bato-adv
کد خبر: ۳۳۸۶۹۶

سیستم تصمیم‌گیری و فروپاشی پهلوی دوم

«در دوران پهلوی، کشور قدری صنعتی شد، سواد و دانش مردم افزایش یافت، امکانات برای زندگیِ بهتر فراهم شد، ارتباطات جهانی گسترش یافت ولی مدیریت و حکمرانی در دایره­‌ای بسیار محدود و با برداشت­‌هایی محصور اجرا گردید. اگر رسانه­‌ها آزاد بودند تا به فساد مالی با دلایل و استنادات بپردازند، حس نظارت و مشارکت جامعه ارتقاء پیدا می­‌کرد.»
تاریخ انتشار: ۱۶:۱۰ - ۱۱ آذر ۱۳۹۶
 سیستم تصمیم‌گیری و فروپاشی پهلوی دوم
 
محمود سریع‌القلم، استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی و پژوهشگر توسعه در وب‌سایت شخصی‌اش نوشت:

«به سه گزیده از صورت جلسات شورای اقتصاد با حضور محمدرضا شاه توجه فرمایید:

یک: شهردار پایتخت (غلامرضا نیک­‌پی) به عرض رساند: با توجه به تأکیدی که در مورد ایجاد آپارتمان‌های یک اطاقه فرمودند، باید سطح زیربنای آنها نیز مشخص گردد.

شاهنشاه فرمودند: مساحت آپارتمان‌های یک اطاقه باید در حد ۴۰ تا ۵۰ متر باشد و مساحت آپارتمان‌های چند اطاقه نیز نباید کمتر از ۹۰ متر باشد. (۱۳۵۵/۱۲/۲، صفحه ۲۶، جلسه ع۱۳٫ دبیرخانه شورای اقتصاد، سازمان برنامه و بودجه).

دو: سپس شاهنشاه سوال فرمودند: در مورد دستوری که قبلاً داده­‌ایم مبنی بر این که به سوپرمارکت‌ها بگویید برای ایجاد مزارع صنعتی که بدون خاک در آن می­‌شود سبزیجات تازه در تمام مدت سال تولید نمود، چه اقدامی کرده­‌اند؟

وزیر کشاورزی و منابع طبیعی (منصور روحانی) به عرض رساند: اولین نوع آن در مرکز تحقیقات وزارت کشاورزی و منابع طبیعی در اوین مشغول آزمایش این نوع زراعت می­‌باشند (می­‌باشد) تا محصولش به دست آید و با نشان دادن محصول و قیمت آن معتقدشان کنیم که اگر کنار هر سوپرمارکت یک واحد ۳۰۰ متر مربعی به وجود بیاورند، می­‌توانند سبزیجات تازه در تمام مدت سال در اختیار مشتریان خود بگذارند.

شاهنشاه فرمودند: زودتر این کار را انجام دهید. قبلاً گفته بودیم که اتکا اقدام نماید (۱۳۵۵/۱۲/۱، صفحه ۳۰، جلسه ع۱۴).

سه: شاهنشاه فرمودند: اولویت را به کارهای ساختمانی مربوط به مسکن دهید.

مجیدی (عبدالحمید مجیدی، وزیر مشاور و رییس سازمان برنامه و بودجه) به عرض رساند: قسمتی از کارهای ساختمانی که ضمن طرح‌های عمرانی صورت می‌گیرد ضرورت و فوریت ندارد مثلاً در خیلی از طرح‌های صنعتی و کشاورزی، هزینه­‌های ساختمانی از قبیل ساختمان‌های اداری و محوطه‌سازی و خیابان‌سازی و غیره خیلی سنگین است.

شاهنشاه فرمودند: لیست آنها را تهیه کنید تا ما دستور دهیم. (۱۳۵۵/۹/۲۹، صفحه ۱۰، شماره جلسه ع۱۰)

طبیعی است که می­‌توان درباره صدها موضوعِ مربوط به نیروهای مسلح، سیاست خارجی، امنیت داخلی، تلویزیون و مطبوعات، ورزش و جوانان، دانشگاه‌ها و نظام آموزشی به این روش تصمیم‌سازی، مدیریت کرد.

آیا در حکمرانی جدید و مدرن می­‌توان، تصمیم­‌سازی و تصمیم­‌گیری در صدها موضوع را به یک گروه بسیار کوچک معطوف کرد؟ آیا دانش و اطلاعات عظیم بشری که ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای تصمیم­‌گیری است را می‌توان در چند نفر محدود خلاصه کرد؟ آیا می‌توان بدون صدها کمیته، کمیسیون و سیستم‌های نظارتی، حکمرانی معقول، منطقی و همه‌جانبه اِعمال کرد؟ آیا می‌توان بدون پارلمان و قوه مقننه که تجمع افرادی با دانش، با تشخیص و استقلال فکری باشد، به حسن اجرای قوانین و سیاست‌گزاری‌ها امید بست؟ آیا می‌توان بدون رسانه­‌های آزاد و مستقل که ناظر بر عملکرد مسئولان، مدیران و تصمیم‌گیرندگان یک کشور باشند، سلامت سیاسی جامعه را نهادینه کرد؟ به هر میزانی که شاه و گروه کوچک اطراف او، با هوش، با درایت، آینده‌نگر و خوش‌نیت برای توسعه عمرانی کشور باشند اما تصمیم­‌گیری، مدیریت و اجرای طرح‌ها و برنامه­‌ها محتاج یک بوروکراسی شفاف، کار جمعی، نهادسازی و نظارت رسانه­‌ها می­‌باشد. حکمرانی خوب سیستم می­‌خواهد و نمی­‌تواند با افراد محدودی هدایت شود.

