حجتالاسلام والمسلمین سیدابوالحسن دعوتی، کارشناس مذهبی و پژوهشگر قرآن، به تشریح مفهوم وحدت حوزه و دانشگاه میپردازد. دعوتی با ورودی تاریخی به مسئله، تاسیس نهاد دانشگاه توسط سلطنت پهلوی به منظور تضعیف نهاد روحانیت میداند. وی نشان میدهد که در انقلاب اسلامی این پروژه نتیجه عکس خود را نشان داد. سپس دعوتی وحدت حوزه و دانشگاه را ایستادن در مقابل حکومت غرب بر جهان میداند. در ادامه مشروح این گفتوگو را ملاحظه میکنید:
به گزارش ایکنا، با توجه به اینکه حوزه و دانشگاه دو نهاد آموزشی در کشور ما هستند و هر کدام کارکردهای متفاوتی و بعضا مشابهای دارند اینکه طرح وحدت حوزه و دانشگاه ابتدا براساس چه ضرورتی مطرح شد و تا امروز چه تحولاتی در این قضیه به ثمر نشسته است؟
در گزارشهای که دیپلماتهای خارجی زمان قاجار به خصوص انگلیسی برای وزارت خارجه خودشان ارسال کردند، اینها اظهار داشتند که قدرت روحانیت و مرجعیت در ایران یک قدرت تعیین کنندهای است که باید در خصوص آن شبه مطرح شده و تضعیف شود.
حکومت پهلویها در راستای همین رویکرد حرکت کردند و برای اینکه روحانیت را تضعیف کنند، به تاسیس دانشگاه پرداختند و روی جوانهای این مملکت کار کنند، در واقع دانشآموزی و یادگیری صنعت، فن خیلی برای مملکت لازم بود و ما محتاج بودیم اما اینها فقط به این کفایت نمیکردند و میخواستند که یک جدایی بین آن قشر جدید، دانشآموخته، روشنفکر و دانشگاهی با حوزهها پدید بیاورند کما اینکه در ممالک دیگرهمین کار را انجام دادند.
در ایران هم اینها در دانشگاهها شروع به این کار کردند و اصولا با برنامههای که داشتند در جهت دیانت، تقوا، اسلامیت، نماز، دعا و اذان اینها تقریبا میگذاشتند اما قصد اصلیشان جدایی بین دانشگاه و حوزه بود.
با انقلاب اسلامی و حتی در آستانه انقلاب اسلامی ما دیدیم که دانشجویان یک سهم خیلی عظیمی را در این انقلاب ایفا کردند و تظاهرات دانشگاهی، آمدنشان و پیوستن به مردم، کاملا بر خلاف آن برنامهای بود که اینها در سر میپروراندند، یعنی میخواستند از دانشگاه یک قدرتی در برابر روحانیت بسازند، در حالی که ما مشاهده میکنیم خود دانشگاهیها یک قدرت در کنار روحانیت شدند و روحانیت هم دست همکاری با دانشگاهیان داد و البته این مربوط به آغاز انقلاب نبود، از قبل مرحوم شهیدبهشتی، مرحوم دکتر مفتح، مرحوم مطهری و دیگران پیوندههای خیلی محکم و مستحکمی با دانشجویان داشتند.
دانشجویان با مرجعیت حوزه همکاری نزدیک داشتند، بنابراین یک مرتبه در این وسط حکومت پهلویها متوجه شدند که دانشگاهیان به صورت قاطع از انقلاب حمایت کردند و به صحنه آمدند. برای اینها خیلی تعجب انگیز بود و البته برای ما جای تعجب نبود، چون دانشجویان ما از همین جامعه برخواسته بودند و نان و نمک همین مملکت را خورده بودند و نهایتا در راستای منافع این مملکت قدم برداشتند.
کسی هدایت دانشجویان به سمت انقلاب را مهندسی نکرد، خود دانشجویان تشخیص دادند و جلو آمدند. قبل از انقلاب هم ۱۶ آذر روزی است که دانشجویان در برابر آن کسی که از آمریکا آمد، شهید و کشته دادند، حوزه هم همینطور. این دو تا رشته در کنار هم بودند، منتها آشکار نشده بود. در انقلاب اسلامی ما این مسئله آشکار شد، مثال میزنم فرعون موسی(ع) را تربیت کرد که این پسر خود ما باشد و برای ما کار کند، ولی همین موسی(ع) که خودشان بزرگ کردند و خودشان پرورش دادند، نهایتاً در برابر فرعون ایستاد. پهلویها به دانشجویان خیلی احترام میکردند، نه به خاطر دانشجو، بلکه بخاطر اینکه یک رقابتی با حوزهها داشته باشند، ولی سرانجام ما دیدیم که اینها موسیوار در کنار روحانیت قرار گرفتند و آمدند و بر خلاف آن چیزی که بیگانگان و پهلویها میخواستند، در راستای منافع مملکت قیام کردند.
