اسحاق جهانگیری هنگام گفتوگو همان است که در مناظرهها بود؛ صریح، صمیمی و البته شفاف. به همین دلیل بود که در پایان مصاحبه گفت «چقدر امروز حرفهای جدی زدیم!»
به گزارش روزنامه ایران، آنچه جهانگیری گفت، از اینرو جدی است که او نه تنها ۴ سال مرد اول اجرایی کابینه بوده است، بلکه فراتر از انتخابات، در این سالها مسئولیت مهم دیگری را نیز دنبال کرده است؛ کاستن از فاصله اصلاحطلبان و نظام.
در این گفتوگو روشن شد که مهارت جهانگیری در سیاست ورزی، فقط آن چیزی نیست که در مناظرهها دیده شد. او گفتوگوهای جدی با سران اصولگرا و اصلاحطلب داشته است تا بتواند سوءتفاهمهای بجا مانده از گذشته را رفع و دیدگاهها را به یکدیگر نزدیک کند.
جهانگیری از پیگیری نتایج دیدار خود با رهبر معظم انقلاب گفت و تأکید کرد که گفتوگوی ملی را تا خانه آخر و رسیدن به نتیجه دنبال خواهد کرد.
دامنه پرسشهای ما از معاون اول رئیس جمهوری، از ماهها پیش از انتخابات تا رایزنیها برای شکلگیری کابینه دوازدهم و دشواریها و دستاوردهای دولت یازدهم را شامل میشود. او گفت که آیتالله هاشمی رفسنجانی بوده است که دغدغه ردصلاحیت رئیس جمهوری مستقر را داشته است و ایده نامزد امدادی (تعبیری که جهانگیری آن را بیشتر از عنوان نامزد پوششی میپسندد) نیز از آیتالله بوده است.
جهانگیری تصریح کرد که نه روحانی و نه حلقه نخست اطرافیان رئیس جمهوری هیچ گاه دغدغه ردصلاحیت او را نداشتهاند. درباره کابینه دوازدهم نیز ضمن رد شایعه استعفای خود، تأکید کرد که تیم هماهنگ با افراد کمتر شاخص، بهتر است تا یک تیم ناهماهنگ اما با افراد شاخص.
آنچه در ادامه میخوانید، حاصل گفتوگویی صریح با پدیده انتخابات ریاست جمهوری است؛ مردی که میداند هنوز نقل قولهای او در محاورههای مردم کوچه و بازار رواج دارد.
رقابتهای انتخاباتی اخیر یکی از وقایع سرنوشتساز کشور بود و از شما هم بهعنوان یکی از پدیدههای آن یاد میشود. در این میان، نکاتی وجود دارد که شفافسازی آنها میتواند به فهم دقیقتر این برهه تاریخی یاری رساند. با توجه به حضور فعال شما و اطلاع از برخی زوایای ناگفته، اگر موافقید به برخی از این نکات بپردازیم. از جمله اینکه گفته میشد آقای روحانی برای ثبتنام مردد بودند و این تردید تا مدتها ادامه داشت. برخی هم میگفتند ایشان مصمم به نامزدی بودند و تأکید داشتند بعد از ملاقات ایشان با آقای هاشمی رفسنجانی در دیماه ۹۵ آقای روحانی به این جمعبندی رسیدند که در انتخابات شرکت کنند. شما بهعنوان کسی که ارتباط نزدیکی با آقای روحانی دارید، کدام روایت را واقعبینانهتر میدانید؟
این امری طبیعی و پذیرفتهشده است که رئیس جمهوری مستقر در دور دوم وارد رقابت انتخابات شود. روال و تجربه گذشته ایران اینگونه بوده است که رئیس جمهوری حتماً نامزد میشود. به همین دلیل در سال آخر دولت، یاران و نزدیکان رئیس جمهوری درباره شرایط انتخابات و مشکلات احتمالی پیش رو بحث میکنند تا چگونه مشارکت مردم افزایش یابد و رأی خوبی حاصل شود. طبیعتاً من نیز بهدلیل نزدیکی کاری با آقای رئیس جمهور، یکی از کسانی بودم که در جلسات خصوصی درباره این موضوع با ایشان صحبت میکردم. نکته این بود که آقای رئیس جمهوری برنامهها و طرحهایی داشتند که باید تکمیل میشد؛ نمیشد به دلیل وجود مشکلات، کارها را نیمهکاره رها کرد. بهشخصه هیچ گاه در ایشان تردید جدی ندیدم مبنی بر اینکه در انتخابات شرکت نمیکنند و هیچ گاه نگفتند که در انتخابات حاضر نمیشوند.
هیچ وقت؟
هیچ وقت، البته گاهی که درباره مشکلات بحث میکردیم، میدیدیم که مشکلات جدی پیش روی ما قرار دارد، اما گفته میشد باید تدبیری اتخاذ کرد که از این شرایط عبور کنیم.
با توجه به ردصلاحیت آیتالله هاشمی رفسنجانی، این دغدغه ایجاد شده بود که عدهای تلاش خواهند کرد آقای روحانی هم رد صلاحیت شود. آیا در آن برهه چنین احتمالی مطرح شد و مورد بحث قرار گرفت؟
تردیدی نیست که آقای دکتر روحانی نیز همچون آیتالله هاشمی رفسنجانی مخالفان جدی و پای کاری داشته و دارد. این مخالفتها تا حدی در دوره اول ریاست جمهوری ایشان بروز داده شد. قبل از تصدی مقام ریاست جمهوری مخالفتها به این جدیت نبود، حتی در انتخابات ۹۲ هم مخالفتها به این اندازه نبود که البته این موضوع دلایل خاص خود را دارد اما در این دوره مخالفتها قدری آشکار بود.
شما درباره احتمال ردصلاحیت آقای روحانی با ایشان صحبتی کردید؟
هیچ گاه با ایشان درباره این موضوع صحبت نکردم. با آیتالله هاشمی رفسنجانی دو بار در این باره گفتوگو شد، ایشان بهدلیل تجربه انتخابات خود نگرانیهایی داشت. باید پذیرفت که آیتالله هاشمی رفسنجانی در همه دوران انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران، رکن مهم نظام بود. من هم در سال ۹۲ رئیس ستاد انتخاباتی ایشان بودم. در جلسه بعد از رد صلاحیت که قرار شد کار ستادها تعطیل شود، جملهای گفتیم که ما در این انتخابات به وقوع هر چیزی فکر میکردیم، الا اینکه شما را ردصلاحیت کنند. به باور من، آیتالله هاشمی رفسنجانی به دلیل شناختی که از دستگاههای رسمی و غیررسمی داشت، قدری نگران بود و این نگرانی را در جلسات خصوصی مطرح میکرد. اما ایشان بسیار مصمم بود که آقای روحانی حتماً باید نامزد شود و نباید در این باره به خود تردیدی راه بدهد و اصلاً نباید به این موضوع فکر کرد.
