فرارو- بحث تغییر و تحول در دسته بندی سیاسی بعد از رویدادهای دی ماه سال گذشته بار دیگر در افکار عمومی و محافل سیاسی مطرح شد که با استقبال جامعه شناسان و مخالف برخی چهره های سیاسی مواجه شد.
به گزارش فرارو؛ بعد از اینکه طی اعتراضات سال گذشته شعاری با محتوای «اصلاحطلب-اصولگرا، دیگر تمام ماجرا» مطرح شد، یک سوال به صورت مداوم پرسیده میشود و این است که آیا با گذشت چندین دهه از تقسیم جریانهای سیاسی کشور از چپ و راست به اصلاحطلب و اصولگرا، آیا زمان آن رسیده که بار دیگر شاهد ظهور یک جریان سیاسی باشیم؟
با طرح این سوال جدال میان صاحب نظران موافق و مخالف آغاز شد. از یک سو جامعه شناسانی مانند عماد افروغ و حسن محدثی قرار دارند و از سوی دیگر چهره های سیاسی مانند تاجزاده و جلایی پور و... جامعه شناسان معتقدند اقبال عمومی نسبت به هر دو جریان کاهش پیدا کرده است. عماد افروغ گفته است: در نظرسنجی(ایسپا) اخیر از مردم سؤال شده که چند درصدتان به اصلاحطلبان و چند درصدتان به اصولگرایان گرایش دارید؟ 14.7 درصد به اصلاحطلبان و 11.1 درصد اصولگرایان گرایش نشان دادهاند، یعنی رویهمرفته 25.8 درصد. بر این اساس، بیش از 74 درصد نه اصولگرا و نه اصلاحطلب هستند. افروغ تاکید کرد: میتوان با این آمار گفت، منابع کشور بین دو گروه میچرخد که معرف و نمایانگر جامعه نیستند. در این شرایط مشخص است که اعتراض میکنند و حق هم دارند. افرادی که اعتراض کردند با نظام و انقلاب مسئلهای نداشتند و ندارند. فقط به خاطر فاصله گیریهایی که اتفاق افتاده، اعتراض دارند.
همچنین محدثی در کانال تلگرامی خود یادداشتی منتشر کرده است که در آن با اشاره به شعار مورد بحث آمده: «اتمام ماجرا به معنای پایان سیاست ورزی در جامعه ایرانی نیست و اتمام ماجرا به معنای پایان جمهوری اسلامی نیست بل "تمومه ماجرا" به معنای پایان سیاست ورزی در قالب دوگانه اصلاح طلب-اصولگرا و انحصار بی بدیل آنها بر ارکان حیات اجتماعی ایرانیان است. از قضا این یکی از هوشمندانه ترین شعارهای ملت ایران در اعتراضات دیماه ۱۳۹۶ بوده است که نه تنها اصلاح طلبان و اصولگرایان سعی در خفه کردن آن دارند بل جامعه شناسان ایرانی نیز آن را مورد عنایت جدی قرار ندادند. زیرا به دلیل "عدم فاصله مفهومی دانشگاه" از این دو رویکرد و رانتی که در این سه دهه از ارتباط با این دو رویکرد دریافت کرده اند به انحاء مختلف خرد دانشگاه ایرانی در برابر این دو رویکرد خلع سلاح مفهومی کرده است. به عبارت دیگر، نقدهای دکتر حسن محدثی باید به صورت جدی ما را به تامل وادارد و کنایه های اندیشمندانی همچون دکتر جلایی پور که از "جامعه شناسی تجربی" برای به حاشیه راندن نقدها استفاده ابزاری می کند باید به جِد عبور کرد.»
مجموعه این مسائل موجب شد جلاییپور به آنها واکنش نشان دهد و در کانال تلگرامی خود بنویسد: «اصلاحطلبان حدود هفت درصد نسبت به سال ۹۳ کاهش محبوبیت داشتهاند. ولی این کاهش رای سه عامل مهم داشته است: یکی اینکه حسن روحانی پس از پیروزی اش در انتخابات دوم در تصمیمگیریهایش کوتاه آمد و رابطه دولتش را با پایگاه رایش کم کرد. و مردم هم به درستی ناراحت شدند خصوصا از اصلاحطلبان که حامی روحانی بودند. دوم اینکه در اعتراضات دیماه اصلاحطلبان حق اعتراض مردم را به رسمیت شناختند ولی محکم جریان خشونت را در این اعتراضات محکوم کردند. لذا ماهواره ها و کانالهای سرنگونیطلب شیطان بزرگشان اصلاحطلبان شد. آنها دنبال جشن پیروزی انقلاب ملی بودند! و دشمنشان را اصلاحطلبان معرفی کردند. سوم اینکه ما در دوره آزادی چند طرفه در فضای تلگرام هستیم و مردم ما هم حق دارند در این فضای آزاد ابراز وجود کنند ویکی از راههای ابراز وجود نقد بی هزینه اصلاحطلبان است. لذا به نظر من این کاهش رای اصلاحطلبان زیاد غیر منتظره نیست و در آینده قابل جبران است. مهم این است که اصلاحطلبان رسالت ملی خود را انجام دادند و در دیماه در کنار اقشار اصلی شهرها جلوی ناامن شدن ایران گرفتند و به شعار های مردمانگیز متوسل نشدند. (به نظر من جبهه اصلاحات در ۱۳۹۶ مسولانه عمل کرد).»
