فرارو- زلزله که میآید نه فقط زمین که قلب مردم را هم میلرزاند. هرچقدر آوارش سنگینتر باشد، احساسات جامعه را بیشتر دگرگون میکند. تصاویر بیرون کشیدن یک کودک، پیرمرد و ... همه جامعه را تکان میدهد. قدیمیترها احساساتشان را با اشک ریختن و جوانترها با تغییر عکس پروفایل نشان میدهند. آنهایی که ممکن بود در روزهای عادی به خاطر زودتر سوار شدن بر مترو یا چیزهای کوچک از خود رفتاری غیرمتعارف نشان میدادند هم مثل قطره به دریای همدلی سرازیر میشوند.
به همدیگر یا شماره حساب خیریه معرفی میکنند یا سراغ نزدیکترین شعبه هلال احمر را میگیرند. زلزله غرب هم با مردم این چنین کرده است. با این وجود خیلیها فقط نظارهگرند. میگویند نمیتوانند کاری کنند. نه آنکه قادر نباشند اتفاقا میتوانند اما یا خاطره خوبی از کمکهای اینچنینی ندارند و یا تصور بدی نسبت به بعضی نهادها دارند.
دولت و ملت وارد عمل شد
این ذهنیت در همین یکی دو روزه در فضای مجازی موج میزد. در کنار هلال احمر که طبق تعریف سازمانیاش برای امداد وارد میدان شد، نهادها و افرادی به صورت خودجوش اعلام کردند حاضرند کمکهای مردمی را به دست زلزله زدگان برسانند.
اما ...
کنار هم قرار گرفتن هلال احمر و نیروهای خودجوش در ظاهر امر همدلی را به تصویر میکشید. اما دیری از شکل گیری این تصویر نمیگذشت که عده ای با عینک تردید به هرکدام از آنها نگاه کردند. بسیاری افراد در فضای مجازی و یا حقیقی میگفتند میخواهند کمک کنند اما از راهی جدا از سازمانها و نهادهای رسمی. علت سخنان همهشان این بود که به نهادهای رسمی اعتماد ندارند. در مقابل هم عدهای کمکهای غیررسمی را زیر سوال میبردند و میگفتند از کجا معلوم این افراد عده ای سودجو نباشند. به همین خاطر اگر میخواهند پولی برای کمک به زلزله زدگان خرج کنند از طریق نهادهایی رسمی مثل هلال احمر باشد تا مطمئن شوند پول و لوازم امدادی به دست اهلش میرسد.
حرفشان یکی است؛ بیاعتمادند
این دو در ظاهر دو حرف میزدند اما انگار حرفشان یکی بود. میگفتند سالها پیش وسایلی که برای مددرسانی به زلزلهزدگان بم فرستاده میشد، تنها به فاصله چند روز در بازار سیاه تهران فروخته میشد. از این گونه ادعاها زیاد به چشم میخورد. شاید درستی یا نادرستی چنین ادعاهایی خیلی اهمیت نداشته باشد، بلکه در لابهلای واژهها میشد کلمه نانوشته «بیاعتمادی» را خواند.
اما اگر نه بتوان به نهادهای رسمی اعتماد کرد و نه به نهادهای رسمی، آن موقع تکلیف جامعهای با داغدیده و زلزلهزدگانش چیست؟ در این گونه مواقع دو راه بیشتر نمیماند؛ یا کمک نکرد و به زلزلهزدگان با چشم بیتفاوتی نگاه کرد و یا نتیجه را کنار گذاشت و تکلیفگرایانه وارد میدان شد.
چرا اعتماد کم است؟
به راستی چرا اینگونه شده است؟ جامعهشناسان در این گونه موارد از اصطلاح سرمایه اجتماعی استفاده میکنند، اصطلاحی که در بردارنده مفهوم اعتماد اجتماعی است. سوال دیگری که پیش میآید این است که آیا سرمایه اجتماع آسیب دیده است؟
محمدامین قانعیراد، رئیس انجمن جامعهشناسی در تحلیل این وضعیت به فرارو می گوید: در چند سال اخیر کشور دستخوش اختلاسات سطح بالا شد. بخشی از این اختلاسها در صندوقهایی اتفاق افتاد که با هدف خیر جمعی تشکیل شده بودند. مثل صندوق ذخیره فرهنگیان. این اختلاسها حتی درون بعضی بانکها که نوعی نهاد عمومی محسوب میشوند اتفاق افتاد. اینها در بین مردم نوعی بیاعتمادی نسبت به نهادهای رسمی ایجاد کرده است. با این حال خدمات امدادی که به زلزلهزدگان صورت میگیرد باید از سوی نهادهای دولتی انجام شود.
