محمدحسین پسر دوم حاج سعید حدادیان در گفتگویی خود را آقازادهای توصیف کرد که با دیگر آقازادهها فرق دارد. او گفت: هر طور دوست داشته باشم لباس میپوشم و هر جایی هم دوست داشته باشم میروم.
به گزارش خبرآنلاین، در روزگاری که به کار بردن واژه «آقازاده» برای افراد کنایه محسوب می شود. محمدحسین حدادیان پسر مداح مشهور در مصاحبه ای اینترنتی با تی وی پلاس به سئوالاتی مختلف راجع به موضوعات زندگی شخصی و خانوادگی خود پاسخ داده و در عین حال یادآور شد که آقازاده ای است که با همه آقازاده ها فرق دارد.
مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید. پسر سعید حدادیان بودن سخت است یا خیر؟ خیلی ها این سئوال پرسیدند، پسر سعید حدادیان بودن قطعا خیلی خوب و خیلی سخت است. من از وجود بابام است که مداح شدم وگرنه معلوم نیست کجا بودم. سختش این است که پسر حاج سعید حدادیان که جوان است، حق ندارد جوان باشد. یعنی کارهایی که جوان ها می توانند انجام دهند، من نباید انجام دهم اما من همه کارهایی را که جوانان می کنند، انجام می دهم.
مثلا؟ تفریحات سالم مثل فوتبال، استخر. روزی من با حاج آقا استخر رفته بودم، شنا می کردیم و حرف می زدیم. یکی روی شانه حاج آقا زد و گفت «حاج آقا شما و استخر! ». حاج آقا گفت «بله مگر ما آدم نیستیم. ما نباید استخر برویم؟».
دوست دارید چه لباسی بپوشید؟ اسپورت دوست دارم. آن طور که جوانان می پسندند. رهبر گفتند «جذب حداکثری، دفع حداقلی»، جوانان جامعه به من نگاه می کند. جوان در هیأت مان زیاد داریم. جوانی که به من نگاه می کند، باید طوری باشد که دفعه بعد هم بیاید وظیفه ما آن است که جوانان را به طرف دستگاه امام حسین بکشانیم.
اگر بخواهیم راست حسینی صحبت کنیم در تیپ، لباس و مو چه کار می خواهید انجام دهید اما نمی توانید؟ کاری که دوست دارم را انجام می دهم.
مثلا بگویید، دوست دارم موهایم را خامه ای بزنم. زدم.
واقعا؟ آره، کچل می کنم، مو و ریش می گذارم. ریشم را می زنم. هیچ وقت یک چهره ثابتی ندارم.
وقتی موها را خامه ای زدید، حاج سعید چه گفت؟ البته الان اسمش را دارم از شما یاد می گیرم، قبلا چیز دیگر می گفتند.
قبلا چی می گفتند؟ می گفتند «استاد اسدی آمدی تو، کریستین رونالدو رفتی بیرون». می گفتند مدل رونالدویی است.
فوتبال کجا می روید؟ پشت مهدیه امام حسن مجتبی (ع) یک سالن فوتبال است که هر از گاهی با دوستان آنجا فوتبال بازی می کنیم.
شرطی؟ نه، نذری.
یعنی هر کس برد بعدش قیمه بقیه را مهمان می کند؟ حالا چرا قیمه؟
قیمه نذری است، چه مثالی برنم؟ بیف استراگانف هم می توان نذر کرد.
پس نذری های خیلی شیک هم می روید؟ بله، خیلی شیک. من کلا با همه آقازاده های فرق می کنم چون هر طور دوست داشته باشم لباس می پوشم و هر جایی هم دوست داشته باشم می روم.
گفتید من با همه آقازاده ها فرق می کنم، آیا شما آقازاده هستید؟ قطعا.
چرا؟ بابام آقاست. از این لحاظ.
خوب تصویربردار ما نیز الان می گوید بابای من هم آقاست. خوب، بگو.
این آقازاده با آن آقازاده فرق می کند، می دانید که این را به شما می چسبانند. منظور من آن آقازاده هایی که می شنویم یا می شنوید نبود. منظورم از آقازاده، یک شخصیت مشهور و معروفی در جامعه است.
