شوخطبع است. در برف اخیر تهران زمین خورده و کف دستش زخمی است. بااینحال خنده از روی لبش نمیافتد. عبدالرضا هاشمزایی از مردان نزدیک به مرحوم هاشمیرفسنجانی و نماینده مجالس دور دوم و دهم ایران است. به این ترتیب او روزگاری با حسن روحانی هممجلس بوده و همکار. میگوید «هاشمی رئیس بزرگ ما بود».
شوخطبع است. در برف اخیر تهران زمین خورده و کف دستش زخمی است. بااینحال خنده از روی لبش نمیافتد. عبدالرضا هاشمزایی از مردان نزدیک به مرحوم هاشمیرفسنجانی و نماینده مجالس دور دوم و دهم ایران است. به این ترتیب او روزگاری با حسن روحانی هممجلس بوده و همکار. میگوید «هاشمی رئیس بزرگ ما بود».
به گزارش شرق، با خنده و بذلهگویی به اتاق مصاحبه میآید و با همان سبک خودش پاسخگوی سؤالات ما میشود. معتقد است که کالبدشکافی پیکر هاشمیرفسنجانی ضروری بود. مخالف قرآنخوانی سعید طوسی در مراسم افتتاحیه مجلس دهم بوده و از نیروهای امنیتی مجلس به شدت گله دارد. در موضوع فساد و وضعیت مافیایی اقتصاد ایران هم گریزی میزند به تاریخ مصرف برخی ارگانها و خیلی بیرودربایستی میگوید «تاریخ مصرف برخی از این بنیادها گذشته و دیگر تداوم فعالیت این نهادها ضرورتی ندارد». در لابهلای خاطراتش از حاشیههای واگذاری پروژه اتوبان تهران- شمال میگوید.
پروژهای که اگر همان سالها بدون کارشکنی برخی به سازنده شهرک اکباتان واگذار میشد، در کمتر از پنج سال پایان یافته و این روزها به موزه زنده یک اتوبان همچنان در دست احداث بدل نمیشد. در گفتوگو با هاشمزایی که سبقه فعالیت حزبی در کارگزاران سازندگی را نیز در کارنامه دارد، درباره مسائل و اخبار روز و وضعیت فراکسیون امید به گفتوگو نشستیم.
در چند هفته اخیر خبرهایی از زندانها منتشر شده است، از جمله خبرهای خودکشی... .
در زندان نباید وسیلهای در اختیار زندانی باشد. زندانی شاید پیشتر ناراحتی روانی داشته باشد یا شاید شرایط زندان و تنهایی به او فشار بیاورد. ممکن است شوک روحی وارد کند. آنجا که سینا قنبری خودش را با پلاستیک سطل زباله آویزان کرده، کوتاهتر از قد خودش بوده است. باید خودش را بالا گرفته باشد تا خفه شود.
لازم است مسئولان زندان توضیح شفاف ارائه کنند. این مسائل به ضرر منافع ملی در داخل و خارج از کشور است. خب فساد گسترده به ضرر منافع کشور است اما این داستان خیلی در سطوح داخلی و خارجی به ما ضربه میزند. بهویژه به نسل جوان. ما در محاکمات قضائی اگر شفافیت را موردنظر قرار دهیم، افکار عمومی قانع میشود.
مجلس چطور میتواند در این زمینه ورود کند؟
این چیزها برای ما نمایندگان قابلقبول نیست. توضیح مسئولان شفاف نیست. مثلا در کهریزک ابتدا گفتند یکی مننژیت گرفته، بعد دیدیم ماجرا جور دیگری بود. هنوز درباره کهریزک شفافسازی لازم صورت نگرفته. در افکار و ذهن جوانان سؤالهای زیادی باقی مانده. در مورد اخیر – سیدامامی- توضیح شفافی برای افکار عمومی ارائه نشد و این ابهامها روی هم تلنبار میشود و تبعاتش روزی ذخیره سرمایه و اعتماد اجتماعی مردم را نشانه خواهد رفت.
