فرارو- این روزها برای بعضی رسانهها فراوانی مسئولیتی بعضی مدیران کشور به دغدغه تبدیل شده است. منتقدین میگویند در حالی که بسیاری از جوانان با معضل بیکاری رو به رو هستند، چرا مدیری در جمهوری اسلامی باید چند سمت داشته باشد؟ هرچند اگر بخواهیم با نگاهی موشکافانه تر به این موضوع بپردازیم افراد زیادی مشمول این انتقاد میشوند. اما در رسانههای جمعی علیاکبر ولایتی و غلامعلی حداد عادل بیش از هر کس دیگر در برابر واکنش منتقدین قرار میگیرند. آنگونه که گفته میشود ولایتی و حداد عادل، که هردو 72 ساله اند، روی هم رفته بیشتر از 50 سمت دارند. این دو تنها مصادیقی از موضوع چند شغله ها هستند و این در حالی است که اصل 141 قانون اساسی برای افرادی که در قوه مجریه فعالیت میکنند حضور در بسیاری از مشاغل را ممنوع کرده است. این اصل قانونی می گوید: «رئیس جمهور، معاونان رئیس جمهور، وزیران و کارمندان دولت نمیتوانند بیش از یک شغل دولتی داشته باشند و داشتن هر نوع شغل دیگر در موسساتی که تمام یا قسمتی از سرمایه آن متعلق به دولت یا موسسات عمومی است و نمایندگی مجلس شورای اسلامی و وکالت دادگستری و مشاوره حقوقی و نیز ریاست و مدیریت عامل یاعضویت در هیات مدیره انواع مختلف شرکتهای خصوصی، جز شرکتهای تعاونی ادارات و موسسات برای آنان ممنوع است.» اما گویا این تکثر مسئولیت علتی دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت. گویا این علت چیزی جز بی اعتمادی دستگاه سیاسی به نیروهای جوانتر نیست.
عبدالله ناصری، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفت و گو با فرارو میگوید: بخشی از تکثر مسئولیت های بعضی چهرههای سیاسی به بیاعتمادی نظام به افراد کارآمد برمیگردد و علت دیگر این موضوع، اعتماد غیرمعقول به این افراد است. با این حال این افراد هرچقدر هم که توانمند باشند، از نظر روان شناسی و انسان شناسی در بخشی از مسئولیت های خود ناموفقند.
این استاد دانشگاه ادامه می دهد: من امروز به عنوان یک معلم مهمان دانشگاه آزاد، تفاوت توانمندی آقای ولایتی و مدیران سابق این دانشگاه را می بینم. با وجود آنکه آقای ولایتی عضو هیات موسس این دانشگاه است اما در مسائل اجرایی هم دخالت دارد. فکر می کنم در بقیه حوزه ها هم توانمندی ایشان به همین اندازه است. در چنین حالتی فردی که سمت های کثیری دارد، عملا کار اصلی خود در جامعه را از دست میدهند.
او با بیان اینکه هیچ کس در کشور به اندازه آقای ولایتی مسئولیت ندارد، اضافه می کند: من به عنوان یک معلم تاریخ می بینم که ایشان حتی در بعضی حوزهها مثل تاریخ اسلام که در صلاحیت ایشان نیست وارد می شوند و اظهار نظراتی می کنند که در بسیاری اوقات از نظر مبانی و روششناسی کاملا غلط است. از سوی دیگر تکثر سمتهای فردی مثل ایشان باعث میشود جامعه یک پزشک خوب و قابل اعتماد را از دست بدهد. شما اگر به مطلب آقای دکتر ولایتی مراجعه کنید می بینید که ایشان در مطلب نیستند. جامعه مخاطب ایشان در حوزه درمان و پزشکی نیز پذیرفته است که وقتی تعداد مسئولیت پزشکانی مثل آقای ولایتی افزایش پیدا می کند، خود به خود از علم روز پزشکی کنار میروند. لذا مخاطب او فرزند خود را به پزشک متخصصی مثل آقای ولایتی نمیسپارد.
ناصری ادامه می دهد: اگر شما به بیمارستان مسیح دانشوری مراجعه می کنید می بینید همه کارها برعهده پزشکان دیگر است و فقط نام آقای ولایتی به عنوان مسئول آنجا وجود دارد. در صورتی که وقتی یک پزشک مسئولیت یک مرکز پزشکی ویژه را برعهده دارد، باید تمام وقت برای توسعه و گسترش آن مرکز فعالیت داشته باشد.
این تحلیلگر مسائل سیاسی در ارتباط با مسئولیتهای غلامعلی حداد عادل نیز میگوید: دانشنامه جهان اسلام به نام آقای حداد عادل است. اما اگر فردی به نام آقای طارمی معاون علمی ایشان نباشد، این دانشنامه خروجی نخواهد داشت. سوال اینجاست که چرا با وجود این همه متخصص در حوزه زبان و ادب فارسی اصرار بر حفظ نام آقای حداد عادل باشد؟ فرهنگستان در سالهای اخیر واقعا چه تولیداتی را در ارتباط با پویایی زبان فارسی داشته است؟
به اعتقاد این تحلیلگر مسائل سیاسی کم و بیش از این نمونه ها در کشور دیده می شود. اما آقایان ولایتی و حداد عادل مصادیق بارز این تکثر مسئولیت ها هستند. این مطلب خود یکی از نشانههای بیاعتمادی حاکمیت به مدیران جوان و چهره های کارآمدی است که به مراتب در حوزه های مختلف از آقایان ولایتی و حداد عادل کارآمدترند. این در حالی است که افرادی مثل ما که به مثابه فرزندان این افراد هستیم خود را بازنشست کردهایم تا چهرههای جدیدتر وارد عرصهها شوند و بتوانند مثمر ثمرتر باشند. اما این بی اعتمادی، بی اعتمادی متقابل جامعه مدنی را نیز به همراه دارد و ما آن را در جلوههای دیگری مشاهده میکنیم.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه مسئولیت های افرادی مثل ولایتی و حداد عادل انتصابی است میگوید: اگر آقایان ولایتی و حداد عادل در معرض مسئولیت های انتخابی جامعه قرار بگیرند، هیچ وقت چنین مسئولیتهای متکثری بر عهده آنها قرار نخواهد گرفت، چرا که جامعه آنها را می بیند و به خوبی آن را تشخصیص میدهد. اما اگر امروز این افراد مشمول مسئولیتهای متکثر انتصابی می شوند، به خاطر آن است که در چارچوب گفتمان مورد تایید نظام حاکمیتی حرکت می کنند و طبیعتا مورد اعتماد مسئولین بالادستی هستند. با این حال این افراد در معرض گفت و گو قرار نمی گیرند. پایبند به گفت و گو نیستند و به جای دیالوگ در آنها مونولوگ دیده می شود. به این ترتیب هیچ نوع شکوفایی در مسئولیت های آنها دیده نمی شود.
این فعال سیاسی بر این عقیده است که تکثر مسئولیت ها شبیه به یک رانت مسئولیتی، حقوقی و سیاسی است. ناصری راهکار را در این می داند که ارگان های حاکمیتی کشور، الگو و مدل کشورهای توسعه یافته را مد نظر خود قرار دهند؛ کشورهایی که بیش از 99 درصد مدیران ارشد آنها فقط یک مسئولیت دارند و اگر در کنار مسئولیت خود به سمت دانشگاهی هم دارند تنها به عنوان معلم در کلاس های درس است.