هادی شریعتی فعال حقوق کودک میگوید: نتایج یک پژوهش میدانی روی 75 کودک کار نشان داد، 50 نفر آنها میل به نیستی و نابودی دارند.
به گزارش خبرآنلاین، برای حبیب راه رفتن همراه چرخ دستی حمل پارچه ها، میان دالانهای تو درتوی بازار پارچه فروشهای تهران آنقدر عادی شده که گاهی شبها خواب میبنید سوار بر چرخ دستی تا آن طرف مرزها میرود و برمیگردد.." کمرم خیلی وقتا درد میگیره .. بعضی وقتا که خیلی خسته میشم ، میشینم یه گوشه روی چرخ دستی مردمو نگاه میکنم... بچه ها رو ..» کمتر حرف میزند. مثل کودکانِ کارگر دیگری که تا به چشم هایت خیره نشوند، راز چشمهایشان و دستهایی که هر روز پیرتر میشوند را برملا نمیکنند. برای حبیب کودک 10 ساله افغانستانی این رازها مگو نیست، اما حسرتهای مگوی بسیاری دارد که با چشمهای رهگذران تقسیمش میکند. آنقدر که گاهی دردهای پا و کمر و سختی چند ساعت کار سنگین برایش قابل تحملتر از زخم هایی است که روانش را میآزارد. «روان آدمی چیزی نیست که دیده شود. من همیشه این مثال را میزنم که اگر جراحت های روانی آدمها همچون جراحت های جسمی شان قابل مشاهده بود بدون شک روان کودکان کار پر از ضربه ها و زخم های عمیق و متعدد بود ، شبیه آدمی که از هزار طرف ،هزار بار چاقو خورده است . واقعیت این است که در کنار مشکلات بهداشتی و درمانی این بچهها که اغلب با سختیهایی روبرو هستند، باید در این باره هم حرف زد...دردهایی که هرگز دیده نمیشوند اما یکدفعه ، یک جایی آوار میشوند روی جامعهای که از دردهای این کودکان غافل است..»
هادی شریعتی، حقوقدان و فعال حقوق کودک در گزارش پیش رو به نتایج یک تحقیق میدانی در خصوص گستردگی تمایل به خودکشی در بین کودکان کار اشاره میکند، که قابل تامل و نگران کننده است.
شیوع بیماریها و اختلالات روانی در بین کودکان کار
اگر تا دو سه سال پیش دغدغه اغلب فعالین حوزه کودکان کار، شیوع بیماریهای انگلی و ویروسی و مشکلات جسمانی بود، امروز مسائل پیچیده تر و حادتری ذهن آنها را به خود مشغول کرده است. مطالبه درمان رایگان برای کودکان کار و خیابان امروز دیگر محدود به درمانهای جسمی نیست. گاهی وقتها "زخمهایی که مثل خوره روح را میخراشد" آنقدر در پی ناملایمتهای اجتماعی عمیق میشوند که کسی نمیداند در پس هر نگاه پرسشگر کودکان کارگر سر چهارراه ها، خطوط مترو، ، کودکان زباله گرد ، کودکان باربر بازار و غیره چه دردهای درمان نشدهای نهفته است.
هادی شریعتی حقوقدان و فعال حقوق کودک ، میگوید: شیوع بیماریها و اختلالات روانی در بین کودکان کار نکته ای است که کمتر مورد توجه جامعه قرار میگیرد. وقتی حمایت های جسمانی از سلامت این کودکان به سختی و به کندی صورت میگیرد، قطعا در بحث مداخله برای کاهش مشکلات سلامت روان، بی توجهیها و ناملایمات بیشتر است.
شریعتی با اشاره به نتایج تکان دهنده یک تحقیق میدانی که طی آن وضعیت زندگی حدود 75 کودک کار در سطح تهران مورد بررسی قرار گرفته است ، میگوید: در حال حاضر و در مقطعی که در آن قرار داریم، بیماریهایی که این کودکان درگیر آن میشوند شکل دیگری به خود گرفته است. حداقل نتایج کار میدانی روی جامعه آماری 75 نفرهای که برای مدت بیش از یک سال آنها را مورد بررسی قرار دادیم نشان داد، موضوع تمایل به مرگ ، نابودی و خودکشی یکی از بحرانهای جدی در بین کودکان کار و خیابان است.
