کیهان نوشت: دنبال کردن و تماشای سریالهای شبکه نمایش خانگی به یکی از رفتارهای فرهنگی مردم ایران در سالهای اخیر تبدیل شده است. پدیدهای که از اواخر دهه ۸۰ جای خود را در بین سایر محصولات فرهنگی باز کرد. با این حال، خیلی زود مشکلات و حاشیههای مختلف برای این پدیده جدید به وجود آمد.
از انتشار نسخه قاچاق تا کمبود منابع مالی که منجر به ورشکسته شدن سازندگان این آثار یا ناتمام ماندن آنها میشد. این اواخر، اما کاهش کیفیت و ضعف محتوایی هم به این مسائل اضافه شده است. به طوری که بسیاری از مخاطبان این آثار، یک گلایه همیشگی درباره آنها دارند؛ تقریبا همه سریالهای نمایش خانگی در قسمتهای اول خود، توجه و اعتماد بینندگان خود را جلب میکنند؛ هم جذابیت و کیفیت آنها در ابتدا قابل قبول است و هم به موضوعاتی خاص و جدید میپردازند، اما پس از دو سه قسمت، ناگهان همه چیز به سمت منفی تغییر میکند.
اخیرا یک پدر میگفت که هر هفته در کنار فرزندانش به دیدن یکی از سریالهای جدید شبکه نمایش خانگی مینشستند؛ اما این سریال در قسمتهای اخیرش طوری شده که دیگر ترجیح میدهد آن را تهیه نکند و هر بار به بهانهای بچههای خود را از خرید این سریال منصرف میکند، چون برخلاف چند قسمت اول، در این سریال به موضوعاتی پرداخته میشود که برای خانواده مناسب نیست.
مردم، به درستی به محصولات فرهنگی و هنری دارای مجوز اعتماد دارند. یکی از مسئولیتهای دستگاههای فرهنگی کشور، به ویژه وزارت ارشاد هم این است که شرایط امن اخلاقی و روانی را برای استفاده خانوادهها از این محصولات فراهم کنند. اما این روزها برخی از فیلمهایی که در سینما اکران میشود یا بعضی از سریالهایی که در شبکه نمایش خانگی منتشر میشوند، موجب کاهش این اعتماد شدهاند.
شبکه خانگی یا ضد خانگی؟
سریالهای شبکه نمایش خانگی در شرایطی پا به عرصه ظهور گذاشتند که زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری لازم برای آنها فراهم نشد. یعنی از یک طرف، شرایط به گونهای بود که بسیاری از این آثار، سریع وارد شبکه قاچاق میشدند و از طرف دیگر، هیچ نقشه و راهبرد فرهنگی مشخصی در تولید این آثار دیده نمیشود. اغلب سریالها، ارتباط چندانی با نیازهای تفریحی و فرهنگی مردم ندارند و به همین دلیل هم سازندگان خیلی از این آثار به روشهایی غیرمنطقی و دور از ارزشهای فرهنگی و هنری برای جذب مخاطب رو میآورند.
سعید مستغاثی، رئیس پیشین انجمن نویسندگان و منتقدان سینما میگوید: «یکی از مشکلات سریالهای شبکه نمایش خانگی، ضعف ساختاری و محتوایی این آثار است، به همین دلیل هم سازندگان این نوع سریالها برای جبران ضعفهای خود به سمت شکستن خطوط قرمز میروند. به طوری که قصه به کار رفته در این آثار، فقط برای چهار پنج قسمت ظرفیت دارد، اما میبینیم که داستانی با این ظرفیت کم برای یک سریال ۲۰ یا ۳۰ قسمتی به کار میرود و حتی این سریالها به فصلهای دوم و سوم هم میرسند! در نتیجه برای جبران، به سمت جذابیت کاذب و استفاده از موضوعات نامتعارف میروند.»
وی عنوان «شبکه نمایش خانگی» را دارای نوعی تناقض معنایی میداند و توضیح میدهد: «در کشورهای دیگر، سریالهایی که امکان پخش در شبکههای عمومیتر که مخاطب آنها همه گروههای سنی و خانوادهها هستند را نمییابند در کانالهای کابلی به نمایش در میآیند که مخاطب آنها به درجههای سنی بالا محدود میشود. اما در کشور ما سریالهایی که در شبکههای تلویزیونی امکان پخش ندارند به شبکه نمایش خانگی میروند. سریالهایی که دچار افراط در به کارگیری عبارات و کلمات ناشایست، روابط نامتعارف و پوشش نامناسب آدمها هستند؛ بنابراین به نظر میرسد که دراصل باید اسم این جریان را شبکه «ضدخانگی» گذاشت، چون وقتی میتوان لفظ خانگی را به کار برد که دیدن آنها به خانوادهها توصیه شود.»
