روزنامه خراسان با سیروس مقدم کارگردان پایتخت مصاحبه کرده است. بخشی از این مصاحبه را می خوانید:
شما پسرخاله استاد ناصر تقوایی هستید. به همین دلیل به سمت سینما کشیده شدید؟
شرایط حضور در این عرصه را ایشان برای من فراهم کرد. اما بخشی از آن هم به دلیل تحصیلاتم در دانشکده هنرهای زیبا بود که مرتبط با طراحی صحنه و لباس بود و در سریال «دایی جان ناپلئون» هم در همین بخش کار کردم. آقای تقوایی هم مشوق و هم استاد من بوده اند.
شما شخصیت کم حاشیه ای دارید و به عنوان یک کارگردان، با خط قرمزهای بی شمار تلویزیون کنار می آیید و در مجموع برای صداوسیما، دردسر ندارید. به نظر می رسد یکی از رموز موفقیت تان، همین رویکرد باشد.
من یاد گرفته ام که سرم در لاک خودم باشد و مطلقاً سراغ حواشی نمی روم چون ممکن است روی کارم تأثیر منفی بگذارد. علاقه ای ندارم و سن وسالم هم ایجاب نمی کند. دایم در حال مطالعه هستم و همین الان هم دو کتاب، از جمله جدیدترین اثر آقای مصطفی مستور را در کیفم دارم و حتی اگر نیم ساعت فرصت کنم، آن ها را مطالعه می کنم. فیلم می بینم و از این که کنار خانواده ام هستم، لذت می برم. با همسر و پسرم زندگی آرامی دارم و دلیلی هم نمی بینم به سراغ حاشیه ها بروم.
در این مدت، هیچ وقت وسوسه نشدید جلوی دوربین بروید و بازی کنید؟
نه، می ترسم! به نظرم سخت ترین کار دنیا، بازیگری است. این که شما بتوانید تبدیل به آدم دیگری شوید و شخصیت او را بازسازی کنید، فوق العاده سخت است و استعدادی می خواهد که من در خودم نمی بین
اگر همین حالا فرصت داشتید و می توانستید در یک ساعت، یک فیلم نامه بنویسید، چه موضوعی را کار می کردید؟
کم توانان ذهنی. درباره کمبودهایی که در جامعه ما برای رسیدگی به این بیماران وجود دارد. درددل هایی با من در این باره می شود و همین امروز هم دوستی که در آسایشگاه بیماران کم توان ذهنی کار می کرد، از من خواست به این موضوع بپردازم. خودم هم دلم می خواهد روی قصه ای درباره این بیماران، نوجوان ها و جوان های کم توان ذهنی کار کنم.
فرزند دارید؟
یک پسر و دو دختر. دخترهایم فرزند دارند و پسرم سال آخر دبیرستان است.
به سینما و تلویزیون علاقه مند نیستند؟
نه، تا الان که تمایلی به این حرفه نداشته اند.
آقای تنابنده گفتند اگر سری ششم «پایتخت» در کار باشد، احتمالاً شخصیت «بابا پنجعلی» را خواهید کشت. این تصمیم قطعی است؟
نه، یک فکر است. از ما می پرسند چرا «بابا پنجعلی» در قصه، کمرنگ است؟ واقعیت این است که هر آن چه می شد برای او قصه ساخت، ساخته ایم. به اصطلاح تهش را درآورده ایم. از آن طرف هم بالأخره پیرمردی که فراموشی دارد، ازکارافتاده است و دیگران باید کمکش کنند. آقای تنابنده فکر کرد چطور می شود این شخصیت را دوباره اکتیو کرد و برایش موقعیت های جدید طراحی کرد؟ دیدیم بهترین راه این است که «بابا پنجعلی» فوت کند و روحش را در سنین و موقعیت های مختلف مانند جوانی، سربازی، عاشق «لیلا» شدن، بچه دار شدن و... ببینیم. هر از گاهی بیاید و قصه های طنز بامزه ای به ما بدهد.