مهدی چمران درباره انتخابات شوراها می گوید: افرادی که میرفتند ریاست جمهوری رایی که میدادند یک لیست امید دستشان بود و بدون دقت خاص و اینکه خوب بشناسند به صندوقها میریختند و این مشارکت برای مشارکت ریاست جمهوری بود و سبب شد که آرای شورا هم بالاتر برود.
چمران که 14 سال رییس شورای شهر تهران بود، برای چندمین بار بر ادعای تخلفات گسترده در انتخابات 96 پافشاری کرد.
متن گفت وگوی شفقنا زندگی با مهدی چمران به این شرح است:
شما چند سال مدیریت شورای شهر تهران را به عهده داشتید؟
سیزده سال. به طور کلی چهارده سال در شورا بودم که یک سال آن را من نبودم. بعد از آن یک سال هم باز من مدیریت را به عهده داشتم.
در این چهارده سال، طبیعتا موافقین، منتقدین و مخالفینی داشته اید، طی این سالها معتقدید که مهم ترین اقداماتی که در شهر تهران انجام دادید، چه بود؟
من مخالفان زیادی نداشتم چون سعی میکردیم که بیشتر کار کنیم، با اینکه رفتن ما به شورا گشایش یک حرکت جدیدی در یک دوران و ناباوری خاصی بود، مجلس و دولت در اختیار طیف خاصی بود و می توان گفت ما خیلی تنها و مظلومانه شروع کردیم بدون این که حمایتهای گروهها و دسته جات بزرگ سیاسی را به دنبال داشته باشیم، اما به اسم آبادگران شروع کردیم و همه به شورای اسلامی شهر تهران آمدیم و در شورا با یک دید دیگری و واقعاً یک حرکت جهادی کارمان را آغاز کردیم، قطعاً دید ما اولاً یک دید سیاسی نبود، کاملاً تخصصی فکر میکردیم، درست است در موقع رای دادنها و انتخابات، سیاسی بود، اما چون قاعدتاً از یک طیف بودیم، مشکلات سیاسی باهم نداشتیم، اگر هم اختلاف نظر داشتیم (که طبیعی است و همه این اختلافات نظرها را دارند) زیاد پررنگ و مهم نبود؛ اختلاف نظرها قاعدتاً اختلاف نظرهای تخصصی بود که گاهی اوقات به بحثهای بسیار داغ و تندی هم میانجامید؛ به قول معروف بحثهای طلبگی بود! نه بحثهای دیگر؛ این حرکت سبب شد که در یک مدت کوتاهی تحولی در شهر تهران، هم در خدمتگذاری و هم در ایجاد آرامش به وجود بیاید. شورای قبلی ما شورایی بود پر از تنش، سر و صدا و درگیری، با اینکه همگی از یک طیف سیاسی بودند، اگرچه درگیریها بسیار بود، اما کارهای خوبی هم کردند؛ من هیچ وقت عادت ندارم کارهای خوبی که افراد قبل از ما میکنند را نادیده بگیرم و مدام حمله کنم البته این رسم است، شورای جدید که میآید، شورای قدیمی را مرتب بکوبد یا وزیر جدید میآید و به وزیر قدیم مرتب انتقاد می کند و می گوید خلاف کردند، دولتها هم متاسفانه همینطور هستند؛ من خوشبختانه چنین عادتی ندارم و نداشتم، اما آنچه که واقعیت بود می توان گفت آنقدر تنش زیاد شد که شورا منحل گردید و بعد از آن انحلال رقبت مردم به شوراها خیلی کاسته شد به طوری که تقریباً وقتی که ما در شورا آمدیم با مشارکت کم مردم مواجه بودیم یعنی مشارکت در حد خیلی بالا نبود. مشارکت هایی که در حال حاضر در شوراها میبینیم، آن موقع نبود و فرض کنید من در حدود ۵۰۰ هزار رأی آوردم که بیشترین و اولین رأی بود و با سایرین هم خیلی فاصله داشتم و برای شورای شهر تهران انتخاب شدم؛ در دورهی بعدی این میزان رأی نزدیک ششصد و خردهای یا هفتصد هزار رای شد؛ این مساله میرساند که مردم استقبال داشتند و دیدند که حرکتی شروع و استقبال آنها بیشتر شده است البته در شوراها مشارکت کم است؛ این بار هم که زیاد شد (سال ۹۶) به خاطر این که با ریاست جمهوری بود و افرادی که میرفتند ریاست جمهوری رایی که میدادند یک لیست امید دستشان بود و بدون دقت خاص و اینکه خوب بشناسند به صندوقها میریختند و این مشارکت برای مشارکت ریاست جمهوری بود و سبب شد که آرای شورا هم بالاتر برود، اما وقتی که جدا بود و شورا مستقل باید رای گیری میشد، برای مردم بسیار سخت بود که رأی بدهند و اهتمامی برای این کار نداشتند. به هر حال ما با یک چنین حرکتی آغاز کردیم و از همین جا می توان فهمید اقداماتی که شورا انجام داده، ارزنده بود چرا که توانست در یک مدت کوتاهی نظر مردم را جلب کند؛ در حقیقت آن تنشها به یک آرامش و اقدامات مثبت تبدیل شد.
به هر حال تخصص من و کار خودم بود و از قبل هم به این موضوع به شدت پایبند بودم و همیشه هم حتی در دوران قبل از اینکه اصلاً شورا وجود داشته باشد به شهرداران توصیه میکردم؛ به عنوان یک معمار شهرساز و تجربهای که سالها در تدریس در دانشگاه تهران در این زمینه داشتم از سال ۶۲ که رفتم به دانشگاه، بعد از انقلاب فرهنگی که دانشگاهها باز شد، من به هر حال وارد دانشگاه تهران شدم و هنوز هم این افتخار را دارم که با دوستان و دانشجویان خودمان کار تحقیقاتی و تدریس را انجام میدهم. همیشه هم این انتقاد شدید را داشتم که چرا روی برنامه در شهر کار نمیکنید. این معروف بود یا مشهور بود که مثلاً میروند شب در حمام سونا مینشینند فکر میکنند، تصمیم میگیرند و صبح میآیند اجرا میکنند. یک روزی میگفتند در تهران هرچقدر بخواهی ارتفاع بگیری در هر جایی، در هر طبقهای، هر چه بسازی، آزاد هستی. و فقط باید پول آن را بدهی برای آن که درآمد زایی بالایی داشته باشد و دیدیم که تهران به این وضع درآمد؛ و البته این فقط برای دههی هفتاد نبود، متأسفانه بعد آن هم به نوع دیگری ادامه پیدا کرد به طوری این روند با تدوین و تصویب قانون بلندمرتبه سازی در دههی هفتاد پیگیری شد. حالا من خودم یک مقداری سال ۴۹ در طرح جامع تهران کار کرده بودم؛ هم در شهرداری و هم در مشاور و بعد از آن نیز دوران سربازی را سپری کردم. من سال ۴۷ از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شدم، و دو سال هم به عنوان سرباز صفر و بعد از یک دادگاه و محاکمه به بندرعباس، بندرلنگه و بندر بوشهر هم تبعید شدم؛ بعد از آن سال ۵۰ کارم را شروع کردم در آن زمان روی طرح جامع مشهد کار میکردیم. اتفاقاً من شنبه این هفته مشهد بودم و باز دیدم موضوع فلکهی دور حرم مطرح است که طرح جامع مشهد را با تحقیق خوبی انجام دادیم و خوشبختانه نسبت به سایر طرحهای جامع عملیاتی هم شد.
آقای مهندس چمران، در این چهارده سال مهمترین اقداماتی که شما در شهر تهران انجام دادید، چه بود؟
به خاطر تجربهای که آنجا داشتم به این نتیجه رسیدیم که ما بایستی اول برای تهران برنامه بنویسیم چرا که در آن دوران تهران برنامه نداشت، یعنی طرح جامعی که سال ۴۹ تمام شده بود و تا سال ۷۰ قرار بود قانونی و اجرا شود، انجام نشده بود تا اینکه سال ۷۰ به این نتیجه رسیدند که باید طرح جامع جدیدی را تهیه کنند در حالی که تهیه طرح جامع نیازمند زمان است و ممکن است چندین سال به طول بیانجامد. پس از آن طرح را به مدت پنج سال یعنی از سال ۷۰ تا ۷۵ مورد بازنگری قرار دادند. یکی از مشاورین آتک فکر میکنم بود. پس از آن طرح را به شهردار وقت دادند اما به گفته دوستان شهردار گفت که من به اینها کار ندارم و خودم می دانم چه کاری باید انجام دهم؛ بنابراین…
یعنی زمان کدام شهردار؟
دهه ۷۰ حالا به هر حال طرح جامع را کنار گذاشتند و مطابق سلیقهی خودشان شروع کردند به کار کردن، من همان زمان گفتم نمیشود شهر اینطوری اداره بشود و هرکسی یک جوری سلیقهی خود را به کار ببندد. در همان زمان تغییرات در تهران کلید خورد چرا که گفته بودند پایتخت جابه جا شود اما شهردار گفته بود من حاضرم تهران جابه جا نشود ولی آنچه را که من میگویم اجرایی کنند که پس از برگزاری جلسات مختلف این اجازه به او داده شده بود. آن زمان هم شهردار به خاطر اینکه در هیئت دولت شرکت میکرد، جایگاه اجرایی قوی تری داشت. اما بعد از این که ما وارد شورای شهر شدیم، حضور شهردار را در هیئت دولت دیگر ممنوع کردند و گفتند که لزومی ندارد شهردار در جلسات حضور یابد و دیگر از سال ۸۲ شهردار در جلسات هیئت دولت شرکت نکرد تا همین چند روز پیش که دوباره حضور شهردار در این جلسات مصوب شد؛ اما باید توجه کرد حضور شهردار در هیئت دولت اصولاً لازم هست یا لازم نیست…
نظر شما چیست؟
اگر لازم هست که باید هر کس شهردار شد بیاید نه اینکه تفاوت قائل شوند و یک شهرداری که مثلاً نظرشان با هیأت دولت یکی نیست، اجازه حضور نداشته باشد. من هم حضور شهردار تهران و هم حضور رئیس شورای عالی استانها در هیئت دولت را لازم میدانم، حالا با هر گرایش سیاسی.
