انگار تنفروشی با نام زنان گره خورده و اغلب بررسیهای انجام گرفته در زمینه این آسیب نیز به ذکر افزایش آمارها و دلایل افزایش و مصايب زنان تن فروش و غیره پرداخته است. با این حال این آسیب تنها مختص زنان نیست و در تمام ادوار زندگی بشر، مردان تن فروش نیز وجود داشتهاند. اطلاق این صفت به مردان البته کمی سخت است و زدودن نگاه جنسیتی از این موضوع سختتر.
به گزارش قانون، مثلا نمیتوان برای مرد میانه قامت چهارشانه ای که ریش و سبیل و صدای بم مردانه دارد از این واژه استفاده کرد، اصلا به او نمی آید و خنده دار است. با این حال این آسیب مردان را نیز شامل میشود و به خصوص این روزها در تهران، تعداد مردان تنفروش افزایش یافته است. آنها کنار خیابان نمیایستند و با افراد متفاوت در ارتباط نیستند.
شغل خاصی ندارند و شاید صاحب حرفه یا تخصص خاصی نيز نباشند، اما راه راضی نگهداشتن زنان را میدانند. سالها قبل فیلمی به نام «نقاب» در ایران مشهور شد و یکی از کاراکترهای این فیلم، پسر جوانی بود که با زني ميانسال ازدواج كرد و از امکانات زندگی او بهره می برد. پسری که هر وقت قصد عرض اندام داشت، توسط زن تحقیر میشد و سکوت میکرد و عاقبت از یک جایی به بعد به سیم آخر زد.
این شاید حکایت این روزهای بسیاری از مردان ایرانی باشد که اززنان خدمات میگیرند و سکوت میکنند. شاید حتی با یکی از این زنان ازدواج کنند و در دل آرزوی مرگ او را داشته باشند. شوخی نیست، می شود مثل سایر مسائل از آن دستمایه خنده بسازیم اما مردان تنفروش این روزها کم نیستند، فقط در سایه نام «مرد» و پشت نگاه زنانه به این آسیب پنهان ماندهاند. البته قرار نیست که از مردان تن فروش تصویری مظلوم ارائه دهیم. همانگونه که خیلی از این زنان نیز مظلوم نیستند. با این حال بررسی این آسیب از منظر مردانه، اما و اگرهای خاص خود را خواهد داشت.
تن فروشی از جمله آسیب های اجتماعی است که کم یا زیاد در تمام جوامع وجود دارد و اسم آن که میآید، معمولا در ذهن افراد تصویر زنانی شکل میگیرد که کنار خیابان ایستاده اند.
وسوسه جوانان ایرانی
این روزها شوخیهای پسرانه ای از این دست کم نمی شنویم که: «پیرزن پولدار سراغ نداری؟» فارغ از اینکه به شنیدن آن عادت کردهایم اما در ذهن بسیاری از افراد، این شوخی ریشه واقعی دارد و به واقع اگر خانم میانسال ثروتمندی پیدا کنند، شاید برای در اختیار گرفتن ثروتش وسوسه شوند. قبل از تهیه این گزارش از پسر جوان 26 سالهای پرسیدم از روابط مردان و زنان مسن در تهران چه میدانی؟ آیا بین اطرافیانت کسی هست که حمایت مالی یک زن را پذیرفته باشد؟ به سرعت پاسخ داد که خودم. شوکه شدم. سريعگفت که شوخی کرده و خندید.
عین جوابش این بود: «500 تومان به کارتم بزن، میشه حمایت». اما به صحبت جدی که رسید، گفت که اگر پیش بیاید، چرا نباید قبول کنم؟ پرسیدم یعنی حاضری زني مسنتراز خود را همراهی کنی ولی پول داشته باشی؟ گفت: «چرا فکر می کنی همراهی کردن بانوان مسنتربد است؟ بد این است که هیچ اطمینانی از زندگیات نداری، خیالت از آینده راحت نیست. حالا یکی پدر پولدار دارد، یکی شغل پولساز، یکی هم حمایت لازم دارد. اصلا چرا از واژه مسن استفاده میکنی؟»
با اینکه یک صحبت عادی بود و هیچ زنی در کار نبود اما حرفهای این جوان نشان می داد که حتی با فکركردن بهحمایت مالی و آسودگی خاطر از دغدغههای معیشت، وسوسه شده است.
پول نداشته باشند، جایگاه ندارند
«تصویر زنی جوان در کنار مردی میانسال تصویر قشنگی نیست اما متاسفانه ديگر حیرت آور نیست. مردی جوان در کنار زنی میانسال اما نگاهها را به خود خیره میکند و برای مردان این نگاهها عذابدهنده است. برای بسیاری از زنان اهمیتی ندارد به لحاظ مالی به مردی وابسته باشند اما مردان به واسطه تصویری که فرهنگ اکثر جوامع به عنوان تامین کننده زندگی به ذهن آنها تزریق کرده و به واسطه غریزه مردانه، این موضوع پذیرفتنی نیست».
