در واقع در تاريخ ايران برای نخستينبار است كه زلزلهای رخ ميدهد كه
انتشار اخبار، عكس و فيلم آن در انحصار كامل يا نسبی ساختار رسمی نيست.
به گزارش شهروند، اگر از ما بپرسند كه زلزله اخير در كرمانشاه چه تفاوتی با زلزلههای پيشين داشته است، چه پاسخي خواهيم داد؟ البته منظور مهمترين تفاوت است. زلزله شامل مراحل گوناگون از نوع و نیز قدرت رخداد اوليه، سپس نجات و امداد تا اسكان موقت و بازسازي و ايجاد اشتغال است.
اين زلزله در همه اين موارد ميتواند متفاوت از زلزلههاي گذشته باشد ولي مهمترين تفاوت آن به وجود رسانههاي آزاد در زمان بروز زلزله و پس از آن مربوط ميشود. در واقع در تاريخ ايران براي نخستينبار است كه زلزلهاي رخ ميدهد كه انتشار اخبار، عكس و فيلم آن در انحصار كامل يا نسبي ساختار رسمی نيست.
براي نخستینبار مردم از طريق شبكههاي اجتماعي و اينترنت فضاي اطلاعرساني را از قدرت و رسانه رسمي گرفتند و همين عامل ميتواند كليه معادلات را در مراحل بعد از وقوع زلزله تغيير دهد، همچنانكه تاکنون تغيير داده است. در واقع براي نخستينبار است كه مسئولان ايراني در يك چارچوب نظارتي به نسبت آزاد به مديريت يك بحران چون زلزله مشغول ميشوند.
ديگر آن زمان گذشته است كه همه تصاوير، همه فيلمها، همه گزارشها از فيلتر بشدت نامطمئن و كماعتبار رسانه رسمي عبور كند. تصاوير و فيلمهايي كه بشدت گزينش يا حتي تقطيع شده بودند.
آن زمان گذشت كه مسئولان امر، جلوي دوربين بنشينند و به پرسشهاي خبرنگاري پاسخ دهند كه پرسشهایش از پيش هماهنگ شده است و با يك لبخند مصنوعي، گزارشهاي ساختگي و اميدبخش را به خورد مردم بدهند، مديريت سياسي بهويژه مديريت بحران بايد اين واقعيت را بپذيرد كه از اين پس تحت نظارت شديد شبكههاي اجتماعي و مجازي عمل خواهد كرد.
اين شبكهها نهتنها بر كار آنان قضاوت و نظارت ميكنند، بلكه ممكن است برخلاف گذشته پا را از جاده انصاف نيز بيرون بگذارند. در چنين فضايي، كليه رفتارها و گفتارها زير ذرهبين افكار عمومي قرار دارد.
يك نمونه كوچك آن با كفش رفتن داخل چادر يكي از هموطنان زلزلهزده از سوي معاون اول رئيسجمهوری بود كه بازتاب گستردهاي داشت و در نهايت ايشان نيز متواضعانه و با فروتنی قابل احترام عذرخواهي كردند. با وجود چنین فضاي اجتماعيای، قيامتي به پا خواهد شد.
كوچكترين بياحتياطي يا حتي گفتار و رفتار نابجا، ثبت و منتشر ميشود، حتي فرصت پاسخگويي براي افراد باقي نميگذارد. اگر زلزله بم و رودبار و حتي ورزقان نيز در چنين فضاي رسانهاي رخ ميداد، شايد با نتايج رفتاري و مديريتي بسيار متفاوتي روبهرو بوديم.
شبكههاي اجتماعي تاكنون اثرگذاري خاص خود را داشتهاند، ولي از اين پس نيز ميتوانند گامهاي استوارتري بردارند. درصورتي كه يك كانال ويژه زلزله سرپل ذهاب و كرمانشاه تشكيل شود و مسائل جاري مردم به صورت روزانه و مستمر در آن اطلاعرساني شود، چه اخبار خوب و چه اخبار ناخوشايند در اين كانال و بهتبع آن در ساير رسانهها درج شود و فرآيند نظارتي بر عملكرد مسئولان را تكميل كنند؛ در فرجام امور تاثیرگذاری فراوانی خواهد داشت.
از طريق اين شبكهها، ميتوان سررسيد وعدههاي داده شده را به محك آزمون گذاشت. تا امروز وعدههاي ريز و درشت گوناگوني داده شده است. مسئولان كشور بايد از امروز متوجه شوند كه در فضاي رسانهاي موجود بايد پاسخگوي وعدههاي داده شده باشند و ديگر نميتوان چون گذشته آنها را به بايگاني راكد ذهنهاي فراموشكار ارجاع داد.
مسأله مهم اين است كه مديريت سياسي كشور نه فقط در مورد بحران و زلزله بلكه در همه حوزههاي ديگر نيز بايد خانهتكاني جدي در سیاست رسانهاي خود كند. اتفاقات يكي، دو هفته گذشته و انتشار نوارها و نامههاي گوناگون نشان ميدهد كه مسئولان امر حتي نميتوانند از پس كوچكترين شايعات برآيند و بايد هر لحظه درگير موارد اينچنيني شوند و پيش از آنكه فرصت يا امكان پاسخگويي پيدا كنند، نوار و نامه و اتهام و شايعه بعدي از راه خواهد رسيد.
چاره چيست؟ بازسازي اعتماد به رسانه رسمي كشور. كاري كه سهل و ممتنع است. ممتنع است، چون تجربه نشان داده، كمتر زيربار اين تحول ميروند، سهل است، چون كافي است ارادهاي تعلق گيرد و در چشم بههمزدني اين رسانه اصلاح شود، بهويژه آنكه راه ديگري پيشروي جامعه و صاحبان قدرت جز اصلاح سیاست رسانهای باقي نمانده است.