به نظر شما آن زمان چرا ممانعت کردند؟
به خاطر اختلافات سیاسی. کاملاً مشخص بود. یک طیف سیاسی سرکار بود، یک طیف سیاسی دیگر شهردار شد یا در شورای شهر حضور یافت. پس از آن هیأت دولت گفتند خب حالا ضرورتی ندارد شهردار در جلسات هیئت دولت شرکت کند و همینطور این روند ادامه پیدا کرد. آقای قالیباف هم همینطور، اختلاف نظرها سیاسی بود. گفتند نیازی نیست در جلسات بیاید. بعد حالا میگویند حضور شهردار در جلسات هیئت دولت لازم است. حالا شهردار نقش نمایندهی شهرداران را و هم نمایندهی شوراها را آنجا قرار است، ایفا نماید به عنوان نماینده شوراها من پیشنهادم این است که رئیس شورای عالی استانها در دولت باشد یا حالا مشاوری که رئیس جمهور به عنوان شوراها برای خود گذاشته باشد که وارد این نمیشوم. به هر حال من سال ۸۲ که وارد شورا شدم متوجه شدم که هیچ برنامهای برای رفع نابسمانیهای تهران وجود ندارد؛ یعنی همان هفتهای که ما میخواستیم کار خود را شروع کنیم دوباره یک قانون جدید تصویب شد. تا آن زمان هرکسی در هر حدی که میخواست میتوانست ساختمان بسازد، ارتفاع بگیرد در هر جایی، و این کار درآمد خوبی برای شهرداری داشت که البته من با این کار موافق نبوده و نیستم، حتی اگر درآمد مناسبی هم داشته باشد اصلاً از نظر شهرسازی پذیرفته نیست.مدتی این روش وجود داشت و نتیجه آن هم اکنون در شهرسازی تهران قابل مشاهده است. در آن زمان ما که آمدیم و گفتیم که بایستی طرح جامع تهران را تهیه کنید. خوشبختانه قبلاً زمینهاش آماده شده بود اما همان هفتهای که ما میخواستیم کار را شروع کنیم قانون میزان تراکم آنها ملغی و یک قانون جدید مصوب شد؛ البته قانون نبود، مصوبه و بخشنامه بود. در شورای عالی معماری، شهرسازی تصویب کردند که تهران را به چهار منطقه تقسیم کنند یا به چهار پهنه؛ شمال شهر تا همت، همت تا انقلاب، از انقلاب تا خیابان شوش و از خیابان شوش به پایین و گفتند که هر پهنه ملک حداقل باید متراژ خاصی داشته باشد، یک جا سیصد متری، جای دیگر دویست و پنجاه متری، آنجا دویست متری و اینجا صد و پنجاه متری باید باشد و همهی اینها دو طبقه بیشتر نمیتوانند بسازند و یک طبقه هم تراکم یعنی یک طبقه به اصطلاح به آنها اجازه داده بشود که در نهایت تا سه طبقه مجاز شدند اما طبقهی سوم را بایستی عوارض میپرداختند، همان که ما میگوییم تراکم میخرند یعنی باید عوارض ساخت آن را بپردازند. در این شرایط و ضوابط به شورای شهر ورود پیدا کردیم حالا آن همه بلندمرتبهها که در همه جا ساخته شده بود از آن پس دیگر اجازه ساخت بیشتر از سه طبقه وجود نداشت، یعنی درآمد به قدری میآید پایین که گفته بودند ما حداقل شش ماه بعد ورشکست میشویم. در آن زمان ما بودجه را نبسته بودیم استانداری تهران پیشنهاد و وزارت کشور تصویب کرده بود. درآمد ما هفتصد میلیارد تومان مصوب شده بود که البته هشتصد میلیارد تا آخر سال درآمد ما محقق شد، یعنی به رغم این اقدام درآمد مابه جای کاهش افزایش هم داشت تا اینکه ما درباره سه طبقه گفتیم پلهها و آسانسور و پاسیو را از زیربنا در میآوریم و در نهایت تعداد طبقات را به چهار طبقه تبدیل کردیم. بعد ساختمانهایی که در بافت فرسوده بود و برای این که به نوسازی تشویقشان کنیم مقررشد که اگر نوسازی کنند به آنها یک طبقه تشویقی میدهیم که با این روند تعداد طبقات به پنج طبقه افزایش پیدا کرد. تا سال ۹۱ که طرح تفضیلی و جامع جدید تهران اجرایی شد، ساختمانهای تهران عموماً پنج طبقه ساخته میشد، منهای آن بلندمرتبهها که قانونش متفاوت بود. بنابراین ما اولین کار و قدرتمان را علاوه بر جلوگیری کردن از خیلی از مفاسد و رانتها، باندبازیها و نظایر اینها بر برنامهریزی اصلی روی طرح جامع گذاشتیم، در حالی که حتی در شهرداری هم با کار ما موافق نبودند، (بافت اداری شهرداری) چون دلشان میخواست دستشان باز باشد و هرجوری که میخواهند شهرداران مناطق مجوز بدهند اما ما با این اقدام موافق نبودیم، بر همین اساس برای ۲۲ منطقه تهران به جز منطقه ۲۲، بیست و یک مشاور انتخاب کردیم، منطقه ۲۲ هم که قبلاً طرحش تصویب شده بود و متاسفانه به عقیدهی من طرحش هم خوب نبود و نتیجه اش هم همینی است که الان میبینید. من اصلاً با شرایط منطقهی ۲۲ با این بلندمرتبه سازیهای فراوان موافق نبودم و نیستم و اصلاً آنجا را برای ساختمان های مسکونی با این حد زیاد و تراکم بالا صلاح نمیدانم.
