ایکنا نوشت: نصرت نیلساز، استادیار و عضو هیئت علمی گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرس به ارائه توضیحاتی پیرامون تاریخگذاری روایات توسط مستشرقان پرداخت و در ابتدا بیان کرد: مهمترین انگیزه مطالعات حدیثی خاورشناسان یا به تعبیر، موتسکی که در مطالعات حدیثی شناخته شده است، تنها انگیزه، انگیزه تاریخی بوده است. یعنی دغدغۀ اصلی آنها بازسازی تاریخ اسلام به معنای عام بوده است، اعم از تاریخ وقایع و رویدادهایی که در تاریخ اسلام رخ دادهاند، مانند وقایع سیره پیامبر (ص) و یا تاریخ علوم اسلامی مانند علم فقه، کلام، اخلاق و تفسیر قرآن و .... به همین دلیل عناوینی که در رشته علوم قرآن و حدیث با آنها برخورد میکنیم، مانند تاریخ قرآن و تاریخ تفسیر، اساسا یک خاستگاه غربی دارند.
وی در ادامه با اشاره به منابع مستشرقان برای شناخت تاریخ اسلام افزود: در واقع خاورشناسان برای کسب شناخت در مورد تاریخ اسلام دو منبع اصلی داشتهاند که مهمترین منبع قرآن بوده است، از این روی میبینیم که مسئله ترتیب نزول سورهها برای آنها اهمیت مییابد، زیرا مصحف به ترتیب نزول ساماندهی نشده است و این برای مسلمانان جز در بحث مکی و مدنی مسئله خاصی نبوده است که آن هم عمدتاً برای شناخت ناسخ و منسوخ بوده است.
استادیار دانشگاه تربیت مدرس تصریح کرد:، اما برای خاورشناسان که انگیزههای تاریخی، مهمترین و بلکه تنها انگیزه بوده است، ترتیب نزول سورهها اهمیت مییابد، برای این که فکر میکردند اگر ما قرآن را بر اساس نزول ساماندهی کنیم، میتوانیم سیر دعوت پیامبر (ص)، تحول اندیشههای پیامبر (ص) و تحول جامعه اسلامی را از قرآن استخراج کنیم.
وی در ادامه افزود: به همین دلیل است که یک خاورشناس مانند نولدکه، تاریخ قرآن مینویسد و ترتیب سورهها را مشخص میکند و در همان ترتیب سورههای مکی و مدنی که مسلمانان داشتهاند، تقسیمبندی جزئیتری ایجاد میکند و برای نمونه دوره مکی را به سه دوره تقسیم میکند، یا رادوِل از مترجمان قرآن به انگلیسی در قرن نوزدهم، در ترجمهاش سورههای قرآن را به ترتیب نزول ساماندهی میکند.
عضو گروه قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرس بیان کرد: منبع دیگری که مستشرقان داشتند و مورد بحث ما است، منبع احادیث بوده است. در مطالعات تاریخی وقتی میخواهند به یک منبع توجه کنند، برای استخراج اطلاعات تاریخی، بحث مهم نقد منبع است. نقد منبع به معنای شناخت اصالت منبع است، یعنی این منبعی که میخواهیم از آن استفاده کنیم اعم از این که یک کتاب باشد یا سکه یا کتیبهای تاریخی، باید اول مشخص شود که این منبع چقدر اصالت دارد مثلاً مشخص شود که اگر ادعا میشود یک سکهای مربوط به دوره هخامنشی است، واقعا مربوط به آن زمان است یا تقلبی است.
نیلساز در ادامه افزود: به همین ترتیب، نسبت به احادیث هم به مثابه یک منبع برای شناخت تاریخ اسلام، این سؤال مطرح شد که این منابع تا چه اندازه از اصالت برخوردارند و چه زمانی و چگونه به وجود آمدهاند. بنا بر این انگیزه اصلی، در رویکرد تاریخ بنیاد غربی نهفته است و این انگیزه را نه تنها در مطالعات حدیثی و قرآنی که در آثار گوناگونی که تاریخ در عناوین آنها به صورت مضاف به کار رفته مثل تاریخ علم، تاریخ تمدن یا تاریخ تک تک علوم مانند تاریخ فلسفه، تاریخ کلام، تاریخ ریاضیات و ... شاهدیم.
