فرزین پورمحبی در وبلاگ شخصی اش نوشت:
به مناسبت فرارسیدن و تقارن ایام مختلف فرخنده؛ چند روز پیش تلویزیون برنامهای پخش کرد با موضوع: ارتباط بین گرم شدن کره زمین با گرم کردن کانون خانواده! (نخندید؛ از جریان تشت و آب و پا که مسخرهتر نیست!) کارشناس برنامه با هیجان خاصی اعتقاد داشت: باید هر طور شده، نگذاشت گرمای کره زمین از دمای کانون خانواده بالاتر برود چون در این صورت بیرون از کانون گرم خانواده آنقدر گرم می شود که اعضای خانواده را برای انجام شیطنت های احتمالی تحریک کند! او برای افزایش دمای خانواده هم، اهدای کادو را پیشنهاد داد. همچنین او تاکید داشت، باید به هر بهانهای که شده، معطل نکرد و فرت و فرت هدیه داد! این کارشناس محترم در پایان برنامه اش هم تاکید کرد که پیدا کردن بهانه کار سختی نیست؛ فقط یک تقویم جیبی می خواهد!
بر همین اساس دختر و همسرم، طبق دستور کارشناس محترم و طی یک اقدام مشترک، شروع کردند به نوشتن لیست بهانههای کادویی! اما آن لیست را به من نشان ندادند تا برایم سورپرایز(یا به قول فرهنگستان زبان فارسی«شگفتانه»)شود.بنده هم به شرح ذیل، وقایع نگاری این ماجرا را طی دو ماه (آزگار) تقدیمتان میکنم تا حساب کار دستتان بیاید که آنها با چه حساب و کتابی به حسابم رسیدند.
3 بهمن 1396
همسرم: تنها هستی زندگی من!
من: جانم؛ ای تویی که تنهایی در زندگی من هستی.
همسرم: خواستم میلاد حضرت زینب (س) رو بهت تبریک بگم.
من: خیلی ممنونم؛ من هم متقابلا بهت تبریک میگم.
همسرم: همین؟
من: باید چیز بیشتری میگفتم؟
همسرم: آخه امروز روز پرستار هم هست و من هم خیر سرم، دانشجوی فوق لیسانس پرستاریام.
من: من که 16 آذر یعنی روز دانشجو بهت کادو دادم !
همسرم: تو چرا فقط بخش دانشجوییاش رو میبینی؟ خب، نیمه پر لیوان رو هم ببین؛ یعنی: پرستاری! اصولا شما مردها بلدید فقط از یک بعد به یک چیز نگاه کنید و هیچوقت نمیتونید از همه ابعاد به یک چیز و یا از یه بعد به همه چیز نگاه کنید!
من: عزیزم ... خودت رو ناراحت نکن؛ خب، ذات ما اینطوریه، دست خودمون که نیست. اما نگران نباش، جبران میکنم. همین الان میرم سر کوچه و یه کادوی خوب برای «فلورانس نایتینگل» خودم میخرم.
13 بهمن 1396
همسرم: یگانه وجود من؟
من: بله دوگانه سوز من
همسرم: اه... بازم تولد من شد تو بی مزه بازی هات گل کرد؟
من: ببخشید، خواستم وقتی کادو میدم، نمکی هم ریخته باشم. نمیدونم چرا اخیرا هر تیکهای که میاندازم بی مزه از آب درمیاد. بفرما این هم کادوی من ... تولدت مبارک عزیزم.
25 بهمن1396
همسرم: شب بهخیر عزیزم! شب هات پر ستاره !
من: وقتی «ماهی» مثل تو دارم، همه ستارهها سوسکاند و همه شبها صبح!
همسرم: واااااای اسم سوسک رو دیگه جلوی من نیار. راستی تا صبح نشده میخواستم بگم، امشب شب عشاقه؛ ولنتاینت مبارک.
من: اتفاقا تو تلگرام خونده بودم و یادم بود که برات کادو بخرم. بفرما؛ قابل تو رو نداره؛ ای تویی که در جاده ظلمانی زندگی من مثل چراغ قوّهای.
29 بهمن1396
همسرم: یگانه وجود من تا ابد!
من: بله عزیز من از ازل
همسرم: روز عشاقت مبارک؛
من: حتما اشتباهی شده؛ کادوی روز عشاقو که چند روز پیش بهت دادم.
همسرم: ای بابا! اون روز عشاق جهانی بود. این روز عشاق تولید ملیه: کاملا وطنی. باید نشون بدی که خون یک ایرانی در رگ هات جاریه
من: ای بابا ... هولم نکن؛ پس لااقل چند دقیقه صبر کن تا بهت نشون بدم که چه نژاد اصیلی دارم و تو رگ هام چه خبره!
5 اسفند1396
همسرم: تنها بهانه زنده بودنم! میدونی امروز چه روزیه؟
من: چهارشنبه
همسرم: درسته اما امروز پنجمین روز اسفند ماه هم هست که بعبارتی میشه روز زمین و زن و عشق یا همون سپندار مذگان ...
من: بازم روز عشق؟ نه دیگه مطمئنم که این یکی رو دیگه شوخی میکنی
همسرم: به اهورا مزدا قسم؛ آریایی نیستی اگه بخوای این روز رو جدی نگیری!