آیا می‌توان به تصمیمی منطقی رسید ولی در جلسات تصمیم‌گیری، فرصت طرح دیدگاه‌های مختلف و متعارض وجود نداشته باشد؟ آیا می­‌توان به تصمیمی منطقی رسید وقتی بخشی از داده­‌ها و اطلاعات کلیدی نادیده گرفته شوند؟ آیا می­‌توان به تصمیمی منطقی رسید وقتی اعضای جلسه نتوانند با شاه بحث کنند، مخالفت کنند و دیدگاه‌های متفاوتی را مطرح کنند؟ آیا می­‌توان با مونولوگ، کشوری را مدیریت کرد؟ آیا می‌توان با یک تلقی از موضوعات به تصمیم‌گیری عقلانی رسید؟ افراد باید تصمیم بگیرند یا کمیته­‌ها و کمیسیون‌ها؟ اگر قشر تحصیل کرده جامعه احساس کند نقشی در فرآیندهای تصمیم­‌گیری کشورش ندارد، به چه صورت باید از خود تعلقی نسبت به سیستم سیاسی نشان دهد؟ اگر مدارهای مشورت بسیار محدود باشند، چرا باید کارشناسان و متخصصین یک جامعه همکاری کنند یا حس کنند جزئی از یک نظام اجتماعی هستند؟ آیا می­‌شود قشر متخصص تربیت کرد ولی به آنها بها نداد؟

مشارکت متخصصان، کارشناسان، محققان، خبرنگاران و اندیشمندان از مکاتب فکری گوناگون برای فهم، تصمیم‌سازی و مدیریت مسایل یک کشور شروع فرآیندی است که بلوغ آن به سیستم حزبی، آزادی رسانه­‌ها و در نهایت بعد از دهه‌ها به دموکراسی منجر می­‌شود. اگر حکمرانان نتوانند میان خود و این اقشار به فهم مشترک و صورت بلوغ یافته آن یعنی قرارداد اجتماعی برسند، الگوها و افکار آنان نمی‌تواند تداوم پیدا کند چون احساس تعلق از میان می­‌رود. در نهایت می­‌شود یک کشور و عده­‌ای خاص برای درک و مدیریت مسایل آن.

آیا می‌شود دانشگاه ساخت و متخصص و اندیشمند تربیت کرد ولی کثرت‌گرا نبود؟ آیا می‌شود دانشگاه داشت ولی تنوع برداشت‌ها و ادراکات را نپذیرفت و بر یکسان­‌سازی فکر و روش اصرار کرد؟ آیا می‌توان حکمرانی خوب را هدف قرار داد ولی یک برداشت از زندگی، جهان، اقتصاد، سیاست خارجی و امنیت داشت؟

در دوران پهلوی، کشور قدری صنعتی شد، سواد و دانش مردم افزایش یافت، امکانات برای زندگیِ بهتر فراهم شد، ارتباطات جهانی گسترش یافت ولی مدیریت و حکمرانی در دایره­‌ای بسیار محدود و با برداشت­‌هایی محصور اجرا گردید. اگر رسانه­‌ها آزاد بودند تا به فساد مالی با دلایل و استنادات بپردازند، حس نظارت و مشارکت جامعه ارتقاء پیدا می­‌کرد.

به گفته دکتر علینقی عالیخانی، وزیر اقتصاد ایران در سال‌های ۱۳۴۷-۱۳۴۰، از سال ۱۳۴۶ به بعد مدیریت کشور نزد شاه بود. حکمرانی با برداشت‌ها، محاسبات، تشخیص، تلقیات، منافع و مزاج شاه شکل گرفت. عده بسیاری که حتی از مدارهای دربار محسوب می‌شدند، در تصمیم­‌گیری­‌ها بیگانه شدند. وقتی حکمرانی در یک ذهن خلاصه شود، تعداد اشتباهات زیاد شده و انباشته می­‌شوند. اگر اشتباه، مسئول نداشته باشد، تعداد اشتباهات افزایش می­‌یابند. پارلمان، رسانه­‌ها و افکار عمومی باید بتوانند منبع اشتباه را شناسایی کنند.

جامعه زنده، جامعه­‌ای است که در آن یک اشتباه، دو بار تکرار نمی­‌شود چون با بحث، دیالوگ و آزادی بیان، اشتباهات در آن مطالعه می­‌شوند و ناخودآگاه شهروندان و مدیران از اشتباهات گذشته فاصله می­‌گیرند. یا باید در یک کشور انتخابات واقعی باشد و به تغییر سیاست­‌ها منجر شود و جامعه احساس کند فرصت اثرگذاری دارد (مثل Brexit در انگلستان) یا حکمرانان باید از طریق متخصصان، اندیشمندان و افکار عمومی به تصمیم‌سازی عقلانی دست یابند که جامعه احساس کند، دموکراسی نیست ولی عقلانیت حاکم است (مانند سنگاپور و چین).
 
یک سیستم سیاسی باید مشخص کند پایگاه اجتماعی‌اش کجاست؟ آن پایگاه، سرنوشت آن سیستم را تعیین می­‌کند. در پهلوی دوم، دموکراسی نبود و فرآیندی طی شد که نظام تصمیم‌سازی در نهایت به شاه منتهی شد و مسئولیت تصمیم‌سازی، جمعی و عمومی نشد و به تدریج اشتباهات بر روی هم انباشته شد. به قول یکی از کارآفرینان IT که در داوس گفت: اگر یک کارآفرین در سی­لی­کان ولی (Silicon Valley) اشتباه کند، مشکلی نیست ولی اگر آن را تکرار کند باید از آنجا برود.»
bato-adv
مجله خواندنی ها