وی در پاسخ به این سؤال که «مسأله تاریخگذاری احادیث توسط غربیان از چه زمانی آغاز شد؟» بیان کرد: مسئله تاریخگذاری احادیث، به طور جدی در قرن نوزدهم مطرح شد، البته مطالعات حدیثی غربیان در مورد اینکه ماهیت حدیث چیست، نقل حدیث چگونه بوده و مهمترین راویان چه کسانی بودهاند، دست کم از قرن پانزدهم در اروپا وجود داشته، اما قرن نوزدهم به خصوص به این دلیل که مطالعات سیرهپژوهی در غرب رواج پیدا کرد بسیار مهم است. در این قرن حدیث به مثابه یک منبع تاریخی برای شناخت تاریخ اسلام اهمیت پیدا کرد.
نیلساز تصریح کرد: پرسشهای مختلفی مطرح شد که این احادیث گوناگون چه زمانی، کجا و چرا به وجود آمدهاند، یعنی خاستگاه زمانی، جغرافیایی و علت و چگونگی پیدایش هر حدیث ذهن خاورشناسان را به خود مشغول کرد، یا این که نحوه انتقال احادیث چگونه بوده است و یا میزان وثاقت این احادیث چه اندازه است، مثلا اگر حدیثی ادعا میکند نبوی است و متعلق به ۱۰ سال اول هجرت یا دوره مکی است، آیا واقعا متعلق به این دوره هستند یا خیر، این موارد در میان خاورشناسان به پرسشهایی جدی تبدیل شد و، چون نگاه آنها منحصراً تاریخی بود، مسئله نقد منبع و پاسخ به این سؤالات، یک امر مهم برای پژوهشگران غربی بود، اما کار جدی در باب تاریخگذاری حدیث با مطالعات حدیثی گلدتسیهر آغاز شد که چهره شناخته شدهای در مطالعات اسلامی اعم از مطالعات تفسیری و مطالعات حدیثی بوده است.
عضو هیئت علمی گروه قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرس بیان کرد: از زمانی که گلدتسیهر به صورت جدی کار تاریخگذاری احادیث و نظر دادن در مورد خاستگاه زمانی و جغرافیایی احادیث را آغاز کرد، روشهای گوناگونی برای تاریخگذاری احادیث پدید آمده است. گلدتسیهر با روش تحلیل متن احادیث یعنی متن پژوهی کار را آغاز کرد، بعد در قرن بیستم شاخت روشهای دیگری را به کار بست و به مرور زمان با توجه به کاستیهای هر روش، خاورشناسان بعدی سعی کردند آن روشها را کاملتر کنند.
وی در ادامه افزود: اولین و قدیمیترین روش، تاریخگذاری روایات بر اساس متن بوده که اساسا با کار گلدتسیهر آغاز شده است، البته او معیارهای خاصی را به دست نمیدهد، اما پژوهشگران بعدی، با توجه به نوع داوری او نسبت به احادیث، سعی کردند معیارهای وی را استخراج کنند. بعد از او، چهره بسیار شاخص در این زمینه شاخت است که میتوانیم بگوییم، اگر گلدتسیهر آغاز کننده مسئله تاریخگذاری بود، شاخت برجستهترین چهره در این زمینه بوده است. اساسا مطالعات وی در زمینه فقه اسلامی بود و، چون میخواست خاستگاه فقه اسلامی و تطور آن در دوره¬های مختلف را کشف کند به احادیث به مثابه یک منبع معرفتی مراجعه کرد و در این راستا تاریخگذاری روایات برای او اهمیت پیدا کرد.
