قاسم کشکولی میگوید: «امروز حتی آثار کلاسیک ما هم با سانسور مواجه میشوند و اطلاع دارم که مثلا سعدی هم سانسور میشود یا عبید زاکانی را ممیزی میکنند و بخشیهایی از تمهیدات عینالقضات همدانی هم سانسور میشود.»
به گزارش ایلنا، قاسم کشکولی (نویسنده و خالق رمان برگزیده جایزه مهرگان ادب)، درباره درخواست برخی نویسندگان از وزارت ارشاد برای سیاستگذاری ویژه برای حمایت از داستانهای فارسی در مقابل داستانهای خارجی و آثار ترجمه، گفت: من در جریان این درخواست نیستیم و این موضوع را پیگیری را نکرده و نمیکنم، چون آن را کار غلطی میدانم. بهترین کاری که دولت میتواند برای حوزه هنر و ادبیات بکند این است که دست از سر هنرمند و نویسنده بردارد. اینکه یارانه و رانت و ... بر حوزهای مثل ادبیات و داستاننویسی هم اعمال شود اصلا خوب نیست. توضیح این موضوع سخت است ولی چنین شیوهای برای حمایت از داستان ایرانی را درست نمیدانم.
این نویسنده سپس حذف سانسور و باز گذاشتن دست نویسنده در خلق داستان را بهترین شیوه حمایت از فرهنگ و ادبیات دانست و بیان کرد: راه حمایت همین است که دست از سر هنرمند بردارند ولی یک دولت ایدئولوژیک نمیتوانند چنین کاری کند و نهایتا اینکه همانطور که در سایر کشورها دیدهایم یک ادبیات اخته تحویل جامعه دادهاند. مثلا در مورد روسیه ادبیات عظیم قرن نوزدهم و نویسندگانی مثل تولستوی، چخوف و ... که همچنان سایهشان بر سر ادبیات جهان دیده میشود در دوران شوروی و روی کار آمدن یک حکومت ایدئولوژیک دیگر خبری از ادبیات و نویسنده قدر روسی نیست. اگر هم دست بالا را بگیریم به نامی مثل ماکسیم گورکی میرسیم که کاملا نویسندهای اخته شده است که هیچ شباهتی به ادبیات گذشته روسیه ندارد.
او ادامه داد: دولتها هر کجا پا بگذارند، آنجا را به نابودی میکشند . آنها باید دست از سر شاعران، نویسندگان، سینماگران، آهنگسازان و ... بردارند و بگذارند اینها خودشان کارشان را بکنند. هیچ کسی بهتر از هنرمندان نمیتواند منافع ملی یک کشوری را تامین کند. شخصا پیگیری هم از فعالیتهای دولت در حوزه فرهنگی ندارم چون اصلا برایم اهمیتی ندارد و واقعا یک اشتباه محض است. ما در نقاط مختلف جهان سیطره دولت بر فرهنگ را دیدهایم که به شکست انجامیده و چیزی جز افتضاح عایدی به جای نگذاشته است. حرکتهای دولتی بهطور کلی فضیلتکُش است.
کشکولی سپس گریزی به تاثیر جوایز ادبی خصوصی، حواشی و تعطیلی کشیده شدن برخی از آنها و نقش این جوایز در انگیزه دادن به نویسندگان برای خلق اثر داستانی، اظهار داشت: باز برمیگردیم به صحبت اولیه، ما با یک گلوگاه طرفیم که همه آنجا گیر کردهایم. بسیارانی هستند که اصلا آثارشان اجازه انتشار و عرضه پیدا نمیکند. به تازگی باخبر شدم شازده احتجاب مجدد اجازه چاپ گرفته است، خب من اصلا درک نمیکنم که کسی بخواهد جلوی انتشار شازده احتجاب را بگیرد. امروز حتی آثار کلاسیک ما هم با سانسور مواجه میشوند و اطلاع دارم که مثلا سعدی هم سانسور میشود یا عبید زاکانی را ممیزی میکنند و بخشیهایی از تمهیدات عینالقضات همدانی هم سانسور میشود. اینها آثار کلاسیک هستند و شما قوهی تمیز بد یا خوب آنها نیستید. این آثار تاریخ ما و تاریخ ادبیات ما هستند.
این نویسنده اضافه کرد: ما مشکل عمدهای به اسم نگاه ایدئولوژیک به فرهنگ و هنر داریم. برخی تصور میکنند قوه تشخیص یک چراغ راهی است که فقط هم خودشان آن را در اختیار دارند و بقیه همه در تاریکی مطلق زندگی میکنند. آنکه در تاریکی مطلق زندگی میکند خود اینها هستند. ما تا زمانی که این مسئله را حل نکنیم همچنان داستان داریم ولو اینکه دهها جایزه داستانی برگزار کنیم، با نگاه فعلی به فرهنگ؛ نوبل هم به نویسنده ایرانی بدهند بازهم سنگ قبرشان شکسته خواهد شد. زیربنای این خانه لرزان است و دیگر نمیتوان وارد جزئیات ماجرا شد.