با تمام این تفاسیر دو سوال اساسی مطرح است. اول اینکه کدام از این تحلیلها به واقعیت نزدیکتر هستند و دوم اینکه در صورت صحت تمایل و خواست عمومی مبنی بر ایجاد یک جریان جدید، باید چه مسائلی مورد توجه قرار بگیرد؟
لزومی برای دسته بندی جدید نیست
در همین خصوص علی صوفی وزیر تعاون دولت اصلاحات در گفتوگو با فرارو عنوان کرد: «برای اینکه بررسی کنیم آیا نیازمند ظهور یک جریان جدید در کشور هستیم ابتدا باید ببینیم که دو جریان فعلی توانسته اند مشکلات موجود در کشور را حل کنند یا به حداقل برسانند یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت است میتوانیم برای تشکیل یک جریان سیاسی در کشور اقدام کنیم. اما موضوع این است که این اتفاق رخ نداده است؛ لذا اهمیتی ندارد چه جریانهایی در کشور فعالیت میکنند باید دید که آیا زمینه برای فعالیت مناسب آنها فراهم است؟»
وی افزود: «به هیچ عنوان مهم نیست که کدام جریان با چه نامی در کشور فعالیت میکند مهم تفکری است که در پشت اقدامات و تشکیل آنها وجود دارد. باید دید که این تفکرات آیا میتوانند مشکلات موجود در کشور را حل کنند و کمی معضلات موجود را کاهش دهند و امنیت و آسایش بیشتری برای مردم فراهم کنند. در چنین شرایطی میتوان به فکر تشکیل جریان جدید باشیم. اما پیش از آن باید بررسی کنیم که این دو جریان تا چه حد خوب عمل کرده اند و بعد میتوان تجدید نظر کرد و با استفاده از تجارب کشورهای دیگر، زمینه را برای جریان جدید فراهم کرد.»
او تصریح کرد: «به عقیده من لزومی برای تشکیل جریان جدید وجود ندارد فقط کافی است که ما دچار دگماتیسم نشویم و نرمشی برای تجدید نظر و رفع معایبمان داشته باشیم و آسیب شناسی دقیقی انجام دهیم. در چنین شرایطی میتوانیم ضعفها را به قوت تبدیل کنیم و تهدیدات موجود را برطرف کنیم و از آنها به عنوان یک فرصت استفاده کنیم. در مجموع آنچه این روزها بیشتر نیاز به آن احساس میشود همین تجدید نظر و تغییر رویه است.»
این فعال سیاسی ادامه داد: «البته ما نمونههای این مسئله را طی ۴۰ سال گذشته داشته ایم. به عنوان مثال در یک دوره تفکر چپ به اقتصاد دولتی تمایل داشت و تفکر راست تاکید بر اقتصاد آزاد داشت. آرام آرام این دو تفکر جایشان عوض شد و این روزها میبینیم که اصولگرایان تمایل به اقتصادی دولتی دارند و اصلاحطلبان به دنبال اقتصاد آزاد هستند.»
او در پاسخ به این سوال که با توجه به شعارهای مردم در دی ماه سال گذشته و تمایل برای عبور از هر دو جریان آیا الان نیاز به ظهور یک جریان جدید نیست، گفت: «واقعیت این است که ما باید ببینیم کشور توسط کدام جریان هدایت میشود. نمیتوان در خلاء حرکت کنیم و واقعیتهای کشور را نادیده بگیریم. بالاخره اگر عدهای شعار «اصلاحطلب – اصولگرا دیگر تمام ماجرا» سر میدهند باید اول توجه داشت که این شعارعام نیست و از سوی برخی مطرح میشود. واقعیتها نشان میدهد که مردم از سال ۹۲ به اصلاحطلبان تمایل داشتند.»
وی عنوان کرد: «حالا با توجه به مشکلاتی که خواسته و ناخواسته در زندگی مردم ایجاد شده است، تاحدودی از اصلاحطلبان هم نا امید شده اند و انتقاد میکنند، اما این به معنای آن نیست که دیگر هیچ تمایلی نسبت به اصلاحطلبان وجود ندارد و به دنبال یک جریان جدید هستند. این صرفا اعتراض و انتقاد است. ما الان جریان جدیدی نداریم که توانسته باشد اثبات کند که بهتر از اصلاحطلبان و اصولگرایان است.»
