اين روزها حال مهمترين نهاد تعليم و تربيت کشور يعني آموزشوپرورش خوب
نيست؛ با وجود همه تدبيرها، هنوز اميد به آموزشوپرورش برنگشته است و بيم
آن ميرود چنانچه روند موجود ادامه پيدا کند، شرايط بسيار ناخوشتر از آن
باشد که به تصور آيد.
به گزارش شرق، اين روزها حال مهمترين نهاد تعليم و تربيت کشور يعني آموزشوپرورش خوب نيست؛ با وجود همه تدبيرها، هنوز اميد به آموزشوپرورش برنگشته است و بيم آن ميرود چنانچه روند موجود ادامه پيدا کند، شرايط بسيار ناخوشتر از آن باشد که به تصور آيد.
امروز بسياري از دلسوزان، خيرخواهان و صاحبنظران تعليم و تربيت و پيشکسوتان آموزشوپرورش نگران وضع موجود و آينده تعليم و تربيت فرزندان اين مرز و بوم هستند. منشأ اصلي نگراني، برگرفته از دو چالش مهم است:
چالش اول، جايگاه نامناسب آموزشوپرورش در برنامه توسعه ملي و مناسبات حاکم بر توزيع ثروت و قدرت و فقدان اولويت در نظام تصميمسازي کشور.
چالش دوم، تضعيف سازمان آموزشوپرورش و قشر بزرگ و محترم فرهنگيان و معلمان از درون و تلقين احساس ناتواني آنها در اداره آموزشوپرورش.
اينک آموزشوپرورش در ميان اين دو چالش، به يک نهاد فراموششده تبديل شده و در تحقق رسالت و مأموريت بنيادين خود، حتي در تأمين ابتداييترين نياز فرهنگيان؛ يعني حقوق و پاداش بازنشستگي، دستوپا ميزند و مهمترين کار هر وزير، آن شده که بتواند يک حسابدار خوب باشد تا از پس دخلوخرج روزانه اين خانواده بزرگ تعليم و تربيت برآيد؛ گويا ارادهاي براي ايجاد يک عزم ملي براي بهبود، ارتقا و اعتلاي آموزشوپرورش وجود ندارد.
راستي چه شده است که در شرايطي که در کشور براي ساير اولويتها، توان، منابع و عزم ملي ايجاد ميشود که قطعا مهم خواهند بود؛ امور تعليم و تربيت فرزندان ايرانزمين که مهمترين سرمايه کشور، خانوادهها و آيندهسازان فرهنگ و تمدن ايراني و اسلامي هستند، بايد به فراموشي سپرده شود؟ چگونه ميتوان در امر بهداشت و درمان آحاد جامعه فراتر از ظرفيت و منابع مادي و معنوي کشور تعهد ايجاد كرد که آنهم امري است حياتي و دهها اولويت مهم در کشور طراحي كرد و به آنها اهتمام ورزيد؛ اما آموزشوپرورش و تعليم و تربيت کودکان، نوجوانان و جوانان را به تقدير روزگار سپرد و مديريت آن محل تجربهورزي و آزمون و خطاي افراد غيرمرتبط يا ناتوان باشد.
اينک شيوه مديريت کلان در موضوع نهادهاي آموزشي، مشابه پدر و سرپرست خانوادهاي است که بهجاي پرداختن به درون نظام خانواده و تعليم و تربيت فرزندان خويش، به توسعه کالبدي ساختمان، به تجهيز امکانات و لوازم خانه، به امکانات رفاهي ...
اعضاي خانواده، به ديوارکشي و ايجاد امنيت براي حياط منزل همت گمارد؛ اما از وظيفه تعليم و تربيتي خود غفلت كند و به مرور زمان همه.... را از دست داده و دلخوش به آن باشد که خانهاي مجلل با امکانات رفاهي بالا دارد؛ غافل از آنکه هويت خانه از درون در حال آسيبديدن است.
