ایکنا نوشت:
سیدجواد میری، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، در پاسخ به این پرسش که نسبت قرآن و سلطه اروپامداری بر فضای فکری ما در تفسیر قرآن چگونه است و آیا اندیشه سنتی، آلترناتیوی برای اروپامداری است؟ گفت: این موضوع یکی از مسائل کلیدی جهان اسلام است. نوع مواجهه ما با سنت و فهم ما از متن مقدس، قرآن، احادیث و مجموعه سنت اسلامی در جهان جدید، یکی از مسائلی است که شجاعت، علم، درایت، بینش و یک بررسی همهجانبه نیاز دارد.
ضرورت تفسیر قرآن از موضع ایرانی
وی ادامه داد: به جرئت یکی از پر مخاطرهترین مواجهها در جهان معاصر این است که ما چگونه قرآن را فهم کنیم، چرا که فهم قرآن، ادبیات قرآن و فهم جهان قرآنی با تمدن اسلامی مربوط و شیوه فهم سوژه مسلمان است. از آنجا که شیوه فهم سوژه مسلمانی با تمامی ساختارها و ابعاد، جوانب و ساحات مختلف حیات اجتماعی اسلامی گره خورده است، بعضا ورود به این مسائل مشکلاتی برای متفکران ایجاد کرده است.
میری افزود: فهم غیرمتعارف درباره طبیعت، کوه، دشت و محیط زیست، حساسیت جامعه و اصحاب قدرت را برنمیانگیزاند، اما در خصوص قرآن و مسائلی که به سنت و شالوده فهم سنتی مربوط است، اگر إن قلت غیر متعارفی وارد شود، واکنش های شدیدی را بر میانگیزد و خود این باعث شده است که اگر متفکری به نظری رسیده است و در خصوص مسائل قرآنی فهمی یافت، سعی کند در لفافه آن را بیان کنند، تا برش و برندگی که به چرخشهای پارادامی و باز شدن افقها کمک میکند به نظر نیاید و مطرح نشود.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: بنده شاید در این مورد زیاد گفتهام که اساسا فهم ما از جهان و خودمان متاثر از بینش اروپامدارانه بوده است که باعث شده نتوانیم فهمی درست از موضع و مقام ایرانی داشته باشیم. اما باید این نکته را اضافه کنم که اساسا در مقابل بینش اروپامحورانه این طور نیست که ما به سنت پناه ببریم و به شکلی سنتی فکر کنیم. چنین نیست که بینش مستقل از اروپامداری بینشی سنتی باشد، زیرا سنت موجودیتی جامد و بسته نیست که در یک ساحت تاریخ منجمد شده باشد و ما بتوانیم آن را در مقابل بینش اروپامدارانه بگذاریم و این نوع تلقی از سنت موزهانگارانه است که به درد ما نمیخورد.
میری با بیان اینکه آنچه میتواند در مقابل بینش اروپامدارانه ما را مجهز کند، فهمی از موضع و مقام ایرانی است، گفت: این یعنی اینکه بدانیم جغرافیای تفکر و شیوه زیست ما به مثابه یک ایرانی چگونه شکل گرفته است و در برابر تغییر و تحولات جهان معاصر و عصری چگونه باید مجتهدانه بیاندیشیم و راههایی جدید را بیابیم، حتی اگر پیش از ما کسی آنها را نپیموده باشد.
تاکید بررویکرد اجتماعی در تفسیر قرآن
وی در پاسخ به این پرسش که چگونه دریافتن موضع و مقام ایرانی، میتواند منجر به تفاسیر متناسب با عصر جدید شود؟ گفت: بنده مفسر قرآن نیستم و قرار نیست در این گفتوگو بگویم که نظرم به عنوان یک مفسر قرآن چیست. اما اگر قرآن را به مثابه یک متن در نظر بگیریم و به عنوان یک اصل تفسیری بپذیریم که اساسا اطلاعات موجود در یک پیام و متن، که در اینجا مراد قرآن است، تنها زمانی قابل فهم است که فرستنده آن را قالب رمزی و نظام نشانههایی که برای گیرنده که انسان امروزی باشد، شناخته شده است بفرستد، یعنی اگر قرآن را یک نظام متن و نشانه بگیریم، باید فهمی از آن داشته باشیم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی ادامه داد: اساسا به نظر میآید مکتبهای تفسیری و تفسیرهایی که از زمان قرن یکم و دوم هجری به قرآن شکل گرفته است تا به امروز اگر بگوییم، در طی ۱۴۰۰ سال و تا قبل از مواجهه مسلمانان با اروپا و مدرنیته، یک سری قالبهای کلی داشته است. مثلا برخی از تفاسیر ظاهرگرا، باطن گرا، تاویل گرا، عقلی، عرفانی بودهاند. در حدود سالهای ۱۸۲۰ و ۳۰ و پیشگامی سید احمد خانهندی و محمد عبده و علامه طباطبائی، مرحوم طالقانی، شریعتی، بازرگان و ... تفاسیر جدیدی جسته و گریخته شکل گرفت. از سوی دیگر اگر به بسیاری که در حوزه تفسیر کار کردهاند از جمله ابوزید، عابد جابری، محمد عزت دروزه و ... نگاه کنیم، میبینیم برخی رویکردهای جدید در خصوص قرآن مطرح شده است.
میری تصریح کرد: برخی آیات را به ترتیب نزول تفسیر در چارچوبهای شان نزولی آن دیدهاند و اگر از این جزئیات در حوزه تفسیر بگذاریم میتوانیم گرایشهای تفسیری قرآن در جهان امروز را به دو دسته سنتی و مدرن تقسیم کنیم و این به این معنی نیست که در عصر حاضر رویکرد سنتی وجود ندارد و مفسران امروز صرفا مدرن نگاه میکنند، زیرا این تقسیمبندی تقویمی نیست و به صورت چارچوب مفهومی این دو رویکرد وجود دارد که در حال حاضر از آنها استفاده میشود.