احتمال ردصلاحیت آقای روحانی در حلقه اول اطرافیان ایشان مطرح شد؟
خیر. البته ایشان جلسات مختلفی دارند، اما در جلساتی که من حضور داشتم، هیچ گاه در این باره بحث نشد.
خب؛ اگر احتمال ردصلاحیت ایشان فرضیهای جدی نبود، ایده ورود نامزد پوششی به صحنه انتخابات در چه استدلالی ریشه داشت؟
با تعابیر نامزد پوششی یا امثال آن چندان موافق نیستم و درست نمیدانم. اما اگر منظور شما این است که چرا من در انتخابات ثبتنام کردم، این دغدغه، میان دوستان اصلاحطلب بسیار پررنگ شده بود و آیتالله هاشمی رفسنجانی هم جزو کسانی بود که بسیار به این موضوع باور داشت که افراد دیگری هم بهعنوان نامزد در انتخابات حضور داشته باشند. دغدغه هم این بود که در انتخابات شاهد یک تهاجم جدی به دولت خواهیم بود، بهویژه که نشانههای چنین هجمهای، در ماههای پیش از انتخابات، به وضوح دیده میشد. فشار رسانهای زیادی علیه دولت بود؛ رسانههای مخالف دولت؛ قدرت مالی و سیاسی بسیار زیادی داشتند و از مصونیت بالایی هم برخوردار بودند. ضمن اینکه تریبونهای رسمی و عمومی نیز به کمک این رسانهها میآمدند. دولت برای گزارش دستاوردها و موفقیتهای خود به مردم در شرایط سختی قرار داشت. بنابراین پیشبینی میشد در صحنه انتخابات، با وضعیت نامتوازن و دشواری رو به رو خواهیم بود. همچنین پیشبینی میشد نامزدهای پرشماری از جریان مخالف حضور یابند و بخواهند به طور گسترده دستاوردهای دولت را زیر سؤال ببرند. من، شخصاً معتقد بودم در چنین شرایطی، کسی که میتواند به خوبی از دولت دفاع کند، اشکالات دولت قبل را نیز به خوبی میشناسد و میتواند بدون مشکل آنها را بیان کند و نمیتوانند علیه او مطلبی بیان کنند، خودم هستم. بنابراین همواره مسئولیت سنگینی را بر دوش خود احساس میکردم و همواره آماده بودم اگر چنین وضعیتی شکل گرفت، باید در صحنه حاضر شوم و بنا به مسئولیت خود حقایق را به مردم بگویم تا آنان بدانند کشور تا پیش از دولت یازدهم در چه شرایطی قرار داشت و در دولت یازدهم چه وضعیتی پیدا کرده است. شاید این شرایط باعث شد وقتی از نامزدی صحبت میشد که باید در صحنه حضور یابد و از دولت دفاع کند، نخستین اسمی که مطرح میشد، من بودم. هرچند شاید برخی ملاحظات دیگری هم داشتند، اما آنچه برای من مهم بود و احساس وظیفه میکردم تا در نهایت، ثبتنام در انتخابات را بپذیرم، همین مسأله بود.
اما گفته میشد شما در ابتدا موافق این ایده نبودید ...
من با این موضوع که چند نامزد همجهت در انتخابات باشند مخالفت چندانی نداشتم، حتی میگفتم تعدادی نامزد شوند اما پیششرط این موضوع این بود که این نامزدها حتما میبایست از میان کسانی باشند که با آقای دکتر روحانی هماهنگ و ایشان به آنان اعتماد کامل داشته باشند.
روایت شده که شما ابتدا ثبتنام در انتخابات را نپذیرفتهاید. این روایت درست است؟
هیچ وقت موافق نبودم شخص خودم به صحنه انتخابات بیایم. نه تنها انتخابات بلکه اساساً رویکرد من این گونه است که هیچ گاه در فضای مبهم حرکت نمیکنم.
منظورتان از فضای مبهم چیست؟
کسی که نامزد میشود و پا به میدان رقابت انتخاباتی میگذارد، میخواهد پیروز انتخابات باشد. معتقد بودم در بیرون از دولت هم میتوانم نقش خود را در دفاع از دولت یازدهم به خوبی ایفا کنم و شاید نیازی نباشد برای دفاع از کارنامه و دستاوردهای کابینه، حتماً نامزد شوم.
اما تریبونهایی که در اختیار نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری قرار میگیرد، مؤثرتر است و دامنه نفوذ بیشتری دارد؟
مجموعه چنین استدلالهایی که اشاره کردید، باعث شد نهایتاً به مشورت و نظر دوستان تمکین کنم. اما در مراحل اولیه، هرقدر به من گفته شد، قبول نکردم. سران اصلاحطلبان و دوستان زیادی از جریان اصلاحات، جلسات مختلفی با من برگزار کردند، آقای روحانی هم چندان موافق این موضوع نبودند.
در واپسین روزهای ثبتنام انتخاباتی این خبر شنیده شد که آقای جهانگیری در جلسهای با رئیس دولت اصلاحات حضور یافتهاند تا به نامزدی در انتخابات مجاب شوند.
من با آقای خاتمی، آیتالله موسوی خوئینیها و شورای اصلاحطلبان جلسات متعدد و مشورتهای بسیاری داشتم. آیتالله هاشمی رفسنجانی نیز در این خصوص، دو بار با من صحبت کردند. من به صراحت به ایشان گفتم این حرفها را نزنید. اما مشورتها و بحثها همین طور ادامه داشت تا اینکه روز آخر ثبتنام نامزدها، دوستان با آقای روحانی صحبت کردند. البته پیش از آن هم آقای روحانی دو بار با من صحبت کرده بودند.
آقای روحانی ابتدا با نامزدی شما موافق نبودند؟
ایشان موافق نبودند. دوبار با من صحبت کردند و گفتند که بیشتر روی این موضوع فکر کن و با هم صحبت کنیم.