نیلساز بیان کرد: روشهایی که او برای تاریخگذاری استفاده کرد متنوع است: یکی روش تاریخ گذاری بر اساس متن است مانند گلدتسیهر؛ دومین روش، تاریخگذاری روایت بر اساس قدیمیترین منبع حدیثی است که ما روایت را در آن پیدا میکنیم، شاخت میگفت، اگر یک حدیث فقهی داشته باشیم و این در جوامع حدیثی قرن سوم مانند صحیح بخاری و مسلم باشد، اما در موطأ مالک نباشد، نتیجه میگیریم که این حدیث در قرن دوم نبوده و در قرن سوم و زمان حیات بخاری و مسلم ساخته شده است. روش سوم، تاریخگذاری بر اساس سند است. در این روش سند بررسی میشود تا ببینیم آیا در سند، میتوان قرائنی برای یافتن خاستگاه زمانی و جغرافیای احادیث یافت یا خیر. خاورشناسان دیگر این روش را تکامل بخشیدند که در این میان تلاشهای یونبول از حدیث پژوهان برجسته غربی، بسیار مهم است. البته مطالعات دیگران مانند فان اِس، موتسکی و شولر هم در رفع کاستیها یا تفسیرهای غلط از برخی پدیدهها، مانند حلقه مشترک، بسیار مؤثر بوده است.
وی در ادامه افزود: تاریخگذاری بر اساس سند نیز سه مقوله را در بر میگیرد: نخست تاریخگذاری یک حدیث خاص که با طرق مختلف نقل شده مثلا حدیث ثقلین؛ دوم تاریخگذاری مجموعهای از احادیث با مضمون واحد؛ سوم بازسازی منابع از دست رفته، یعنی تاریخگذاری روایات متعددی که از یک راوی در منابع متأخرتر نقل شده است. برخی از منابع متقدم که در فهرستنگاریها از آنها یاد شده و به مجموعههای حدیثی متاخرتر وارد شدهاند از میان رفتهاند، با استفاده از سند و شناسایی حلقه مشترک میتوان این منابع کهن از دست رفته را بازسازی کرد. در این زمینه چهره اصلی و بارز فواد سزگین، دانشمند مسلمان ترک است که اثر ماندگار و عظیم تاریخ نگارشهای عربی را به آلمانی نگاشته است. چهارمین روش تاریخگذاری، تاریخگذاری بر اساس روش ترکیبی تحلیل اسناد- متن است که موتسکی، فان اِس و شولر از آن استفاده کردهاند.
نیلساز با اشاره به پدیده حلقه مشترک در اسناد روایات بیان کرد: در سلسله سند حدیث یا همان زنجیره راویان، اگر حدیثی به طرق متعدد نقل شده باشد و یک راوی در تمام طرق وجود داشته باشد، این فرد به عنوان حلقه مشترک شناخته میشود. شاخت نخستین کسی بود که از حلقه مشترک برای تاریخگذاری احادیث استفاده کرد. یونبول در مطالعات خود مشاهده کرد که غیر از حلقه مشترکی که نامش در تمام طرق آمده است، گاهی به یک راوی برخورد میکنیم که نامش در همه طرق نیست، اما در دو یا سه طریق آمده است، او این راوی را حلقه مشترک فرعی نامید.
وی در ادامه افزود: حلقه مشترک در تاریخگذاری حدیثی شاخت اهمیت دارد، به این دلیل که شاخت وقتی نمودار طرق یک حدیث را رسم میکرد، حلقه مشترک را حد فاصل بخش جعلی و بخش اصیل حدیث میدانست، به این معنا که در آن نموداری که رسم میکرد، معمولا مرجع اصلی حدیث که پیامبر (ص) باشد، در پایین نمودار قرار میگیرد و به ترتیب راویان در طبقات بعدی قرار میگرفتند که از حلقه مشترک به مرجع اصلی که پیامبر (ص) باشد را بخش جعلی سند و از حلقه مشترک به بالا، یعنی تا وقتی به صاحبان و مدونان جوامع حدیثی مانند صحیح مسلم و ... برسد را بخش اصیل سند مینامید.