پس چرا ممانعت نشد؟
مصوبه بود و پس از تصویب شورای عالی معماری و شهرسازی به قانون تبدیل شد و متاسفانه تغییری هم در آن ایجاد نکردند. البته ما در بازنگریها درحال اصلاح بودیم که حالا ان اشاالله دوستان ما بیایند و آن را بازنگری و اصلاحش کنند. پس از انتخاب مشاوران ۲۲ گانه به جای هر منطقه، آنها در یک فرصت کوتاه دو سالهای طرح جامع را تهیه کردند. یک مشاور مادر هم گرفتیم تا اینها را هماهنگ کند، البته مشاور ترافیک و فضای سبز، زمین شناسی و آب و هوا و اقتصاد و ترافیک و … هم جدا بود که مجموعاً ۲۸ مهندس مشاور میشدند. طرح جامع سال ۸۵ تصویب شد البته سال ۸۴ در شورای شهر تهران، حدود ۳۲ جلسه برگزار کردیم تا این طرح را مورد بررسی قرار دهیم و به تصویب برسانیم پس از آن هم شورای عالی معماری و شهرسازی بیش از ۲۰ جلسه با شورا و کمیته های شورا برگزار کرد. ما مدتها کارمان این بود که هر هفته میرفتیم شورای عالی معماری و شهرسازی و روی این طرح بحث میکردیم. بالاخره طرح جامع با تغییرات زیادی به تصویب رسید. ما در این طرح جمعیتی را حدود ۹ میلیون نفر پیش بینی کردیم که این جمعیت ۱۰.۵۰۰ میلیون تغییر کرد. رئیس جمهور وقت آقای احمدی نژاد در دولت نهم هم چون قبلا خودش شهردار بود روی این موضوع خیلی حساس بود به همین دلیل چهار جلسه آقای احمدی نژاد با تعدادی از وزرای دولت نهم به خصوص وزیر مسکن و شهرسازی و وزرای دیگری که به طرح جامع مربوط میشدند، در ریاست جمهوری برگزار کرد که ما و شهردار و مشاور نیز در این جلسات شرکت میکردیم. یک تغییرات و پیشنهاداتی هم ایشان داد که با آن اصلاحات طرح نهایی در حقیقت تایید رئیس جمهور را هم گرفت و این اولین حرکت و مهم ترین اقدامی است که ما میتوانیم بگوییم در شهر تهران انجام دادیم یعنی برای تهران برنامه درست کردیم. البته بلافاصله طرح تفصیلی هم آماده شد اما یک مدتی به دلایلی که حالا بیشتر دلایل معاونت شهرسازی آن موقع بود، این طرح به تعویق افتاد اما بالاخره طرح تفصیلی که فکر نمیکنم به این دقت در شهرهای دیگر کشورمان وجود داشته باشد،آماده شد که آن هم باید به تصویب اعضا میرسید. حدود پنج شش ماه طول کشید تا هم در شورا و هم در شورای عالی معماری شهرسازی، به تصویب رسید که از ابتدای سال ۹۲ طرح تفصیلی جدید به اجرا گذاشته شود. این طرح سال ۹۱ هم برای اجرا آماده و در سایت هم قرار داشت. درست است که از نظر قانونی همهی کسانی که طرح را تصویب کرده بودند، باید صفحه به صفحهی نقشهها را امضا میکردند، یعنی هفت هشت نفر وزیر، معاون وزیر، شهردار، معاون شهردار و … ولیکن همه را بردیم روی سایت. یعنی الان در سایت هرکسی میتواند بدون اینکه به دلالها مراجعه کند یا به شهرداری برود، از طرح جامع و تفصیلی شهر تهران استفاده کند. به طوری که وارد سایت شود و موقعیت ملک خود و تراکم آن را ببیند. البته ما در آن زمان به دنبال این بودیم که حتی عوارض آن را هم همانجا بتوانند حساب بکنند که امیدواریم دوستان جدید مادر شورای پنجم این اقدام را پیگیری کنند تا حتی بتوانیم به گونهای جلو برویم که بعداً افراد پروانه ساخت را هم همانجا بگیرند و اصلاً نیازی به مراجعه نباشد. همهی اینها میتواند در یک سامانه تعریف بشود، بنابراین این برنامهی طرح جامع شهر تهران. که برای اولین بار طرح جامع صلب و خشک نبود که مدتدار باشد و دوباره بعد از بیست سال بنشینند و از ابتدا طرح جدیدی را تهیه کنند و مدام این کارها را تکرار کنند، چرا که این طرح جامع راهبردی بود به طوری که راهبردها را میداد. پیشبینی کرده بودیم که هر سال شورا و شهرداری و همین طور جاهای دیگر هرچه پیشنهاد اصلاحی دارند، بدهند. ما هم اواخر هر سال بیش از یک ماه وقت خود را در کمیسیون مادهی پنج میگذاشتیم و پیشنهادات اصلاحی را بررسی میکردیم . مثلاً فرض کنید چهارصد پیشنهاد میآمد، از آنها دویست پیشنهاد به تصویب میرسید و این تغییرات به گونهای بود که یا به فضای سبز شهر اضافه میشد یا به خدمات شهر افزوده میشد؛ هیچگاه هم تغییری تصویب نشد که به فضای اختصاص یافته به پهنه مسکونی اضافه شود. در این مدت یک سری ضرورت هایی بود که آنها دیده شد و یک مقدار خطوط محدوده تغییر کرد چون نمیشد ما وسط یک خانه را خط بکشیم و بگوییم که آنجا خارج و اینجا داخل محدوده است. خب چون وقتی مقیاس نقشه بالاست، یک خط که میکشیم این اتفاق میافتد اما وقتی میآییم روی اِشل(مقیاس) یک دوهزارم و پایین تر یعنی یک پانصدم دیگر این اتفاق در آنجا نمیافتد. این گونه اصلاحات را انجام دادیم و در قانون اصلی آن هم مصوب کردیم که هر پنج سال یک بار اصلاحات اساسی روی آن صورت بپذیرد و در شورای عالی تصویب شود. با این روند و ادامه آن همیشه چنین اقدامی به روز است. این کار مهمی بود که روی طرح جامع و طرح تفصیلی انجام شد و میشود گفت که مهم ترین دستاورد ما همان تنظیم برنامه برای تهران بود. همچنین همانند گذشته تراکم فروشی نداشتیم، اگر هم انجام میشد خطا بوده و باید در دادگاه پاسخگو باشند. یعنی اگر در یک منطقه ای، در یک پهنهای، که پهنهی مسکونی است و باید ۵ طبقه میساختند، ۶ طبقه میساختند،این تخلف بود، هر چقدر هم که عوارض می پرداختند مجاز نبودند از آنچه که در طرح تفصیلی تصویب شده فراتر روند و دیگر نمیتوانستند کم و زیاد نمایند. حتی خود شهردار منطقه هم نمیتوانسته به آن اضافه کند. اگر بخواهد اضافه کند باید شورای عالی شهرسازی و معماری تصمیم بگیرد و بعضی وقتها به دلایلی مثلاً اگر سه قطعه تجمیع میشد و این تجمیع به یک حد بالایی میرسید یا اگر زمین بزرگ بود یک طبقه به او تشویقی میدادند. ما حتی آمدیم این تشویقیها را که گاهی اوقات دو یا سه بار تشویقی همزمان میشد، حذف کردیم و گفتیم فقط یک بار تشویقی؛ یکی تجمیع تشویق داشت، یکی بزرگ بودن و وسعت ملک و یکی هم بافت فرسوده. همه اینها را همه یکبار تشویقی کردیم و بر این اساس جلو رفتیم و دیگر فروش تراکم اضافه به طرح جامع نداشتیم. کسی الان نمیتواند بیاید و بگوید که اینجا الان در طرح تفصیلی ۵ طبقه است و من میخواهم ۷ طبقه بسازم، پولش را هم میدهم. اگر کسی این کار را کند، تخلف است و باید به دادگاه برود؛ خب این اولین کار. کار دوم این بود که ما گفتیم یک چشم انداز میخواهیم. شهر هم مثل کشور چشم انداز نیاز دارد. بنابراین با همان دوستانی که چشم انداز کشور را تهیه کرده بودند، قرارداد بسته شد و چشم انداز شهر۲۰ ساله تهران را هم تهیه کردند که الان این چشم انداز بالاترین سند شهر تهران هست و نشان میدهد ما شهر تهران را چگونه میخواهیم ببینیم؟ شهری پر دود و دم میخواهیم ببینیم، پر ترافیک میخواهیم، پر کارخانه باشد؟ کشاورزی است؟ صنعتی است؟ چگونه است؟ این در آنجا تعریف شده است. این چشم انداز تصویب هم شد و خوشبختانه الان یکی از اسناد بالادستی ما است. بعد از چشم انداز آمدیم طرح ۵ ساله تهیه کردیم. طرح ۵ سالهی اول، که اجرا شد. طرح ۵ سالهی دوم که الان دارد اجرا میشود و باید ۵ سالهی سوم را بنویسند و برای اجرای آن هم زمان و شاخص گذاشتیم. اینهایی که دارم میگویم همه کارهای اساسی است. میتوانم بگویم پل ساختیم، تونل ساختیم و …اما اینها باید بر اساس برنامه باشد نه همینطوری و بدون برنامه بنابراین برنامههای سالیانهی ما از این برنامههای پنج ساله و از آن چشم انداز۲۰ ساله و طرح جامع گرفته و اجرا میشود.
آقای چمران یک سوالی که اینجا بوجود میآید این است که الان سه دوره، نمایندگانی با گرایش اصول گرایان در شورای شهر روی کار بودند و این دیدگاه وجود دارد که برخی از تصمیمات مهم این اعضاء پشت درهای بسته بوده است، از جمله همین بحث مدیریت بانک شهر، واگذاری شهر آفتاب به شهرداری، موضوع تحقیق و تفحص شهرداری، ماجرای پلاسکو، واگذاری برخی املاک، که می گویند این موارد دقیقاً مشخص نشد سرانجام به کجا ختم شد، نظر شما در این خصوص چیست؟
این پشت درهای بسته یکی از اتهامات و تهمت هایی است که زده میشود. درهای بسته یعنی چه؟ ما حتی شوخیها و خندههای اعضاء و به خصوص آقای جدیدی را نه تنها در سایتها و تلویزیون که جلسات ما را هم همه منعکس کردند. شاید هم اکنون دستور جلسهای هم نداشته باشند، چون اول کار است، اما آن موقع تمام دستور جلسات میآمد، توضیح داده میشد و … اکنون گاهی شورا به ایرادگیری از گذشته و مسائل اینچنینی میگذرد. ما در همین دورهی چهارم فکر میکنم سه بار بیشتر جلسهی غیرعلنی نداشتیم. تمام جلسات ما علنی بوده است. در آن هم باز بوده، بسته نبوده است. خبرنگاران میتوانستند بیایند شرکت کنند، مردم هم میآمدند. از دورهی دوم که ما شروع کردیم ، حتی اولین جلسه یادم است که یک عده از دانشجویان آمدند، چون اولین دستور جلسه مان را که گذاشتیم، به یاد دارم، نامگذاری بزرگراه شهید صیاد شیرازی بود و به عنوان تبرک هم این را گذاشتیم. چون نام آن چیز دیگری بود. بزرگراه نیاوران بود، ما گذاشتیم شهید صیاد شیرازی. یک عده از دانشجویان آمدند حتی در صحن شورا نشسته بودند با تابلوی اعتراض که شما چرا به کارهای اساسی نمیپردازید. گفتیم خب کار این پنج دقیقه است و هم یک کار اساسی و سمبولیک است که ما نشان بدهیم که در چه مسیری میخواهیم جلو برویم بعدش کار خودمان را کردیم. درست است، روزهای یکشنبه حضور خبرنگاران نبود اما روابط عمومی که هیچ، دوستان دیگر که هیچ، فیلمبردار میآمد و فیلم میگرفت و دستور تهیه میکرد و میرفت و چیزی در آن زمینه پوشیده نداشتیم، آن هم علتی داشت که آن علت هم این دفعه آشکار شد. حتی ما حسابرسی هایمان را در جلسات علنی داشتیم که این آقا مثلاً ۵ هزار تومان گرفته است، چون حسابرسی اشتباهات حسابداری را هم میگوید. مثلاً یادداشت نکرده یا باید در این دفتر یادداشت کند، در دفتر دیگری یادداشت کرده است. حتی این جزئیات را هم ما مطرح کردیم و این متأُسفانه مد شده است بگویند پشت درهای بسته… ما چنین چیزی نداشتیم.