اعتماد مهمترین مولفه سرمایه اجتماعی است
این استاد دانشگاه در توضیح مفهوم سرمایه اجتماعی میگوید: مهمترین مولفه سرمایه اجتماعی، اعتماد است، به این معنا که ما مطمئن هستیم منابعی که جمع آوری میشود، در همان جهتی که باید هزینه میشود و مورد سوءاستفاده قرار نمی گیرد. روابط آدمها با همدیگر است که بخشی از سرمایه اجتماعی را شکل می دهد. در جایی که رابطه ای وجود ندارد نمی توان انتظار داشت سرمایه اجتماعی شکل بگیرد. سرمایه اجتماعی می تواند در سطح غیررسمی بین افراد مختلف و در یک شبکه ارتباطی شکل پیدا کند. سپس آن شبکه ارتباطی غیررسمی همراه خود اعتمادی را به بار بیاورد. این شبکه همچنین می تواند یک شبکه ارتباطی رسمی یعنی بین سازمانها یا افراد و نهادهای مختلف باشد. شبکه ارتباطی رسمی هم می تواند اعتماد و سپس هنجارهای مشترکی را به بار بیاورد که افراد در جهت آنها کار میکنند. این هنجار مشترک در شرایط امروز می تواند کمک به آسیبدیدگان زلزله باشد. بنابراین اساس کار سرمایه اجتماعی را باید در اعتماد جستجو کرد.
نهادهای غیررسمی وارد میدان شوند
راهکار این جامعه شناس استفاده از سازمان های غیردولتی برای ارسال کمکهای مالی به زلزله زدگان است. او می گوید: سازمان های خیریهای که در بخش غیردولتی عملکرد خوبی از خود به جا گذاشتهاند میتوانند به ایجاد اعتماد کمک کند. حوادث غیرمترقبهای مثل زلزله نیز آنقدر خسارت عمیق برجا میگذارد که نیازمند حضور و تجهیز همه بخشهای اجتماعی است. بخش دولتی و خصوصی باید بسیج شوند و در کنار هم بخشی از درد قربانیان درمان کنند و خرابیها را سامان دهند. اگر همکاری بین این نهادها ضعیف باشد، ما باید شاهد افزایش ویرانی، آسیبها و رنجهای مردم باشیم.
رئیس انجمن جامعهشناسی درباره افرادی که به صورت خودجوش دست به کار شدهاند و با عنوان کمک به زلزلهزدگان شماره حساب معرفی میکنند نیز میگوید: این افراد فینفسه نمیتوانند شماره حساب بدهند. من هم اگر ببینم فردی شماره حساب داده دلیلی برای کمک کردن از طریق آن شماره حساب را نمیبینم. به جای افراد باید سازمان ها فعالیت کنند.
قانعیراد درباره اقدامات مشابه گروههای کوچک غیررسمی مثل گروههای خانوادگی یا گروههای دوستانه نیز می گوید: این گروه ها فقط میتوانند در دایره سرمایه اجتماعی خود فعالیت کنند و باید به همان اندازه هم باید انتظار داشته باشند. نمیشود کسی از درون خانوادهای بلند شود و انتظار داشته باشند افرادی خارج از خانواده و یا ارتباطات شخصی او با عنوان کمک برای او پول واریز کنند. اگر چنین انتظاری داشته باشند انتظارشان غیرمعقول است. این که کسی شماره حساب اعلام کند یا از خارج از افرادی که او را میشناسند انتظار کمک برای زلزلهزدگان داشته باشد خودش بیاعتمادی ایجاد میکند. بنابراین مردم حق دارند که نسبت به افرادی که شماره حساب اعلام می کنند بیاعتماد باشند. آنها در مقابل باید برای کمک به سراغ آن سازمان های غیردولتی شناسنامهداری بروند که کارنامه و عملکردی از خود به جا گذاشتهاند.