در مورد مرگ آقای سیدامامی به جمعبندی رسیدید؟
ارزیابی این مسئله زمان میخواهد. اما اینکه استاد دانشگاهی که در کتابهایش طرفدار انقلاب بوده، یکباره جاسوس میشود، چندان قابلقبول نیست. من نماینده از شنیدن این خبر شوکه شدم و هنوز برایم قابل تصور نیست. در بالاترین سطح نیروهای امنیتی و قوه قضائیه باید مسئله را برای مردم شفافسازی کنند. اگر جاسوسی مطرح شده، وزیر اطلاعات باید نظر صریحش را مطرح کند.
مجلس در این زمینه چه خواهد کرد؟
ما نمیتوانیم از قوه قضائیه سؤال کنیم، اما دایره جاسوسی وزارت اطلاعات باید توضیح دهد استاد دانشگاه چطوری جاسوسی میکرده که اینها مطلع نبودهاند یا اگر مطلع بودهاند، این مسائل را خیلی شفاف با ما در میان بگذارند. این استاد دانشگاه و فعال حوزه محیطزیست مگر چه اطلاعاتی داشته و چطور تا اینجا نظارتی نبوده است. الان دنیا، دنیای هزار سال پیش نیست. دنیای انفجار اطلاعات است و باید بتوانیم افکار عمومی نسل جوان را قانع کنیم.
بهتازگی آقای آشنا توییتی کردند مبنیبر اینکه باید از تکثیر سعید مرتضویها جلوگیری شود. گفته ایشان را چطور تحلیل میکنید؟
خب میدانید که مرتضوی، قاضی پرونده زهرا کاظمی شهروند ایرانی- کانادایی بود. گزارش پزشکیقانونی نشان داد که به ایشان ضربهای وارد شده. ما تا همین الان در رابطه با حقوق بشر بینالمللی ضرر میدهیم. آنموقع هم شفافسازی لازم را انجام ندادیم، اما در مورد سیدامامی باید بگویم که برخلاف پرونده کاظمی، تا حالا چیزی درباره جرحوضرب ایشان نشنیدهایم. خبر درباره خودکشی بوده و همین. باید اطلاعاتمان بیشتر شود، بهویژه باید ببینیم نحوه خودکشی چگونه بوده است.
خب از فراکسیون امید چه خبر؟ خیلیها نقدهای متنوعی به عملکرد فراکسیون دارند.
بله، نقدها زیاد است؛ برخی وارد است و برخی نه. به نظرم مشکل اصلی این بوده که وقتی نتیجه انتخابات مشخص شد، بالای ١٣٠ نفر در فهرست امید بودند. موقع تشکیل فراکسیون این عدد کاهش یافت. خیلیها هنوز فکر میکنند فراکسیون امید اکثریت مجلس را دارد. اینطور نیست و ما باید همین وضعیت را به مردم توضیح میدادیم که درستوحسابی توضیح ندادیم.
دلیل ریزش اعضای فراکسیون امید چه بود؟
با توجه به ردصلاحیتها در برخی حوزهها چهره موردقبول اصلاحطلبان شناسایی نشد. بنابراین برای حفظ تعادل و جلوگیری از افراطیگری، اصلاحطلبان از نیروهای میانه حمایت کردند. برخی هم با این حمایت رأی آوردند. در بیرون انتظار بود که این تعداد در فراکسیون حضور پررنگی داشته باشند، اما واقعیت اینطور نبود.
خب نباید در همین موضوع برای مردم شفافسازی میشد؟
چرا، خب ما بارها گفتیم. هنوز این مسئله به دلایلی شفاف نشده است. البته در انتخابات هیئترئیسه و نظارت بر انتخابات شورای شهر، فراکسیون امید کارهای جدی کرد. در احزاب و نظارت بر مطبوعات و رأی به دولت و عدم استیضاحها کارهای مثبتی انجام داده، اما برخی اوقات اعضا به سوی دیگری میپیچند که اخلاقی نیست.
واضحتر توضیح میدهید؟
در برخی مواقع اعضا از جمع و رأی فراکسیون حمایت نمیکنند. در طول این چندسال همیشه این آفت بوده و خیلی به ما ضربه زده. نمونهاش رأی به برخی وزرا در فراکسیون امید است. وزیری در فراکسیون رأی نیاورده بود، اما تعدادی از اعضا نهتنها به آن وزیر رأی مثبت دادند که برایش با دلوجان فعالیت هم کردند. بیشتر نمیخواهم وارد شوم.