فکر میکنید دلیل این حرف آنها چیست؟
باید ببینیم چه کسی میگوید و چطور میگویند؟ وقتی یکی با یکی مخالف است از هرچیزی یک حربهای میسازد برای کوبیدن طرف مقابل خودش. همین شورای دورهی چهارم، ما تقریباً نصف به نصف بودیم. اصلاح طلبان و اصول گرا و اگر آنها هم ضرورت میدانستند و میگفتند که بیاییم این کار را کنیم این کار را میکردیم. در حالی که خود آقای مسجدجامعی هم که یک سال رئیس شورا بود، ایشان هم همان روش را دنبال میکرد، چون میدید که این رو کارسازتر است. وقتی دوربین میآید روی افراد، یک ذره شیوه افراد فرق میکند، گفتارشان فرق میکند و …
یعنی شما بر این باور هستید که دوربین می تواند کنترل کنندهی رفتار اعضای شورای شهر باشد؟
کنترل نمیخواهم بگویم… بعضی اوقات بحثها خیلی خیلی تخصصی است و این بحثهای تخصصی را حتی دوربینهای مجلس شورای اسلامی پخش نمیکنند.
آقای چمران اشاره به تخصص کردید، دورهی چهارم را شما چقدر تخصصی میدانستید؟
تصمیمات و کارهایی که ما میکردیم کاملاً بر اساس مطالعه و تخصص بود.
با حفظ احترام به شخصیت همه اعضاء، در مقام یک پرسش آیا یک ورزشکار، یک خواننده ، یک هنرمند در امور شهری می تواند تخصص داشته باشد؟
چه کسی انتخابش کرده است؟ مگر من انتخاب کردم. به آنهایی که انتخاب کردند و در لیست گذاشتند بفرمایید که از کجا آمدند؟ همانها که انتقاد میکنند خودشان در لیست گذاشته و انتخاب کرده بودند. لیست ما کاملاً تخصصی بود.
شنیدهها حاکی از این بود که در لیستی که در دور چهارم بسته شده است شما نقش اساسی داشتید و یکی از اعضای شورای شهر این دوره که سن ایشان هم از همه اعضای شوراها خیلی بالاتر بوده است، پیشنهاد دادید و از ایشان خواستید که به شورای شهر ورود پیدا بکنند در حالی که این تلقی وجود داشت از لحاظ جسمی آن شخصیت با سابقه و محترم مثل سابق توانایی نداشتند؟
آقای دکتر شیبانی یک شخصیت بسیار بسیار ارزشمند و بی نظیر و نمونهای از خلوص تمام بود. ایشان دورهی دوم حتی در شورا حقوق نگرفت. از اتومبیل شورا استفاده نکرد. یک پیکان داشت با آن میآمد. بعد دیگر دورهی سوم که اتومبیل نداشت از راننده و اتومبیل شورا استفاده میکرد، باز هم حقوق نگرفت و دورهی چهارم ما به زور به او حقوق دادیم به این علت که او یک بیمارستانی ساخت و کمبود پول داشت. گفتیم حقوقت را بگیر به بیمارستان بده. چرا میآیی و میگویی کمک کنید، و همین کار را کردیم. یک سال حقوق ایشان را… البته اواخر دورهی سوم بود. آمدیم و حقوق ایشان را گرفتیم و خودش این چک را که میگرفت به بیمارستان میداد و خیلی هم در دورهی سوم و دورهی دوم که ما تجربه داشتیم بسیار فعال بود. ایشان خیلی در وقت دقیق است، یعنی هیچ وقت تاخیر نداشت. اگر تاخیر داشت یک مشکل خاصی برایش پیش آمده بود، قبلاً هم اطلاع میداد که من امروز باید برم اینجا دیر میآیم. مثلاً وقتی در کمیسیون برنامه و بودجه بود، هفت صبح آقای خادم جلسه میگذاشت، ایشان هم همان هفت صبح میآمد و در جلسه شرکت میکرد، بعضی هایی که اکنون عضو شورا هستند، میگفتند ما هفت صبح نمیتوانیم بیاییم یا بازدید در تونلهای مترو و جاهای دیگر… دورهی چهارم هم ابتدا اینطور نبود، بعد به تدریج حالا یک دفعه ضعیف شد، مشکلاتی برایش پیش آمد و من واقعاً روی صداقت و توانمندی ایشان در کار هیچ تردیدی نداشتم. بله خب یک مقدار فشار به ایشان در دوره چهارم زیادتر بود و ما دیدیم یک خردهای که گذشت قدرت کار را به آن صورت ندارند، وگرنه در دورهی سوم ایشان کاملاً فعال بود. در ارتباط با اتومبیلهای فرسوده ایشان سه، چهار مرتبه طرح آورد که چه کار کنیم. در مورد مسائل دیگر هم بنا بر تخصص خود که پزشک هستند، طرح هایی میآورد.
با توجه به وضعیتی که داشتند شما از ایشان درخواست نکردید که کناره گیری کنند؟
نه. برای این که در همان دورهی چهارم هم در کمیسیونها میآمدند و در جلسات شرکت میکردند. حالا ما سالهای آخر دیدیم دلیلی ندارد که از ایشان بخواهم که نیایند و کار نکنند چون که میتوانستند کارهای خودشان را انجام دهند.
شما مشخصا دور چهارم را دوره تخصصی میدانید؟
نتایج کار تخصصی بود؛ برای این که در ۶ کمیسیون بررسی میشد و بعد از بررسی کامل، میآمد روی صحن و بحث میشده است، بحثهای فراوان هم میشد. ما طبق قانون باید بگوییم که یک نفر موافق، یک نفر مخالف. این قرار را گذاشتیم، عموماً دو نفر مخالف، دو نفر موافق. در بعضی مسائل مهم به من اجازه داده می شد که حتی ۵ نفر، ۶ نفر ، ۷ نفر (نظر بدهند و دوستان هم دوست داشتند و استقبال میکردند) موافق و مخالف صحبت کنند، بحث کنند و به نتیجه برسند) و نتیجهای هم که میگرفتیم خوشبختانه سیاسی نبود. من از شورای چهارم این دفاع را میکنم که با این که دو طیف کاملاً متفاوت از نظر سیاسی بودند اما وقتی من یک پیشنهاد می دادم، کسی به طیف سیاسی کار نداشت، روی بحث تخصصی اش بحث میکرد. دوستان خود من آنهایی که طرز فکر سیاسی بنده را داشتند گاهی اوقات مخالف بودند، از آن طرف ممکن بود موافق بودند و رای بیاورد و برعکس. این را خبرنگاران هم خوشبختانه شاهد بودند و میدیدند. در مسائلی ما میدیدیم بحث هایی در میگیرد بین افراد که باهم از نظر سیاسی هم طیف هستند، این آقا با آن آقا، شاهد هستیم حتی دعوا میشد، حتی داد و فریاد میشد. یعنی میخواهم بگویم نتایج نتایجی بود که تخصصی بود.
در دور چهارم اما در میان اعضای شورای شهر از جمله از صنف ورزشکاران، خوانندگان و … بودند که البته تعدادشان قابل توجه بود. به هر حال تخصص شهری در میان اعضا کمتر بود.
به هر حال نمایندگان مردم بودند، منتخب مردم بودند.
ولی به عنوان کسی که در شورا و شهرداری است و می خواهد تصمیمات مهم شهری بگیرد بهتر نیست، متخصص این کار باشد؟
یک بحثی هست، صرف این که یک کسی مثلاً هنرمند است یا ورزشکار است یا خواننده است، این نه میتواند دلیلی بر خوبی باشد، نه دلیلی بر بدی. خوبی و بدی بستگی دارد به میزان کار و میزان علاقه که به آن صرف میکند. من مثال میزنم، آقای خادم در دورهی دوم که آمد و شروع به کار کرد من فکر نمیکردم که کاراییای داشته باشد. همین فکری که عموماً مردم میکنند اما با قاطعیت میتوانم بگویم که یکی از فعالترین و پرکارترین و تاثیرگذارترین افراد در شورا بود.