صوفی در پایان با اشاره به ظهور اعتدالگرایان گفت: «در سال ۹۲ یک جریان جدید در کشور تحت عنوان «اعتدالگرایان» ظهور کرد و طی این مدت بعضی از آنها معتقد بودند که به مراتب بهتر از اصلاحطلبان و اصولگرایان عمل میکنند و مردم از این دو جریان خسته و نا امید شده اند. اما این هم صحت نداشت. زیرا اگر نگاهی به دو انتخابات اخیر بیاندازیم میبینیم که مردم باز هم به دلیل اعتماد به اصلاحطلبان به اعتدالیون رای دادند؛ لذا من احساس نمیکنم هنوز تمایلی در افکار عمومی برای ایجاد جریان جدید وجود داشته باشد.»
اصلاحطلبان و اصولگرایان مانعی بر سر راه استمرار جریانهای جدید
اما حسین کنعانی مقدم دیگر تحلیلگر مسائل سیاسی نظر متفاوتی دارد. او در گفتوگو با فرارو اظهار کرد: «در هندسه سیاسی کشور اینکه ما صرفا به سمت یک یا دو جریان حرکت کنیم و یک سیاست یک بعد یا دو بعدی را شکل دهیم، تجربه نشان داده است که به شکست منجر میشود. بطور کلی مردم همیشه به دنبال ایجاد یک فضای سیاسی برای تنفس هستند. لذا اگر ما یک بُعد جدید به عرصه سیاسی کشور اضافه کنیم، فضایی ایجاد خواهد شد که همه با سلایق مختلف میتوانند در آن تنفس و فعالیت کنند و این یک نوع رشد و تعالی برای سیاست یک کشور است.»
وی ادامه داد: «اما متاسفانه برخیها به دنبال این هستند که با نفی دو جریان سیاسی کشور یعنی اصلاحطلب و اصولگرا، خودشان را اثبات کنند. این راه حل نیست. ما نیاز داریم که در کشور هم اصلاحطلبان فعالیت کنند و هم اصولگرایان و دیگر جریانهای سیاسی حضور داشته باشند. ما نباید با نفی جریانهای ریشه دار کشور به دنبال ایجاد فضا برای خودمان باشیم، زیرا این یک خلاء سیاسی به وجود میآورد و کشور را با بحران مواجه میکند.»
او با اشاره به عملکرد جریان اعتدالگرا بعد از ورود به عرصه سیاسی، عنوان کرد: «اشتباه اعتدالگرایان این بود که بعد از حضور در فضای سیاسی کشور و به خصوص در نهادهای مختلف، به دنبال این بودند که هم اصلاحطلبان را نفی کنند و هم اصولگرایان. این باعث شد خودش هم نتواند حضور تاثیرگذاری داشته باشد. تا زمانی که این تفکر در کشور وجود داشته باشد ما نمیتوانیم پیشبردی در عرصه سیاسی کشور داشته باشیم. در غیر اینصورت جریانهای خلقالساعه که عمدتا برای رقابتهای سیاسی مانند انتخابات تشکیل میشود نمیتوانند استمرار حرکتی داشته باشند و معمولا با ظهور و بروز رئیس جمهورها ظاهر میشوند و ما آنها هم کنار میروند.»
این تحلیلگر مسائل سیاسی در پاسخ به این سوال که چرا در سالهای ابتدایی بعد از انقلاب دسته بندی سیاسی به سرعت تغییر کرد، اما این اتفاق در طالهای اخیر رخ نمیدهد، گفت: «به عقیده من هر دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا به این تصمیم رسیده اند که غیر از خودشان هیچ جریان سیاسی در کشور حضور نداشته باشد. یعنی موافق حضور جریانهای مختلف در عرصه رقابتی هستند، اما تمایلی ندارند آنها استمرار داشته باشند و جایگزین شوند. به همین دلیل است که جریانهای نوظهور عمدتا موقتی هستند.»
این فعال سیاسی افزود: «اما در اوایل انقلاب به دلیل اینکه زمان تولد این دو جریان بودند، در کنار اینکه به دنبال اثبات خود بودند از نفی یکدیگر هم خودداری میکردند. اگر کسی هم مخالفتی میکرد نهایتا به جریان رقیب میپیوست. اما الان فضای سیاسی کشور اینگونه نیست و با وجود اینکه پتانسیل تشکیل جریانهای جدید دارد، اما این اتفاق رخ نمیدهد.»
کنعانی مقدم در پایان در خصوص لازمههای تشکیل یک جریان جدید در کشور چیست، اظهار کرد: «هر جریان جدید نیازمند یک ایدئولوژی تبیین شده با نقشه راه است که در کنار ساختار حزبی و تشکیلاتی یک مجموعه را تشکیل دهند. البته در کنار همه اینها باید در نظر داشت که این جریانها لازم است که میان مردم جایگاه داشته باشند. هیچ جریان سیاسی بدون پایگاه اجتماعی نمیتواند به فعالیت خود ادامه دهد. به همین خاطر هر جریانی که دارای این خصوصیات هستندبا توجه به اینکه هر دو جریان موجود در کشور دچار ریزش آرا هستند، میتوانند فعالیت کنند و باید زمینه را برایشان فراهم کرد.»
من شخصا ديگه كلا راي نخواهم داد...