یادداشت وارده؛ بهمن زندی، رئیس پژوهشکده آموزش پیام نور؛ اینروزها که بحث تغییر اساسنامه دانشگاه پیام نور تبدیل به موضوعی چالشبرانگیز برای اعضای علمی، کارکنان و حتی دانشجویان این دانشگاه شده؛ چند سوال اساسی بهصورت جدی ذهنها را به خود مشغول کرده است:
۱- آیا آمایش غیر همزمان همه دانشگاهها و پافشاری بر تغییر اساسنامه فقط یک دانشگاه، آن هم بدون امکانسنجی، نیازسنجی و بررسی تبعات علمی، اجتماعی و اقتصادی با اصول علمی مدیریت آموزش عالی سازگار است؟
۲- آیا بدون در نظر گرفتن شرایط میدانی، ملزومات امنیتی استانهای مرزی کشور، ظرفیتهای منطقهای، رقابتهای دیرینه فرهنگی بین شهرهای کوچک، میتوان یکباره و با شتابزدگی یکی از نهادهای آموزش عالی کشور را دگرگون کرد؟
۳- آیا بدون توجه به تئوریهای نوین آموزشی بهویژه آموزش از دور که دیرزمانیاست از نسل آموزش مکاتبهای (غیر حضوری)، الکترونیکی محض(در اصطلاح عامه مجازی) گذر کرده و با در ک لزوم تلفیق محاسن دو شیوه حضوری و الکترونیکی به رویکرد نوینی با عنوان آموزش ترکیبی منجر شده است، میتوان نظام آموزشی یک دانشگاه پهنهگستر مانند دانشگاه پیام نور را بهطور سلیقهای و نه علمی تغییر داد؟
۴-آیا میتوان بیش از ۱۵۰۰ استاد تمام و دانشیار و استادیار را از امکان تربیت دانشجوی دکتری و انجام پژوهشهای علمی در این دوره محروم کرد؟ آیا این امر به معنای عدم استفاده از ظرفیت علمی این اساتید نیست و با سیاستهای اقتصاد مقاومتی سازگاراست؟
۵- پرسش نهایی نیز این است که چرا وزارت طرح اجرایی جامع و کلی آمایش آموزش عالی را یکجا تدوین نمیکند و اگر تدوین کرده چرا برای اطلاع دانشگاهیان آن را آشکار نمیسازد؟ و چرا آن را همزمان اجرا نمیکند؟
تلف کردن عمر جوانان مملکت برای درس خیانت است.