آقای عباس جدیدی هم همینطوری شد؟
من روی افراد نمیخواهم بحث خصوصی بکنم. البته آقای جدیدی هم در نظارت هایش نظارتهای هفتگی در تمام مناطق داشت، یعنی کار را به شخص دیگری حواله نمی داد، تمام هفته ها، تمام مناطق را از صبح تا بعدازظهر نظارت می کرد. حالا دیگر نمیخواهم بیشتر باز بکنم و به فضایی که علیه او ایجاد شده دامن بزنم و یا دفاع بکنم و یا من هم بد بگویم. آقای خادم واقعاً بعد هم که آمد در مسائل برنامهای و بودجهای به شدت کارهایی کرد که ما تاثیرات اینها را در شهر به خوبی دیدیم. البته ما هم پشتیبانی شدید میکردیم، گاهی اوقات خودم ایده میدادم و ایشان به خوبی دنبال میکرد، برنامه ریزی میکرد. یعنی میخواهم بگویم فقط ورزشکاربودن دلیل خوبی و بدی نمیشود. یکی هم میآمد با درجهی دکترا، اما فعال نبود. انتظار داشتیم فعال باشد اما فعال نبود. استاد دانشگاه، درجهی دکترا، اما آنگونه که میبایست فعال نبود و علاقه ای برای کار نداشت و حضور او بازده مناسبی نداشت.
انتخاب اعضای شورای شهر دست مردم هست و ممکن است گاهی سلیقهای هم بشود، اما به نظر شما انتخاب شهردار بر چه اساسی در دوره هایی که شما رییس شورای شهر بودید بود؟ مشخصا آقای قالیباف بر اساس چه اصول و معیار و برنامه ای شهردار می شد؟
نظامی بودن آقای قالیباف با یک فردی که اصولاً فردی نظامی می باشد دانشگاه افسری و دورهی نظامی طی کرده باشد فرق میکند. شغل نظامی داشتن متفاوت است. عدهی زیادی در جنگ بودند از جمله خود من. از دانشگاه میرفتم جبهه برمی گشتم دوباره به دانشگاه. در تمام حملهها من تقریباً در جبهه بودم و بقیه مواقع هم کمک میکردیم و نه من، خیلی از دانشجوها و اساتید دیگر به این صورت بودند. یک جوان ۱۸ سالهای بوده است بلند شده رفته جبهه بجنگد و کمک کند، و بعد رفته بالا و بعد فرمانده شده است، بعد هم آمده است به او درجه دادند و بعد هم فرماندهی نیروی هوایی سپاه، در این سمت یک سری کارهای علمی خیلی ارزندهای هم کرده است. بعد ایشان را گذاشتند فرمانده نیروی انتظامی، باز نیروی انتظامی یک نیرویی است که پنجاه درصد آن اجتماعی است و صرفا نظامی نیست. نیروی انتظامی فرق میکند با گردان تانک فلان لشکر که اصلاً کاری با مردم ندارد. به همین دلیل آقای قالیباف تهران را خیلی خوب میشناخت. مراکز آسیبهای اجتماعی آن را خیلی خوب میشناخت. مسائل آن را هم می دانست و بعد هم از آنجا فاصله گرفت، استعفا کرد و با این شناختی که داشت و پایه درسی که در دانشگاه رفته بود، دکترای جغرافیای شهری گرفته بود و اصلاً زمینهی تخصصی اش نزدیک این زمینه بود، یک مقداری در مسائل شهری و جغرافیای شهری و بعد این موضوع را تدریس میکرد و روی آن تسلط داشت. ما خوشبختانه هرجای تهران را میگفتیم میگفت بله آنجا اینطوری است و آنطوری است. من که بزرگ شده و متولد شهر تهران هستم و از ابتدای عمر تا به حال در تهران بودم و حتی یک موقعی خطوط اتوبوسرانی را هم از حفظ بودم و الان هم تسلط کامل دارم به نقشهی شهر تهران دارم، دیدم ایشان هم این تسلط را واقعاً دارد و روی مسائل شهری کار کرده است و یک کار اجرایی و عملیاتی و مدیریتی باید انجام بدهد. مدیر اگر توانمند و قوی باشد می تواند از پس کارها بربیاید. الان هم بگوییم در دوره جدید ما یک نفر را آوردیم به عنوان شهردار تهران که رشته اش ریاضیات است، استاد ریاضیات است خب به شهر چه کار دارد؟ ما این ایراد را میتوانیم بگیریم یا نمیتوانیم بگیریم؟ یعنی اگر یک مدیر قوی باشد این قابل پذیرش هست به عقیدهی ما چون ایشان یک مدیر قوی بود، این برای شورای شهر جا افتاد و لذا به ایشان رای دادند.
اما تخصص آقای قالیباف درباره پل سازی و تونل سازی و یا اساسا شهرسازی نبود…
مگر پل را او میخواهد بسازد؟
به هر حال ایده و نظر دارد؟
نه نقشه را او تصویب میکند، نه او میبیند و نه او محاسبه میکند و نه طراحی میکند. الان وزرایی که هستند، مثلاً تخصص وزیر مسکن و شهرسازی چه هست؟ پل سازی و جاده سازی هست؟ کجا خوانده است؟ وزیر بازرگانی ما کجا بازرگانی خوانده؟ حالا از وزیر بهداشت میگذریم که همیشه پزشک میگذارند، اصلاً وزیر بهداشت را هم میگویند نباید پزشک باشد، چون میآید از پزشکان دفاع میکند، میگویند باید یک مدیر پزشکی باشد. در کشورهای دیگر هم همینطور هست. الان شما آلمان را ببینید. من مطالعه کردم که میگویم. حتی رئیس یک بیمارستان هم میگویند ضرورت ندارد یک پزشک باشد. چون که او نمیخواهد برود عمل کند. رئیس جمهوری که میگذارند آنجا، رئیس جمهور باید چه کاره باشد؟ چه بلد باشد؟ چه خوانده باشد که بشود رئیس جمهور؟
چرا تنها ما در اینگونه مواقع بایستی خودمان را با کشورهای دیگر قیاس کنیم؟
ایران کشور خودمان را میگویم. قیاس نمیکنم. آقای ترامپ چه کاره بوده الان رئیس جمهور شده است؟
برگردیم به عقب. آقای قالیباف را برای تصدی شهرداری چه کسی معرفی کرد؟
در خود شورا پیشنهاد دادند. اینکه اعضای شورا چندنفر بودند را یادم نیست. اسم نمی توانم بگویم که مثلا پیشنهاد شهردار شدن آقای قالیباف را چه کسی داد.
دیدگاه شما چه بود؟
من از ابتدا گفتم که ایشان فردی است که میتواند خیلی خوب کار کند. از نظر مدیریتی پیش خودشان هم در چند ماه پیش، آخرین روزی که جلسه گذاشته بودند من این را گفتم، گفتم ایشان میتوانند موفق بشوند و خوب هم کار بکنند اما حواشی هم دارند، عین جملهای که گفتم.
مهم ترین حواشی که فکر میکردید آقای قالیباف داشته باشند چه بود؟
خب بحثهای زیادی هست. من از ایشان شناخت خوبی داشتم. البته زمان جنگ یادم نمیآید. ایشان من را یادش میآید. چون بالاخره سن ما بیشتر بود، در جبهه بودیم و در اهواز بودیم. ستاد جنگهای نامنظم بود، کنار شهید چمران بودیم. اما بعدش که آمد و ایشان را میدیدیم به عنوان یک مدیر قوی میشناختم. مدیری که به مسائل شهری و مسائل اجتماعی شهر هم آشنا است. یک تحول خوبی که در دوران آقای قالیباف رخ داد این بود که علاوه بر مسائل پل و تونل و اینها که شهردار هیچ ضرورتی ندارد که پل سازی و طراحی پل و محاسبهی پل بلد باشد، که اگر اینطوری باشد فقط باید مهندسان عمران بیایند بشوند شهردار. البته خوب است که بشوند، اما این مدیریت شهری مهم تر است که بتواند مدیریت بکند.
آقای مهندس بسیاری میگویند که شما یکی از افراد اصلی بودید که باعث شد آقای احمدی نژاد در سال ۸۴ رئیس جمهور شود؟
من نظر نمیدهم. چون نظر بدهم فکر میکنند شاید احساس غرور یا خودخواهی است…
چنین چیزی صحت دارد؟
بله. فعال بودم در این زمینه. فعال بودم و فعالیتم هم مؤثر بود.
اگر به عقب برگردید باز هم برای ایشان (احمدی نژاد) فعالیت میکنید؟
برگردیم همان شرایط، همان زمان، بدون این که بعد را بدانم؛ بله. اگر چه برگشتن هیچ وقت عملی نیست، اما در آن فضا و در آن زمان بدون این که از آینده این اطلاعاتی را که اکنون دارم، داشته باشم جوابم مثبت است.
در این فضا چه؟ باز حاضرید از ایشان حمایت کنید؟
من از دورهی دوم ریاست جمهوری ایشان (احمدی نژاد)، از اواسط دیگر ارتباطم تقریباً قطع شد.
آقای قالیبافت هم که به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری ثبت نام کرد حمایتشان کردید؟ هم این دوره، هم دورهی قبل؟
دورهی قبل(سال ۹۲) حمایت اندکی کردم.
چرا اندک؟
خب حالا دلایلی برای خودم داشتم و فکر میکردم که شهردار بمانند بهتر است.
یعنی معتقدید آقای قالیباف مدیریت ریاست جمهوری را نداشت؟ مدیریت فقط در حد شهرداری را می توانست خوب ایفا کند؟
چرا. علتش تشتتی بود که پیش آمد.