شما سالها در حوزه مدیریت سیاسی و اقتصادی کشور حضور داشتهاید. یکسری نهادها وارد حوزه اقتصادی شدهاند.
نقدهایی به این کار آنها وارد است. برنامه اصلاحطلبان چیست؟
موضوع از قضا به یک پیشینه فکری بازمیگردد. بعد از انقلاب در ذهن ما سرمایهداری ضدارزش بود. ما اینها را خیلی تضعیف کردیم؛ از مصادره اموال گرفته تا تعطیلکردن شرکتهای بزرگ پیمانکاری. تفکری که علیه سرمایهداری به ما القا شده بود، ریشه مارکسیستی داشت. بعد از انقلاب، جنگ بود و شرایط ویژه آنموقع. در دوره سازندگی هم از امکانات مهندسی که در جنگ استفاده میشد برای سازندگی استفاده شد.
طرز تفکری بود که بالاخره انسانهایی که حزباللهی بودند باید وارد اقتصاد شوند. در دوره هاشمیرفسنجانی این اتفاق افتاد. غافل از اینکه با این رویه دیگر بخش خصوصی نمیتواند با بدنه قدرتیافته رقابت سالمی داشته باشد. به تبع آن در ایران بعد از انقلاب شاهد ظهور بخش خصوصی قوی نبودیم. نمونهاش اینکه پروژههای بزرگ قبل از تحریمها یا باید با همکاری خارجی انجام میشدند یا متکی بودیم به این نهادها .
خب پیشنهاد شما چیست؟
از قضا خیلی از ارکان دولتی و حکومتی به این نتیجه رسیدهاند که روند این فعالیتها باید تصحیح شود. اینکه اگر نیروهای نظامی بناست در اقتصاد وارد شوند، باید در پی ساخت و سرمایهگذاری در حوزه مرتبط با خودشان باشند. مانند ورود به تولید سلاح و مواردی نظیر این؛ نه حوزههای اقتصادی دیگر.
البته برخی نهادها هم هستند که بناست در حوزه فقرزدایی کار کنند و حالا وارد فضای اقتصادی شدهاند. مجلس برای ضابطهمندی حرکت فعالیت این نهادها چه کند؟
موقعی که انقلاب شد، ابتدا بنیاد مستضعفان شکل گرفت. ابتدا این بنیاد زیر نظر نخستوزیر بود. یک عده خارج کشور رفته بودند. چند نهاد این اموال را تحویل میگرفتند. بنیاد مستضعفان و بخش اموال بنیاد شهید. بستگی داشت حکم حاکم شرع تشخیص دهد اموال به چه نهادی واگذار شود. در انقلاب این چیزها طبیعی بود؛ ولی الان ٤٠ سال از انقلاب گذشته و من اعتقاد دارم برخی از این بنیادها باید واگذار شوند و کلا جمع شوند. حتی باید ابتدا به دولت واگذار شوند و بعد دولت مسئولیت آنها را به سازمان خصوصیسازی بسپارد.
فکر میکنم مجری اتوبان تهران-شمال بنیاد مستضعفان است.
بله؛ میخواهم همان را بگویم. پیمانکاری که شهر اکباتان را ساخته بود، آن سالها برنده مناقصه ساخت اتوبان تهران-شمال شد. میخواست نهایت چهار ساله پروژه را تحویل دهد. آن چهار سال کجا و اینهمه سال کجا؟ فکر میکنم سال اول ریاستجمهوری آقای هاشمی بود. با جوسازیهایی که صورت گرفت، این قرارداد به امضا نرسید و اجرای پروژه به بنیاد مستضعفان رسید. مشخص نیست فاز چندم کار هستند و چند سال دیگر باید درباره این پروژه بیثمر حرف زد.