تعریف شما از اتحاد حوزه و دانشگاه چی هست و چه تصویری پیش روی شما است؟
وحدت حوزه و دانشگاه به این نیست که حالا دانشگاهیها درسهای حوزوی بخوانند و حوزویها درسهای دانشگاهی بخوانند، هر کدام اینها رشتههای جداگانه است و هر کدام به اصطلاح جایگاه مخصوص خودش را دارد، معنای وحدت حوزه و دانشگاه این است که اینها در یک راستا در یک هدف حرکت کنند که حضرت امام(ره) بارها فرمودند که اینها میخواستند دانشجویان ما که میآیند غربی فکر کنند، یعنی اینکه شیفته تمدن غرب باشند.
ما شیفتگان تمدن غرب نیستیم، ما از تمدن غرب استفاده میکنیم. هیچ کس در عالم اسلام نگفته است که ما با علم، دانش و تمدنی که در غرب ایجاد شده است، مخالفیم ولی غربیها علاوه بر علم و دانشی که دارند، برای خودشان یک رسالتی قائل هستند و آن رسالت این است که همه دنیا باید با افکار غربی پرورش پیدا کنند و مذهب و دین را کنار بگذارند و یکپارچه یک دهکده واحد شوند که سرپرستی آن دهکده را امثال آمریکا و انگلستان داشته باشد. ما کاملا مخالف این مسئله هستیم، یعنی معتقد هستیم سرپرستی عالم باید به دست اسلامیها باشد نه به دست آنهایی که داریم میبینیم چطور انسانها را میکشند و از بین میبرند، آنها لیاقت حاکمیت بر جهان را ندارند حاکمیت برای اسلام و ایمان و خداپرستان و خدا باوران هست. این اختلاف را ما با غرب داریم. دانشجویان و حوزویان ما وقتی در این اندیشه باشند که ما خودمان تمدن داریم و اسلام خودش برنامه دارد، این همان وارد شدن در حیطه وحدت با روحانیت است. روحانیت هم باید در همین راه بکوشد اگر یک روحانی معتقد باشد که ما باید تابع بیچون و چرای غرب باشیم، آن دیگر روحانی نیست دانشجویان هم همین طور است دانشجو وقتی میتواند مفید به حال این مملکت باشد که برای خودش استقلال قائل باشد که ما الان شاهد هستیم که این اندیشه با این فکر و حرکت در دانشجوهای ما هست و رویشهای خیلی زیادی داریم بعدا هم انشاء الله از این موضوع بیشتر خواهیم داشت.
به نظر شما چه زمانی میتوانیم بگویم که دانشگاه ما دانشگاه اسلامی شده است؟
دانشگاه اسلامی به این معنا است که اینها عقاید اسلامی، عقاید قرآنی، عقاید فرهنگ قرآنی را هدف خودشان قرار میدهند، البته کار زیاد دارد. بیگانگان هم خیلی مشغول هستند یک انحرافی ایجاد کنند بیگانگان در تمام رشتههای ما آرزومند که بتوانند دخالت کنند، در روحانیت به یک وضعیت در دانشگاه به یک وضعیت در علوم اقتصادی، سیاسی، همه جا اینها دوست دارند که یک حضور داشته باشند و اما مشکلاتی که هست مسلما راه سخت و دشواری در پیش داریم، ولی هر چقدر قدرت جمهوری اسلامی بیشتر شود، سلطه ما بر خود ما بیشتر میشود. اگر اینکه ما بتوانیم الان جمهوری اسلامی بدون اینکه لشکر داشته باشد در اطراف یک حرکت و جریان موثر و تاتیر گذار است، اینها را خود دانشجویان ببینند ماها ببینیم روحانیت ببیند، اینها به خودشان بیشتر امیدوار میشوند.
ما آینده خوبی را هم برای انقلاب میبینیم، هم برای وحدت حوزه و دانشگاه مردم گروه گروه دارند، گرایش به این نوع حرکت و استکبارستیزی پیدا میکنند و این استکبارستیزی یک آینده بسیار خوبی خواهد داشت، آن آینده خوب و گسترش وحدت را تحقق میبخشد.