نیلساز تصریح کرد:، اما تفسیرهای غربیان از حلقه مشترک متفاوت بوده است، شاخت میگوید حلقه مشترک جاعل حدیث است، یعنی کسی که حدیث را به وجود آورده است حلقه مشترک است، لذا اگر حلقه مشترک را شناسایی کنیم، میتوانیم بگوییم که خاستگاه زمانی حدیث چه زمانی بود و خاستگاه جغرافیایی آن کجا بوده است.
استادیار دانشگاه تربیت مدرس در ادامه افزود:، اما تمام خاورشناسان این تفسیر شاخت را نپذیرفتند. برخی مانند شولر و موتسکی تفسیر دیگری از حلقه مشترک ارائه میکنند و میگویند، وقتی حلقههای مشترک را استخراج میکنیم، میبینیم که اینها عالمانی هستند که خصوصیات ویژهای دارند و در کتب رجالی مسلمانان به عنوان اولین مدونان روشمند حدیث از آنها یاد شده است که صاحب محافل درس بوداند و به صورت علمی در مجالس درس خود احادیث را به شاگردان تعلیم میدادند. این تفسیر به واقع نزدیکتر است، با این حال، تفسیر شاخت را نیز نمیتوان در همه موارد منتفی دانست؛ و باید در هر پژوهش فرضیههای مختلف را مد نظر داشته باشیم و آنها را بسنجیم و نمیتوانیم قانون کلی بدهیم که حلقه مشترک لزوما جاعل و یا مدون حدیث است.
نیلساز در ادامه گفت: مسئله تاریخگذاری احادیث به این صورت که دغدغه غربیان بوده، در سنت اسلامی مطرح نبوده است، در سنت اسلامی اصطلاحاتی که داریم مربوط به نقد حدیث است و منظور از نقد حدیث نیز احراز اصالت و اعتبار تاریخی احادیث است، یعنی اگر حدیثی منتهی به پیامبر (ص) میشود، آیا واقعا از رسول خدا (ص) صادر شده یا خیر، و یا اگر به سایر معصومان (ع) منتهی میشود واقعا از آنها صادر شده یا خیر، اگر بگوییم روایت از حضرت علی (ع) است، یعنی در خاستگاه زمانی آن نیمه اول قرن اول بوده، ولی این قرنها اصلا برای مسلمانان موضوعیت نداشته و مسئله مهم برای آنها این بوده که آیا حدیث از معصوم (ع) صادر شده یا خیر. زیرا آنچه برای مسلمانان اهمیت داشته، حجیت احادیث بوده است به معنای صدور آن از معصوم (ع) تا بتوانند از حدیث به عنوان مرجع شرعی استفاده کنند و بگویند اگر این حکم فقهی را مطرح میکنیم، دلیل ما غیر از آیات قرآن، حدیث معصوم (ع) هم هست، یا اگر بگوییم در فلان موضوع این عقیده را داریم، آن را مستند به حدیثی از معصوم (ع) کنیم، به این ترتیب مسلمانان نقد حدیث را از باب اثبات حجیت به معنای منتهی شدن روایت به معصوم (ع) مطرح میکنند و برایشان اهمیت داشته است.
عضو هیئت علمی گروه قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرس در ادامه افزود: به همین دلیل مسلمانان اگر حدیثی را طبق روشهای نقد حدیث، جعلی مییافتند آن را کنار میگذاشتند، اما در نگاه تاریخ بنیاد غربی احادیث جعلی نه تنها کنار نهاده نمیشود، بلکه خیلی هم مفید، کارآمد و حاوی اطلاعات زیاد است، چون میتواند نشان دهنده وضعیت اجتماعی، فکری و فرهنگی جامعه اسلامی در زمانی باشد که حدیث جعل شده است، فرض میکنیم حدیثی ادعا دارد که حدیث نبوی است و با روشهای تاریخگذاری ثابت میشود که این حدیث نبوی نیست، یک مسلمان ممکن است تا اینجا پیش برود و بعد حدیث را کنار بگذارد، اما یک غربی میگوید حدیث نبوی نیست، اما باید به دنبال این باشیم که این حدیث چه زمانی، کجا و چرا جعل شده است. یعنی اگر حدیثی در قرن دوم و در شام در مورد جبر و اختیار جعل شده نتیجه این میشود که این مسئله در شام و در این قرن جدی بوده است.
