روزنامه شرق توضیح حجت الاسلام زائری را در باره حجاب منتشر کرده است. زائری نوشته است:
پس از سخنان رهبر انقلاب درباره حجاب بانوان، همانطورکه انتظار داشتم، پیامهای متفاوت و بعضا حملههای مستقیم به من آغاز شده است.
اعتراف میکنم که دیدگاه صریح رهبر انقلاب در این موضوع، چنانکه امروز بیان شد، برای من تازگی نداشت. چندماه قبل پیام ایشان به من منتقل شد و بهصورت شفاف موضعشان درباره مسئله -الزام اجتماعی و قانونی حجاب- مطرح شد. همانموقع به دوست بزرگواری از مسئولان دفتر رهبری که حامل این پیام بود، عرض کردم که این موضع من از سر انفعال و جوزدگی نیست و طبیعتا حاصل چند سال فکر عمیق و تأمل دقیق و مشاهده اجتماعی و مشورت با خبرگان و کارشناسان به راحتی تغییر نمیکند و از همین رو فهم من همچنان همین است ولی نظر رهبری را فصلالخطاب میدانم و دستور رهبر بزرگوار را اطاعت میکنم.
ما در عرصه فکر و فهم، صغیر و تابع نیستیم و ازاینرو مراجع تقلید و عالمان دین از جمله رهبر بزرگوار انقلاب نمیتوانند در فهم، دیدگاه، شناخت و تشخیص ما تصرف کنند اما در همان حال در ساحت عمل مقلد و تابع و مطیع و پیرو هستیم. امروز هم موضع من پس از سخنان صریح و قاطع رهبر انقلاب همان است.
تلقی من - که البته میتواند نادرست هم باشد- این بوده و هست که سیاستهای عملی جمهوری اسلامی در حوزه حجاب تاکنون خطا بوده و به نتیجهای نرسیده است و این فهم من با سخنان رهبر انقلاب تغییر نکرده و نمیکند. اما عمل من چه بهعنوان یک مقلد نسبت به مرجع تقلیدم -که ایشان هستند- و چه بهعنوان یک شهروند کاملا معتقد به ولایت فقیه، نسبت به ایشان، اطاعت و تسلیم محض است.
از همان روز که پیام ایشان به من رسید، نه دیگر در این موضوع سخنی گفتم و نه چیزی نوشتم و باوجود مراجعات فراوان از رسانهها و نهادهای علمی برای میزگرد و مصاحبه و سخنرانی با جدیت سکوت کردم تا حدی که جلد سوم کتاب خود در موضوع حجاب با نام «زن بدحجاب، مرد بدحساب» را با اینکه آماده چاپ بود منتشر نکردم.
فکر میکنم اقتضای تربیت انقلاب و نیاز جمهوری اسلامی، شهروندانی است که آزادانه بیندیشند و آگاهانه تشخیص دهند و در فهم و درک و دانش و اندیشه تابع و پیرو نباشند اما درعینحال بدون تعارف و بدون ترس و تظاهر در مقابل موضع ولی خود مطیع و تسلیم شوند.
اینک نیز، نه آن حریت و آزادگی را از گروهی متحجر و متظاهر پنهان میکنم و نه از این تسلیم و اطاعت در برابر جماعت روشنفکرنمای غیرانقلابی خجالت میکشم. تا امروز بر این عهد بودهام که خوب فکر کنم و درست بفهمم و جز راست نگویم و براساس تشخیص خود عمل کنم و درعینحال برای مصالح عالیتر و اهداف والاتری چون حفظ نظام و حراست از کیان انقلاب مطیع محض رهبر انقلاب باشم.
این حقیقت را بارها گفتهام و بر این عهد باقی ماندهام، آخرینش چهار روز پیش که بعد از نماز ظهر و عصر به حضورشان رسیدم و نکتهای قدیم را مجددا به محضر لطف و محبتشان یادآوری و تأکید کردم. آنچه در این سالها فهمیده و با صداقت و صراحت و از موضع دلسوزی نسبت به ایران و اسلام و از سر خیرخواهی برای مردم و انقلاب گفته و نوشتهام با هیچ تعارف و ملاحظهای کنار نمیگذارم. هرچند نظر کارشناسی و تشخیص رهبر انقلاب را قطعا از تشخیص و نظر کارشناسی خود بالاتر میدانم و به مصداق «آنچه در آینه جوان بیند، پیر در خشت خام آن بیند»، معتقدم آنچه من در آینه متن جامعه و گفتوگوی روزمره با جوانان دریافتهام، قطعا ایشان در خشت خام بررسیهای عمیقتر و دوراندیشانه خود دیدهاند. اما این ملاحظه و ترس را ندارم که به خاطر سخنان ایشان از فهم خود بگذرم و با دست خود صداقت و حسننیتم در تمام این سالها را که برایش هزینههای بسیار سنگین دادهام، زیر سؤال ببرم. اتفاقا من در تمام این سالها معتقد بودهام که چنین موضعی از سوی روحانیت و حوزههای علمیه خنثیکننده توطئه دشمن است و تحولات پیچیده اجتماعی و تغییرات شگفت نسلی در سالهای آینده روندی حسابشده برای موضعگیری جریان دینی و حوزوی میطلبد.
این صداقت و صراحت را تا پایان عمر بر منفعتطلبیها و چاپلوسیهای برخی نفاقورزان و ریاکاران ترجیح میدهم و دوست دارم همچنان همان دلباخته و دلبسته قدیم و سرباز وفادار حضرت آیتالله سیدعلی خامنهای بمانم اما نه در جایگاه تعارف و شعار بلکه در منطقه عملیات جنگ نرم و میدان واقعی مبارزه با شبیخون فرهنگی.
روزگار خواهد گذشت و کسانی که زمزمه «یملّک فی دولتکم و یمکن فی أیامکم» دارند، میتوانند به مدد الهی فشارهای گذرای اجتماعی و رسانهای را تحمل کنند و پیش روند تا روزی که پردهها کنار رود و صداقتها و راستیها در میزان محاسبه الهی سنجیده شود.
از همان روز که پیام ایشان به من رسید، نه دیگر در این موضوع سخنی گفتم و نه چیزی نوشتم و باوجود مراجعات فراوان از رسانهها و نهادهای علمی برای میزگرد و مصاحبه و سخنرانی با جدیت سکوت کردم تا حدی که جلد سوم کتاب خود در موضوع حجاب با نام «زن بدحجاب، مرد بدحساب» را با اینکه آماده چاپ بود منتشر نکردم."
ایراد اساسی و بزرگترین مشکل درست در همین نکته است. شما میگید که فهم و برداشت شما با رهبری فرق میکنه اما در نظام موجود مطیع هستین و نتیجه تحقیقتانرا که در کتابتان آمده و به آن معتقدید منتشر نمی کنید. آیا امامان در صدر اسلام هم همین شیوه حکومت را داشتن؟ آیا این منطق با منطق امام صادق که نقل میکنن حتی با بی دینان و زندیقان مباحثه میکرد همخوانی داره؟!
که لازمه زیست در ایران امروز است