مرد افغانستانی که دوستش را به خاطر اینکه از او خواسته بود برای بلندکردن دستگاهی کمکش کند، به قتل رسانده، ادعا کرد از کودکی روانی بوده است.
به گزارش شرق، متهم که روز گذشته برای محاکمه به دادگاه کیفری استان تهران برده شده بود، گفت: من نمیخواستم او را بکشم؛ اما عصبانی شدم.
در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و با توجه به اینکه اولیایدم شناسایی نشده و متهم نیز بلاتکلیف باقی مانده بود، متهم جرم تا زمان شناسایی اولیایدم به لحاظ جنبه عمومی محاکمه شد.
براساس اطلاعات پرونده متهم در سال 92 در یک ساختمان نیمهکاره با دوستش درگیر شده و با واردآوردن ضربهای به سر او مرد جوان را به قتل رسانده بود. متهم بعد از این درگیری و قتل دوستش با اطلاعدادن صاحبکارش به پلیس تحویل داده شده بود.
او روز گذشته بعد از اینکه کیفرخواست خوانده شد، در جایگاه قرار گرفت و گفت: من اتهام قتل را قبول دارم. از کودکی روانی بودم، خیلی عصبانی میشدم و با همه دعوا میکردم. از اینکه کسی من را صدا کند، بدم میآمد و دعوا میکردم. هموطنم این موضوع را میدانست؛ ولی مرتب من را صدا میکرد. من و او در یک ساختمان نیمهکاره کار میکردیم و من سنگبر بودم و با استادکارم کار میکردم. آن روز هم مقتول من را صدا کرد و گفت بیا این دستگاه را با هم بلند کنیم، من هم عصبانی شدم و با عصبانیت دستگاه را بلند کردم و به سرش کوبیدم. از شدت عصبانیت دیگر نمیدانستم باید چه کنم. اصلا کنترل اعمالم دست خودم نبود.
متهم گفت: زمانی که این کار را کردم، 25ساله بودم و اصلا متوجه کار بدی که میکردم، نبودم. اشتباه بزرگی کردم. حالا در زندان متوجه شدهام که چقدر کار بدی کردهام. البته خودم هم خیلی تاوان دادم. نامزد داشتم، او را خیلی دوست داشتم؛ اما بعد از این قضیه نامزدم من را رها کرد و گفت با این وضعیت نمیتواند پاسوز من شود.
در زندان سعی کردم درس بخوانم و سواد یاد بگیرم؛ اما اعصابم نکشید و فقط یک کلاس درس خواندم. بعد صنایعدستی یاد گرفتم و کار میکردم و خرجی خودم را میدادم. حالا هم درخواست دارم با توجه به اینکه پشیمان هستم و پنج سال است در زندان هستم و اولیایدم هم برای پیگیری پرونده نیامدهاند، من را آزاد کنید تا بتوانم دوباره به زندگی عادی برگردم.
متهم در پاسخ به این سؤال که قصد دارد بعد از آزادی چه کاری بکند، گفت: بعد از آزادی دوباره کار میکنم. به کشورم افغانستان برمیگردم و سعی میکنم به اعصابم مسلط باشم و زندگی آرامی داشته باشم و ازدواج کنم.
با پایان جلسه رسیدگی هیئت قضات برای تصمیمگیری دراینباره وارد شور شدند.