اگر موافق نبودند، چرا از شما خواستند که درباره ثبتنام در انتخابات فکر کنید؟
این موضوع از سوی دوستان اصلاحطلب با ایشان مطرح میشد و ایشان هم نمیخواستند نظری برخلاف نظر دوستان اصلاحطلب مطرح کنند.
روند و محتوای مذاکره شما با آقای روحانی درباره بحث ثبتنام انتخاباتیتان، از ابتدا تا جلسه آخر چگونه بود؟
روند این گونه بود که آقای روحانی پیش از فرارسیدن روز آخر ثبتنام نامزدها، دوبار با من صحبت کردند و هر دو بار در عین اینکه موافق نبودند، از من خواستند ثبتنام کنم اما من قبول نمیکردم، ایشان هم تأکید داشت این طور با قطعیت نفی و رد نکن و بیشتر روی موضوع تأمل کن تا بعد با هم صحبت کنیم. در چند جلسه بعدی که داشتیم، این موضع هم مجدد، مطرح میشد. تا در نهایت شنبه، یعنی روز پایانی مهلت ثبتنام نامزدها فرارسید. ساعت ۴ عصر آن روز در این باره با هم صحبت کردیم. ایشان در خاتمه این گفتوگو از من خواستند با آقای خاتمی صحبت کنم و ایشان را برای ثبتنام نکردن خودم، قانع کنم. این فرایند، آنقدر طول کشید که نیمساعت آخر زمان قانونی ثبتنامها فرا رسید. در این هنگام، حس کردم اگر خدایی نکرده نتیجه انتخابات به گونه دیگری رقم بخورد، ممکن است مورد انتقاد قرار بگیرم و دیگران بگویند به شما گفتیم و از شما خواستیم، ثبتنام کنید اما شما استبداد رأی داشتید و با ترجیح منافع شخصی، در انتخابات ثبتنام نکردید و در ناکامی انتخابات تأثیرگذار بودید. به این جمعبندی که رسیدم، دیگر درنگ نکردم، در همان نیم ساعت پایانی مهلت قانونی ثبتنام نامزدها، با خدای خود معامله کردم و برای حضور رسمی در عرصه رقابتهای انتخاباتی، راهی ساختمان وزارت کشور شدم.
آقای روحانی با رئیس دولت اصلاحات هم مشورت کردند؟
میدانم که با ایشان مذاکره داشتند.
شما هم با رئیس دولت اصلاحات مذاکره کردید؟
مفصل با ایشان صحبت کردم. به هر حال ایشان به این موضوع اصرار داشتند.
گویا رئیس دولت اصلاحات در آخرین مکالمه، خطاب به شما گفتهاند خودتان نامزد شوید و پس از اعلام نظرمنفی شما، تأکید کردهاند که اگر نمیآیید، آقای ظریف را مجاب کنید در انتخابات ثبتنام کند. این نقل قول را تأیید میکنید؟
در آخرین ساعتهای مهلت قانونی ثبتنامها، دیگر فرصت نبود تا به جماران بروم و به صورت حضوری با آقای خاتمی گفتوگو کنم؛ لذا تلفنی با ایشان صحبت کرده و همه مسائل را مفصل با ایشان مطرح کردم. ایشان در این تماس گفتند مسئولیت حضور نیافتن با خود شماست اما باید آقای ظریف را مجاب کنید که در انتخابات ثبتنام کند. در فرصت باقیمانده، نه میشد آقای ظریف را پیدا کرد و نه حتی در صورت پیداکردن، مجالی باقی مانده بود که بتوانم ایشان را مجاب کنم. در نتیجه، برخی مشورتهای دیگر هم انجام شد و در نهایت در انتخابات ثبتنام کردم.
آیا شما و آقای روحانی درباره نحوه استفاده از تریبون مناظره، مشورت و گفتوگویی با هم داشتید؟ مثلاً تقسیم کار و ...
ما با هم مذاکره و همفکری میکردیم اما تقسیم کاری نمیشد.
اکنون که از زمان مناظره فاصله گرفتهایم، فکر میکنید حضور شما در انتخابات چه تأثیری بر روند انتخابات داشت؟
در زمان انتخابات، شاید به علت درگیر بودن با فضای انتخابات، فکر نمیکردم حضورم تأثیر مثبتی داشته باشد اما اکنون که به گذشته نگاه میکنم، میبینم تأثیر حضورم مثبت بوده است. بالاخره از طریق رسانههای مجازی، برنامههای صدا و سیما (ویژه نامزدها) و مناظرهها، هم فرصت خوبی شد تا از دولت دفاع کنم و هم توانستم بخشی از دیدگاههای جریان اصلاحات را مطرح کنم. این را هم بگویم که آقای روحانی اصرار داشتند که من سفرهای استانی هم بروم. شخصاً معتقد بودم نیازی به این سفرها نیست و فقط در تهران باشم زیرا نمیخواستم کارهای دولت و کشور زمین بماند که الحمدلله این هدف هم محقق شد. یعنی حتی وقتی که برای آماده کردن متنها یا آمادگی برای مناظرهها صرف میشد، یا بعد از ساعت ۸ و ۹ شب بود که کارهای دولت تمام شده بود، یا بعدازظهرهای پنجشنبه که دیگر تعطیل میشدیم، با دوستان درباره مباحث انتخابات جلسه میگذاشتیم و بحث میکردیم. بنابراین در این زمینه نیز توفیق داشتیم که خدمترسانی دولت با مسائل انتخاباتی گره نخورد و زمین نماند. واقعاً هیچ اخلالی در کارهای دولت به وجود نیامد، نه تنها اخلالی به وجود نیامد، بلکه به دلیل حساسیتی که وجود داشت، کارها با جدیت و عزم بیشتری پیگیری میشد تا هم خسارتی متوجه کشور نشود و هم این حساسیتها فرصت بروز پیدا نکند. طبیعی بود که آقای روحانی بهعنوان نامزد انتخابات وقت کاملی برای این کار اختصاص دهند، یعنی باید در نقاط مختلف سخنرانی کنند، برنامههای مختلف تهیه شود. از اینرو باید وقت ایشان آزاد میشد. به این ترتیب اگر در شرایط عادی بابت کاری وزیران را به ایشان ارجاع میدادم، در دوره ۱۵-۲۰ روزه انتخابات که فکر میکردم همه چیز به من ختم میشود، نگذاشتم هیچ کاری از کارهای دولت زمین بماند.
