار میبندند و از این طریق بر وضع اسفناکِ هم روسپیان صحّه گذاشته و بدترش میکنند و نیز زنان را به کارکرد جنسیشان فرو میکاهند.
از حیث گفتمانی نیز اوضاع نئولیبرالیسم چندان خوب نیست. بسیاری از فیلمهای حتی مطرح هالیوودی سرشار است از "صحنه"های زائد جنسی و انواعواقسام فحشهای رکیک جنسی (نگاه کنید به فیلمهای ساختهی تارانتینو)، صنعت لوزام آرایشی و صنعت پورنوگرافی پر است از نگاه جنسی به زنان. عربستان سعودی گل سرسبدِ هزینه برای آرایش درمیان زنان و در خاورمیانه است ازینلحاظ وضع کشور ما نیز وخیم است (این هم قیاسی بود عاری از تعصب. فکر نمیکنید که باید جلوی ورود لوازم آرایشیِ بنجل و خطرناکی که مثل ریگ و بهصورت قاچاق وارد کشور میشوند را هرچه سریعتر گرفت؟).
نئولیبرالیسم یعنی لِهشدنِ امر اجتماعی زیر پا و چکمهی اقتصاد و منطق بازار تا حدّی که بازار به امری مقدّس بدل شده و حتّی جای دینورزی را نیز میگیرد (به هر حال همهی ادیان توحیدی به آن شکلی که از گذشتگان به ما به ارث رسیده مبتنی هستند بر نوعی فلسفهی آن –جهانیِ رنجوریاضتکِشی the other-world philosophy of suffering).
پس در این چهارچوبِ اندیشهگی و منطقِ نگاه به جهان و فهم آن، اگر ارزشِ ارز با خاک یکی شد؛ و در نبود هرگونه حسّی از ناسیونالیسم (که رفتهرفته اِنگار به توهین و فحشی بدل شده یا به چیزی که آنقدر دیریاب هست که مسخره و مضحکه مینماید و این هم البته از حقّههای سرمایهداریِ جهانیشدهی متاخر است و از بلایای خانمانبرانداز آن که وطنپرستی ارتجاعی جلوه میکند)، یک کشور هرکجا که هست؛ جولانگاه گردشگران یا همان مصرفکنندگان امر جنسی خواهد شد (گسترش گردشگری داستان دیگری است و ربطی به سرازیرشدن افراد به یک کشور در مواقع بحرانی ندارد چه ایران باشد و کاهش ارز چه انگلستان باشد و بحرانهای برکزیت)؛ چرا که در بازار، ارزانترینها حکم میرانند و چه چیزی لذّتبخشتر و ارزانتر از مصرفِ تن: فرایندی اقتصادی با بیشترین حدِ مطلوبیّت utility. موجودیّتی که هرچه بیشتر مصرف میکنی، چون آب دریا بیشتر میخواهی و دراین میان ذرّهذرّه از هستیِ قربانی/فروشنده میکاهی تا زمانی که فاصلهی میان مطلوبیّت خریدار و نیستیِ فروشنده به نهایت خویش میرسد.
اگر یک حقیقت مسلّم در جهان وجود داشته باشد آن است که همهی ما واجد بدن هستیم. در این زمانه بدن بیش از آنکه منشاءای the source of باشد؛ جولانگاه یا معرکهای برای the location for چیزی کسی یا قدرتی پنهان یا آشکار شده و این حقیقتِ مسلم بیش از پیش دستخوش تحریف و هجمه، چونان سطحی چکشخوار که تا میتوانی میکوبیاش.
بایستی در برابر پروژهی بدنیِ نئولیبرالیسم که همچون خود نظام سرمایهداریِ نوین، در قفای هر جامهای میتواند پنهان شده تحت لوای هر مرام و مسلک و ایدئولوژیای، مقاومت و ایستادگی کرد و این مهم محقق نخواهد شد مگر اینکه، فاعلیّت تنانه embodiment agencyی شهروندان را ارتقاء بخشید؛ یعنی شرایطی فراهم آورد که افراد دستکم از چنگال فقر معیشتی برهند. آنگاه وطنپرستی نیز شکوفه خواهد داد. برای فقر، تن، جولانگاه و عرصهی نبرد است و برای وطنپرستی، منشاء و زادگاهی است.
روسپیان، آن قربانیانِ نگونبختی هستند (بگذریم که در جهان عجیبوغریبی که اکنون در آن میزیم؛ اگر روزی ملّتی یک ستارهرسانه celebrityی روسپی را به رهبری خود برگزینند نباید چندان شگفتزده شد!) که تنشان محملی است برای فانتزیهای جنسیِ افراد، آن میانمایههایی که حتی از «رابله»، «شارلوت برونته»، «آرهتینو»، و «بوکاچیو» نیز چیزی جز وقاحتنگاری درک نمیکنند.
بهطور حتم برای نویسندگان فوق نیز همچون کثیری در جهان، مخالفت با روسپیگری مته به خشخاش گذاشتن و جانماز آبکشیدن نیست؛ و نخواهد بود؛ لذا بهعنوان کلام آخر و با الهام از تحلیل روانشناس اتریشی ویلهلم رایش از گرایشهای جنسی در یک جامعهی فاشیستی، میتوان چنین گفت که روسپیگری نوعی جنایتِ دیگرآزار sadistic murder در این جهان است.
باید بدانیم که اگر تن به بازی و قواعد سرمایهداری دادیم آسیبهایی نیز در راه خواهد بود. جایی از نویسندهای میخواندم که روسپیگری نوعی کارآفرینی است! این است منطق بازار و ددمنشیِ نئولیبرالیزم. باید هوشیار بود!.. روزگار غریبی است.
در غرب این پدیده بصورت کنترل شده با رعایت موازین بهداشتی به شکل شغل در آمد زا بوده و ضمنا" روسپیان نیز بعنوان شهروند ، نسبت به پرداخت مالیات اقدام مینمایند .
بعد از انقلاب در کشور ما در مورد آن تصمیم کارشناسانه اتخاذ نشد و زنان زیادی در خفا و کنترل نشده و صرفا" به جهت تامین معیشت نسبت به انجام آن اقدام نموده و مردان هم بصورت لجام گسیخته نسبت به سوء استفاده از آنان حتی به قیمت خیانت به همسرشان نسبت به برقراری ارتباط خارج از محیط خانوادگی مبادرت مینمایند ! . . .