bato-adv

چه بر سر سیاست "اول آمریکا" آمد؟

چیز زیادی از سیاست انزواطلبانه ی "اول آمریکا" ندیدیم. مردی که بارها و بارها به‌عنوان یک شهروند عادی خواهان خروج سریع نیروهای آمریکا از افغانستان و پایان دادن به طولانی‌ترین جنگ آمریکا بود (توییتِ سال 2012: افغانستان یک خرابه کامل است!) و به مداخله جورج دبلیو بوش در عراق اعتراض می‌کرد. اما در نخستین برنامه تلویزیونی خود به‌عنوان رئیس‌جمهور، اعلام کرد نیروهای بیشتری در جنوب آسیا مستقر خواهد کرد تا در جنگ افغانستان شرکت کنند.

تاریخ انتشار: ۱۸:۱۰ - ۰۶ شهريور ۱۳۹۶

چه بر سر سیاست

فرارو- زندگی در دفتر بیضی ترامپ را وادار کرد در مواضع انزواطلبانه خود بازبینی کند.

به گزارش فرارو به نقل از اسپکتیتور، چیز زیادی از سیاست انزواطلبانه ی "اول آمریکا" ندیدیم. مردی که بارها و بارها به‌عنوان یک شهروند عادی خواهان خروج سریع نیروهای آمریکا از افغانستان و پایان دادن به طولانی‌ترین جنگ آمریکا بود (توییتِ سال 2012: افغانستان یک خرابه کامل است!) و به مداخله جورج دبلیو بوش در عراق اعتراض می‌کرد. اما در نخستین برنامه تلویزیونی خود به‌عنوان رئیس‌جمهور، اعلام کرد نیروهای بیشتری در جنوب آسیا مستقر خواهد کرد تا در جنگ افغانستان شرکت کنند.

تنها مسئله مبهم تعهدات افغانستان نیست. بلکه مجموعه‌ای از اقدامات ترامپ هم مطرح است، مانند بمباران فرودگاه سوریه برای اجرای معاهده بین‌المللی منع سلاح‌های کشتارجمعی، بیانیه "خشم و آتش" درصورتی‌که کیم جونگ اون به آمریکا یا گوآم حمله کند، حذف نکردن گزینه نظامی در مقابله با بحران ونزوئلا و بسیاری موارد دیگر. تمام این‌ها تنها در هفت ماه اول ریاست جمهوری!

شاید وقت آن رسیده به تغییر تدریجی سیاست خارجی ترامپ نگاهی بیندازیم. "رئالیسم عملی" که ترامپ روز سه‌شنبه به آن اشاره کرد در عمل به چه معناست؟

دونالد ترامپ با چشم‌اندازی منسجم از نقش آمریکا در جهان به ریاست جمهوری نرسید. درواقع چیزی جز وعده‌های تبلیغاتی و تلویزیونی (داعش را تا نابودی بمباران کنید!، نفت را بگیرید!) و شعار "اول آمریکا" نداشت. آیا واقعاً کسی باور کرد که ترامپ آگاهانه به کمیته‌ی اول آمریکای "چارلز لینبرگ" باز می‌گردد؟ فقط می‌دانستیم که ترامپ جنگ‌های خارجی ناموفق را خوار می‌شمرد؛ البته مشخص بود چیزی زیادی درباره دیگر مسائلِ سیاست خارجی، اقتصاد یا مقررات بین‌المللی نمی‌داند.

اعضای کابینه و مشاورانش نیز با حضور نیروهای آمریکا در خارج از کشور موافق نبودند؛ حضوری که سالیانِ سال تداوم صلح در منطقه را تضمین کرده است. مشاور ارشدش "استیو بنن" که تخصصی جز مدیریت یک وب‌سایت پوپولیستی نداشت، از خروج نیروهای آمریکا از شبه‌جزیره کره و آغاز جنگ تجاری با چین حمایت کرد. به نظر می‌رسید بزرگ‌ترین دغدغه "مایکل فلن" مشاور سابق امنیت ملی ایجاد درگیری‌های داخلی با جامعه اطلاعاتی آمریکا باشد، نه طرح‌ریزی یک استراتژی بزرگ.

بااین‌حال، ترامپ ماه گذشته در ورشو از ناتو دفاع کرد ("اتحادی قوی از کشورهای آزاد و مستقل که بهترین مدافع آزادی و منافع ما هستند")، از دشمنان خود نام برد (روسیه، سوریه، ایران و تروریست‌ها)، و سنت یهودی- مسیحی را برای تمدن ضروری دانست ("ما خدا را می‌خواهیم") و پرسش‌های مهمی در حوزه سیاست خارجی مطرح کرد ("آیا آن‌قدر به ارزش‌های خود باور داریم که به هر قیمتی از آن‌ها دفاع کنیم؟ آیا آن‌قدر شجاعت داریم که از تمدنمان در برابر کسانی که می‌خواهند آن را ویران کنند دفاع کنیم؟")