تشتت در چه؟
بین کاندیداهای ریاست جمهوری. افراد مختلف. آقای حداد عادل، آقای جلیلی، آقای ولایتی…
به او پیشنهاد نکردید که بهتر است برای وحدت اصول گرایان کناره گیری کند؟
نه. چون آن دوره(سال ۹۲) هم ریاست جمهوری با شورا همزمان شد و این دفعه هم همینطور همزمان بود. من اصولاً به مسائل ریاست جمهوری دیگر نرسیدم.
پس به نظر شما آقای احمدی نژاد (سال ۸۴ ) شانس آورد که تداخل ایجاد نشد؟
بله. آن موقع انتخابات شورا جدا بود، ریاست جمهوری جدا. اما این بار من اصلاً نرسیدم به مسائل ریاست جمهوری.
به هر حال آقای قالیباف قبلش نیامد از شما مشورت بگیرد یا حمایت بخواهد؟
این که بیاید بگوید حمایتم بکنید خیر، اما مشورت بکند بله.
شما به ایشان پیشنهاد میدادید؟
نه. خودشان باید تصمیم میگرفتند. سال ۸۸ را البته بله. من پیشنهاد دادم که شرکت نکنید، ایشان خودشان هم گفتند من شرکت نمیکنم. اما سالهای بعد و سالهای قبل… قبل که اصلاً رقیب بودیم، ما از آقای احمدی نژاد حمایت میکردیم، آقای قالیباف بود، آقای محسن رضایی بود و افراد دیگر… آقای هاشمی بودند و به هر حال آقای قالیباف آن موقع یک رای آورد، آقای احمدی نژاد یک رای آورد و رفتند به دور دوم. سال ۸۴ را میگویم. سال ۸۸ که ایشان اصلاً شرکت نکردند. من هم موافق بودم که شرکت نکنند.
سال ۹۲ چطور؟
۹۲ ایشان تصمیم گرفت که شرکت بکنند و من هم فکر میکردم که کار خوبی هست، منتهی بعد که به این تشتت برخورد، فکر میکنم با ایشان مطرح کردم که با این شرایط رای نمیآورند و همینطور هم شد. این دوره هم میگویم یک مقدار مشورت داشتیم. من امیدوار بودم که بتوانند به یک تفاهم برسند که خب رسیدند، در این تفاهم آقای قالیباف یک ایثار بزرگ کرد، حالا ایثار را نمیدانم از خود گذشتگی بگویم شاید بهتر است. در کل مردانگی و یک روشن بینی خوبی را انجام داد و کناره گیری کرد و این کار ایشان مورد تایید شدید من بود بدون این که هیچ گونه مشورتی هم در این زمینه کرده باشد. اصلاً من آن موقع ایشان را نمیدیدم برای این که من دنبال کار خودم در شورا بودم ایشان هم دنبال کار ریاست جمهوری بود.
مهم ترین حمایتی که سال ۸۴ از احمدی نژاد داشتید چه بود؟
خب همین بود که ما به عنوان حامی پشت سر ایشان ایستادیم. چون فرد شناخته شدهای بودم حمایت من موثر بود و تجربهی خوبی هم در شورای تهران نشان داده بودیم و بنابراین میتوانست کارساز باشد.
شما به ایشان پیشنهاد دادید که ثبت نام کند؟
نه، خودشان. من اول هم زیاد موافق نبودم. چون نگران بودم از رای نیاوردن ایشان. بعد که استقبال شدید مردم را دیدم و نظرسنجیها را دیدم که مرتب دارد رشد میکند، دیگر به سمت حمایت کردن رفتیم. حمایتمان هم خیلی شدید بود.
سال ۸۸ مهم ترین اقدامی که آقای احمدی نژاد انجام داد که شما نظرتان نسبت به این فرد تغییر کرد چه بود؟
۸۸ نبود. بعد از ۸۸ و دیگر اینها بماند.
نظرتان تغییری نکرد که چرا به ایشان رای دادید؟
گفتم من پشیمان از کارم نبودم برای این که کارم را در زمان خود و شرایط زمان درست میدانستم…
خب این ۸۴ تا ۸۸، ۸۸ به بعد چه؟
۸۸ هم پشیمان نیستم، چون کارم را آن موقع درست انجام دادم، آن موقع باید این کار را انجام میدادم.
اما آقای احمدی نژاد متفاوت نشان داد؟
بعداً اگر روشهای خود را عوض کرد و کارهایی کرد که مطابق میل خودشان بود و مطابق میل ماها نبود آن یک بحث دیگری است.
شده است در خلوت خودتان پشیمان بشوید که چرا حمایت کردید از آقای احمدی نژاد؟
نه. کاری که میبایست بکنیم کردیم، در زمان خودش و شرایط خودش.
شما سال ۸۴ از ایشان حمایت کردید، جرا به شهردار اجازه حضور در دولت داده نشد؟
با شهردار … رقیب بودند و باز ایشان هم آقای قالیباف را دعوت نکرد.
مهم ترین اختلاف این دو به نظر شما چه بود؟
رقیب انتخاباتی بودند.
فقط رقیب انتخاباتی یا نه، از لحاظ دیدگاه و تفکر، آن موقع هم اختلاف نظر داشتند؟
اختلاف نظراتی داشتند، روش اجرا، روشهای دیگری، آقای قالیباف کمی بازتر فکر میکرد، در چیدمان مدیرانش روی مسائل سیاسی جناحی زیاد تعصب نداشت. در همین مدیرانی هم که در شهرداری بودند شامل طیفهای مختلف کار میکردند. اما آقای احمدی نژاد ایگونه نبود. تفاوتهای این گونهای داشتند اما در پرکاری و تنظیم امور هر دو پرکار و پرتلاش بودند.
در دوره شهرداری، آقای احمدی نژاد هم این سبک را داشت که مثلا «هرچه من میگویم باید همان اجرا بشود»؟
در دوران شهرداری کاملاً با مشورت و نظرات هماهنگ بود.
موضوع واگذاری ها و املاک که در فضای عمومی و رسانه ها عنوان «نجومی» هم داده شد از نظر شما چه بود؟
یک بازرسی از سازمان بازرسی میرود ادارهی املاک شهرداری بازرسی میکند، ۹ ماه بعد یک بازرس دیگر میآید. روی آن املاک بازرسی میکند و یک سری مسائل را در میآورد و یک سری ایرادات را میگیرد. ایرادات را هم برای من فرستادند ما هم فرستادیم برای آقای شهردار. گفتیم این ایرادات را برطرف کنید. از جمله اینها گفتیم همه املاک را بردارید و در سایت سیستماتیک بکنید. چون موقعی که ما رفتیم در شهرداری، همان سال ۸۲ من مدتها میگفتم لیست املاک شهرداری را بدهید میگفتند نداریم. بعد یک کاغذی به من دادند گفتند این لیست املاک شهرداری است. اینقدر تلاش کردیم، تا املاک بالاخره در کامپیوتر آمد. آمد در سیستم و آنجا نشست و الان ملکی فروش برود یا وارد بشود بالاخره آنجا عملیاتی میشود. الان این هست و این یکی از مسائلی است که میتواند خیلی شفاف شدن کمک کند. یک بازرس دیگری آمد و این بازرس رفت بازرسی کرد به نظر ایشان رسید که تخلف شده است. تخلفات را جمع آوری کرد، یک نامهای نوشت در نامه هم اینگونه نوشت که مثلاً حدود ۱۸۰ نفر املاکی را از شهرداری خریدند، نه این که هدیه گرفتند. این ۱۸۰ نفر که خریدند مثلاً اینقدر میلیارد تومان، مثل این که گفته بود دو هزار و خردهای میلیارد تومان ارزان خریدند این املاک را و به بودجهی شهرداری آسیب رسیده است. این را در یک نامهای نوشت، اسم آن ۱۸۰ نفر را هم گذاشت و این را فرستاد برای حدود ۴۸ نفر یا ۷۰ نفر، من دقیقاً یادم نیست. مثل این که ۴۸ نفر. برای ۴۸ نفر در نامههای دربسته که روی آن نوشته بود شخصاً مفتوح فرمایید. چون یکی دو عدد را که نتوانسته بود به افراد بدهد من در سازمان بازرسی رفتم و دیدم به امضای خودش نه به امضای سازمان بازرسی است. به عنوان یک بازرس نه این که از طرف سازمان بازرسی. به امضای خودش این نامه را نوشت که من بازرس هستم. البته بازرسی اش حکم داشت و سر خود نبود. اینها را فرستاد به این افراد که اینقدر ملک فروخته شده است، اینها زیاد فروخته شده است شما نظر خود را بدهید. یا اگر اطلاعی دارید در این زمینه بدهید، این نامه آمد، محرمانه رفت، شخصاً مفتوح فرمایید دست افراد افتاد و شروع کردند بررسی کردن و پاسخ دادن. ما هم هیچ خبری از آن نداشتیم. اصلاً به شورا هم نگفتند و هیچگاه هم نوشته نشد. یکی از اعضای شورا متوجه شد. از یک جایی دستش رسید، این نامه هایی که میرود، بین ۴۸ آدم، بالاخره یکی یک جا میگوید. به دست این آقا رسید، این آقا آمد و به یکی دیگر از اعضای شورا هم نشان داد و بعد به یک خبرنگار.ارائه داد منتهی به او خود ایشان گفتند که ما گفته بودیم این نامه بازرس را منتشر نکنند، چون ممکن است بعضیها نباشند آبرویشان در این زمینه برود. از جمله چهار عضو شورا هم اسمشان در این بود. ممکن بود اینها نباشند و آبروریزی شود. به عقیدهی من آن شخص عضو شورا که نامه را ، یا این نامهی اصلی را داد دست خبرنگار کار اشتباهی کرد و در شورا ما به او گفتیم، حتی از او خواستیم معذرت خواهی کند که معذرت خواهی صریحی هم نکرد اما تقریباً گفت که بعداً معذرت خواهی میکنم که کار خلافی کرد و الان هم در دادگاه هستند، الان هم میروند و میآیند که چرا این نامهی محرمانهی سازمان بازرسی را که هنوز موارد آن اثبات نشده و صحت آن تأیید نشده در اختیار یک سایت گذاشتند. یعنی خبرنگار چیزی که به دستش برسد میخواهد منتشر کند. او کاری به محرمانه و غیرمحرمانه بودن ندارد. هرچقدر محرمانه تر باشد داغ تر میشود و مهم تر برای او جلوه میکند. بنابراین این نامه را که نوشته شده بود، همه هم یک متن داشت و لیست این افراد هم در آن بود به او دادند، آن سایت هم شروع کرد منتشر کردن و بعد از آن هم آن فضایی که دیدید و اسم آن چون هزار میلیاردی به قول دوستان بود رفت و شد املاک نجومی. چهار نفر از اعضای شورا بودند، ما از اینها پرسیدیم شما خانهای خریدید؟ اولاً اگر خریده باشند کار خلافی نکرده بودند. میتوانند بروند وفق ضوابط از شهرداری خانه بخرند، شهرداری میآید کارشناس خود را میگذارد، قیمت گذاری میکنند، میفروشد. الان هم دارد این کار را میکند.
