هفته نامه صدا نوشت: بانک ها بیشترین میزان سپرده ها را جذب کردهاند، درحالی که همزمان گزارش های رسمی از بحران مالی آنها خبر میدهد.
«کارمندان بیکار» ترکیبی از دو کلمه سراسر تناقض در کنار هم قرار گرفته و مفهمومی دقیق از وضعیت امروز سیاست و اقتصاد ایران را ساخته است. اولین بار این اصطلاح جدید در متروی تهران خلق شد، جایی که به دستور شهردار سابق جمعیت عظیمی از نیروهای سفارشی بدون در نظرگرفتن رده و نیاز سازمانی، استخدام شدند تا پرداخت ماهیانه 800 میلیارد تومان حقوق روی دست این نهاد شهری بگذارند. کارمندان بیکار، از مداحان گرفته تا فرزندان چند هنرمند همگی زیر سقف نظام اقتصاد دولتی ایران نان می خورند و البته به موازات آن نان دیگران را آجر می کنند.
واژه «کارمندان بیکار» از دل فرهنگ عمومی ایران و در وصف دیوان سالاری ایرانی ساخته شده است. 4 میلیون و 500 هزار کارمند استخدام رسمی دولت در 3 میلیون و 500 هزار ساختمان ادارات دولتی به ارزش 56 هزار میلیارد تومان، سالیانه 125 هزار میلیارد تومان از منابع ارزشمند این سرزمین را به باد می دهند تا با نظارت بر اجرای 185 هزار قانون و 2 هزار و 200 مجوزی که خودشان تولید کرده اند، اجازه ندهند آب از آب تکان بخورد. مردم بازمانده از کسب و کار نیز تنها راه چاره را به انتقال دارایی هایشان به 24 بانک رسمی کشور یافته اند و در پس این اقدام میزان منابع موجود در بانک ها به 1332 هزار میلیارد تومان رسیده است. اما همه این اعداد سراسر راز و سرشار از تضادند.
بانک ها با منابع مردم باید به حجم عظیمی از دارایی رسیده باشند و در پس آن تسهیلات گیرندگان می توانند امیدوار به دریافت منابع مالی برای رونق کارشان باشند ولی چنین نیست. هم کارخانه داران بی پول اند، هم بانک ها خطر ورشکستگی را احساس می کنند و هم مردم همچنان پول هایشان را به بانک ها منتقل می کنند.
بازهم در سویی دیگر بانک ها با وجود تمام ایران بحران ها، روزانه و ماهانه به تعداد کارمندان، شعبه ها و دیوان سالاری بی جهت شان اضافه می کنند و هر روز تابلوی بانکی برسردر ساختمانی نصب می شود و رازهای بی معنایی می سازد که کشف آن نیاز به تجسس در انگیزهای سیاسی برخی مدیران دارد.
بازارهای ایران همگی در پس سایه سیاه رکود یاری رقابت با سوددهی بانک ها را ندارد. دولت برای رهایی از چرخه باطل انتقال پول به بانک ها تدبیر کاهش میزان نرخ بهره را به کار گرفته ولی شهروندانایرانی زیربار تغییر مسیر نرفتند و بازهم میزان سپرده گذاری در بانک ها رشدی 24.9 درصدی را تجربه کرد و کماکان هیچ سرمایهای راه به تولید نمی برد و در بهترین حالت سر از شعبات بانک ها در می آورد.
از سال 1394 تا 1396 رقمی نزدیک به 500 هزار میلیارد تومان از دارایی های مردم یکسره راهی بانک ها شد و البته همین نهادهای مالی تا پیش از این سال نزدیک به 500 هزار میلیارد تومان از دارایی های خود را به ملک تبدیل کردند تا سرمایه مردم به عجیب ترین شکل ممکن در بازار مسکن قفل شود.
درحال حاضر نیز بخشی از ارزیابی دارایی بانک ها نیز با محاسبه همین املاکی صورت می گیرد که قدرت نقدشوندگی آنها به کمترین حد ممکن رسیده است. حتی رکود بازار مسکن نیز تابلوی ایست را مقابل بانک ها قرار نداد و آنها هم براندازه خود افزودند و هم پول های بیشتری را به این بازار منتقل کردند.
سنوات کارمندان بانک ها تایید می کند که 41.6 درصد آنها طی 5 سال گذشته استخدام شده اند. 22.4 درصد آنها بین 5 تا 9 سال سابقه خدمت دارند و بنابراین 64 درصد کارمندان بانک ها طی 9 سال گذشته قدم به شعبه ها گذاشته اند.
بانک های ایرانی طی تمامی سال های گذشته تلاش کرده اند تا رکوردها را جابه جاکنند و به واژه ها جان دوباره ای بدهند. استخدام 213 هزار و 439 نفر در آنها و رساندن تعداد شعبه ها به 23 هزار و 230 مورد نه تنها باری از دوش اقتصاد ایران برنداشت، بلکه به ترکیب کلمات «کارمندان بیکار» هم معنای دوباره داد. 178 هزار و 190 مرد و 35 هزار و 239 زن در بانک های ایرانی نهایت تلاش خود را به کار می گیرند تا با تسلط برقوانین، مسیر پرداخت تسهیلات را به کمترین اندازه ممکن برسانند.
