یاد اسکندر کوتی، گزارشگر قدیمی فوتبال، با گزارش گزارشگر مصری در شب صعود این کشور به جام جهانی دوباره زنده شد.
به گزارش خبرآنلاین اسکندر کوتی را یادتان هست؟ بازیهای مقدماتی جام جهانی ۹۸ و بازی ایران و عربستان در تهران. او سر پنالتی فریاد اللهاکبر سر داد. آن پنالتی و آن اللهاکبر گفتنهایش به یادگار ماندند و آن پنالتی البته گل نشد! سالها بعد و در روزهایی که او فقط در رادیو و تلویزیون کرج فعالیت میکند، به بهانه گزارش هیجانی صعود مصر به جام جهانی دقایقی با او همکلام شدیم و حرفهای جالبی شنیدیم.
گزارش بازی دیشب مصر و صعودش به جام جهانی حسابی مورد توجه قرار گرفته است. شما خودتان هم چنین گزارشهایی داشتید.
تحت تاثیر جو است. در آزادی یکباره پنالتی شد ۱۲۰ هزار نفر با یک فریاد از هیجان بلند شدند. این جور مواقع آدم اسیر جو میشود و غیر ارادی امکان دارد خیلی کارها بکند. پناه بردن به خدا یکی از بهترین چیزهاست. آدم از آن حالت و حسی که بهش دست میدهد، میماند.
این شوری که این گزارشگر عرب دارد را شما هم در سال ۹۸ داشتید. چه اتفاقی میافتد؟
عربها معمولا با هیجانی گزارش میکنند که حس میکنند خودشان در زمین هستند و برای کسی که مخاطبشان هست چه رادیو و چه تلویزیون توصیف میکنند. مبالغه در کار آنها خیلی زیاد است. در همه چیز مبالغه میکنند، گزارش فوتبال که جای خودش را دارد. با همه وجودشان یک ماجرا را میخواهند تعریف کنند از زمین و زمان و ابر و خورشید و ... استفاده میکنند و دلیل و حجت میآورند.
خود شما عرب ایرانی هستید. شما هم وقتی گزارش میکردید رگههایی از این هیجان در گزارشتان بود؟
آن طور گزارشها را فقط آنها یا در آمریکای جنوبی دارند. آن هیجان را ما آن قدر نداریم. ایرانیها مبادی آداب هستند خیلی آنکادر و شسته و رفته گزارش میکنند ولی آنها خودشان را رها میکنند. هر چی به ذهنشان میآید میگویند. یک بار من یک گزارش عربی گوش میدادم بازیکن را قسم میداد که پاس بدهد. الان وقت پاس دادن است. یا قسم میداد که سمت راستت بازیکن خالی است، پاس بده! ما فکر کنم خجالت بکشیم این حس را از خودمان نشان بدهیم یا این حالات را داشته باشیم. به مخاطب بستگی دارد. آنها این طور میپسندند و این طور دوست دارند.
اگر الان گزارشهای آنها را با گزارشهای مرحوم بهمنش مقایسه کنید ...
استاد بهمنش خیلی خوب و کلاسیک گزارش میکرد. تیکههایی مثل این داشت که وقتی حسن روشن توپ را برمیداشت مثلا میگفت: حسن برو! پسر برو ببینم! و ... یک مقدار به نظر میرسید مثل نگاه یک بزرگتر گزارش میکرد.
البته. یک نفر در آبادان به اسم جرموز داشتیم، طوری گزارش میکرد که خیلی خودمانی بود. صنعت نفت آبادان بازیکنی به اسم صفدر بنده داشت. مثلا میگفت صفدر امروز قلیهماهی خوردی، هیچ کم و کاستی هم نداری باید شوت بزنی کاکا. الان باید گل بزنی. صفدر برو ... صفدر حرومت باشه قلیهماهی این چه شوتی بود، زدی؟ طوری گزارش میکرد آدم احساس میکرد، فیلم سینمایی میبیند.
از این نوع گزارش ها چه کسی در ذهنتان مانده؟
همین جرموز. چون آن زمان ما کوچک بودیم و من هم عشق گزارشگری داشتم. این را که گوش میکردم خیلی برایم جالب بود. جوری گزارش میکرد انگار بازیکن کنارش ایستاده و دارد با او حرف میزند. کمتر چنین گزارشهایی داشتیم. جرموز در فوتبال ایران نمونه بود. خیلی راحت بازیکن را با اسم کوچک صدا میزد و هر توقعی داشت به او میگفت. حتی مثلا میگفت ناهار چی خوردی یا مثلا امشب اگر ببری قطعا مادرت برایت کوکو درست میکند و صحبتهای این مدلی.
این که دست و پای گزارشگر بسته است، موثر است در این که هیجان گزارشهایمان کم است؟ آن قدر که حرف و اطلاعات و صحبتهای زاید شنیده میشود، هیجان منتقل نمیشود.
این هست. ما خودمان را رها نمیکنیم و مدام میخواهیم آن چیزی که نیستیم را ارائه بدهیم و بگوییم ما خیلی خوبیم یا ما خیلی اطلاعات داریم و فوتبال را میشناسیم. به در و دیوار میزنیم و یک کارهایی میکنیم و چیزهایی میگوییم که اصلا ضرورت ندارد ولی آن گزارشگر خودش را رها میکند چون عشق فوتبال است و هر چه به ذهنش میآید، میگوید. ما مدام میگردیم اطلاعات جدید و جالب بیاوریم؛ آن اطلاعات را یک بچه هم میتواند از اینترنت دربیاورد. طوری رفتار میکنیم که بگوییم ما خیلی میدانیم. یعنی به جای این که گزارش بدهیم یک ویترین درست میکنیم و خودمان را در آن میگذاریم که بگوییم ما خیلی خوب هستیم و خیلی اطلاعات داریم و ... اصل قضیه فراموشمان میشود و نمیتوانیم گزارش بدهیم.
و همین باعث سوتی دادن میشود.
بله. حتی بعضی از مردم شرطبندی میکنند که اگر فلانی بیاید این قدر سوتی میدهد و ... تماشاچیها سر گزارشها هم حالا دیگر شرطبندی میکنند.