این زمینها و خانه هایی که میخرند یا میگیرند اینها را بالاخره میگیرند و میفروشند، نمیگیرند که همه را نگه دارند. و میگیرند و میگذارند و میفروشند، کارشناس رسمی میآید، اگر اختلافی بین آنها باشد از دادگستری میآیند، قیمت میگذارند و روی قیمت میفروشند. اینها هم همین کار را میکنند. به اینها گفتیم شما خریدید؟ گفتند نه یکی خانم آباد بوده گفت بله. به من دو خانه نشان دادند، رفتم دیدم در فلان جا، رفتم داخل اینور و اونور، بعد پشیمان شدم نخریدم. حالا به هر دلیلی. آقای دیگری بود رفته بود دیده بود باز نگرفته بود. یک فرد دیگری بود، او را به خاطر یک سری مسائل امنیتی موقتاً یک جایی داده بودند بنشیند نه این که بخرد، که بعد هم گفتند بلند شو و بلند شد. یکی دیگر از دوستان که آقای پیرهادی بود ایشان هم قبلاً کارمند شهردای بود یعنی مدیر فرهنگی یکی از مناطق بود. حالا نمیدانم منطقهی سه بود یا منطقهی دیگری قبل از اینکه به شورا بیاید، چند سال قبل از شورا در تعاونیای که بوده، در آن تعاونی خانهای خریده بود، آن خانه را که خریده بود بعد زمینش وقفی در میآید بعد قبل از این هم که شورا بیاید میآید اعلام میکند نمیخواهم، و اصلاً نگرفته و تا به حال هم نگرفته است و نمیدانم پولش را پس گرفت یا نگرفت.
این از این ۴ نفر شورا که ما این را هم در شورا اعلام کردیم و اگر صحبتهای خانم آباد را هم شنیده باشید که میگفت درد ما را بشنوید، صحبت ما را بشنوید و رسماً هم گفتیم که اینها نگرفتند. برای شهرداری هم گفتیم ما نمیتوانیم، کار ما هم نیست که ما برویم تحقیق و تفحص چون این کار، کار قاضی است، کار قضاوتی است که ما برویم آنجا بنشینیم و خیمه بزنیم با او به جایی نمیرسیم. بهترین کاری که میتوانستیم بکنیم این بود که نامه بنویسیم برای قوهی قضائیه، نوشتیم که آقا چنین موضوعی پیش آمده است و ما هم نمیدانیم که چه هست، میخواهیم واقعیت امر مشخص بشود. بیش از هرکسی شاید من میخواهم بدانم که واقعاً چنین تخلفی صورت پذیرفته است یا نپذیرفته است. یعنی ارزان تر فروختند یا نفروختند. برای رئیس محترم قوهی قضائیه نامه نوشتیم، ایشان هم به دادستان کل داد. دادستان چند قاضی را به صورت فوری فرستادند، آمدند، بررسی کردند، با تمام این افراد مصاحبه کردند، با خود بنده هم مصاحبه کردند با آنهایی که موافق شهردار بودند، با آنهایی که مخالف شهردار بودند.
با همه… با آنهایی که دخیل بودند و حتی در سازمان املاک هم مدتی بررسی کردند و بعد نظر کلی دادند که نظر کلی را هم دادستان آورد اعلام کرد. اعلام کرد که حدود ۴۰ نفر که اسم آنها اینجا هست اینها هیچ گونه ارتباطی از نظر خرید و فروش و ملک با شهرداری نداشتند. ۴۰ نفر یا نزدیک ۴۰ نفر، حالا سی و خردهای یا چهل و خردهای نفر اصلاً برایشان اتفاقی نیفتاده که متاسفانه اسامی اینها را هم معرفی نکردند. هنوز هم اعلام نکردند. در مورد شورا البته آقای دادستان گفتند که در مورد اعضای شورا هیچ اتفاقی نیفتاده است. این را اعلام رسمی کردند، این را آمدند در تلویزیون هم گفتند. خود آقای دادستان هم و گفتند که هیچگونه تخلف سازمان یافتهی عمدی در اینجا رخ نداده است. این را هم آقای دادستان کل کشور آمدند علناً گفتند اما گفتند تخلفاتی از نظر ما رخ داده است که اینها را بایستی بدهیم دادستان تهران.
دادستان تهران اینها را تک تک بررسی بکند و نتیجه اش را بگوید. که تک تک دادستان تهران با همهی اینها صحبت کرد و نتایج شان را هنوز رسماً اعلام نکردند اما آنچه که یکبار آمدند اعلام کردند تا آنجا که من به خاطر دارم گفتند نزدیک به دو یا سه میلیارد تومان، نَه دو هزار میلیارد بلکه نزدیک سه ملیارد تومان تخفیف بیشتر داده اند. چون آمدند همهی این املاک را مجدداً کارشناسی کردند. کارشناس هم رسمی دادگستری گذاشتند. نه کارشناس شهرداری. سه کارشناس گذاشتند نه یکی. کارشناس گذاشتند همهی اینها را کارشناسی کردند منتهی گفتند بعضیهای این املاک را ارزان خریده اند. به قیمتی که باید میدادند نبود. مثلاً ۲۰ مبلیون تومان باید بدهید.
به اینها اعلام کردند که بیاورید مابقی اینها را بدهید. آنهایی که دادگاه گفته ارزان فروخته شده آنها هم یک عدهای آوردند دادند یا گفتند نمیخواهیم. تعدادی هم اصلاً پس دادند. گفتند ما نمیخواهیم. چون میشناسم این هایی که پس دادند، مثلاً آپارتمان ۴۰ سال ساخته شده قدیمی را خریده بود ۱۶۰ میلیون تومان یا ۱۸۰ میلیون تومان. یک خانهی کوچک ۴۰ متری را، نه بزرگ. یک خانهی ۴۰ سال ساخت ۴۰ متری آپارتمان، نه خانه. یک آپارتمان ۱۸۰ میلیون تومان خریده بوده است، به او ۲۰ میلیون تومان تخفیف دادند چون شورا مصوب کرده بود، شورا البته از دورهی دوم، که در چنین وضعی مثلاً میتوانند اعضای شهرداری خانه بخرند ۲۰ میلیون به آنها تخفیف بدهند. به اینها تخفیف دادند، او هم خریده بود و داشت قسط ها را میداده یا نقد داده بود بعد آمد اصلاً پول هایش را پس گرفت.
گفت با این شرایط و بدنامی که برایم پیش آمده نمیخواهم که البته بدنامی هم نبود. اما متأسفانه آن کسی که نوشته بود ، نوشته بود ۱۸۰۰ میلیون، ننوشته بود به ریال یا تومان. مردم فکر میکردند که ۱۸۰۰ میلیون تومان است که این شده یک میلیون و هشتصد هزار توماناز یک شهرستان هم بود. همه همشهریها جمع شده بودند که تو یک میلیارد و هشتصد میلیون تومان پول داشتی ما نمیدانستیم، اصلاً یک آبروریزی در آنجا پیش آمد که مجبور شد برود پس بدهد. حالا من یک نمونه اش را مثال زدم. الان هم ما دلمان میخواست که قبل از انتخابات این واقعاً بیاید روشن بشود. یقه آنهایی که تخلف کردند را بگیرند و پولشان را پس بدهند، در بین این ۱۸۰ نفر را البته میگویم حدود ۲۷ هزار نفر از تعاونیها زمین گرفتند، خانه گرفتند در شهرداری. تعاونیهای دیگری برای وزارت خانههای دیگری طبق قانون خودشان… آمدند زمین گرفتند و زمین شان را رفتند ساختند مشکلی هم در بین نبوده و اصلاً آنها را هم به آن صورت بررسی نکردند.
