فربد زاوه*؛ در خبرها خواندم عده کثیری از علاقهمندان فوتبال از عدم دعوت چندین بازیکن مطرح فوتبال به شدت به سرمربی تیم ملی انتقاد داشتند. حتی در خبری خواندم چند نماینده مجلس و وزارت ورزش پیگیر عدم دعوت این بازیکنان میشوند. خبری دیگر از پیگیری قیمت خودرو و حتی بررسی اسناد بهای تمام شده توسط مجلس حکایت داشت.
در همین حال، مردم روزانه از بی کفایتی مدیریتی در صنایع صحبت میکنند. تصویری در خصوص ریزش کوه در یکی از جادههای کشور دست به دست میشود و زیر نویسی مبنی بر اینکه عدم نصب فنس محافظ جان انسانها را به خطر انداخته است در حالی که در همه دنیا فنس نصب میشود که نمیشود.
موضوعاتی از این دست را روزانه میبینیم و میخوانیم، ولی سوال مهم این است که آیا رویه حاکم بر دستگاهها و اتفاقا دیدگاه عموم مردم در خصوص تصمیمات و مشکلات و حوادث منطقی و درست است و ایا این ذائقه عمومی منجر به بهبود اوضع میشود؟
روزانه اخبار زیادی از ورود نهادهای مختلف به این مسایل میشنویم که معمولا موضوع عملیاتی دستگاه و نهاد مربوطه هم نمیباشد. در عین حال، خیل عظیمی از موضوعات برزمین مانده در همان دستگاه یا سازمان مانعی برای توسعه کسب و کار و رفاه شهروندان شده است.
همچنین شاید هزارن تصویر و ویدیو در شبکههای اجتماعی منتشر میشود و بحثهای طولانی در گروههای خانوادگی و تخصصی در میگیرد و اظهار نظرهای مختلفی در آن خصوص میشود فارغ از اینکه اصلا خبر صحت دارد یا خیر و آیا سایر نقاط دنیا تطبیقی با نظر ناشر دارد و ایا نظر دهندگان تجربهای حتی در حد مشاهده مقایسهای در یک سفر تفریحی در خصوص موضوع دارند؟
سوال عجیب برای نگارنده این است چگونه بسیاری هم متخصص امور اقتصادی بوده و مدلهای مدیریتی اقتصادی را تجویز میکنند، هم در خصوص مسایل فنی نظر تخصصی میدهند، بحران آب و هوا را میشناسند و نقد میکنند و در عین حال کارشناس خبره انواع ورزش هستند، ولی نهایتا در یک شغل پایین دستی به کار مشغولند و از مدیریت یک زندگی خصوصی عمدتا عاجزهستند؟
چگونه چنین استعدادهای که کثرت هم دارند، نه تنها نمیتوانند نسبت به راه اندازی کسب و کارهای مولد اقدام نمایند که از انجام امور ساده شغلی و مهارتهای زندگی مانند توجه به خطوط جاده در زمان رانندگی ناتوانند؟
نگارنده تخصص و حتی علاقهای به فوتبال ندارد، ولی عملکرد مدیریتی سرمربی فعلی تیم فوتبال از لحاظ تجمیع نتایج نشان میدهد وی احتمالا موفقترین سرمربی تیم ملی بوده است، ولی همین سرمربی موفق که به عنوان اولین تیم و بدون جداول پیچیده احتمالات نتایج سایر تیمها به جام جهانی صعود میکند اجازه ندارد به هر دلیلی در چینش تیم خود استقلال کامل داشته باشد و از عامه مردم، کارشناسان فوتبال و حتی سیاسیون تلاش دارند ترکیب تیم وی را بچینند و وی را راهنمایی کنند.
اعلام نظرات و انتقاد حق هر انسان است و طبعا حق سانسور نظرات نباید به رسمیت شناخته شود. در عین حال، هرکس فارغ از تخصص خود میتواند احساسات و حتی نظرات خود به عنوان یک کاربر و یا یک شهروند اعلام کند، ولی قاعدتا باید به مدیریانی که حداقل نتیجه بهتری از سایرین بدست آورده اند اطمینان نمود و حتی پای شکستهای احتمالی آنها ایستاد.
عدم توجه به مشکلات و منابع در دسترس مدیران و صرف ناکارآمد دانستن آنها در شرایطی که یافتن نیروی کار ساده خدماتی که وظیفه خود را درست و کامل انجام دهد تقریبا نشدنی است، مشکلی را حل نمیکند. چگونه میشود موفقیت تیم فوتبالی را متصور بود که سرمربی ملزم به استفاده از نیروی دستوری است؟ آیا بازیکنی که با فشار بیرونی به سرمربی تحمیل شود، حرف شنویی از وی خواهد داشت.
آیا مدیری که اجازه افزایش قیمت محصولات خود را ندارد و باید به هزار نهاد پاسخگو باشد، نیروی مازاد را نمیتواند اخراج نماید، ساختار مالی را نمیتواند تغییر دهد، دستخوش سیاست زدگی در انتخاب شریک تجاری است و باید برای قراردادهای جدید خود به همه پاسخگو باشد میتواند تغییری در شرکت ایجاد نماید؟ آیا این حجم انتقاد و ایجاد فضای رعب و وحشت در تصمیم گیری، منجر به حل مشکلات کشور و توسعه و رفاه عمومی میشود؟
به نظر میرسد دیگر زمان آن فرارسیده اندکی ولو اندکی برای کسانی که در حوزههای محتلف تخصص و تجربه بیشتری دارند و عملکرد بهتری ارائه کرده اند، ارزش قایل شویم. حمایت از تصمیمات چنین مدیرانی حتی اگر با نظر ما تطبیق نداشته باشد برای جرات بخشیدن به سایر تصمیم گیران کلان در اخذ تصمیمات مهم ضروری است.
*تحلیلگر اقتصادی