جمعبندیتان از حضور در مناظرهها چیست؟
اگر بعد از مناظرهها کسی از من میپرسید خوب بود یا بد، پاسخ میدادم که یادم نیست چه گفتم. اما اکنون که گاهی در فرصتهایی بار دیگر مناظرهها را مرور میکنم، میبینم که خوب ظاهر شدم (باخنده).
جمعبندیتان از فضای مناظرهها چیست؟
شفافیت و صراحت یکی از ویژگیهای انتخابات است. به هر رو، در ایام انتخابات برخی از حدود متعارف قانونی خارج شده و دست به افشاگری زده بودند. ظاهراً این امر در انتخابات مرسوم شده است اما مسأله مهم این است که افراد بتوانند خویشتندار باشند و از حدود تجاوز نکنند. شاید اگر برخی از برخوردها نمیبود، من هم این طور ظاهر نمیشدم. در مناظره اول که پشت تریبون رفتم و پاسخ آقای قالیباف درباره نامزد پوششی را دادم، یادم هست که بعد از پایان صحبت (احتمالا در فیلم هم باشد) آقای رئیسی که کنار من نشسته بود، بهطور خصوصی به من گفت که چرا این طور صحبت کردی؟ پاسخ من به ایشان این بود که اصلاً بنا نداشتم این طور صحبت کنم یا این طور بشود اما وقتی در این جلسه و به این ترتیب به من گفته میشود نامزد پوششی، طبعا من هم از خودم دفاع میکنم.
زمان استراحت نامزدها در مناظرهها فضا چگونه بود؟ آیا نامزدها با هم گفتوگو یا گلایهای هم داشتند؟
پیش از برگزاری مناظرهها، در اتاقی که نامزدها حضور داشتند و فیلم آن را هم مردم میدیدند، فضای موجود فضای رفاقت بود و با هم گفتوگو هم میکردیم اما در زمان استراحت هر کس دنبال کار خود میرفت. پیش از آغاز مناظرهها در آن جلسه، فضا بسیار دوستانه و صمیمانه بود.
اگر بخواهید عوامل پیروزی آقای روحانی را اولویتبندی کنید، به چه نکاتی اشاره میکنید؟
معتقدم مردم ایران در سال ۹۲ یک تصمیم معنادار گرفتند و در سال ۹۶ هم روی تصمیم خود ایستادگی کردند. گذشته از این موضوع، اساسا ریاست جمهوری در ایران دو دورهای است، تاکنون که این طور بوده است و رئیس جمهوری در دور دوم نیز انتخاب شده است. به نظر میرسد مردم ایران دریافتهاند که رئیسجمهوری نمیتواند در ۴ سال کارهای مهمی برای کشور انجام دهد، بلکه باید یک دوره هشت ساله در مسئولیت باشد تا بتواند کارهای خود برای کشور را تکمیل کند. به ویژه اینکه در ۴ سال نخست دولت، زمان زیادی صرف حل مشکلات شد. از سوی دیگر، آقای روحانی نیز بهشخصه سخنور هستند و بیان بسیار قوی و محکمی دارند و در طرح موضوعات نیز از شجاعت خاصی برخوردارند؛ چنانکه دیدیم ایشان میتوانند کلیدواژههای تأثیرگذاری انتخاب کنند. کلیدواژه ایشان در سال ۹۲ هنوز سر زبانهاست. اینها واقعیتهایی است که سبب پیروزی آقای روحانی شد. گذشته از همه اینها، همان طور که اشاره کردم، شخصیت آقای روحانی در طرح مباحث بسیار تأثیرگذار بود. ایشان در گفتوگو با نخبگان و مردم و سخنرانیها بسیار موفق ظاهر شدند. ضمن اینکه برخلاف فضای رسانهای که علیه دولت ایجاد شده بود، دولت در ۴ سال گذشته دستاوردهای بسیار خوبی داشت. جملهای از من همچنان میان مردم تکرار میشود که «مردم یادتان هست»؛ واقعاً مردم یادشان بود که وضع کشور تا پیش از دولت یازدهم بسیار بد بود. نباید بگذاریم آن شرایط را فراموش کنند؛ تلاطم و به همریختگی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی. معتقدم شرایط کشور تا پیش از دولت یازدهم استثنایی بود.
فضای مجازی چقدر در پیروزی انتخاباتی آقای روحانی نقش داشت؟
عالی بود. به قول معروف این بار فضای مجازی ترکاند (با خنده). فضای مجازی بود که توانست برخی از کمبودهای ما در رساندن پیام دولت به مردم را جبران کند. به همین دلیل در انتخابات، اگر همه تریبونها مخالف آقای روحانی بودند، فضای مجازی به تنهایی این کمبودها را جبران کرد. چند نکته در این انتخابات برای من عجیب بود. یکی حضور مردم بود. در فاصله دو روز آخر مانده به انتخابات به هفت استان سفر کردم. گاهی در این سفرها زمانهایی برای سخنرانی اعلام میشد که انتظار نمیرفت کسی حاضر شود. قبل از آن که مقام اداری بودیم، بهطور طبیعی سالن پر میشد و مخاطبان ما مشخص بودند اما در یک سفر به دوستان گفتم مگر میشود ساعت ۱۰ صبح کسی بیاید و به سخنرانی انتخاباتی ما گوش دهد؟ اما دیدیم، واقعاً همراهی مردم بینظیر بود. یا در یکی از سفرها یک مجری مراسم که زن هم بود، شعارهایی را مطرح میکرد، از او خواستم این شعارها را مطرح نکند. او در پاسخ گفت که دانشجو هست و دو ماه است که کلاس و درس و همه چیز را رها کردیم و به روستاها میرویم تا مردم را تشویق کنیم تا در انتخابات رأی بدهند. اینها شرایطی است که نه تنها نباید به سادگی از کنار آن گذشت، بلکه مسئولیت ما را در قبال مردم سنگینتر میکند. علاوه بر این، نباید تأثیر شخصیتهای مؤثر و نخبگان کشور را نادیده گرفت، بهویژه شخصیتهایی که محدودیتهایی هم برایشان ایجاد شده است اما در این انتخابات معلوم شد که سخن این شخصیتها چقدر در میان مردم مؤثر است.
