فرارو- کورش احمدی؛ انتشار خبر ملاقات پسر، داماد و رئیس ستاد انتخاباتی دونالد ترامپ در ژوئن گذشته با یک وکیل روسی که مدعی داشتن اطلاعاتی علیه هیلاری کلینتون بود، بحران در کاخ سفید را وارد مرحله جدیدی کرده و موجب تقویت اتهام تبانی بین تیم انتخاباتی ترامپ و دولت روسیه علیه هیلاری کلینتون شده است. این خبر که بدوا توسط نیویورک تایمز و به استناد ایمیلهای مبادله شده بین پسر ترامپ و وکیل روسی منتشر شد، با انتشار اصل ایمیلها توسط پسر ترامپ که ظاهرا قصد پیش دستی بر نیویورک تایمز را داشته و کوشیده تا از این طریق مدعی شفافیت شود، تکمیل شد.
این ایمیلها میتواند مدارکی قطعی و محکمه پسند حاکی از قصد پسر، داماد و رئیس ستاد ترامپ مبنی ملاقات با وکیل روسی مرتبط با دولت روسیه با هدف دریافت مدارکی علیه کلینتون باشد؛ امری که بر مبنای قانون انتخابات آمریکا میتواند در حکم دریافت کمک از خارجی در ارتباط با انتخابات بوده و جرم تلقی شود.
این تحول جدید تنها یکی از نقاط اوج بحرانی است که طی شش ماه گذشته کاخ سفید و بخشهای دیگری از دولت آمریکا را درگیر خود کرده و تاثیراتی نیز بر کار کنگره، بویژه رابطه جمهوریخواهان و ترامپ، داشته است. این در حالی است که هر یک از اتهامات پیشین نیز به تنهایی بسیار جدی است و نادیده گرفتن آنها غیر ممکن. این اتهامات تاکنون منجر به استعفای اولین مشاور امنیت ملی ترامپ، برکناری رئیس اف بی آی، متهم شدن ترامپ به اینکه رئیس اف بی آی را در ارتباط با تحقیقات مربوطه تحت فشار گذاشته، خودداری جف سشن، وزیر دادگستری و داماد ترامپ از اعلام تماسهایشان با مقامات روسی در فرم مربوط به دریافت مجوز امنیتی، اتهام به ترامپ مبنی بر دادن اطلاعات طبقه بندی شده به وزیر خارجه روسیه در ملاقات با او در کاخ سفید و ... شده است.
ضمنا با توجه به شواهد و قراین موجود، همچنان محتمل است که مسائل زیادی در مورد دامنه تلاش روسیه برای دخالت در انتخابات آمریکا هنوز نامکشوف مانده باشد. همچنین روشن نیست که مقامات دولت سابق تا چه حد از این تلاشها مطلع شده بودند، چرا مایکل فلین، برغم اطلاع ترامپ از روابط مالی اش با مسکو، همچنان چند هفته مشاور امنیت ملی باقی ماند؟ چرا داماد ترامپ با یک مقام یک بانک روسی که تحت تحریم است، ملاقات کرد؟ چرا ترامپ شخصا به تلویزیون ان بی سی گفت که رئیس اف بی آی را به علت امتناعش از محدود کردن دامنه تحقیقات مربوطه اخراج کرده؟
با توجه به این اتهامات و سوالات، در حال حاضر تحقیقات گستردهای در دو مسیر برای کشف حقایق و پاسخ به سوالات در جریان است: یکی توسط یک دادستان مستقل و دیگری توسط کمیته اطلاعات سنا. اما در حالی که این مسائل بخش عمدهای از وقت و انرژی کاخ سفید و رئیس جمهور را گرفته، سوال مهم این است که مادام که این تحقیقات در جریان است، تکلیف عملکرد کاخ سفید در ارتباط با سیاست داخلی و خارجی چه خواهد بود.