در این پژوهش 75 کودک کار و خیابان که دارای پرونده مددکاری در مراکز مختلف حمایتی بودند. نتایج این پژوهش نشان میدهد، نزدیک به 50 نفر از جامعه 75 نفره این کودکان بین میل به زندگی و نابودی، میل به نابودی و ویرانگری( درونی و بیرونی) داشتند و باز هم در بین این 75 نفر ، نزدیک به 15 نفر از کودکان تجربه اقدام به خودکشی داشتهاند. « برای هریک از این کودکان پرونده مددکاری تشکیل شده بود و ما بر اساس شناختی که از آنها و محیط کار و شرایط خانوادگیشان و سایر عوامل درونی و بیرونی داشتیم، به سراغشان میرفتیم و در حین گفتگوهای متعددی که با آنها داشتیم، وضعیت روانی آنها را هم مورد بررسی قرار دادیم. توجه کنید که اینها نمونه ی محدودی از جمعیت چند میلیونی کودکان کار بودند که ما به آنها دسترسی داشتیم و طبعا وقتی جامعه آماری گسترده تر باشد، مشکلات و چالش هایی که این کودکان با آن درگیر هستند نیز بیشتر خواهد بود.»
دلایل خودکشی؛ پنهان و پیچیده است
شریعتی در خصوص شیوه های اقدام به خودکشی در بین این کودکان نیز میگوید: اقدام به خودکشی اینگونه نبوده که بخواهند به روش های معمول و مرسوم دست به انتحار بزنند مثلا سم بخورند یا خودسوزی کنند اما چند نفر از آنها اعلام کردند که ما چند بار تلاش کردیم خودمان را جلوی ماشین بیاندازیم. یا مثلا در مترو، بچه ها میگفتند چند بار خواستیم خودمان را از بالای پله ها پرت کنیم یا جلوی قطار بیاندازیم. اما هر بار یا منصرف شدند و یا موفق نشده اند.
عواملی متعددی میتواند دلیل میل به خودکشی در این کودکان را تقویت کند ، با این حال شریعتی میگوید: این دلایل پنهان و پیچیده است." ما به دلیل تعهدی که به اصول اخلاقی در کار با کودکان داریم نمی خواستیم خیلی در حریم خصوصی این کودکان و دلایل این میل به مرگ و خودکشی تجسس کنیم. با این حال برخی موارد در حین گفتگو برایمان روشن میشد. یکی از این مواردی که از سوی بچه ها مطرح میشد، سنگینی و فشار کار بود.کار طولانی مدت در خیابان باعث فرسودگی شدید روانی در آنها شده بود. تحقیری که این بچه ها در محیط کار و در جامعه متحمل میشوند و بعضا مقایسههایی که بین دیگران و خودشان در تنهایی انجام میدهند.رفتار غیر اصولی بعضی از شهروندان و آزارهای کلامی ویرانگری مثل " این بچه ها خانواده ندارند" به اینها اضافه کنید، ترس ،استرس و اضطراب مداوم از ماموران شهرداری و بگیر و ببندهای اینچنینی که مدام همراهشان است. این اضطراب به خصوص در بین بچه های دستفروش مترو خیلی بیشتر بود. با این بچه ها که حرف میزدیم، دائما به پشت سر نگاه میکردند که مبادا مامور دنبالشان باشد. حتی وقتی به آنها اطمینان میدادیم که کسی با شما کاری ندارد و ما مراقبتان هستیم، دائم به وسایلشان میچسبیدند که نکند کسی بیاید و بخواهد با آنها برخورد کند و وسایلشان را از آنها بگیرد .
به گفته این فعال حقوق کودک، فقر، مهاجرت ،نابسامانی خانوادگی ، زندگی در محلاتی با فضای سرد و خشن ،حسرت از شرایطی که کودکان دیگر دارند و من به عنوان کودک کار ندارم! و همچنین ترس از دستگیری توسط بهزیستی و شهرداری و انتقال به مراکزی شبیه زندان و فاقد استاتدارد که به اصطلاح برای ساماندهی آنها ایجاد شده، از دیگر مواردی است که موجبات نگرانی و استرس کودکان کار را فراهم میکند و در انها میل به نابودی را تقویت می کند.
میل به "نیستی" در بین دختران بیشتر است
او به نکته تامل برانگیز دیگری هم اشاره میکند که به نظر میرسد بیشتر در بین دختران در این گروه شیوع داشته است . « میل به خودکشی در بین دخترانی که کار میکردند، بیشتر بود و در عین حال آنها به روشهایی فکر میکردند که خطرناک تر بود. همانطور که گفتم ما نمیتوانستیم خیلی واضح در مورد چرایی گرایش به خودکشی از آنها سوال کنیم اما به طور مثال می پرسیدیم؛ تا به حال کار خطرناکی انجام داده ای ؟ و پاسخی که به خصوص از دختربچه ها میشنیدیم این بود که میخواستم خودم را از بالای پل هوایی یا پله های مترو پرت کنم یا خودم را جلوی قطار بیاندازم. این روشها که عمدتا دخترها از آن حرف میزدند، خیلی خشنتر از روشهایی بود که از پسرها میشنیدیم.»