گزارش های رسمی نشان می دهد با وجود سخت گیری های عمومی بانک ها، بیش از 100 هزار میلیارد تومان معوقات روی دست نظام مالی ایران مانده و کارمندان این بانک ها حداقل موفق نشده اند با وجود دریافت تضامین و مدارک قانونی تشخیص دهند چه بخشی از سرمایه های ملت روانه آنسوی مرزها، جیب بدهکاران بانکی و یا پروژه های شکست خورده می شود.
در سوی مقابل سختگیری های دولتی موجب شده تا علاقه شهروندان ایرانی به دریافت وام بانکی به کمترین اندازه ممکن برسد به طوری که نتیجه یک پژوهش نشان می دهد 55 درصد مردم ایران برای دریافت وام بی انگیزه شده اند.
در دوران درهم پیچیدگی نظام بانکی و اقتصادی ایران، 447 میلیون شماره حساب بانکی در کشور گشوده شده است. تا به ازای هر 3 هزار و 400 ایرانی یک شعبه، به ازای هر 350 نفر یک کارمند و به ازای هر ایرانی 5 هزار شماره حساب بانکی وجود داشته باشد و البته تعداد بیش از 350 میلیون کارت بانکی را نیز می توان به این اعداد افزود تا بازی بی معنایی اتفاقات ادامه یابد.
تقریبا همه اضلاع بحران اقتصادی ایران باهم جور شده است. کارخانه داران دستشان به دارایی بانک ها نمی رسد و بانک ها هم پول هایشان را از کف می دهند. با وجود اینکه رقم سپرده های مردمی در بانک های کشور به نرخی قابل توجه رسیده ولی گزارش های غیررسمی تایید می کند بانک ها در بحران جدی قرار گرفته اند و حتی برخی از آنها ایده ادغام را هم پیش کشیده اند.
برخی خبرها نشان می دهد تنها یک بانک خصوصی، منابع مالی خود را صرف ساخت «مال» عظیمی در غرب تهران کرده و به دنبال آن موجودی اش به کمترین حد ممکن رسیده است. با این حال همین بانک در سراسر خیابان های تهران تبلیغاتی نصب کرده که اطلاع می دهد، از سوی موسسه ای اروپایی در زمینه اعتبار سنجی بانک ها مورد تقدیر قرار گرفته است. تیزهای تلویزیونی نیز هر روز در ستایش بانک ها بیشتر و بیشتر می شود و البته به گفته یکی از مدیران این حجم از تبلیغات خبر از بحران می دهد.
طراز نامه بانک دیگری سال گذشته روی عدد 410 میلیارد زیان ایستاده بود. حتی برخی شعبه های بانک ها برای تداوم حضورشان و تامین مخارج کارمندان حاضر می شوند خدمات مالی ویژه به شرکت های اصلی صاحب حساب بدهند تا آنها پول هایشان را از بانکی به بانک دیگر منتقل نکنند.
منظومه اقتصاد ایران ترکیبی عجیب تر از مفهموم کارمندان بیکار را ساخته است. بانک ها در استیصال بحران منابع مانده اند، مردم پولشان را به غیر از بانک ها به بخش های دیگری نمی سپارند و در نتیجه نهادهایی که خودشان در متفاوت ترین شرایط اقتصادی قرار گرفته اند، بیشترین سرمایه مردم را جذب و کمترین آن را پس می دهند.
منابع مالی به طور عمومی از بانک های کشور خارج نمی شوند و حتی در صورت انتقال به بازار واقعی اقتصاد کشور از شماره حسابی به شماره حساب دیگری منتقل می شود ولی در حال حاضر منابع مالی بانک ها بین قفل شدگی، عدم پرداخت تسهیلات و تسهیلات بدون بازگشت سرگردان است. تمام تمهیدات نظام اقتصادی ایران نیز به جایی نرسیده تا تکلیف این چرخه بحرانی را مشخص کند. فغان بخش خصوصی ایران از بانک ها به آسمان بلند شده است.
در سوی مقابل نظام بانکی ایران با ساختار پیچیده بروکراتیک ترکیبی عجیب را ساخته که شعبه های غیراقتصادی و کارمندان بیکارشان به خوره منابع تبدیل شده اند. در چنین ساحتی از تضادها بخش خصوصی ایران خواهان اصلاحات جدی در نظام بانکی کشور شده است. بانک ها نیز بی توجه به همه اتفاقات اطرافشان به زندگی پیچیده و فریبنده خود ادامه می دهند.
خبرهای اعتراض صاحبان صنایع یا دستگیری برخی مدیران بانکی در استان های کشور و یا حتی انتقادهای مردمی از شیوه پرداخت تسهیلات هم کسی را آزرده نمی کند. همه اینها یعنی ترکیبی از ابرسرمایه داران بی پول و بی انگیزه ساخته که همه درآمدش همان خرج کارمندانش را می دهد ولی با سیلی صورتش را سرخ نگه می دارد و هر روز شعبه های تازه افتتاح می شود.
مردم هم چه چاره ای به غیر از انتقال پول هایشان به سپرده های مدت دار و صندوق های سرمایه گذاری آنها دارند؟ هم رازی در این پیچیدگی است و هم سادگی مملو از بلاهت مدیریتی.