درباره فرودگاه بینالمللی هم ماجرا همین بود. یک بار برف و باران آمد و همه در کمکرسانی ماندند. فرودگاه زیرساخت و مجری حرفهای میخواست. فرودگاه کشورهای اطراف را نگاه کنید. آدم خجالت میکشد. این فرودگاه در شأن جمهوری اسلامی ایران نیست. خلاصه از این داستانها فراوان است.
چشماندازتان برای وضعیت اقتصادی آینده ایران چیست؟
در ایران ما چند پتانسیل داریم که میتوانیم روی آنها حساب کنیم. مهمترین آن نیروی انسانی است. جوان که بودیم، میگفتند بهترین خلبانها ایرانیاند. الان هم هر جای دنیا برویم، ایرانیان از نظر نیروی انسانی شاخصاند؛ اما وضعیت اقتصادی و چشماندازهای ما اصلا تصویر خوبی ندارد. بودجه عمرانی ما در دو، سه سال آینده به صفر میرسد. این یعنی متورمشدن دولت. باید همه بودجهها صرف هزینههای جاری، صندوقهای بازنشستگی و... شود. زمانی من در شرکت ملی مس کار میکردم. ما این شرکت را با پنجهزارو صد نفر تحویل دولت اول احمدینژاد دادیم. پایان دولت دوم ایشان جمعیت این شرکت بالاتر از ١٨ هزار نفر تا ٢٠ هزار نفر بود.
قبول دارید که شکلی از اقتصاد مافیایی در ایران به وجود آمده؟
نه، قبول ندارم؛ ولی اینکه فساد به شکل مافیایی در کشور انجام میشود، درست است.
مثلا در کجا؟
نمونهاش در حوزه خودرو. ١٠ ماه قبل یکدفعه وزارت صنایع و تجارت دستور داد ثبت و سفارش ماشین خارجی بسته شود. دولت که عوض شد، دولت جدید تعرفهها را تغییر داد. یکدفعه میگویند ماشینی بوده که در همین بین یک میلیارد گران شده، سود اینها به جیب چه کسی میرود.
خب به منِ نماینده میگویند هفت الی هشت نفر هستند که این وسط سودهای میلیاردی هم میبرند. آن هم به خاطر بستهشدن ثبت سفارشهای فصلی و موسمی. سؤال اینکه آیا این امکان نبوده که مافیای پشت پرده چنین دستوری داده باشد! احتمالش هست که مافیا دستور را به وزارتخانه دیکته کرده باشد. البته در خودرو چون رقمها بزرگ است، این مسئله بیشتر نمود بیرونی دارد؛ اما ثبت سفارش کالا همیشه رانتساز است.
برخی نمایندگان مجلس از آقای واعظی گله دارند و میگویند ایشان موجب شده تا دسترسی به رئیسجمهوری سختتر از همیشه شود. شما چه میگویید؟
خب وظیفه رئیسدفتر تنظیم روابط رئیسجمهوری با دیگران است و همیشه از میان نزدیکترین آدمها به رئیسجمهوری انتخاب میشود. اما ایشان برخی مواقع وظایف سخنگو و دیگر وزرا را نیز انجام میدهد. معتقدم برای رئیسجمهوری در افکار عمومی این وضعیت پسندیده نیست. خود نمایندهها هم گله دارند و میگویند اینکه رئیسدفتر در سطح تنظیم روابط با رئیسجمهوری باید قدرت داشته باشد اما درست نیست که خط و خطوطی باشد و باید مستقل باشد.
شما به آیتالله هاشمی نزدیک بودهاید. در چند ماه اخیر برخی اعضای خانواده ایشان مسائلی را مطرح کردهاند، جمعبندی شما چیست؟
این هم مانند خیلی مسائل دیگر به مصلحت واگذار شد. آقای هاشمی، خب هاشمی بود. حتی اگر هیج سمتی نمیداشت، باز هم تأثیرگذار، پرخاصیت و صاحب نفوذ بود. کسی که تا ساعت دو بعدازظهر وزیر بهداشت پهلویش بوده و هیچ علامتی از بیماری نداشته، چطور یکباره تمام میکند؟ حالا ممکن است جوانی در ٣٠سالگی هم سکته کند اما اعتقادم این است حتما باید کالبدشکافی صورت میگرفت. به هر شکل برای شفافسازی افکار عمومی هم که شده کالبدشکافی ضروری بود.
