میثم قهوهچیان؛ امروز روز برگزاری استقلال کردستان عراق است. در این میان بسیاری از منظر منافع ملی با این رویداد مخالفت کردهاند. مراجع رسمی آن را نکوهیده و تهدیدهایی نیز به عمل آوردهاند. نقیبزاده استاد دانشگاه تهران در حالی تولد کشور کردستان را تولد «ایران دوم» ارزیابی کرده است، که تنها جایی که این مسئله را با تمام قوت مورد حمایت قرار داده، رژیم اشغالگر صهیونیستی است و از همین رو، کردستان را پیشاپیش «اسرائیل دوم» خواندهاند. یادداشت کوتاه زیر نیم نگاهی است به یادداشت نقیبزاده، که با بافتن آسمان به ریسمان، خوشباورانه گمان دارد چنین اقدامی نه مهلک که خوب خواهد بود.
دفاع نقیبزاده از همهپرسی کردستان
نقیبزاده کردها و دیگر ایرانیان را دارای پیوندهای عمیق و ناگسستنی تاریخی و فرهنگی میداند که سه خانواده امپراتوری ایران را تشکیل میدادند یعنی مادها، پارسها و پارتها و گام اول را در این میان مادها یا کردها برداشتند. وی معتقد است در حدود هزار و اندی سال بعد از سقوط این کهن امپراتوری توسط مسلمانان و «طی چند سده اخیر و در سایه ضعف حکومتهای مختلف حاکم بر کشور و شکست در جنگهای سرنوشتساز مانند چالدران، قسمت عمدهای از سرزمین بزرگ کردستان برای همیشه از ایران جدا شد».
او معتقد است کردها در بیرون از ایران «پراکنده شده، زجرها کشیده، قتل عام ها دیده ولی دست از کُرد بودن خود نکشیده است» او وضعیت کردها در داخل ایران را چنین توصیف کرده است که اگر آنها در ایران بیمهریها دیدهاند از جهل و نادانی ناشی میشده است».
وی ادامه میدهد کردها میخواهند دولت تشکیل دهند تا دیگر فجایعی که در عراق دوران صدام روی داده است دیگر روی ندهد. وی ادامه میدهد «ترکیه و سوریه از سرافرازی کردها میترسند بگذار بترسند اما من شاخه همخون خودم را رها نخواهم کرد». وی در ادامه بیان میکند که «نه تنها کردها هیچ ربطی به اعراب ندارند بلکه اعراب سنی هم با شیعیان بیگانهاند».
ادامه استدلالات این استاد دانشگاه تهران خواندنی است و مینویسد «یک ملت پراکنده و سرگردان در صورتی آرام میگیرد که در گوشهای از دنیا یک وطن مخصوص خود داشته باشد. فلسفه وجودی اسرائیل از دید غربی ها هم همین بود که گفتند تا کشور خاص خود را نداشته باشند آرام نمیگیرند».
نقیبزاده مدعی است که منافع ملی ایران در یک عراق ضعیف و تجزیه یافته است و این کار توسط «یک ملت پراکنده و سرگردان» یعنی کردهای میتوانند با تولد دولت دوم فارغ از دوستیاش با اسرائیل، انجام خواهد شد و آرزو میکند ایران دومی که «انشاءالله بدین سان شکل خواهد گرفت هیچگاه خاک خود را در اختیار معاندان ایران قرار نخواهد داد».
نسبت ما با ایران باستان
سوال اساسی که نقیبزاده باید به آن پاسخ دهد این است که در واقعیت سیاسی موجود در منطقه، ایران باستان چه نقشی ایفا میکند. ارجاع به تشکیل ایران باستان توسط پارس، پارت و مادها نه تنها حضور قدرتمند اقوام دیگر در ایران را نادیده میگیرد، بلکه برای توجیه یک راستگرایی، قومگرایی و جداییخواهیی مورد استفاده قرار میدهد که ایران هنوز خاطره آن را در تاریخ معاصر از یاد نبرده است. بسیاری از ایرانیان هنوز داغدار سیاستهای ضدایرانی برخی هستند که هنوز در نوار غربی کشور ایجاد ناامنی میکنند.
نقیبزاده کردستان عراق را هنوز جزئی از ایران میداند. آیا در زمینه آذربایجان، هرات، کشورهای عربی و ... نیز چنین خاطرات باستانی دارد؟ اگر چنین است، ما باید با چندین کشور همسو با ایران مواجه باشیم و کشورمان اتحادیهای از کشورهای ایرانی را پشت سر منافع ملی خود داشته باشد، در حالی که در شرایط کنونی رقابتهای بینالمللی را نه خاطرات سه هزار سال پیش که منافع اقتصادی و سیاسی و کشورهای بزرگ تعیین میکند. تغییر معادلات و ایجاد خاورمیانه جدید توسط آمریکا میتواند از تئوریهایی چنین باستانگرایانه و تخیلی استفاده کند.