چه اتفاقی برای ترامپ افتاد؟ پاسخ ساده است: رئیس‌جمهور شد. در مصاحبه‌ای در ماه آوریل مشخص شد ترامپ طعم واقعیت را چشیده است: "ریاست جمهوری باعث شده از قبل بیشتر کارکنم. فکر می‌کردم زندگی‌ام را آسان‌تر می‌کند." او روز سه‌شنبه خطاب به سربازان آمریکایی گفت: "تمام عمرم می‌شنیدم زمانی که پشت میز اتاق بیضی هستی، تصمیم‌گیری بسیار متفاوت خواهد بود. باید واقعیت جهان را همان‌طور که هست در نظر بگیریم. تمام خطرات و تهدیداتی که امروز با آن‌ها روبرو هستیم، نتیجه‌ی یک تصمیمِ عجولانه برای خروج نیروها است."

واقعیت جهان ترسناک است. دستور اوباما برای کاهش نیروهای آمریکا در عراق و افغانستان و خونسردیِ بیش‌ازحد او در صحنه بین‌المللی، تهدیدات متنوع و مرگبارتری را در نقاط مختلف جهان ایجاد کرد؛ تهدیداتی که تک‌تک روسای جمهور آمریکا از دوران جنگ جهانی دوم با آن روبرو بوده‌اند. اگر بگوییم اوباما یک آشوب از جورج دبلیو بوش به ارث برد، پس آنچه به ترامپ رسیده خیلی بدتر است. او چشم‌انداز بین‌المللی خود را مطابق با آن تنظیم کرده است.

تیم جدیدِ کاخ سفید ذهن ترامپ را بازتر کرد. ژنرال فلین و استیو بنن اخراج شدند و ژنرال "مک‌مستر" به‌عنوان مشاور امنیت ملی و "جان کلی" به‌عنوان رئیس ستاد کارکنان جایگیزنِ آن‌ها شدند. تیم سیاست خارجی ترامپ با حضور "جیمز ماتیس" وزیر دفاع و "مایم پمپو" رئیس سازمان سیا، اکنون وضعیت بسیار بهتری نسبت به قبل دارد. به نظر می‌رسد "رکس تیلرسون" وزیر امور خارجه نفوذِ دفتر بیضی را کاهش داده است. در همین حال، "مایک پنس" معاون رئیس‌جمهور بیشتر نقش سفیر خارجی را داشته و به شرق، آمریکای جنوبی، آمریکای مرکزی، کشورهای بالتیک و قفقاز سفر کرده است.

این تغییرات بدان معنا نیست که ترامپ نومحافظه کاری است که به‌کلی تغییر کرده و تازه متولدشده؛ او روز سه‌شنبه در تلاش بود بگوید آمریکا به دنبال "بازسازی افغانستان" نیست و هدفش "کشتن تروریست‌ها" است. اما اکنون‌که آمریکا دارد از هیچ‌یک ارتش محلی می‌سازد و برای توسعه اقتصادی و تقویت دولتِ کابل تلاش می‌کند، نمی‌توان میان این دو مورد تفاوتِ چندانی قائل شد. اما این سؤال را ایجاد می‌کند که ترامپ برای منافع آمریکا در خارج از کشور تا کجا پیش می‌رود.

شاید کلیدِ درک سیاست خارجی ترامپ (و البته بسیاری موارد دیگر) ماهیتِ ذاتی او باشد. او مشکلی ندارد که برای ریشه‌کن کردن داعش به عراق و سوریه نیرو بفرستد، اما انگار زیاد به عواقب بلندمدت ترک عراق و سوریه فکر نکرده است. ترامپ دوست دارد توافق هسته‌ای ایران را پاره کند، اما هیچ استراتژی وسیع‌تری برای عواقب بعدازآن ندارد. به چین فشار می‌آورد تا علیه کره شمالی اقدام کند، اما اگر پکن به قول‌هایش عمل نکند چه؟ ترامپ چه خواهد کرد؟ آیا راه‌حل دیگری دارد؟

حداقل می‌توانیم بگوییم تا به امروز جهان از رخداد بدترین سناریو پیشگیری کرده است: ریاست جمهوری به‌دوراز منطق و واقعیتِ ترامپ که انتظار می‌رفت سبب عقب‌نشینی و شکست آمریکا شود. آیا تاکنون این اتفاق افتاده است؟



bato-adv
دکتر گاوچرون از کومور
Iran (Islamic Republic of)
۰۹:۵۲ - ۱۳۹۶/۰۶/۰۷
نگران آمریکا نباش
بگو چه بر سر ایران آمد
چه بر سر ایران آمد که خشونت طلبان در امور داخلی و ترسوها در سیاست خارجی دست به دست هم دادند تا یکی مثل روحانی بیاد سر کار؟
با خار در چشم و استخوان در گلو کامنت میگذارم اما تسلیم توحش اصولگراها و وادادگی اصلاح طلبان نخواهم شد.
یه روز خوب میاد
مجله خواندنی ها
انتشار یافته: ۱
bato-adv
bato-adv
bato-adv
bato-adv
پرطرفدارترین عناوین