خب شاید خانواده اصراریبر کالبدشکافی نداشته؟
ببینید هاشمی متعلق به یک کشور است؛ متعلق به یک خانواده نیست. کالبدشکافی پیکر هاشمی یا انجام نشده یا اگر شده ما خبر نداریم. افکار عمومی حق دارد که قانع نشود. بهویژه بعد از مسائلی که درباره رادیواکتیو از سوی خانواده هاشمی مطرح شد.
آیا شمای نماینده از توضیحها تا به اینجای کار قانع شدهاید؟
خیر، سؤالهای زیادی در ذهن من وجود دارد و بیپاسخ مانده؛ هنوز مشخص نیست میزان رادیواکیتو چقدر بوده و اصلا چرا رادیواکیتو؟ هاشمی، رئیس مستقیم من بود. چه وقتی استاندار بودم و چه موقع حضورم در مجلس با ایشان از نزدیک کار کردم. خب برای شخص من هنوز مسائل مرتبط با مرگ ایشان شفاف نشده؛ چه برسد به مردم دیگر.
شما در مجلس دوم با روحانی به شکلی همکار بودید. خاطرهای از ایشان دارید؟
روحانی خیلی با نمایندهها دمخور نبود که بگوییم گعده کنند و دوست باشند. دلیلش این بود که حتی وقتی نایبرئیس مجلس بود، در شورای عالی امنیت کار امنیتی میکرد و به تبع آن سرش شلوغ بود. آن چهار سال خاطرهای ندارم ولی چند وقت پیش که افطاری ریاستجمهوری بود، وقتی پذیرایی تمام شد، ایشان رو به من گفت ما هنوز تحتتأثیر ریاست دو روزه شما هستیم. گفتم تا آخر باید تحتتأثیر بمانید {با شوخی و خنده}. آقای لاریجانی و باقی نمایندهها هم بودند. اشارهشان به ریاست دوروزه من در مجلس دوم بود. نوهای دارم که مثل خودم شوخطبع است. یک بار از من پرسید چند روز رئیس بودی و گفتم دو روز. گفت خیلی زحمت کشیدی. گفتم خب بیشتر نمیشد و کشیدنم پایین.
در افتتاحیه مجلس دهم فردی که قرآن خواند افکار عمومی واکنش تندی به آن نشان داد. شما رئیس سنی مجلس بودید، چرا جلوی این مسئله گرفته نشد؟ ایشان آنموقع در یک پرونده متهم بودند؟
بله، روز افتتاح مجلس طبق آییننامه من رئیس بودم. همهچیز را چک کردم؛ میهمانها را هم. قاری که معرفی شد احوالات امنیتی او در اختیار من نبود. نمیخواهم بگویم هرچه درباره او گفتهاند درست بوده. به این چیزها کاری ندارم اما در آن روز بسیار مهم، نباید ایشان قرآن میخواند. آن همه خبرنگار داخلی و خارجی آمده بودند. بالاخره اتهامهایی مطرح بوده و این آدم اصلا نباید برای قرائت قرآن معرفی میشد. پیامکهای متعددی با متنهای متعددی برای من آمد. مردم بسیار شاکی بودند و این مسئله را خیلی تند به شخص من منتقل کردند.
واکنش شما چه بود؟
من در مصاحبهای از مردم عذرخواهی کردم. از نیروهای امنیتی مجلس نیز گله کردم. وقتی فردی اتهامهایی دارد، چه دلیلی دارد که بیاید و قرآن بخواند. طرح این مسائل باید در دادگاه علنی انجام شود. هرچه هست به طور شفاف باید به مردم توضیح داده شود. این پرونده شاکی خصوصی داشت. بالاخره آنها در گفتوگو با اینجاوآنجا شفافسازی میکنند. بحث قرآن است، شوخی نیست؛ بحث پرونده هزارمیلیاردی نیست. این پرونده خیلی سنگینتر از پرونده فساد مالی است. حتما این داستان باید شفاف و شاکی خصوصی قانع شود.