نیلساز در پاسخ به این سؤال که آیا در روایات شیعه هم میتوان تاریخگذاری را مطرح کرد یا خیر؟ و اساسا فواید تعیین حلقه مشترک چیست؟ بیان کرد: حلقه مشترک در مورد روایات شیعه و سنی قابلیت استفاده دارد، البته ما روشهای مختلف را میتوانیم استفاده کنیم، اما تفسیر ما ممکن است به فرض در مورد پدیده حلقه مشترک متفاوت از یک غربی باشد یا در نوع بازتاب منازعات سیاسی و مذهبی که در احادیث بازتاب یافته.
وی در ادامه افزود:، اما یک نکته تمایز جدی میان روایات شیعه و اهل سنت وجود دارد و آن این است که روایات شیعه، چون عمدتا به امام باقر (ع) و امام صادق (ع) منتهی میشوند، به قرن دوم میرسند و بسیاری از تردیدهایی که غربیان در مورد وثاقت احادیث مطرح کرده اند از جمله زمان پیدایش سند که از نظر شاخت جعلیترین بخش حدیث سند است، درباره احادیث شیعی صدق نمیکند. اما میتوانیم از روشهای مختلف تاریخگذاری برای احادیث شیعه استفاده کنیم و یکی از مهمترین ایدههای تاریخگذاری حدیث که میتواند در مورد روایات شیعه استفاده شود، ایده فواد سزگین در مورد بازسازی منابع کهنی است که از دست رفتهاند و یا شناخت منابع مدونان یا جامعان حدیث است.
بخش دیگری از صحبتهای نیلساز به ارائه توضیحاتی پیرامون طریق منفرد در اسناد روایت اختصاص پیدا کرد، وی در این زمینه بیان کرد: در نموداری که برای طرق مختلف یک حدیث رسم میشود، مرجع حدیث ممکن است پیامبر (ص) یا یکی از معصومان (ع) باشد که در پایین نمودار قرار میگیرد و از حلقه مشترک تا مرجع اصلی یک طریق داریم و بعد از راوی مشترک طرق متعدد را پیدا میکنیم، تفسیری که شاخت ارائه داده این است که، چون ما فقط با یک طریق مواجه هستیم پس باید این طریق جعلی باشد.
وی در ادامه افزود:، اما در این مسئله خود غربیان هم مناقشه کرده و گفتهاند ممکن است یک حدیث به طرق گوناگون نقل شده باشد، اما در حال حاضر تنها این طریق به جا مانده باشد، در واقع طرق دیگری داشته که در منابع دیگری بوده که آنها از بین رفتهاند، البته با توجه به این که در حال حاضر یکسری از نسخههای خطی به صورت چاپی در آمدهاند، میبینیم که برخی از روایات وجود دارد که علاوه بر این که در قرون سوم وجود داشته در قرن دوم نیز وجود داشته است و به همین دلیل بسیاری از نتیجهگیریهایی که بر اساس این مبنا بوده است باطل میشوند.
عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس در پاسخ به این سؤال که چرا بعد از حلقه مشترک طرق نقل حدیث منشعب میشود؟ بیان کرد: پاسخ در همان تفسیر دوم و نزدیک به واقعی است که موتسکی و شولر ارائه دادند، به این معنا که حلقههای مشترک معمولا مدونان روشمند احادیث هستند، یعنی کسانی که صاحب مجلس درس بودهاند و معلوم است که یک فرد صاحب کرسی تدریس، شاگردان متعددی داشته و طبیعی است که از این فرد به بعد کثرت طرق هم پیدا میشود.