یکی از دلایل افزایش میل به نیستی در بین این دختران، آزارهای جنسی است که به گفته شریعتی موارد مختلفی از طیف آزار جنسی را دربرمیگیرد. « این آزارها از لمس بدن تا موارد دیگر را در برمیگرفت. از مترو تا خیابانهای شلوغ، مکانهایی بود که به خصوص دخترها عنوان میکردند مورد آزارجنسی به اشکال گوناگون قرار گرفته اند.» و البته این به این معنا نبود که پسرها مورد آزار جنسی قرار نمی گرفتن اما آنها کمتر در این مورد حرف میزدند.
در نظر گرفتن بازه زمانی یک ساله برای بررسی وضعیت این تعداد کودک کار ، فرصت مناسبی برای پژوهشگران بود تا از نزدیک با سایر دغدغه های روانی و ذهنی این کودکان نیز آشنا شوند. شریعتی در رابطه با شیوه سنجش وضعیت کودکان میگوید: ما سراغ کودکانی رفتیم که وضعیتی به مراتب پیچیده تر به لحاظ شخصیتی، خانوادگی و کاری از سایرین داشتند. مثلا در یک مورد با دختری مواجه شدیم برای اینکه در خیابان راحت تر اجناس خود را بفروشد، موهایش را از ته زده بود و لباس پسرانه پوشیده بود تا شبیه پسرها به نظر برسد .
ایجاد پایگاه سلامت روان؛ نیاز کودکان کار
او با تاکید بر این موضوع که وضعیت رسیدگی به موضوع سلامت و درمان کودکان کار باید در زمره الویتهای وزارت بهداشت قرار گیرد ، میگوید: آمار کودکان کار دائم در حال افزایش است اما مشکلات و چالشهایی که با آن مواجه هستند ، توسط مسولین انکار میشود و یا اصلا دیده نمی شود از طرف دیگر ما با بحرانی در سلامت اجتماعی مواجه هستیم که نمیشود آن را دست کم گرفت. سلامت کودکان به سلامت اجتماع پیوند خورده و جداشدنی نیست. اگر ما کودکانی در سطح خیابان داشته باشیم که از لحاظ جسمی و روانی دچار مشکلات جدی باشند به مرور این آسیب همه سطوح جامعه را فرا خواهد گرفت و تبدیل به یک بیماری لاعلاج اجتماعی خواهد شد.
شریعتی اولین گام برای سیاستگذاری در اینباره را پذیرش وجود کودکان کار و بحرانهای مربوط به وضعیت سلامت جسمانی و روانی آنها میداند و میگوید: بهزیستی و شهرداری به عنوان نهادهای حاکمیتی و مسئول بیشترین ارتباط را با این کودکان دارند اما شیوه مواجه آنها با این کودکان علمی و تخصصی نیست. اگر این شیوه مواجه تغییر کند هم از فشار و استرس بچه ها کم میکند و هم میتوانند اقداماتی درراستای بهبود وضعیت شان انجام دهند.« این نهادها چون به لحاظ قانونی ، متولی ساماندهی کودکان کار و خیابان هستند، میتوانند به جای برخورد قهری با این کودکان و انتقال آنها به مراکز نفسگیر نگهداری ،از این شرایط برای خدمات اجتماعی استفاده کنند و مثلا در ماشین های بهزیستی و شهرداری از وجود مددکاران و روانشناسان برای بررسی مشکلات روانی، درمانی و اجتماعی نها استفاده کنند و بخشی از خدمات را به صورت خدمات خیابانی ارائه دهند. » ایجاد پایگاه های سلامت روان برای کودکان کار یکی از مواردی است که این فعال حقوق کودک به آن اشاره میکند.او میگوید: کودکان کار هستند ،وجود دارند در خیابان های پر ازدحام ، در مترو ، در مراکز بازیافت زباله ،در کارگاههای زیرزمینی نمور آنها را باید دید و به جای نگرش حذفی به این کودکان به سمت ارائه خدمات سلامت ، خدمات روانی و اجتماعی برای آنها حرکت کنیم تا به مرور زمان شاهد کمتر شدن روند رو به رشد کار کودک باشیم.