من: به فروهر قسم؛ اصلا هم شوخی ندارم. فقط بگو که دقیقا جریانش چیه؟
همسرم: این روز عشق باستانیه اون یکی با تقویم خیامی بود و این یکی با تقویم اصیل باستانی. راستش رو بخوای این از اون یکی هم آریایی تره!
من: آهان؛ خیلی ممنونم از توضیحاتت. پس چند دقیقه صبر کن برم بیرون و با یک کادوی خوب برگردم تا ثابت کنم چه آریایی سوپر دولوکسی هستم.
همسرم: فقط ای مرد آریایی؛ قبل از رفتن میخواستم بهت یادآوری کنم که در چنین روزی خواجه نصرالدین طوسی هم بدنیا اومده؟
من: نکنه برای اون هم باید کادو بخرم؟
همسرم: نه بابا ؛ اون بنده خدا که چند سال پیش دستش از دنیا و کادو گرفتن کوتاه شده! فقط میخواستم یادآوری کرده باشم که امروز در ضمن مصادف با روز مهندس هم هست و اگه آلزایمر نگرفته باشی مدرک کارشناسی من، مهندسی صنایع غذایی دانشگاه پیام نور دشت ارژن هست. همین و بس!
من: آهان متوجه شدم؛ به صاحب مغازه میگم کادو رو دوبل با نون اضافه بذاره!
17 اسفند 1396
همسرم: پاره قلب من! میدونم سرت خیلی شلوغه، اما امروز 8 مارس مصادف با روز جهانی زنه.
من: مطمئنی؟ آخه فکر میکنم که من قبلا کادوی این روز رو داده باشم؟
همسرم: ای بابا؛ اون روز مادر بین المللی بود یعنی دومین یکشنه ماه میکه افتاده بود 23 اردیبشت؛ این روز جهانی زنه .... حالا جوری صحبت میکنی که انگار میخوای امروز رو نادیده بگیری!
من: اگه چنین برداشتی از حرف های من کردی؛ معذرت میخوام. متاسفانه برای این روز آماده نبودم و میخوام خشکه حساب کنم. بفرما؛ این هم چند تا تراول برای اینکه فکر نکنی من دارم جور خاصی حرف میزنم.
18 اسفند 1396
همسرم: عزیزم؛ امروز 20 جمادالثانیه، فکر میکنی چه روزیه؟
من: فقط میدونم هر روزی باشه دیگه روز عشق و یا روز زن نیست.
همسرم: مثل همیشه اشتباه کردی اتفاقا امروز دقیقا روز زنه؛ یعنی میلاد حضرت فاطمه (س)
من: جل الخالق؛ چقدر این دنیا پر از عجایب و رمز و رموزه؟
همسرم: حالا جناب فیلسوف؛ بجای شگفتی در کائنات و عالم هستی لطفا از تعارف کم کن و به مبلغ بیفزا!
من: حالا نمیشه همون کادوی دیروز رو به حساب امروز بذاری؟ فقط چند ساعتی ازش میگذره؟
همسرم: راستش جوابت منفیه! چون اصلی ترین و رسمی ترین روز زن برای ما ایرانیها اتفاقا همین امروزه! اگه اینطوری نبود باهات کنار میاومدم اما اگه در این مورد کوتاه بیام از خودم خجالت میکشم!
من: نه نه اصلا راضی نیستم که شرمنده خودت بشی؟ بفرما این هم چند تراول خوشگل و مامانی
25 اسفند 1396
همسرم: عشق من! خواستم پیشدستی کنم و من اولین نفری باشم که سالروز پیوندمون رو تبریک میگه.
من: ممنونم؛ وظیفه من بود؛ فقط یک سوال؟ من یادم میآد چند وقت پیش برای پیوندمون یک کادو دادم.
همسرم: حواست کجاست؟ اون اول شهریورمصادف با 1 ذیحجه بود. که میشد سالروز پیوند آسمانی امام علی (ع) با حضرت فاطمه (س). اما پیوند ما کاملا زمینیه در ضمن خشکه هم دیگه قبول نمیکنم!
من: آهان؛ متوجه شدم! من هم همین حالا با خرید یک کادوی زمینی جبران میکنم.
1 فروردین 1397
همسرم: عیدت مبارک؛ عشق زندگی من!
من: متوجهم؛ این هم عیدی من
همسرم: در ضمن من هم بعنوان عیدی میخوام بهت یه خبر «نسبتا خوب»، یه خبر «خوب» و یه خبر «خیلی خوب»بدم. اول کدومش رو بگم؟
من: اول خبر نسبتا خوب رو بگو!
همسرم: دیگه از امسال نمیخواد که روز اول ذیالقعده یعنی روز میلاد حضرت معصومه (س) که میشه روز دختر برام چیزی بگیری چون من دیگه یه خانم شدم.
من: واااااای منو این همه خوشبختی محاله ؛ حالا خبر خوب رو بگو
همسرم: بجاش باید برای دختر گلمون کادو بگیری!
من: الهی ... چقدر لذت داره آدم برای دخترش کادو بگیره! حالا لطفا خبر خیلی خوب رو بگو
همسرم: فردا تولد منه
من: بییییییییییییییییییییییب