با توجه به جایگاه معاون اولی و اشراف شما بر کارنامه کابینه، دو دستاورد از برجستهترین دستاوردهای دولت از نظر شما کدامها هستند؟
دولت یازدهم موفقیتهای بسیاری داشته است. مهمترین موفقیت در حوزه بینالملل توافق برجام بود زیرا در این توافق ما در مقابل ۶ کشور قدرتمند که عضو شورای امنیت بودند و نیز در کنار دشمنی امریکا، توانستیم به آنچه میخواستیم دست یابیم. دومین دستاورد بزرگ دولت این بود که کشور به طور کامل از مسیر خود خارج شده بود و این میتوانست کشور را به بحران بکشاند اما ما با کمترین هزینه کشور را به مسیر صحیح خود بازگرداندیم. نمود این وضع در اقتصاد این است که یک فضای متلاطم، به یک فضای باثبات تبدیل شد. همچنین رابطه متدینین و مراجع با دولت متشنج بود که این امر به یک رابطه مثبت تبدیل شد. در حوزه سیاسی نیز جریانهای درون نظام که با هم این نظام را مستقر کرده بودند، به یکدیگر به دید دشمن نگاه کرده و رو در روی هم قرار گرفته بودند. ما سعی کردیم این جریانها را در مسیر دوستی قرار بدهیم. تفاهم قوای سهگانه از میان رفته و حتی به افشاگری علیه یکدیگر در جلسات رسمی رسیده بود. این امر نیز به روندی تبدیل شد که اکنون جلسات با حداقل مشکل برگزار میشود.
کارنامه منتقدان دولت در انتخابات را چطور دیدید؟
منتقدان هم بیشترین انتقادها از دولت را مطرح کردند و گاه از حد انتقاد هم فراتر رفتند اما ما با سعه صدر کامل آنها را تحمل کردیم.
در کنار تلاشهای منتقدان، تندروها نیز تحرکاتی داشتند. آیا این تندرویها در عملکرد دولت تأثیری داشت؟
ما انسان هستیم. به این معنی که اگر کسی خدمت و کار میکند و زحمت میکشد اما احساس کند با نهایت بیانصافی با او برخورد میشود، قطعاً در روحیه او تأثیر میگذارد. اما چون دوستانی که در دولت بودند، مجرب بودند و چکیده مدیریت جمهوری اسلامی در دولت یازدهم شکل گرفته بود و اعضای دولت سرد و گرم روزگار را چشیده بودند، این امر تأثیر تعیینکنندهای در کند کردن کارهای دولت نداشت.
مواردی بوده که اعضای دولت در جلسات کابینه از تخریب تندروها گلایه کنند؟
بسیار اتفاق میافتاد و گاهی اوقات بسیار تند و تلخ.
در چنین مواقعی، آقای روحانی چه موضعی داشتند؟
گاهی شدت فشارها به گونهای بود که آقای روحانی هم با برخی از اعضای دولت همصدا میشدند اما اغلب توصیه میکردند که باید تحمل کرد. من هم سعی میکردم به آرامشدن فضا کمک کنم.
بعد از انتخابات برداشتی در میان فعالان سیاسی وجود داشت مبنی بر اینکه بزرگترین اتفاق این انتخابات، میتواند خارج شدن تندروهای اصولگرا از مدار میدانداری این جریان باشد زیرا آنان با تمام توان وارد رقابت شدند اما نتوانستند رأی لازم را کسب کنند و همین میتواند گفتمان اصولگرایی را بهبود بخشد. اگر این پیشفرض را بپذیریم، فکر میکنید برای گفتوگوی ملی مسیر مناسبتر شود یا خیر؟
گفتوگوی ملی باید با این هدف صورت بگیرد که در کشور اجماع ملی ایجاد شود و همه نهادها، شخصیتها و جریانهای سیاسی در یک مسیر قرار بگیرند و آن مسیر هم چیزی جز پیشرفت کشور نیست. این امر پیشنیاز عبور از چالشهاست و باید اتفاق بیفتد. ما بهعنوان دولت، بیش از بقیه مسئولیت داریم که در این مسیر قرار بگیریم اما این نافی مسئولیت دیگران نیست. اما نکتهای که درباره اصولگرایان گفتید که ممکن است نوع دیگر آن درباره اصلاحطلبان گفته شود، اتفاقاً یکی از مسائلی که حتماً باید به آن پرداخته شود، ساماندهی جریانهای سیاسی اصلی کشور است. این مسألهای است که به عهده دولت نیست، بلکه به عهده جریانهای سیاسی است. امروز در جریان اصولگرایی شخصیتهایی که از ابتدای انقلاب در این جریان تأثیرگذار بودند، متأسفانه کنار گذاشته شدند و به این ترتیب، میبینیم که هر بار جمعی مسئولیت اصولگرایی را به عهده میگیرند. از آن سو در میان اصلاحطلبان نیز مشکلات دیگری وجود دارد. به هر رو، جریانهای سیاسی نیازمند ساماندهی مناسب هستند. به این منظور، شخصیتهایی باید بانی گفتوگو برای این ساماندهی شوند. این گفتوگوها باید ابتدا و درون جریانهای سیاسی اتفاق بیفتد.
دو نقل قول از شما درباره محتوای دیدارتان با رهبری منتشر شد؛ یکی اینکه شما کانال ارتباطی اصلاحطلبان با ایشان خواهید بود و دیگر اینکه رهبری فرمودند اصلاحطلبان فرزندان نظام هستند و تمایلی برای حذف این جریان وجود ندارد. این نقل قول در زمان انتشار زیاد مورد توجه زیاد قرار گرفت. اکنون که چندماه از دیدارتان با رهبری میگذرد، آیا در رایزنیهایی که داشتهاید اتفاق تازهای افتاده یا به نتیجه ملموس و مشخصی رسیدهاید؟
معتقدم این مسیر باید ادامه پیدا کند. در دورهای، مشکلی میان جریان اصلاحات و مجموعه نظام به وجود آمد که باید ترمیم شود. یعنی جریان اصلاحات باید بتواند در داخل نظام حضور داشته و ایفای نقش کند. جهتگیریهای رهبر معظم انقلاب نیز همین است. ایشان حتی در آن جلسه، با نام بردن از فردی، اشاره کردند که من پذیرفتم افرادی از اصلاحطلبان بتوانند نامزد انتخابات شوند که چه بسا اگر رئیسجمهوری میشدند، کابینهای مطابق نظرات خودشان انتخاب میکردند. یعنی گفتند که از این نظر محدودیت ندارند. حتی تعبیرشان این بود که با کسی به صرف اصلاحطلببودن مخالفت نشده است. اگر مخالفتی بوده، به خاطر اتفاقی بوده که افتاد یا کاری که انجام شده است و در موارد مشابه، اگر یک اصولگرا هم میبود، شاید همین طور برخورد میشد. بنابراین، تردیدی در این نیست که این مسائل باید به طور کامل حل و فصل شود تا اصلاحطلبان بتوانند نقش خود را در نظام ایفا کنند. من باید پیگیریهای خود را انجام دهم، دوستان دیگر هم باید پیگیری کنند. در این فاصله گفتوگوهایی با سران جریان اصلاحطلب شده که محدودهها و خطوط قرمزی که وجود دارد باید رعایت شود که به فضل الهی، رعایت هم میشود. از سوی دیگر، لازم بود گفتوگوهایی با برخی از شخصیتهای مؤثر که اکنون در نظام حضور دارند و منتسب به جریان اصولگرایی هستند انجام شود که این گفتوگوها هم صورت گرفته است.
