نمی دانند که دخترشان برای رهایی از استرس ها و ترس های بیرون از خانه به آزار جسمی خودش پناه آورده. دختران مانند ستاره کم نیستند
به گزارش قانون، باید توجه کرد که با ارائه خدمات مربوط به سلامت خانواده میتوان بخش مهمی از معضلات خانواده قبل و بعد از ازدواج را حل کرد
حالا شاید اگر گذرتان به مدارس دخترانه بیفتد تعداد زیادی از دختران را ببینید که برای خالی کردن خشونت های اطرافشان به خشونت علیه بدن هایشان پناه می برند.
یکی آستین مانتوی خاکستری رنگش را تا روی انگشتهایش پایین کشیده و دیگری موهای سرش را با پیشانی بند سیاه رنگ پوشانده است. همکلاسیهای دبیرستانی، خوشحال و خندان از در مدرسه بیرون میآیند و شروع میکنند به بلند بلند صحبت کردن. هر موضوعی راکه دم دستشان میآید، مسخره میکنند و میخندند و غش و ضعف میروند. بدنهای لاغرشان زیر مانتوهای خاکستریهایشان تاب میخورد و در هوا میچرخد. گاهی از شدت خندهها یکی از آنها روی زمین میافتد و بقیه برای بلند کردن او، روی زمین میافتند.
عابران پیادهای که با فاصله زیاد توجهی به اطرافشان ندارند با شنیدن سروصدایشان راهشان را کج میکنند و خودشان را جلوی مدرسه میرسانند تا ماجرا را جویا شوند. عده ای به گمان اینکه دعوا و درگیری اتفاق افتاده، خودشان را به مهلکه می رسانند و همین که میبینند ماجرا درگیری و شوخی است، متعجب و مضطرب صحنه را ترک می کنند.
دخترها آویزان هم میشوند و گاهی با دست يكدیگر را هول میدهند و میخندند. مینا، پیشانیبند مشکی را از زیر مقنعهاش بیرون میکشد و سر تراشیدهاش پیدا میشود. مقنعه از روی سرش پایین میافتد و رفیقش مهری با کف دست به سر مینا میکوبد و بعد سر تراشیدهاش را دست میکشد و میبوسد و قربان صدقهاش میرود. بعد مهری آستینهای مانتویش را تا آرنج بالا میدهد و مچهای باندپیچی شدهاش معلوم ميشود.
باند یکی از مچهای دستش را باز می کند و خطهای خونی و زخمی روی پوست سفید رنگ دستهایش خودنمايي ميكنند. میخندد و ابروهایش را بالا میاندازد و به مینا می گوید: «این رو دیشب به یاد امیر نوشتم. دیشب یک ساعت باهاش تلفنی صحبت کردم و بعد تموم کردیم. اول گریه کردم و بعد رو دستم براش یادگاری نوشتم و عکس گرفتم تو تلگرام فرستادم».
بعد گوشیاش را از داخل کوله اش بیرون میآورد و روشن میکند. صفحه اینستاگرامش را که اکانتی جعلی در آن ساخته و در پروفایلش عکسی غیرقابل تشخیص از موهایش گذاشته، باز میکند. عکس زخمهای روی دستش را که برای امیر فرستاده، در اینستاگرامش منتشر کرده و صدها لایک گرفته است.
دوستان ناشناسش، همه او را تشویق کرده و با جملههایی مانند «ایول» «دمتگرم» «لیاقت همچین دختر شجاعی و جسوری رو نداشت» و... با او ابراز همدردی کردهاند. مینا و دو دختر دبیرستانی دیگر انگشتهای دستشان را آرام روی زخمهای مچ دست مهری میکشند و در سکوت به فکر فرو می روند. مینا میگوید: «قول میدم وقتی عکس دستت رو دیده، خون گریه کرده؛ شاید هم الان عین هر روز اومده دنبالت. بعد آن سوی خیابان را تماشا میکند تا ببیند حرفش صحت دارد یا نه. اثری از امیر و ماشینش نیست. مهری دوباره باندهای سفید رنگ را دور مچهای زخمیاش میبندد و چهار تایی با يكديگر افتان و خیزان میگویند، میخندند، میگریند و راهشان را میکشند و می روند.
اتفاقي كه ديگر نادر نيست
این اتفاق در ساعت دو بعدازظهر مقابل یکی ازمدارس تهران در خیابان گرگان افتاد. ماجرایی که خیلی از عابران پیاده با دیدن آن تعجب کردند و عدهای دیگر با بیتفاوتی از آن گذشتند. یکی از عابران پیاده آن خیابان، مادر و پدر این دانشآموزان نبودند چون شاید فکرش را نيز نمیکردند که دخترهایشان با چنین روشهایی نیاز به تخلیه خودشان داشته باشند؛چون راههای ارتباط برقرار کردن با دخترنوجوانشان را نمیدانند. حالا شاید اگر گذرتان به مدارس دخترانه بیفتد، تعداد زیادی از دختران را ببینید که برای خالی کردن خشونتهای اطرافشان به خشونت علیه بدنهایشان پناه می برند.
