مهدی بهروان؛ اتصال دریای خزر به خلیج فارس از دیرباز مد نظر سیاسیون و دوست داران محیط زیست بوده و طی دورههای مختلف تاریخی توسط دولتهای مستقر به اشکال متفاوتی طرح و پیگیری شده است. این پروژه با اینکه ازدوران ناصرالدین شاه در فضای سیاسی و اجتماعی ایران مطرح است، ولی استارت اولیه آن به عنوان "ایران رود" در دوران دولت سازندگی زده شد و فازهای تحقیقاتی و مطالعاتی آن طی دولتهای بعدی ادامه یافت و امروز نیز به عنوان بزرگترین و پرحاشیهترین پروژه ایران و آسیای میانه محسوب میشود. اجرای این پروژه از منظر کارشناسان دارای مزایا و معایبی است که در مجال این بحث نمیگنجد و نگارنده در نظر دارد صرفا با توجه به شرایط کشور و منطقه بر ضرورت اجرای چنین پروژهای از نکته نظر ژئوپلیتیک تاکید نماید.
از دیر باز روسها دستیابی به آبهای گرم خلیج فارس را به عنوان یک استراتژی راهبردی در سیاستهای کلان خود پیگیری نموده و به هر نحوی دنبال راهی برای رسیدن به آبهای گرم خلیج همیشه فارس بودند؛ موضوعی که زیاد به مزاج امریکاییها خوش نیامده و آنها بیشتر تمایل داشته اند در سایه سیاستهای ایران هراسی که سالهاست دنبال مینمایند تنها ابر قدرتی باشند که در این منطقه حساس و خاورمیانه میدان داری میکند و از این جهت حضور رقیب دیرینه خود یعنی روسها را در کنارشان نمیتابند و شاید این بزرگترین و اصلیترین دلیل مخالفت علنی امریکا با اجرای این پروژه باشد به گونهای که از سال ۱۹۹۷ دولت امریکا این طرح را در فهرست تحریمهای خود علیه ایران قرار داده و بر عدم همکاری شرکتها و کشورهای مختلف در این پروژه تاکید نموده است.
از دیگر مخالفان سرسخت این پروژه ترکیه رقیب دیرین ایران در منطقه را میتوان نام برد. دولتی که سیاستهای جاه طلبانه اش امروز رنگ واقعیت به خود گرفته و از هر ابزاری برای تسلط بر منطقه خاورمیانه بهره میجوید مسلما دستیابی سریع و آسان روسها و کشورهای آسیای میانه از طریق ایران رود به اقیانوس هند میتواند تجارت از طریق بسفر و کانال سوئز را از رونق انداخته و اهرمهای فشار ترکها بر روسها را کمی شل نماید.
جدای از کاراییهای عیان این پروژه از قبیل: رونق کشتیرانی و کشاورزی در فلات ایران و بهبود معیشت و کسب و کار و رونق اشتغال در استانهای درگیر در پروژه، که بنا به نظریه برخی کارشناسان بالغ بر دو میلیون شغل میتواند ایجاد نماید. بهره گیری از این طرح ملی به عنوان یک استراتژی راهبردی برای افزایش نفوذ در معادلات منطقه و مخصوصا آسیای میانه از مواردی ست که باید مد نظر قرار بگیرد.
وقتی عمیقا به چرایی و علت مخالفت علنی امریکاییها با چنین پروژهای میاندیشیم، در مییابیم که غرب و مخصوصا امریکا در کنار دلایل خود مبنی بر ممانعت از دسترسی آسان روسها به خلیج فارس دلایل دیگری را نیز دنبال میکنند که میتواند در نتایج منازعات ایران با غربیها تاثیر گذار باشد.
به راستی چه موضوع مهمی میتواند باشد که از همه آنچه تاکنون درباره دلایل دشمنی غربیها و امریکا با ایران شنیده ایم و میشنویم پررنگتر و مهمتر تلقی میشود.
موضوع "آب"؛ است. آب یک موهبت الهیست، ولی در دنیای خشک و کم آب امروز، به موضوعی سیاسی و استراتژیک تبدیل شده است به گونهای که آینده جهان را میزان برخورداری از آب تعیین خواهد کرد نه تسلیحات هستهای و پیشرفته و ذخایر نفتی سرشار.
آنچه زمین خشک و تشنه ما را تهدید میکند ساختههای بشر و یا پسماندهای تولیدی اش نیست. بشر آینده از کم آبی رنج خواهد برد و چه بسا در رقابتها و مناظرههای ریاست جمهوری آینده، نامزدها به جای بحث و گفتگو پیرامون مباحث هستهای و مذاکرات بین المللی و تورم و اشتغال از موضوعات مرتبط با محیط زیست و تامین آب برای هم وطنان صحبت کنند.