منظورتان، شخصیتهای میانهرو اصولگراست؟
الان هم بین شخصیتهای میانهرو اصولگرا با جریان اصلاحات ارتباط مستقیم برقرار است. آقایان ناطق نوری و لاریجانی شخصیتهایی هستند که از قدیم با جریان اصلاحات رابطه داشتند و نیازی به گفتوگوی مجزا نیست.
پس با کدام یک از شخصیتهای جریان اصولگرا برای حل مسائل، وارد گفتوگو شدهاید؟
من با شخصیتهای دیگری هم صحبت کردهام. میبایست با شخصیتهای نظام گفتوگو شود تا ذهنیتی که برایشان ایجاد شده، اصلاح شود. خوشبختانه همه این شخصیتها علاقهمند هستند که مسائل کشور حل شود.
واکنشها به تلاشهای شما چگونه بود؟
مهم، اصل گفتوگو بوده است اما بالاخره نکاتی در ذهن این شخصیتها هست که مطرح میکنند. من هم در خدمتشان هستم و مطالبی را میگویم. انشاءالله این گفتوگوها در جهتی باشد که مسائل حل شود.
آنگونه که از سخنانتان استنباط میکنم، تلاش برای تنش زدایی جناحی و تقویت تعامل جناحها با یکدیگر، مأموریتی است که آن را جدی گرفتهاید و پیگیریهای منظم و هدفداری در این چارچوب انجام میدهید. این استنباط درست است؟
بله، حتماً. من چنین هدفی را با جدیت دنبال میکنم. اصولا من یا کاری را به عهده نمیگیرم یا اگر پذیرفتم، تا آخر پیش میروم.
طرف دیگر معادله، اصلاحطلبان هستند. با آنان هم در ارتباط هستید؟
این ارتباط بهطور مرتب برقرار است. در این ایام به دلایل دیگری. اما غیر از این به صورت هفتگی، یا اگر طولانی شود، هر ماه یک بار با رئیس دولت اصلاحات جلسه داریم و یکدیگر را ملاقات میکنیم.
درباره تیم اقتصادی دولت، دو دیدگاه وجود دارد. دیدگاهی که معتقد است تیم فعلی تاحدودی همگن هستند و کارنامه خوبی دارند و دیدگاه دومی که میگویند همسویی لازم میان تیم اقتصادی وجود ندارد و این باعث شده کارنامه اقتصادی دولت، لطمه ببیند. نظر شما چیست؟
درباره تیم اقتصادی دولت دو تعبیر وجود دارد. در یکی از تعابیر، منظور از تیم اقتصادی دولت، مقامهایی هستند که از آنان بهعنوان «ستاد اقتصاد» دولت یاد میشود که شامل وزیر اقتصاد، رئیس سازمان برنامه و بودجه و رئیس کل بانک مرکزی است. منظور از وزیران اقتصادی نیز وزیران نفت، نیرو، راه و شهرسازی، صنعت، معدن و تجارت و کشاورزی است. اما به طور کلی، تیم اقتصادی دولت به معنای عملکرد این بخشها، با هم هماهنگ عمل کردهاند. جلسات شورای اقتصاد و شورای آب با حضور من برگزار میشود. میبینم که انسجام و هماهنگی بسیاری برای پیشرفت کارها وجود دارد.
اما اختلاف نظرهایی هم وجود دارد ...
این اختلاف نظرها را نباید به اختلاف نظر ستاد اقتصادی دولت تعبیرکرد. تیم اقتصادی دولت به معنای مجموعه وزیران وزارتخانههای اقتصادی، عملکرد آنان مثبت بوده است. اما آیا این به این معنی است که در تیم ستاد اقتصادی دولت یعنی سازمان برنامه، وزارت اقتصاد و بانک مرکزی، هیچ اختلاف نظری وجود نداشته است؟ این طور نیست. در همه دورهها اختلاف نظر بوده است، در یکی از سالهای فعالیت دولت آقای خاتمی که وزیر صنایع بودم، در نخستین روزهای کاری، ایشان، من و چند عضو دیگر دولت را فراخواندند و گفتند اختلافات ستاد اقتصادی دولت دیگر قابل تحمل نیست. بحثها درنهایت منجر به اصلاحاتی در ستاد اقتصادی دولت شد. بنابراین، چنین اتفاقاتی طبیعی است، به این علت که این سه بخش موتور حرکت دولت هستند. به این معنی که اگر در پی تحرک و تغییری در بخش مسکن هستیم، این امر فقط به وزیر مسکن منحصر نیست، بلکه تیم ستاد اقتصادی دولت باید سیاستهایی را که در پیش بگیرند؛ ممکن است یکی از این سه مسئول بگوید این سیاستها منجر به تورم می شود یا دیگری بگوید به رونق منجر میشود. بنابراین، اختلافات نظری و کارشناسی بروز میکند که گاهی رسانهای میشود. این اختلافات در دولت یازدهم در حداقل بوده است و این طور نبوده که این مسئولان رو در روی هم قرار بگیرند. و در مجموع، ثبات خوبی که در اقتصاد کشور حاکم شده است، ناشی از عملکرد همین تیم اقتصادی است.
آقای روحانی برای چینش تیم اقتصادی کابینه دوازدهم به شما مأموریت دادهاند؟
مأموریت نداده بودند. آقای روحانی از من خواستند که پیشنهادهای خودم را به ایشان ارائه کنم.