پدر و مادرهای بی خبر و دختران ناهنجار
ستاره 14 سال دارد و در دبیرستان رشته تجربی می خواند. مادر و پدرش هر دو معلم هستند و او را مجبور کرده اند که باید در رشته تجربی درس بخواند. او چند روز پیش با صورت زخمی به مدرسه آمد و وقتی مدیر از او پرسید چرا صورتش را زخمی کرده، گفت: « زمین خوردم» اما حقیقتش این بود که او در راه خانه در درگیری با پسری در خیابان، صورتش زخمی شده و نتوانسته از خودش دفاع کند. رو بهروی آینه ایستاده بود و با تیغ موکت، خطی کج و عمیق روی گونهاش انداخته بود. وقتی درباره اتفاق آن روز از او می پرسم، آنقدر پریشان و مستاصل است که شانه هایش را بالا می اندازد و اشک از گونه هایش سرازیر می شود.
می گوید:« اون روز تو مدرسه، معلم به خاطر کم کاری تو درسهايم بهم تذکر داد. خیلی حالم بد شد. من نمیتونم با کسی حرف بزنم یا با کسی ارتباط برقرار کنم. تو مدرسه خجالت کشیدم. اومدم تو خیابون، دوتا پسر با سرعت داشتن از تو کوچه رد میشدند. یکیشون با دست محکم کوبید به پشتم،افتادم زمین. صورتم زخمی شد. نتونستم گریه کنم. رفتم خونه تیغ موکت بری رو برداشتم، کشیدم رو صورتم. آروم شدم. بعدش یک چسب گذاشتم روش تا کسی نبینه».
ستاره اینها را میگوید و سرش را پایین می اندازد. پدر و مادر ستاره هر دو کارمند هستند و از صبح تا شب در خانه نیستند. شب ها که میآیند، نمیتوانند وقت زیادی برای دخترشان بگذارند یا شاید خیال ميکنندكه دخترشان هر روز به مدرسه می رود و میآید و هیچ مشکلی نيز ندارد اما از جهنم درونش چیزی نمی دانند. نمیدانند که دخترشان برای رهایی از استرسها و ترس های بیرون از خانه به آزار جسمی خودش پناه آورده است. دختراني مانند ستاره کم نیستند.
بازي خوني در مدارس
ماجرایی که از چندین سال پیش با عنوان خونبازی در رسانه ها مطرح شد، هنوز هیچ راهحلی از سوی مسئولان، برای آن در نظر گرفته نشده است. این در حالی است که هفته پیش، مهدی فیض، معاون پرورشی و فرهنگی وزیر آموزش و پرورش در نشست معاونان و روسای مناطق 14گانه آموزش و پرورش استان قزوین گفت: « با وجود بحرانهای رفتاری و بلوغ مربوط به دوران نوجوانی و جوانی تنها 15 درصد مدارس متوسطه دوم کشور دارای مشاور هستند».
این در حالی است که والدین همیشه به دنبال دبیرستان هایی می گردند که مشاوره تحصیلی مطمئنی به دخترانشان بدهد تا هر چه زودتر سد کنکور را زیر پا بگذارند و به دانشگاه راه یابند. اما هیچکدام از اینکه چرا دبیرستان ها مشاوره روانشناسی ندارند، شاکی و نگران نیستند. دیروز معصومه ابتکار در دیدار با وزیر بهداشت به موضوع خشونت در دختران نوجوان اشاره کرد.
او با بیان اینکه باید راه های پیشگیری از خشونت و مهارتهای لازم را در دختران نوجوان در حوزه تعادل روحی و روانی و سلامت روان ایجاد کنیم، گفت: «متاسفانه پیمایشها نشان میدهند که تمایل به خشونت در دختران رو به افزایش بوده است. حال براي پیشگیری از آن، ارائه آموزشهای مناسب بايد صورت گيرد. امیدوارم در بحث مهارتهای دوران بلوغ بتوانیم اقدامات درست و موثری انجام دهیم و کارگروهی را در این زمینه ایجاد کنیم».
ابتکار با بیان اینکه یکی از اقدامات موفق وزارت بهداشت، راه اندازی کلینیکهای سلامت خانواده بوده که در حال حاضر به موانعی برخورد کرده است، گفت: « باید توجه کرد که با ارائه خدمات مربوط به سلامت خانواده میتوان بخش مهمی از معضلات خانواده قبل و بعد از ازدواج را حل کرد. در کنار این موضوع ، ارائه محتوای آموزشی مناسب برای زوجهای جوان نیز از تکالیف سیاستهای کلی خانواده است که بتوانیم آموزشهای مناسبی را در پنج سال ابتدای زندگی به زوجهای جوان ارائه دهیم. ما در این زمینه آمادگی داریم تا به وزارت بهداشت کمک کنیم».