از ضعف نظارت تا تضعیف خانواده
مهدی شیخ صراف، کارشناس رسانه و مجری برنامه «عصرانه» شبکه افق سیما درباره تأثیر ضعف نظارت بر شبکه نمایش خانگی میگوید: «مشکل این است که وزارت ارشاد آن حساسیتی که برای نظارت روی فیلمهای سینمایی دارد را برای سریال ندارد، این درحالی است که اهمیت سریالهای نمایش خانگی از آثار سینمایی بسیار بیشتر است، چون سینما در سبد مصرف فرهنگی بسیاری از خانوادهها جایی ندارد. همچنین برخلاف سریالهای تلویزیونی که در زمانهای خاصی پخش میشوند و ممکن است که مردم نتوانند همه حواس خود را در آن اوقات به تلویزیون جلب کنند، اما زمان تماشای سریالهای شبکه نمایش خانگی، توسط خود مردم تعیین میشود که معمولا بهترین زمان ممکن است و همه اعضای خانواده نیز حضور دارند. به همین دلیل اثرگذاری این آثار نسبت به سینما و حتی برنامههای تلویزیونی بیشتر است.»
این فعال رسانهای معتقد است: «تأثیر اصلی این سریالها روی خردسالان است. چون این آثار برای بچهها مناسبتی ندارند، اما وقتی یک خانواده پای تماشای یک فیلم مینشیند، به طور طبیعی فرزندان خانواده هم آن اثر را میبینند. ضعف نظارت بر این آثار به قدری است که حتی برخی از آثار ویژه کودک و نوجوان که عرضه میشود هم اصلا صلاحیت اولیه برای اینکه بچهها آنها را ببینند ندارند چه برسد به سایر سریالها!»
عباس گل، کارشناس ارشد روانشانسی و فعال رسانهای هم درباره تأثیرات سریالهای شبکه نمایش خانگی بر روح و روان کودکان و نوجوانان میگوید: «ما با دو مسئله مواجهیم؛ از طرفی برنامهای برای تولید محصولات فرهنگی ویژه کودکان نداریم و از طرف دیگر، خیلی از آثار، هم در سینما و هم در شبکه نمایش خانگی، اصلا تناسبی برای بچهها ندارند. یعنی مشابه فیلمهایی که روی پرده سینماها میآیند یا سریالهایی که با مجوز ارشاد وارد فروشگاهها میشوند و در دسترس خانوادهها قرار میگیرند، در کشورهای غربی با درجه بندی سنی و ممنوعیت نمایش برای کودکان و نوجوانان مواجه میشوند!»
وی میافزاید: «آنچه باعث این وضعیت شده این است که در تولید محصولات نمایش خانگی صرفا نگاه تجاری وجود دارد. سازندگان این سریالها هم برای دست یافتن به اهداف تجاری خود از طریق به کارگیری الفاظ رکیک، شوخیهای جنسی و حتی تبلیغ ازدواج سفید سعی در جذب مشتری دارند.»
تکرار مفاهیم ماهوارهای با مجوز دولتی!
«بسیاری از خانوادهها تا چندی پیش نگران بدآموزیهای سریالهای ماهوارهای بودند، اما مدتی است که مفاهیم آن سریالها در شبکه نمایش خانگی و سریالهایی که با مجوز وزارت ارشاد ساخته میشوند هم در خانههای ما ترویج میشود.»