وی افزود: اگر بخواهم به عنوان یک جامعهشناس دین به این سوال پاسخ بدهم که این متن چگونه میتواند برای کسانی که در قرن بیست و یکم و آستانه قرن پانزدهم هجری خورشیدی زندگی میکنند، قابل فهم باشد باید بگویم، رویکردهای کلی که امروزه در جامعه ما و اساسا در جهان معاصر به قرآن پرداخته میشود، باید با رویکرد اجتماعی باشد. شما انصاف، زکات، انفاق و بسیاری از مفاهیم دینی را نگاه کنید، بسیاری از کسانی که سعی کردهاند ابعاد قرآنی را تفسیر کنند، تلاش کردهاند نگاهی اجتماعی به اصول و مفاهیم قرآنی داشته باشند و به جای آنکه به ابعاد متافیزیکی و آن جهانی توجه کنند، تلاش کردهاند تبیینهایی را بسط و توضیح دهند که زندگی این جهانی و رابطه با جامعه و اجتماع را برجسته میکند، برخلاف اندیشهها و رویکردهای گذشته که به دنبال ابعاد متافیزیکی و معنوی بود.
مفسر باید به چالشهای جهان جدید پاسخ دهد
این جامعهشناس دین در پاسخ به این پرسش که با توجه به مطرح شدن مفاهیم جدید در حوزه هستیشناسی و معرفتشناسی، آیا تفسیر متن الهی با مبانی سنتی وجود دارد؟ گفت: یک نکتهای را باید بدون پرده و صریح و آشکار اشاره کرد و آن اینکه یکی از نقاط کلیدی در فهم قرآن و پدیدهای به نام دین، این است که تقریبا هر مفسری و هر کسی که بخواهد مواجهها و نسبتهایی با قرآن به مثابه یک مفسر داشته باشد، باید به پرسشها و مفروضات بنیادی و چالش برانگیزی که متافیزیک مدرن و جدید و حتی از آن فراتر بینش علمی مطرح کرده است، پاسخ دهد.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی تصریح کرد: غیر ممکن است تفسیر قرآن امکان داشته باشد. بدون در نظر گرفتن اینکه نگاه کوپرنیکی جای نجوم بطلمیوسی را گرفته است و نگاه کانتی بر خلاف نگاه صدرایی، در جهان امروز غلبه دارد و یا اساسا جهانی که علم بر اساس آن شکل گرفته و پیش فرضهایی که نگاه علمی مطرح کرده و تغییراتی که علم ایجاد کرده و بدون توجه به چالشهایی جهانی که نیوتن پی ریزی کرده و بعد از آن در هایزنبرگ و انیشتین و امروز فیزیک کوانتوم مطرح شده است، تفسیر قرآن اساسا غیرممکن است.
وی ادامه داد: ممکن است گفته شود شود فیزیک کوانتوم بینش معنوی را تقویت میکند، من کاری با آن ندارم، اما ورود به حوزه تفسیر و سعی برای یافتن پیامی که در شبه جزیره عربستان و ۱۴۰۰ سالی پیش شکل گرفته است و با ابعاد انسانشناختی انسان قرن ششم و هفتم میلادی مرتبط بوده و انتقال این پیام به انسان ایرانی قرن بیست و یکم، بدون توجه به چالشهای نظری عصر حاضر غیرممکن است و بدون این ملاحظات تفسیر کارآمد نخواهد بود.
میری تصریح کرد: اگر تفسیر فقط منطبق و مطابق با یک نگاه دگممحورانه و جزماندیشانه باشد و اینکه گفته شود چون من مسلمانم این متن مقدس است و این تفسیر نیز تفسیر درستی است و باید همه این تفسیر را بپذیرند، تفسیر هیچ کاربردی و نفوذی در جهان معاصر نخواهد داشت.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در پایان گفت: در یکصد سال اخیر برخی از مفسران قرآن را با علم جدید تطبیق کردهاند و آن بخشهایی از قرآن را که با دانستههای جدید مطابقت ندارد، کنار گذاشتهاند و یا بسیاری از سنتگرایان در این مواقع بخشهایی از علم را کنار گذاشتهاند. اساسا باید پرسید آیا بین این دو رویکرد، رویکرد سومی هم داریم، من فکر میکنم، این رویکرد سوم و کلانی که میتواند ما را در فهم متن مقدس کمک بکند، این است که چالشهای مفهومی، فلسفی و علمی را که در عصر جدید مطرح شده است را بفهمیم و در تفسیر خودمان و رویکردهای خودمان به قرآن مد نظر قرار دهیم و بر آن اساس به سمت تفسیر و تاویل برویم، البته ناگفته پیداست که مکاتب هرمنوتیک و تاویلگرا امروز در حوزه علوم انسانی بسط یافتهاند و بدون تعامل و مواجهه با این رویکردهای تاویلی هرمنوتیکی نمیتوانیم تفسیر را بر اساس سنت و آن داشتههایی که ادبیات سنتی شکل گرفته تاویل کنیم و ما باید یک بازبینی عمیق و همه جانبهای نسبت به عنصر تاول در قرن بیست و یکم داشته باشیم که بتوانیم هم قرآن را در بستر تاریخی خود و هم بستر عصری خودمان تاویل کنیم و به تفسیر قرآن مطابق با عصر و زمان خودمان برسیم.