وی با اشاره به کارکردهای روشهای تاریخگذاری توسط مستشرقان تصریح کرد: روشهای تاریخگذاری، یک پدیده نو و یا یک نوع نگاه نویی است که میتواند در حدیث پژوهی مسلمان مطرح شود، یعنی اگر ما مسلمانان هم بخواهیم از حدیث به مثابه یک منبع تاریخی استفاده کنیم، این روشها و سیر تحول و تکامل تاریخی آنها اهمیت زیادی پیدا میکند و باید بدانها توجه کنیم.
نیلساز در ادامه افزود: البته باید برای اصلاح و بهبود روشهای تاریخگذاری تلاش کرد و نباید پژوهشهای خاورشناسان را صرفاً دارای انگیزههای غرضورزانه تلقی کنیم بلکه باید به عنوان منابع پژوهشی به آنها نگاه کنیم، یعنی اگر در موضوع خاصی میخواهیم تحقیق کنیم، منابع فارسی، عربی و در کنار آن منابع غربی را نیز ببینیم و اینطور نباشد که از همان اول جبههگیری کنیم که پژوهش آنها را رد کنیم بلکه باید ارزیابی شوند.
نیلساز در مورد مزایای روشهای تاریخگذاری روایات توسط مستشرقان گفت: اگر دغدغههای ما در حال حاضر غیر از این که قرآن و حدیث را به مثابه منابع شریعت و دین تلقی میکنیم و این که باید حجیت داشته باشند و از معصوم (ع) صادر شده باشند، نگاه تاریخی هم باشد، یعنی شناخت سیر دعوت پیامبر (ص) و سیر تطور جامعه اسلامی در قرون مختلف این روشها بسیار کارآمد خواند بود.
وی در ادامه افزود: در بحث مکی و مدنی، در منابعی، چون البرهان یا الاتقان میبینید تنها کارکرد شناخت ناسخ و منسوخ یا عام و خاص دانسته میشود، اما علامه طباطبایی (ره) با یک رویکرد تاریخی کارکرد مکی و مدنی را شناخت سیر دعوت پیامبر (ص) و تحول روحی آن حضرت میداند. اگر این نگاه را داشته باشیم، احادیث جعلی هم دور ریختنی نمیشوند و میتوانیم احادیث جعلی که فرضا سیوطی جمع کرده است را به عنوان یک منبع، برای شناخت تاریخ جوامع اسلامی در آن گستره جغرافیایی وسیع و در قرون مختلف استفاده کنیم.
عضو هیئت علمی گروه قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرس در انتهای صحبتهای خود بیان کرد: اگر مخاطبان تمایل به مطالعه بیشتر داشته باشند، خوشبختانه اکنون منابع زیادی در دسترس است که ترجمه شده است، البته با مراجعه مستقیم به آثار خاورشناسان میتوانند به شناخت بهتری دسترسی پیدا کنند و قطعا اگر مراجعه به منابع اصلی باشد بهتر است.
نیلساز در پایان گفت: در این زمینه دو اثر معرفی میکنم، یکی کتاب حدیث اسلامی، خاستگاهها و سیر تطور، که مجموعه مقالاتی است به ویراستاری موتسکی که ترجمۀ فارسی آن از مترجمان مختلف به کوشش مرتضی کریمینیا، چاپ و منتشر شده است. در این مجموعه مقدمه مفصل خود موتسکی با عنوان «حدیث پژوهی در غرب» در شناخت تاریخ حدیثپژوهی در غرب بسیار مفید است و اطلاعات موثقی را ارائه میکند، مجموعه دیگری هم با عنوان تاریخگذاری حدیث، روشها و نمونهها به کوشش سیدعلی آقایی منتشر شده است. البته این یک اثر مستقل غربی نبوده بلکه مقالات یا بخشهایی از کتابهایی که در این زمینه مهم بودهاند را آقایی انتخاب و برای ترجمه به مترجمان مختلف سپرده است.