چند سالت است؟ سئوال های حاشیه دار می پرسید.
خانم ها سئوال درباره سن را حاشیه ای می دانند. 24 سال دارم.
خیلی جوان هستید. چه روزی؟ 15 بهمن.
روز تولدش را گفت تا کسانی که دوستش دارند و طرفدارش هستند، در این روز کامنت، پیام تبریک و کادو یادشان نرود؟ کامنت نمی خواهد. ساعت رولکس و سوییچ شورولتی.
تحصیلات شما چیست؟ دیپلم، بعد رفتم سربازی و بعد هم ازدواج کردم. بعد رفتم سرکار،
چه زود رفتی خدمت، خریدی؟ من کامل خدمت کردم.
کجا؟ چند جا بودم.
مزه کرد؟ وقتی تمام شد دوباره رفتید؟ گفتم پسر حاج سعید حدادیان بودن سخت است، همین بود. از طرف بسیج دوبار آموزشی رفته بودم. بعد که آمدم وقتی پرونده را پر کردم و فرستادم به ما گفتند باید به آموزشی بروم. قرار بود در آموزشی لباس بگیرم و برگردم اما من را 15 روز نگه داشتند. من 15 روز صبح، ظهر و شب می خواندم. بعد فهمیدم آنها که با من آمده بودند لباس گرفتند و برگشتند فرمانده پادگان من را نگه داشته بود که برای گروهی که آمدند بخوانم.
گیر هم به دادند؟ آنقدر بشین پاشو به من دادند.
راضی هستی که زود ازدواج کردی؟ خدا را شکر.
نترسیدی با این وضعیت مهریه و گرانی و تورم؟ نه مهریه ما مشخص است، 14 سکه مهر بود.
14 سکه خیال آدم راحت است؟ که چه شود؟ این بریزی کف دست بالا پایین کنی سکه ها را.
بچه دار نشدید؟ خیر، دوست ندارم.
چرا؟ بچه کس دیگر را دوست دارم اما خودم دوست ندارم بچه دار شوم.
حیف است؟ خودم هنوز بچه هستم.
حاج سعید هم بچه دوست ندارد؟ جایزه هم تعیین کرده است.
چه می دهد؟ به من نگفته است.
به چه شغلی مشغولی؟ کارمند جز شرکت خودرو سرویس شهرداری هستم.
راضی هستید؟ خدا را شکر.
ماهی چقدر حقوق می گیرید؟ یک میلیون و صد و پنجاه هزار تومان اجاره می دهم و یک میلیون و دویست و سی هزار تومان نیز حقوق می گیرم.
یعنی با 100 هزار تومان باقی مانده اورت خرج می کنید و سفر خارجی هم می روید؟ من یک جمله بگویم شبهه نشود. من پول نمی گرفتم وقتی می خواندم ولی روزی می آید. امام حسین می رساند.
چه طوری می آید؟ خدا سایه حاج آقا را روی سر ما نگه دارد.
یعنی حاج آقا کمک خرجی می دهد؟ بله. الان اگر دو میلیون تومان هم حقوق باشد برای من جوان کفاف نمی دهد.
صدای کدام خواننده را گوش می دهید و خوشتان می آید؟ من صدای خواجه امیری را خیلی دوست دارم.
رفیق فوتبالیست هم دارید؟ بله، آقای امیرحسین صادقی، شهاب گردان، عاشق علی آقای کریمی هستم. آخر جدول باشیم ولی استقلال را ببریم.
خبردارم علی دایی هم با شما خیلی ارتباط خوبی دارد؟ به شدت دوستش دارم.
تا حالا شده از امتیازی استفاده کنید؟ بله یک بار شده، خدمت که می رفتم چندماهی که گذشت، خیلی اذیت کردم. بعد حاج آقا گفت «می توانم از بخشی از ماه های جبهه ایشان را استفاده کنم». 10 ماه و خورده ای خدمت کردم و بقیه را از ماه های جبهه حاج آقا استفاده کردم.
اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛
به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مىشوند.
نمی دونم چرا این داستان به ذهنم اومد؟