با تفاسیر فوق کم کم در مییابیم چرا امریکاییها به راستی با اجرای پروژههای نظیر ایران رود مخالف اند و هرگونه تحرک در این باره را رصد مینمایند؟ آیا صرفا به خاطر مخالفت از دسترسی رقیب دیرینه خود در آبهای آزاد هستند یا دلایل مهمتر و استراتژیک تری را دنبال مینمایند؟!
همانگونه که اخیرا در رسانههای مختلف میخوانیم و میشنویم کشورهای ترکیه و افغانستان در مسیر رودهای بزرگی که منشاء آبرسانی به داخل ایران هستند سدهای بزرگ نصب میکنند و باعث خشک شدن تالابها و کاهش ذخایر زیر زمینی آبهای کشور میشوند. سطح سفرههای زیرزمینی آب بسیار پایین رفته و زمین ایران روز به روز تشنهتر و تشنهتر میشود به گونهای که در آینده بهترین سلاح برای تحت فشار قرار دادن ایران نه تحریمهای حقوق بشری و تسلیحاتی که فشار از طریق شریان حیاتی کشور یعنی آب باشد.
مسلما اتصال دریای خزر به خلیج فارس با تمام محدودیتها و مزایای کارشناسی طرح شده میتواند از راهبردیترین و اساسیترین سلاحهای ملی برای مقابله با دشمن باشد.
آب میتواند به عاملی برای منازعات بین شهری و حتی بین استانی تبدیل شود؛ و دشمن آنچه را که با ترویج نژاد پرستی و قومیت گرایی در ایران طی سالها دنبال مینمود به وسیله بحران آب بدان دست یابد.
وحدت ملی در حول محور نظام مقدس جمهوری اسلامی و رهبری و هوشیاری مردم ایران طی این سالها دشمنان این مرزوبوم را نیز آگاه ساخته و آنها به خوبی میدانند، با دامن زدن به منازعات قومی و نژادی در ایران نمیتوانند به نتیجه مطلوب دست یابند و بهترین راه برای ایجاد شکاف در انسجام ملی ایرانیان فشار از سوی استراتژیکترین موهبت الهی یعنی "آب" است.
بحران آب خود به تنهایی کاری میکند که هزاران تهاجم فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و حتی نظامی نمیتواند انجام دهد لذا اجرای هر طرح و پروژهای که بتواند دغدغه دولتهای ایران را درباره کمبود آب و بحرانهای مشابه رفع نماید از نظر دشمنان انقلاب و نظام باید تحریم گردد.
آنچه که دشمنان ما را از اجرای این پروژه نگران میکند آبادی ایران و رفع معضل بیکاری ما نیست بلکه از دست رفتن آخرین و موثرترین فرصت منحصر به فرد برای به زانو در آوردن ایران اسلامی است.
از این جهت میتوان به پروژه ایران رود و اتصال دریای خزر به خلیج فارس با جدیت و دیدی کارشناسیتر نگاه کرد و به عنوان یک پروژه نه تنها ملی بلکه امنیتی و استراتژیک در دستور کار دولت قرار داد.
یقینا اهمیت چنین طرحی کمتر از دستاوردهای دیگر دولت نخواهد بود و در صورت اجرای صحیح و ایجاد چنین مسیر آبی میتوان آینده این سرزمین را روشنتر از قبل ترسیم نمود.
"ایران رود" توانایی و قابلیت تبدیل شدن به کانالی آبی حتی مهمتر و موثرتراز کانال سوئز یا بسفر ترکیه را داراست و در کنار تاثیرات مثبت همچون اشتغالزائی، آبادانی و رونق صنعتی، میتواند شاه کلید تعیین کننده در دست ایران برای منازعات بین المللی محسوب شود و جدای اینکه دغدغههای فضای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ایران را مرتفع میسازد خود به تنهایی میتواند در ایجاد تعاملی موفق با همسایگان شمالی و ارتباط بهتر ایران با اورآسیا نقشی اساسی ایفا نماید.
سر بسته!از این پروژه هم همان قدر نفع میبریم!
هیچ عاقلی برای نفع دیگران سرزمینش را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم میکند؟
به هزاران پلی که باید برای اتصال قسمتهای شرقی و غربی ساخته شود فکر کرده اید؟ و به زمینهایی که با آب دریا شور میشوند و بی ارزش؟
به ناوهای جنگی خارجی که هوس عبور از این مرز پر گهر را میکنند ؟