سوالات واقعی پیشروی باستانگرایانی تخیلی
این استاد دانشگاه تهران معتقد است که کردها در بیرون از ایران به بند و زجر کشیده شدهاند. آیا ریشه بند و زجر کردها در بیرون از ایران، با تشکیل دولت توسط ایشان از بین میرود؟ آیا امروزه دولتهای ملی فاقد هرگونه زجر و رنجی هستند؟ آیا میتوان به راحتی تاریخ را در توجیه اعمالی چون جداییخواهی به کار برد؟ آیا وضعیت پیچیده موجود چنان نیست که چنین اقدامی، جوی خون در منطقه راه بیاندازد و خوشخیالانه میتوان به خاطر رنج دوران صدام، رنجهای بیشمار آتی را تجویز کرد؟
نقیبزاده خود را با کردها همخون میداند و نمیخواهد پشت آنها را خالی کند، آیا کردهای آن سویمرزهای ایران، پشت همخونهای خود را که در حال معارضه با جمهوری اسلامی ایران هستند، خالی خواهد کرد؟ آیا تغایر ایدئولوژیک کردهای سنی و ایران شیعی با مساله خون آریایی حل خواهد شد؟ آیا منافع مشترک اسرائیل که از بسیاری قبل در حال نشان دادن چراغ سبز رفراندوم بوده و تنها دولت حامی این رویداد است، با مسئله خاطرات مشترک کوروش و داریوش حل خواهد شد؟ آیا کردهایی که پرچم اسرائیل و کردستان را در دست دارند، با یادآوری حماسههای سورنا و آریوبرزن به زمین خواهد افتاد؟ باید به آقای دکتر نقیبزاده یادآوری که کرد که اگر مسئله خون آریایی بود نباید ایران و رژیم اسرائیل هم مشکلی با هم داشتند، زیرا این قوم خاطرات بسیار خوبی از کوروش داشته و این شاه باستانی را دوست دارند. ارجاع به مسئله خون آریایی در توجیه استقلال کردستان، تنها میتواند خبر از یک نژادپرستی متوهمانه بدهد.
این بخش از استدلال نقیبزاده که «نه تنها کردها هیچ ربطی به اعراب ندارند بلکه اعراب سنی هم با شیعیان بیگانهاند»، نیز بوی خون میدهد، زیرا انگار قرار است تنها ارتباط قومیتهای مختلف در یک دولت از طریق خون باشد. امروز ما شاهد حضور و همزیستی کردهای سنی با سیستانیهای شیعه، ترکمنهای سنی با مازنیهای شیعه، ترکهای شیعه با کردهای سنی و حتی کردها با اعراب، در ایران هستیم. با این استدلال میتوان حکم به تجزیه همه دولت-ملتهایی داد که ناهمگونی قومیتی، مذهبی و فرهنگی دارند.
کردها مانند یهودیان ملتی پراکنده در جستوی ملتاند؟!
شاهکار احساسی-تخیلی استدلال نقیبزاده را باید دراین جا جست که میگوید: «یک ملت پراکنده و سرگردان در صورتی آرام میگیرد که در گوشهای از دنیا یک وطن مخصوص خود داشته باشد. فلسفه وجودی اسرائیل از دید غربیها هم همین بود که گفتند تا کشور خاص خود را نداشته باشند آرام نمیگیرند». به راستی ملاک اینکه یک ملت پراکنده و سرگردان است، چیست؟ آیا اگر یک ملت پراکنده و سرگردان مانند یهود به زعم نقیبزاده، در گوشهای از دنیا یک وطن مخصوص خود را داشته باشد، آرام خواهد گرفت؟ آیا اسرائیل امروز آرام است؟
آیا حمایت دولتهای بزرگ خارج از خاورمیانه از این غده سرطانی منطقه، آرام و قرار انسانهای بسیاری را نگرفته است؟ این ادعای کردها که «ما ملتی پراکنده و سرگردان هستیم و دولت میخواهیم» با خوشخیالی باستانگرایانه یک استاد دانشگاه تنها در عراق نمیماند و تا انسجام همه کردها پیش خواهد رفت.
متن نقیبزاده بوی خون و خوشخیالی میدهد. او به خون آریایی دست مییازد تا دلبستگی کردهای متوجه آمریکا و اسرائیل را به ایران اثبات کند. او معتقد است کردها بر علیه ایران شمشمیر نخواهند کشید، اما اگر این شمشیر توسط اسرائیل و آمریکا در دستان این کشور گذاشته شده باشد چه؟
ملغمه ای از تعصبات قومی و خیالپردازیهای باستانی جهت توجیه نقشه های استعماری.
من تا جایی که یادم هست و در کتاب تاریخ نظام قدیم اموزشی هم نوشته شده مادها متشکل از دو قوم آق قویونلو ها و قراقویونلو ها بودند که به جنگاوران سواره شهرت داشتند و در پرتاب کمان و نبرد سواره مهارت بالایی داشتند ( نمونه قدیمی قوم قزاق امروزی که همچنان سنت هاشون رو حفظ کردند ) و و اسم همون افوام هم آذری یا ترکی نوشته شده و مشخصه
اق قویونلو ها (گله داران سفید )
قرا قویونلوها ( گله داران سیاه )
در مورد کردها کافیه به شاهنامه فردوسی نگاهی بکنید در داستان ضحاک از قومی یاد میکنه همواره در کوهها زندگی کردند و از ترس ضحاک زمانی از اونها پایین نیامدند چون که ضحاک انها رو دستگیر میکرد و مغزشون رو به مارهای تنش به عنوان غذا تقدیم میکرد و به منطقه ای در حوالی همان استان کردستان اشاره میکنه
کسانی که اون کوهها رو از نزدیک دیدند میفهمند که اصلن داشتن اسب در چنان جایی معنی نداره و بیشتر از قاطر و علاق استفاده میکردن و همانند عشایر همواره از ترس ضحاک در حال جابجایی بودند
در حالی که مادها برای خودشان شهر و کاخ داشتند .
من فقط میتونم بگم تحریف تاریخ توی روز روشن و واقعن شرم اوره
واقعن شرم اوره .
احتمالن منابع ایشون هم برای اثبات ادعا از همون جایی اومده که ابو علی سینا رو کرد معرفی کردند !!!