اینها را «فریدون صمدزاده» جامعه شناس میگوید و با اشاره به اینکه بهخصوص در فرهنگ سنتی ایرانی، مردان نمی توانند وابستگی به زنان را تاب بیاورند، ادامه داد:«مردان با خود می گویند که افراد می فهمند من چرا کنار این زن ایستاده ام. بقیه میفهمند که من برای پول او را همراهی میکنم. نگاه افراد برای مردان تن فروش، سنگینتر است اما باید دید کار جامعه به کجا رسیده که برخی از مردان با رضایت و بدون ناراحتی از مخدوش شدن تصویر مردانهشان، تن به این کار میدهند؟ در این جامعه مردان میدانند که اگر پول نداشته باشند، جایگاهی نخواهند داشت. اگر دقت کرده باشید عبارت دختران آهن پرست بین آنها بسیار به کار می رود. در هیچ جای دنیا، سطح توقع به اندازه ایران بالا نرفته است. دختر خانمی از خانواده متوسط، از پسر مورد علاقهاش، پسری که شاید 30 سال نيز ندارد، توقع خانه و ماشین و حساب بانکی و غیره دارد. پول چنان به هدف تبدیل شده که وسیله را توجیه میکند».
به گفته این جامعه شناس، برخی از مردان به واسطه تمایلات خاصتر، به همراهی زنانی که بزرگسال هستند، گرایش دارند اما آن دسته از مردان که چنین گرایشی ندارند، خواستار طی کردن راه صد ساله در یک شب هستند؛ چراکه تصور میکنند روزهای جوانیشان در گذر است، بیآنکه به جایی رسیده باشند یا قرار باشد که به جایی برسند. شاید حتی قصد ازدواج نداشته باشند اما امکانات و رفاه و وضعیت مالی مناسب میخواهند. با این مزایا برای خود شخصیت میخرند و مقصر نیستند، حتی نگاه بهترین خانوادهها نیز در حال حاضر به مردانی که وضعیت مالی خوبی دارند، بهتر است.
جامعه ما به جامعهاي کمالگرا تبدیل شده با این تفاوت که مردم هر آنچه را که ندارند، از بقیه انتظار دارند. عده ای از جوانان ایرانی در حالی از این راه برای خود روش درآمد ساختهاند که نمیتوان به آنها گفت چرا کار نمی کنی؟ آخرین آمارها از نرخ بیکاری در سال گذشته، نشان می دهد که ایران با بیکاری ۱۲.۴ درصدی جمعیت فعال خود مواجه است.
هدفی که وسیله را توجیه کرده است
یکی از دلایلی که باعث می شود روابط مردان با زنان مسن تر از خودبه چشم نیاید، این است که مردان نسبت به زنان افسردگی کمتری را در این موضوع تجربه خواهند کرد. زنان ترس از رها شدن دارند، به واسطه توان بدنی ضعیف، قدرت مقابله با مردان را ندارند و قرار گرفتن در سراشیبی 30 تا 40 سالگی، به ترس آنها دامن خواهد زد. مردان اما از 40 سال به بعد تازه خواهان بیشتری خواهند داشت. نگاه های جنسیتی برای آنها حکم صادر نمی کند و حتی به مردی که از جانب زني یا زنانی مورد حمایت مالی قرار دارد، واژه تن فروش نسبت داده نمی شود.
یکی از این مردان در گفتوگویی بيان کرده بود که مردی که خدمات جنسی ارائه میدهد، خوشبختتر است و مثل زنان افسرده نمی شود، خود را تحقیر شده نمییابد و حتی موقع صحبت، نشانی از خستگی و تحقیر شدگی در آنها دیده نمیشود. به گفته این مرد، این زنها به ما نیاز دارند و اگر این نیازها به تمامی برآورده شود، آنها تا 10 برابر توافق اولیه را با کمال میل میپذیرند. زنان تحقیر می شوند و گاه حتی توان دریافت پول خود را ندارند.
این مرد اما می گوید که به زنی که قصد تحقیر او را داشته باشد، اجازه ارتباط نخواهد داد و در نهایت این زنان هستند که به او نیاز دارند! یکی دیگر از این مردان می گوید که خانمی برای یک هفته ازدواج موقت ، 12 میلیون به من پول داد.
دیگری میگوید: «اولین بار به خاطر یک چک مجبور به این کار شدم و بعد دیدم که از این راه میتوانم پول سنگینی در بیاورم».حرفهای مردان اين را به راحتی نمی توانید پیدا کنید. صحبتهای جسته و گریخته ای وجود دارد که البته همانها نيز نشان می دهد که هر چند با بهترین رفتار از سوی زنان، تحقیر مردان از این کار را نمیتوان منکر شد اما آنها وضعیتی بهتر از زنان دارند. وضعیتی که موجب شده برخی مردان جوان قید گشتن به دنبال کار، خط کشیدن دور آگهیهای روزنامه و حرص خوردن و بیکار ماندن را بزنند و راهی را انتخاب کنند که به نظرشان آسانتر است. چشمشان را ببندند و همه چیز را ندیده بگیرند و اجازه بدهند پول، راه خود را به حسابشان باز کند. هدفی که وسیله را برای آنها توجیه کرده است.
او یک روز وارد گاوصندوق امن و غیر قابل نفوذ خود شد و درب گاو صندوق اشتباهاٌ از روی سهل انگاری خود به روی او بسته شد.
هر چه صدا کرد هیچ کس صدایش را نشنید، غیبت چند روزه او هم عادی بود، و در آخر در کنار طلا و پول های خود از گرسنگی جان سپرد، می گویند او با بریدن انگشت خود، با خون خودش روی دیوار نوشته بود: ثروتمند ترین مرد جهان از گرسنگی در کنار پول هایش می میرد.
علی آقا، خدا! این عبرت رو برای امثال تو گذاشته که فکر نکنید همه چیز فقط پوله!