من بهعنوان يکي از خادمان تعليم و تربيت، علاقهمندم همه مسئولان نظام... رؤساي سه قوه، مجمع تشخيص، شوراي عالي انقلاب فرهنگي... را مورد سؤال قرار دهم که ما را چه شده است که به تعليم و تربيت فرزندان کشور كمتوجه و گاهي بيتوجهيم؟ آيا صداهاي تلخ آسيبهاي اجتماعي را نميشنويم؟ آيا فاصلهگرفتن جوانان از ارزشهاي اخلاقي و ديني را درک نکردهايم؟ آيا آمار طلاق و جدايي و اعتياد جوانان را نميبينيم؟
آيا به بيکاري جوانان و تبعات فسادبرانگيز آن توجه نداريم؟ ما که پيرو آيين و مکتبي هستيم که مهمترين رسالت و مسئوليت آن، تعليم و تربيت جامعه بوده، ما که رهرو پيامبري هستيم که معلم بزرگ بشريت بوده، انقلاب ما انقلاب فرهنگي و پيشواي ما امام خميني(ره) است که جمهوري اسلامي را براي تربيت ميخواست، چه شده است که به آن آرمانها و ارزشها كمتوجه شدهايم؟ آيا وقت آن نرسيده است که آموزشوپرورش نه مسئله اول کشور، بلکه مسئله مهم مسئولان ارشد نظام باشد؟
آموزشوپرورش تاکنون در دو مرحله دچار بحران و تلاطم مديريت شده است؛ مرحله نخست آن معطوف به دوران پس از شهادت شهيدان رجايي و باهنر است که فقدان آن دو بزرگوار، مدتهاي مديدي آموزشوپرورش را در رنج و گرفتاري غرق كرد تا با تلاشهاي آقايان دکتر اکرمي و دکتر نجفي، به ساحل آرامش رسيد و مرحله دوم آن از دهه ٨٠ به بعد، آن زمان که مديريت آموزشوپرورش به افراد غيرمرتبط سپرده شد.
با آمدن آقاي دکتر روحاني و رويکرد توسعهيافته او به مقوله تعليم و تربيت و حضور يکي از فرزندان شايسته آموزشوپرورش در رأس مديريت اين نهاد، برخلاف پيشبينيها، متأسفانه روند نااميديها تداوم يافت و با توجه به مهيابودن ايجاد تحول در نظام مديريت آموزشوپرورش مانند نظام بهداشت و درمان کشور؛ اما آموزشوپرورش نتوانست جايگاه خود را همپاي تحولات داخلي در فضاي دولت تدبير و اميد پيدا كند و اينکه با آغاز کار دولت دوازدهم و معرفي وزير جديد براي آموزشوپرورش، نهتنها نگاهي به جلو نشده است بلکه بازگشت به تجربه ناموفق گذشته وآن هم با رويکردي تنزليافته نسبت به جايگاه آموزشوپرورش، قدم برداشته شده است.
آنچه در شرايط موجود درباره نهاد مهم آموزشوپرورش شایان تأمل است، ايراد به وزير و کساني که مسئوليت قبول ميکنند، نيست، بلکه مسئله فراتر از آن و متوجه کساني است که شاهد بهوجودآوردن چنين شرايطي براي آموزشوپرورش کشور هستند.
پرواضح است اگر اين نگرشها و رويکردها عوض نشود، اين وزير ميآيد و بعد از مدتي استيضاح، يا برکنار ميشود يا حداکثر چهار سال باقي ميماند؛ اما نهتنها اتفاق مهمي نيفتاده، بلکه همچون روال گذشته، در بر همان پاشنه خواهد چرخيد و مسائل و چالشهاي اساسي نهتنها حل نشده بلکه به مرور زمان تبديل به يک مطالبه اجتماعي خواهند شد که پاسخ ديرهنگام به آن، بسيار سنگين و حتي غيرقابلجبران خواهد بود.
اينک مسئوليت نمايندگان محترم مجلس شوراي اسلامي، بيش از ديگران است. انتظار جامعه فرهنگيان از منتخبان ملت آن است که کمک كنند تا بيش از اين آموزشوپرورش آسيب نبيند و نگذارند آموزشوپرورش دوباره دچار آزمون و خطا شود.