احسان اقبال سعید؛ مراسم عمامهگذاری سید احمد خمینی نوه یادگار امام در حسینیه جماران باعث یک موج بزرگ رسانه ای و مسلسلی از تایید وتکذیب ها بود. این یک سنت مرسوم میان روحانیت است وغالبا به صورت دست جمعی انجام میپذیرد و انتقادات مخالفان بیشتر بر مبنی تجملگرایی با کلیدواژه ژن خوب است.
قصد نگاه یک سویه به ماجرا و شهید یا شریرسازی در میان نیست و باید نگاه منصفانه به این رخداد داشت. بخش بزرگی از مخالفان و تیغ کشیدگان بر سید احمد جوان در حقیقت خصومت خاصی با او نداند و ستیز و دلخوریشان از پدرش سید حسن خمینی است و بیشتر ریشه در کدورتهای برآمده از جدالهای سیاسی پس از دوم خرداد هفتاد و شش دارد.
یادگار امام مرحوم احمد خمینی به طور سنتی نزدیکی و رفاقت دنبالهداری با چپهای اسلامی که اصلاحطلبان آتی بودند داشت و البته در حیات امام(ره)هم چپهای انفلابی از نخستوزیر تا ابطحی در رادیو و کروبی در بنیاد شهید حضور پررنگ تری داشتند. رفاقت یادگار امام با رئیس دولت اصلاحات به حدی صمیمی بود که سید حسن در کودکی و نوجوانی او را "عمو"خطاب می کرد.
پیوستگی سید حسن با اصلاحطلبان جناح مقابل را خوش نمیآمد اما تا سال هشتاد و چهار که ظهور پدیدهای به نام احمدینژاد دوقطبی خطرناک هاشمی و خودش را خلق کرد و بسیاری قدیمیهای انقلاب مقابل هم و ذیل دوقطبی تعریف شدند مخالفان جانب سید حسن را رعایت میکردند.
اولین نشانه کدورت با مطلب اهانت آمیز یک سایت نزدیک به احمدینژاد به سیمای سید حسن خمینی آغاز شد و باعث شد توسلی از یاران امام و بیت ایشان حین سخنرانی در مذمت این اقدام در اثر فشار عصبی با ایست قلبی از دنیا برود. سال هشتاد و هشت اما طوفان مهیبی با خود آودد که تا سالها آرایش سیاسی در جمهوری اسلامی را تغییر داد صفبندیها و بیرون از صفها را حیرتانگیز تر از هر زمانی کرد.
دوستی و نزدیکی سید حسن خمینی با نامزدهای معترض علیرغم نگرفتن موضع آشکار باعث رنجش شدید طرف مقابل شد آن هم در روزگاری که عدم حمایت از احمدینژاد گناهی نابخشودنی بود. احمدینژاد در سالگرد ارتحال امام عملا با طولانی کردن سخنان خود سعی کرد مجال سخن برای سید حسن باقی نگذارد و جماعتی هم با شعار "نواده روح الله سید حسن نصرالله"عملا سخنرانی او را ناتمام گذاشتند.
خط تخریب و تخطئه بیت امام از آن روزها وارد فاز جدیدی شد و هرروز هم ابعاد وشدت افزونتری پیدا میکرد. روزی با ذره بین به دنبال سخن یا نقلقولی از خواهران اشراقی، نوههای دختری امام بودند یا سیما و سبک زندگی آنها را بهانه میکردند تا خط آتش به سوی بیت امام پرحجم باشد و روزگاری دیگر درصدد القا این نکته بودند که سید علی خمینی برادر کهتر سید حسن مشی سیاسی ناهمخوان با او را دارد و با کار رسانهای سعی داشتند برادر را مقابل برادر قرار دهند و بگویند صدای بیت سیدعلی خمینی است اما سید علی با گفتار وعملکرد خود و حضور در صحنه ذیل بیت امام و با رعایت شان و کسوت سید حسن عملا این برنامه را خنثی کرد.
حمایت آشکار بیت امام و پیشانی آن سید حسن خمینی از حسن روحانی خشم بخشی از مخالفان را تندتر کرد و آتش تهیه این بار شدیدتر باریدن گرفت. عدم احراز صلاحیت ایشان برای نامزدی مجلس خبرگان که با خشم هاشمی فقید هم مواجه شد با سکوت خود او به پایان رسید اما این بار مرکز برای حمله به بیت و شخص تولیت آستان امام(ره) سید احمد جوان نواده امام است.
روزی به تنپوش و معاشرتهای فرهنگیاش ایراد میگیرند و دیگر بار به عکس با دخترکانی که به زعم برخی پوشش نامناسب دارند و البته پاسخ نمیدهند اگر این انتقادها بر مبنای اصول است شامل همه حتی خودیها هم میشود یا خیر؟ چگونه است که در مناسبتها و ایام انتخابات همه با هر پوششی مقابل دوربین میآیند و مقامات درخواست عکس هیچ کس را رد نمی کنند اما اگر یک جوان محجوب تقاضای عکس چند نفر را رد نکند باید در مقابل پوشش آنان در عکس پاسخگو باشد؟
اطلاع دقیقی از کیفیت مراسم عمامه گذاری جماران در دست نیست اما و چگونه است که خود آقایان مراسم و میتینگ تبلیغاتی با هر کیفیتی برگزار میکنند اما دیگران باید مهمانان را هم گزینش اخلاقی کنند تا دلخواه رقبای سیاسی بیت امام(ره)باشد. به نظر می آید خود آقایان هم بهتر می دانند که اینها بهانه گیریست وا گر به دنبال مبارزه با ژن خوب و اشرافی گری باشند مصادیق فراوانند و دم دست. اما نکته این است که مشکل با سید حسن خمینی که روزگاری هاشمی فقید علامه خواندش یک مشکل سیاسی است و عمامهگذاری سید احمد یک بهانه.