فقط از شما نظر خواستند یا از دیگران نیز نظرخواهی کردهاند؟
از چند جای دیگر هم پیشنهاد خواستند. این امر هم طبیعی است زیرا مسئول تعیین کابینه و انتخاب وزیران به عهده شخص رئیس جمهوری است، حق هم همین است. ممکن است رئیس جمهوری به دلیل شرایط کشور، ملاحظاتی داشته باشد و تقریباً همه میدانند رئیس جمهوری باید چه ملاحظاتی را رعایت کند. رئیس جمهوری باید با ارکان نظام مشورت کند، یا مثلاً انتخاب وزیر دادگستری باید با نظر رئیس قوه قضائیه باشد، رئیس جمهوری باید براساس شناختی که از ترکیب مجلس دارد، به چینش کابینه فکر کند و در نهایت اینکه باید برای هماهنگی کابینه هم تدبیر کند. منظور از هماهنگی کابینه این است که ممکن است سه عضو ستاد اقتصادی کابینه، هر کدام به تنهایی آدمهای شاخصی باشند، اما یک تیم هماهنگ، اما مثلاً در یک موضوعی ضعیف تر، از یک تیم ناهماهنگ، اما با شخصیتهای قویتر، بازدهی به مراتب بیشتری خواهد داشت. لذا رئیس جمهوری مجبور است به هماهنگی درونی ۳۰ نفری که در هیأت وزیران دور یک میز مینشینند هم فکر کند. یا اینکه رئیس جمهوری به جریانهای سیاسی کشور هم نظر دارد که هنگام معرفی کابینه این تلقی ایجاد نشود که یک جریان به طور کامل در دولت باشد و جریان دیگر به طور کامل بیرون بماند.
شایعاتی درباره استعفای شما مطرح شد. بفرمایید موضوع چه بود؟
تعبیر استعفا که بهکار برده شد، به هیچ وجه درست نبود. به طور طبیعی ۱۲ مرداد برای همه اعضای دولت پایان دوره است، در این صورت کسی که ۴ سال کار کرده است، چرا باید برای ۱۰ روز استعفا بدهد؟ معلوم است که این موضوع از اصل درست نیست و برخی از پیش خود چیزهایی را مطرح میکنند.
درباره سن کابینه نیز بحثهایی مطرح است و برخی از ضرورت جوانگرایی در کابینه میگویند. دیدگاه شما چیست؟
کابینه یازدهم میبایست کابینه با تجربهای میبود زیرا شرایط کشور واقعاً سخت بود. اصلا جزو الزامات انتخاب اعضای دولت یازدهم بود. بهعنوان مثال، باید وزیر صنعتی انتخاب میشد که از لحظه حضور در اتاق کار خود، بداند که چه تصمیمی باید بگیرد، بداند تیم کاری او چه کسانی هستند و چه باید بکند. اما اکنون شرایط کشور از ثبات برخوردار است. رئیس جمهوری هم به مردم قول دادند که به سمت جوانتر کردن سن کابینه حرکت میکنند.
همزمان با نزدیک شدن روزهای اعلام اسامی حاضران در کابینه دوازدهم، اصولگرایان میگویند اصلاحطلبان، دنبال سهم خواهی از کابینه هستند. اصلاحطلبان هم با تکذیب شدید چنین ادعایی، از فشارهای آشکار و پنهان اصولگرایان برای تأثیرگذاری بر روند چینش کابینه سخن به میان میآورند. تحت فشار بودن آقای روحانی در انتخاب اعضای کابینه را تا چه حد منطبق بر واقعیت میدانید؟ آیا حضور جریان یا جریانهایی سهم خواه از رئیس جمهوری را حس میکنید؟
من احساس نمیکنم که کسی از بیرون به رئیس جمهوری فشار میآورد تا کاری غیر از آنچه خودشان مد نظر دارند، انجام بدهند. کسانی که با شخصیت آقای روحانی آشنا هستند، میدانند که نمیتوانند با این گونه فشارها مواضع و نظرات ایشان را عوض کنند. اگر کسی میخواهد در تصمیمهای رئیس جمهوری تأثیری داشته باشد، باید با ایشان گفتوگو و ایشان را مجاب کند. ایشان هم گوش شنوایی برای نظرات دیگران دارند اما تصمیم گیر نهایی، خودشان هستند.
آقای روحانی برای جمعبندی گزینهها و تهیه فهرست نامزدهای عضویت در کابینه از چه مکانیزمی استفاده میکنند؟ آیا کمیتههای ویژهای تشکیل دادهاند؟
در این دوره، کمیتهای تشکیل نشده است. اما آقای رئیس جمهوری از نظرات افراد مختلف استفاده میکنند. این افراد نیز بیشتر از درون دولت هستند، ضمن اینکه تیم درون دولت به طور طبیعی با افراد بیرون از دولت ارتباط دارند و دیدگاهها و نظرات را منتقل میکنند.
اما از چندی قبل، شنیده میشود که کمیتههای معرفی وزیران تشکیل شده و آنان گزینههای خود را به رئیس جمهوری ارائه میدهند تا ایشان تصمیم نهایی را اتخاذ کنند ...
من از چنین چیزی خبر ندارم. شاید در بیرون از دولت، ستادهای آقای روحانی جلساتی با هم داشتند و حتی فهرستی را به ایشان پیشنهاد بدهند، اینها تصمیم خودشان بوده است، اما اینکه گفته شود آقای روحانی کمیتههای تخصصی برای انتخاب وزیران منصوب کرده باشند، صحت ندارد. اگر درست بود، من حتماً در جریان قرار میگرفتم.
از دیگر نکات مرتبط با دولت دوازدهم، حضور زنان در کابینه است، ابتدا فرض میشد حضور زنان بهعنوان «وزیر» در کابینه قطعی است اما اخیراً، این فرضیه با تردیدهایی مواجه شده ...
به باور من در همه سطوح مدیریتی کشور باید شرایطی فراهم کرد تا زنان هم بتوانند حضور داشته باشند. در سفر اخیر به کرمانشاه این مطلب را بیان کردم و به آن باور هم دارم که اگر شرایط برای حضور زنان فراهم نشود، با مشکلات عدیدهای رو به رو خواهیم شد زیرا نمیتوانیم نسبت به مطالبات نیمی از جامعه که اتفاقاً سهمشان در دانشگاه و میان قشر تحصیلکرده کشور رو به فزونی است، بیتوجه باشیم. لذا در جلسه اخیر شورای عالی اداری تصمیم گرفتیم اگر در یک پست مدیریتی، در مقایسه، شایستگی یک مدیر زن بیشتر از یک مدیر مرد است، نباید تنها به دلیل زن بودن از حق خود محروم شود. این وضعیت زیبنده نظام جمهوری اسلامی نیست. به همین منظور، در این شورا تصمیم گرفتیم که نخست؛ سهم مدیریت زنان ۳۰ درصد افزایش یابد، دیگر اینکه تا پایان برنامه ششم توسعه سن مدیران کشور ۸ سال کاهش یابد. سازمان امور اداری استخدامی کشور مسئولیت دارد این اهداف را پیگیری کند.
