ناپدری دختر هفتساله افغانستانی که او را به دلیل ناتوانی مالی دار زده بود، در جلسه رسیدگی ادعا کرد دایی مقتول همدستش بوده، اما به دلیل مصرف مواد روانگردان دقیق نمیداند کدامشان این دختر را به قتل رساندهاند.
به گزارش شرق، ٢٧ مهرماه سال ٩٢ زني افغانستانی به همراه شوهرش به اداره پلیس مراجعه کردند و از مرگ دختر هفتسالهشان، فاطمه، خبر دادند. این زن به مأموران گفت: سالها پیش از همسرم که سه فرزند از او داشتم، طلاق گرفتم.
او ما را رها کرد و به افغانستان بازگشت. مدتی بعد با عباس آشنا شدم و با او ازدواج کردم. روز قبل از حادثه، همسرم از من خواست فاطمه را به همراه خودش ببرد تا برایش لباس بخرد، اما بعد از دو ساعت بعد با حالتی آشفته به خانه برگشت و گفت چند مرد غریبه با چاقو او را تهدید کردند و فاطمه را همراه خودشان بردند.
این زن در ادامه به مأموران گفت: تا صبح دنبال فاطمه گشتیم، اما نتوانستیم او را پیدا کنیم، برای همین تصمیم گرفتیم موضوع را به کلانتری اطلاع دهیم. قبل از رسیدن به اداره پلیس، شوهرم تکهای از لباس دخترم را دید. از من خواست داخل تاکسی بمانم تا او آن اطراف را بگردد.
بعد از چنددقیقه با گریه برگشت و گفت فاطمه کشته شده است. با اعلام این خبر، مأموران تحقیقات خود را در این زمینه آغاز کردند و خودشان را به آدرسی که این زن و مرد افغانستانی در اختیار آنها قرار داده بودند رساندند و متوجه شدند فاطمه هفتساله با طنابی روی درخت دار زده شده است.
عباس که در تحقیقات اولیه منکر قتل دختر همسرش شد، در ادامه تحقیقات دچار تناقضگویی شد و در نهایت راز قتل این کودک را فاش کرد و گفت: شرایط مالی خوبی ندارم و هزینه زندگی دو همسر و فرزندانم را بهسختی تأمین میکنم. در یک گاوداری کار میکنم و درآمدم پایین است. میخواستم پس از کشتن فاطمه، قتل را گردن کارگران گاوداری بیندازم تا آنها اخراج شوند تا بهتنهایی در آنجا کار کنم و حقوقم افزایش پیدا کند.
بهاینترتیب با توجه به اعترافات این مرد و سایر مدارک موجود در پرونده، کیفرخواست علیه این مرد صادر شد و پرونده برای رسیدگی در اختیار شعبه دوم دادگاه کیفری به ریاست قاضی زالی قرار گرفت. مادر فاطمه پس از قرارگرفتن در جایگاه ویژه گفت: قبلا در مراحل رسیدگی به این پرونده به دلیل اینکه میدانستم نمیتوانم تفاضل دیه را پرداخت کنم نسبت به متهم اعلام گذشت کردهام، حالا متوجه شدم دیگر نمیتوانم قصاص متهم را بخواهم، برای همين تقاضای دیه دخترم را دارم.
سپس متهم در برابر قضات ایستاد و گفت: به تریاک اعتیاد داشتم، برای همین روز حادثه به سراغ دایی فاطمه رفتم تا تریاک تهیه کنم، اما او به من شیشه داد. اولینبار بود شیشه را امتحان میکردم. بعد از کشیدن آن دچار توهم شدم. بعد از چنددقیقه برادر همسرم از من خواست خواهرزادهاش، فاطمه، را نزدش بیاورم.
به خانه رفتم و فاطمه را همراه خودم آوردم. بعد از آن نمیدانم چه اتفاقی افتاد و کداممان او را به قتل رساندیم. این مرد در پاسخ به این سؤال که چرا قبلا نامی از دایی این دختر نیاوردهای، گفت: همسرم قول داد شکایتش را پس بگیرد و از من خواست پای برادرش را به میان نکشم.
با پایان گفتههای اولیایدم و متهم، ختم جلسه اعلام شد و قضات برای صدور رأی وارد شور شدند.