این تعدادی که ایشان درآورده بود را بررسی کردند و گفتم اعضای شورا که نبودند، نجوم هم که میگویید به سه میلیارد تومان میرسد. یعنی الان یک آپارتمان یا یک خانه چقدر است؟ اختلافی که الان پیش آمده و پولی که گفتند برگردانید تا روزی که من خبر داشتم سه میلیارد بوده ، حالا شاید بیشتر شده باشد، نه هزاران میلیارد یعنی پول یک خانه.
کل این مبلغی که گفتم تخلف شده و این که میگویم نجومی و غیرنجومی اینجاست، و تهمت زده شد روی این مسئله بود. حالا اینهایی که ارزان خریدند قوهی قضائیه به آنها اعلام کند قطعاً و یقیناً باید بروند پول هایشان را بدهند. ما هم حمایت میکنیم. دلیل ندارد که ارزان خریده باشند. هرچیزی که قانون قوه قضائیه بگوید بنابراین اینجا نه شورا میتوانست برود این کار تخصصی قضایی را انجام بدهد، اصلاً کار اجرایی بود، نه حتی جاهای دیگریا گروههای دیگر. کار کارِ قضایی بود و ما به بهترین جایی که قوهی قضائیه بود دادیم و امیدواریم که هرچه زودتر هم نتیجه اش اعلام رسمی شود.
بحث تحقیق و تفحص مجلس از شهرداری تهران در زمان آقای قالیباف مطرح است. که البته سال گذشته نیز یک بار در مجلس مطرح و سپس پس گرفته شد. ارزیابی شما در مورد این قضیه چیست؟
اگر مجلسیها هم میآمدند چیزی در میآوردند باز باید میدادند به قوهی قضائیه. چون مجلس که نمیتواند حکم صادر کند. اگر چیزی درمی آوردند در تحقیق و تفحص که من هیچ مشکلی با آن ندارم. تعجب هم کردم که چرا در سال گذشته رای نیاورد، رای میآورد اتفاقاً شاید برای ما بهتر بود. میآمدند همهی اینها را میدیدند، همهی اینها را در میآوردند چون نتیجهی تحقیق و تفحص را میخواهند چه کار کنند؟ قاضی که نیستند. میدهند به قوهی قضائیه، سازمان بازرسی هم میدهد به قوهی قضائیه. سازمان بازرسی هم خودش نمیتواند حکم صادر بکند. آن چیزی که سازمان بازرسی درآورد آن را عیناً دادند به قوهی قضائیه. همان آقا! همان آقا هم نتیجهی تحقیقات خود را به قوهی قضائیه داد. آمدند تحقیقات کردند رفتند در املاک نشستند، تک تک اینها را نه تنها بررسی کردند، باز تکرار میکنم، آمدند رفتند ارزیابی کردند. ارزیابی کردند به قیمت روز، بنابراین این هست که آدم ناراحت میشود که میگویند املاک نجومی، یا این که میگوییم تهمت زده میشود به این دلیل است، به خاطر این که حقوقهای نجومی را پاک بکنند یا یک مترادفی برای آن پیدا بکنند املاک نجومی … نجومی باب شده و چند نجومی دیگر هم درآوردند. اما واقعیت امر این بود. اگر کسی هم تخلف کرده است چه شهردار منطقه، چه ادارهی املاک باید طبق قانون با متخلف برخورد کنند، ما هم صد در صد با آن موافق هستیم و صد در صد هم حمایت میکنیم. چندین بار هم به آقای دادستان و دادستان تهران روی این موضوع صحبت شد که ما هیچ گونه موضع گیری اینجا نداریم و از کار شما دفاع میکنیم.
اخیرا در خبرها آمد که قائم مقام آقای قالیباف در زمان شهرداری ایشان بازداشت شدند، ارزیابی شما درباره این موضوع چه هست؟
خبری که من دارم این هست که در ارتباط با کارهای شهرداری نیست. ارزیابیای ندارم. میدانم که در ارتباط با کارهایی که در شهرداری میکرده است نبوده، مثل این که این را هم اعلام کردند انشالا که همینطور باشد. البته ایشان در شهرداری خیلی خوب کار میکردند، فعال بود، سر و صدا هم نمیکردند، تبلیغات هم عموماً دیدید هیچ وقت جایی نبود که تبلیغات کند، هر هفته و هر روز هم بازدید و پروژهها را دنبال میکرد و انشالا هم مشکلی برای ایشان نباشد.
دلیل اصلی که شما درخواست بازشماری آرای دوره پنجم شورای شهر را دادید چه بود؟
در انتخابات امسال اصلاً معتقد نبودم که رای گیری رای گیری درستی صورت پذیرفته است و تخلفات فراوان را خود ما دیدیم.
از جمله چه تخلفاتی؟
زیاد دیدیم. مثلاً میدیدیم روی میز یک لیست همینطور فراوان هست. وقتی هم میگفتیم جمع کنید میگفتند مهم نیست. گزارش هم کردیم. نمونههای دیگری هم بود. یکی این بود که من مثلاً در بلوار ابوذر، مسجد فلان، که آنجا هم رفتم سخنرانی کردم و هم همه من را خوب میشناختند و هم اصلاً ستاد داشتیم و صندوق آرا را که آوردند اتفاقی دریافتیم که رأی من صفر است، درخواست رسمی کردیم که باز کنند، متأسفانه باز نکردند. یک عدد صندوق هم باز نکردند. حتی من گفتم اگر مرد هستید این صندوق را باز کنید باز نکردند. نتیجهی بازشماری که به وزارت کشور داده بودند و در سایت وزارت کشور بود رای من صفر بود در آن صندوق.
رای مثلاً نفر بعدی من آقای کاشانی بود چهارصد و خردهای. در صندوقها عموماً، ۷۰۰، ۸۰۰ یا ۱۰۰۰، تا هزار و خردهای رأی وجود دارد از یک نفر. حتی رای آخرین نفر لیست ما که کمترین رای را آورده بود سیصد و خردهای بود یا سیصد بود. و من صفر بودم و نمیشد که در لیست ما یکی بیاید به همه رای بدهد، یعنی همه بیایند به آن لیست رای بدهند به استثنای من و این یکی دو مورد نبود.
حداقل ۱۹ مورد را ما در این سایت دیدیم و بقیه را نگذاشتند ببینیم. بعد ناظر سر صندوق نگذاشتند ما بگذاریم در حالی که بایستی ما هم سر همهی صندوقها ناظر داشته باشیم. هنگام شمارش، ناظر داشته باشیم. ما نداشتیم. دفعات قبل داشتیم. سر شمارشها و سر صندوقها ناظر داشتیم. گفتند شورای نگهبان هست، شورای نگهبان هم فقط برای ریاست جمهوری بود. صبح که تمام شد گذاشتند رفتند، دیگر موقع شمارش بقیه گفتند شوراها به ما اصلاً ربطی ندارد. بنابراین ناظر و مجری همه یکی بودند.
نظارت اصلی هم نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی بودند که دوستان آمدند گفتند هیچ تخلفی صورت نپذیرفته است. ما به فرمانداری رفتیم. همان یک صندوق را آوردند گفتیم بازش کنید، همان یکی را هم باز نکردند. ما مجبور شدیم و من هم میگفتم، حتی اعلام کردم که اصلاً من نمیخواهم به شورا بیایم من برای آمدن به شورا این کار را نمیکنم. به خاطر این که انتخابات ما آسیب نبیند این کار را میکنم. به خاطر این که انتخابات یکی از ارزشهای انقلاب ما هست. ما افتخار میکنیم که سی و خردهای انتخابات از اول انقلاب تا به حال داشته ایم و روی این انتخابات پافشاری میکنیم که انتخابات سالم و درستی است، نمیخواهیم این اصل خدشه دار شود و مردم میدیدند که این خدشه دار شده است و این برای ذهن مردم و فکر مردم، حداقل ماهایی که به خوبی خبردار بودیم و میتوانیم این را بازگو بکنیم درست نبود که انتخابات خدشه دار بشود. ما خدشه دار میشویم بگذارید بشویم، ما مهم نیستیم.
درست است که از نظر حقوقی رای یک نفر هم مهم است و حق الناس است و بایستی روی آن دقت بشود اما گفتند ول بکنید و حتی آن کمیتهی مرکزی نظارت که پنج نفر نماینده مجلس بودند نامهی رسمی نوشتند به فرماندار تهران که ۱۰ درصد را بازشماری کنید که ببینند چطوری است که آنها هم بازشماری نکردند و حتی میخواستند به دادگاهها و غیره معرفی شان بکنند که دیگر نمیدانم این کار را کردند یا نه. دیگر مدت را گذراندند و دوستان هم آمدند و آدم هم نمی تواند به خاطر مصالح عموم بیشتر از این دنبال کند؛ این اختلاف شدید آرا و این میزان اختلاف به این صورت و به این طریق… من به این کاری ندارم که باورکردنی هست یا نیست، میگفتیم بازشماری کنید. بگذارید اطمینان قلب برای شما و برای همه بوجود بیاید که کارتان سالم و درست بوده که متاسفانه این کار را نکردند.