به طور مشخص بفرمایید در دولت دوازدهم «وزیر» زن خواهیم داشت؟
در کابینه حتماً زنان حضور خواهند داشت، هرچند ممکن است برخی جابهجا شوند اما حضور سه زن در کابینه کف مسأله است و نمیشود که در دولت دوازدهم تعداد زنان کمتر از دولت یازدهم باشد. اما اینکه معاون رئیس جمهوری باشند یا وزیر، باید به شرایط توجه کرد.
آقای روحانی درباره رویکردهای برخی اعضای دولت تعبیر «گیوه ورکشیدن» را به کار بردند که بسیار بازتاب داشت. به نظر شما منظور ایشان چه دسته از وزیران بودند؟
آقای رئیس جمهوری این تعبیر را مشخصاً درباره وزیران به کار نبردند، بلکه به صورت کلی گفتند. بنابراین، این تعبیر را میتوان برای فرماندار، استاندار و مدیرکل هم به کار برد.
اما ارزیابی ناظران این بود که مخاطب این سخنان رئیس جمهوری، برخی اعضای کابینه بودند. بهعنوان معاون اول رئیس جمهوری، دلیل استفاده از این تعبیر را چه میدانید؟
به خاطر ندارم که در دولت گزارشی در اینباره داشته باشم اما در سطح مدیران تأثیرگذار دولتی، بودند کسانی که نه فقط برای انتخابات، بلکه در طول دوره فعالیت دولت با سیاستهای رئیسجمهوری هماهنگ نبودند. نه تنها سیاستهای آنان مغایر با سیاستهای دولت بود، گاهی احساس میشد به زحمت میخواهند از رئیس جمهوری دفاع کنند. اگر این مدیران بهطور شفاف مشخص میکردند که برای ستاد رقیب کار میکنند، یعنی مواضع خود را اعلام میکردند، اما سیاستهای دولت را هم دنبال میکردند، هیچ اشکالی نداشت. اما معنا ندارد، هم در ستاد رقیب فعال باشند و هم در مسئولیتهای مهم دولتی حاضر باشند و سیاستهای دیگری را تعقیب کنند.
ناظران معتقدند برخی اعضای دولت حتی در اعلام کارنامه و خدمات دولت که در حوزه خودشان انجام شده، خوب عمل نکردهاند یا کوتاهی داشتهاند، اما برخی دیگر نه تنها فعالیتهای خود را اعلام میکردند، بلکه هر وقت لازم بود از کارنامه کلی دولت و رئیس جمهوری هم دفاع میکردند. شما این تقسیمبندیها را منطبق با واقعیت میدانید؟
قطعاً برخی از وزیران شفاف تر، صریحتر و شجاعانهتر از دیگران از مواضع دولت و رئیس جمهوری حمایت میکردند و برخی هم با تردیدهای بیشتری. حالا یا اهل صحبت نبودند یا روحیهشان این طور نبود یا دلایل دیگری داشتند. اکنون اظهارنظری درباره اینکه کدام یک این طور بودند و کدام نبودند، ندارم اما این مسأله قطعاً وجود دارد.
در ابتدای دولت یازدهم، مشکلات زیادی پیش روی شما قرار داشت. به نظر میرسد اصلیترین مسأله دولت برجام بود ...
فقط مسأله برجام نبود؛ یک گروه در دولت روی برجام وقت گذاشت و گروه دیگر روی مسأله اقتصاد.
اما به نظر میرسد حل مسائل اقتصادی هم به نوعی جدای از حل مسأله هستهای ایران و دستیابی به توافق برجام نبود.
قبول ندارم، اتفاقاً در دورهای که تحریمها هنوز وجود داشت، ما توانستیم هم تورم را کاهش دهیم و هم رشد اقتصادی کشور را مثبت کنیم. اتفاقاً یکی از علامتهایی که به مذاکرهکنندههای خارجی داده شد، همین دستاوردها بود. ما نشان دادیم با مدیریت صحیح، حتی با تحریم، میتوانیم کشور را به گونهای اداره کنیم که ثبات و آرامش در کشور برقرار باشد و تورم روند کاهشی و رشد اقتصادی روند مثبت به خود بگیرد. این دستاوردها در سال ۹۳ روی میز مذاکره گذاشته شد. اما متأسفانه در داخل، دوستان منتقد دولت این را قبول نکردند.
با توجه به این دستاوردها، اولویت دولت دوازدهم تا ۱۴۰۰ چه خواهد بود؟
چالشهای جدی بسیاری پیش روی کشور است. ما اکنون در نقطهای هستیم که اگر به این چالشها بدرستی پرداخته نشود، میتوانند کشور را دچار مشکل کنند. مهمترین مسأله بیکاری است. بیکاری اکنون بسیار پیچیده شده و راه حل آن نیز مشابه راه حلهای معمول گذشته نیست؛ درست است که افزایش سرمایهگذاری و تولید منجر به رفع بیکاری میشود، اما کشور باید به نقطهای برسد که بتواند سالانه یک میلیون شغل ایجاد کند، اما اکنون اقتصاد ما این ظرفیت را ندارد و باید اقتصاد بزرگ شود. چالشهای دیگر مسائلی چون محیط زیست، آب، صندوقهای بازنشستگی و بانکها هستند که این چالشها به نقاط حساسی رسیدهاند. در حوزه دانشگاهها نیز با مراکز آموزشی مواجه هستیم که با شهریه اداره میشوند، اما با کاهش ورودیها صندلیهای خالی آنها زیاد و ادارهشان سخت شده است، یا مسائل معیشتی فرهنگیان. مدیریت این چالشها نیازمند یک کابینه کارآمد است، اما پیش نیاز اصلیتر این است که همگی دوران انتخابات را پشت سر بگذاریم و به سمت انسجام جدی حرکت کنیم و برای تفاهم جدی در کشور با یکدیگر گفتوگو کنیم. در این راستا باید همه نیروهای علاقهمند به نظام و ایران را جمع کنیم و کشور را در مسیری قرار دهیم که همه فکر کنند میتوانند به توسعه ایران کمک کنند.