عباس گل با بیان مطلب فوق ادامه میدهد: «هم از منظر روانشناسی و آسیب شناسی اجتماعی و هم از بعد رسانه ای، شاهد یک سیاستگذاری فرهنگی اشتباه در حوزه تولیدات شبکه نمایش خانگی هستیم؛ خطوط قرمز و ملاکها در بخشهای فرهنگی مختلف کشور، مثل وزارت ارشاد و صداوسیما چند گانه است. یعنی یک کارگردان برای صداوسیما سریالی را با یک رویکرد و محتوا تولید میکند، اما همان کارگردان در شبکه نمایش خانگی سریالی را با رویکرد و محتوایی متضاد با سریالی که از تلویزیون پخش شده میسازد. سوال پیش میآید که مگر مردمی که تلویزیون میبینند، همان مردمی نیستند که فیلمهای سینمایی یا شبکه نمایش خانگی را میبینند؟ این وضعیت نتیجه عدم سیاستگذاری هدفمند نهادهای فرهنگی است. اگر صداوسیما تشخیص میدهد که یک اثر برای خانوادهها و کودکان و نوجوانان نامناسب است، وزارت ارشاد هم باید آن را رعایت کند. ضمن اینکه بدآموزی فقط برای کودکان و نوجوانان نیست، سریالی که با مجوز دولت ساخته و به خانههای مردم راه مییابد و سرشار از شوخیهای غیراخلاقی است، برای بزرگترها هم زیان دارد.»
وی درباره راه یافتن مضامین سریالهای ماهوارهای به شبکه نمایش خانگی میگوید: «سریالهای شبکههای ماهوارهای فارسی زبان که همه متخصصان بر مخرب بودن آنها تأکید دارند و همصدا هستند، دو شاخص را ترویج میکنند؛ ازدواج سفید و آزادی بیحد و حصر روابط؛ هدف هم فروپاشی خانواده است. این اواخر میبینیم که برخی سریالهای شبکه نمایش خانگی هم این دو شاخص را رواج میدهند. این درحالی است که خیلی از خانوادهها به خاطر آگاهی نسبت به خطرات سریالهای ماهوارهای، مانع از این میشوند که فرزندانشان پای تماشای آنها بنشینند، اما، چون سریالهای نمایش خانگی مجوز دولتی دارند، خانوادهها حساسیت زیادی ندارند، اما همان مفاهیم منفی و مخرب توسط این سریالها هم منتقل میشود.»
کمبودهای شبکه نمایش خانگی
معمولا مسئولان شبکه نمایش خانگی، برای توجیه نظارت ضعیف و ابتذال محتوایی سریالهای این شبکه از لزوم رقابت با محصولات فرهنگی وارداتی و شبکههای ماهوارهای سخن میگویند. یعنی این گونه استدلال میکنند که فضای باز و حرکت روی خطوط قرمز، باعث میشود که بخشی از مردم که به شبکههای خارجی تمایل دارند، این سریالها را جایگزین کنند.
سعید مستغاثی، منتقد و پژوهشگر سینما درباره این مسئله میگوید: «ابتدا باید مفهوم باز بودن فضا را معنی کرد؛ آیا معنای باز بودن فضا این است که افراد را با پوشش کمتر و روابط را بیپردهتر نشان دهیم یا برعکس؛ فضا را برای طرح برخی مضامین مهم که در رسانه ملی کمتر مورد توجه قرار میگیرد باز کنیم؟ مثلا افشاگری درباره برخی از جریانهای فکری و سیاسی در صداوسیما به تابو تبدیل شده و میتوان آنها را در سریالهای شبکه نمایش خانگی مطرح کرد. حتی میتوان به وقایع تاریخ معاصر مثل مشروطه، کودتای ۲۸ مرداد و انقلاب اسلامی از زاویهای تازه و متفاوت از آنچه معمولا در سریالهای تلویزیونی رخ میدهد در شبکه نمایش خانگی پرداخت. اگر بخواهیم واقعا مخاطب شبکههای ماهوارهای را جذب کنیم، لازم است که این کار با قالبهای درست هنرمندانه انجام شود و حرف خودمان را بزنیم. در این صورت شبکه نمایش خانگی خیلی میتواند مفید باشد. اما اگر همان چیزهایی که شبکههای ماهوارهای میگویند و نشان میدهند را در این سریالها هم تکرار کنیم، این کار امتحان خودش را بارها پس داده و نتیجهای نداشته.»
مهدی شیخ صراف نیز راه بهتر شدن فضای سریالسازی در شبکه نمایش خانگی را ورود جریان متعهد و ارزشی به این عرصه میداند و میگوید: «ما با خلأ حضور نیروهای انقلابی در تولید آثار شبکه نمایش خانگی مواجه هستیم. نهادهای انقلابی که کار فیلم و سریالسازی هم انجام میدهند هیچ توجهی به این عرصه ندارند. نهادهایی مثل سازمان اوج، حوزه هنری و ... میتوانند با سرمایهگذاری در این عرصه هم این خلأ را جبران و هم از این طریق به پرورش یا ارتقای توانمندی هنرمندان متعهد کمک کنند.»