رسوایی جاری طی این دوره عمدتا در صدر اخبار آمریکا قرار داشته و موجب انحراف اذهان از مسائل عمده کشور شده است. برغم اینکه ترامپ قبل و بعد از شروع ریاست جمهوری از یک "معامله بزرگ" با روسیه که شامل لغو تحریمها علیه آن کشور، تلاش برای حل مسئله اکراین، تعدیل نقش ناتو و ... سخن گفته بود، اما هر گونه تحرکی در این حوزه عملا مسکوت مانده، چرا که هر توافقی با مسکو میتواند توسط مخالفان به عنوان پرداخت دستمزد به کرملین در ازای خدماتش به ترامپ معرفی شود. پیش از این نیز از برخی اقدامات ترامپ مانند اعلام پایبندی به ماده ۵ منشور ناتو تلقی مشابهی شده بود. به تبع تعلیق در روابط آمریکا و روسیه و برخورد منفی ترامپ با ناتو و رهبران غربی، بسیاری از دیگر موضوعات سیاست خارجی نیز دچار رکود شده اند. نکته مهم در این رابطه این است که این اتهامات به شدت بر میزان دشمنی نخبگان سیاست خارجی آمریکا با روسیه افزوده، ضمن اینکه پیش از این نیز این نخبگان نظری بسیار منفی در مورد پوتین داشتند.
در این دوره تعلیق که میتواند بسیار طولانی شود، (تحقیقات در مورد واترگیت بیش از دو سال و تحقیقات در مورد رسوای "ایران – کنترا" بیش از شش سال به طول انجامید)، یکی از احتمالات این است که، چون ترامپ و تیم ایدئولوگی که همراه او در کاخ سفید و دولت مستقر شده اند، درگیر رسوایی هستند، فرصت چندانی برای پرداختن جدی و تمام وقت به امور مربوط به سیاست خارجی نداشته باشند.
در این حالت محتمل است که نقش مقامات حرفهای و اجرایی در همه حوزهها بویژه سیاست خارجی افزایش یابد. در این صورت، آنها نه تنها فرصت بیشتری برای شکل دهی به سیاست خارجی خواهند داشت بلکه از انگیزه بیشتری نیز برای مقاومت در برابر مقامات منصوب ترامپ برخوردار خواهند بود. همچنین اعضای جمهوریخواه کنگره نیز با مشاهده نقاط ضعف کاخ سفید ممکن است در همراهی با برخی مواضع سوال برانگیز ترامپ مانند توسعه نیروی دریایی، ساخت دیوار در مرز مکزیک و ... دچار تردید بیشتری شوند.
دوستان خارجی آمریکا نیز محتمل است که با مشاهده وضعیت اسفناک ترامپ و نیز احتمال ناتمام ماندن دوره ریاست جمهوری او همراهی چندانی با اهداف سیاست خارجی او نشان ندهند. البته این احتمال نیز وجود دارد که رئیس جمهور در مقطعی از کار فاصله بگیرد و به نوعی خود را منزوی کند.
در اواخر بحران واترگیت نیکسون عمدتا در کالیفرنیا اقامت گزیده بود و کیسینجر که هم وزیر خارجه و هم مشاور امنیت ملی بود، در عمل سیاست خارجی آمریکا را اداره میکرد. در این رابطه قابل توجه است که ترامپ طی یکی دو ماه قبل به نحو کم سابقهای اختیار تصمیم گیری در مورد برخی موضوعات مهم سیاسی- نظامی مانند عملیات در سوریه و تدوین استراتژی آمریکا در افغانستان را به وزیر دفاع خود تفیض کرده است.
البته با نگاهی بدبینانه، میتوان از احتمال دست زدن رهبرانی که با بحران در سیاست داخلی مواجه اند به اقداماتی ماجراجویانه در سیاست خارجی با هدف منحرف کردن افکار عمومی نیز سخن گفت. این فرض همیشه بوده و تحقیقاتی دانشگاهی نیز در ارتباط با آن انجام شده و مواردی نیز وجود دارد که عمدتا با این فرض قابل توضیح اند. بویژه این فرض در مورد رهبرانی مانند ترامپ که نگاهی بدبینانه و در عین حال ساده انگارانه نسبت به امور دارند و مسائل جهانی را سیاه و سفید میبینند بیشتر میتواند صادق باشد.
دو موضوع مهم منطقهای که از ابتدای شروع به کار ترامپ در مرکز توجه قرار داشته، عبارتند از: بحران کره و تصمیم گیری نهایی درمورد برجام. در مورد کره شمالی، ترامپ برخورد تماما شعاری و لفاظانهای داشته و دست به تهدیدهای آشکاری در ارتباط با اقدام نظامی زده است. با این حال هیچ طرح، سیاست یا استراتژی روشنی از مقامات دولت ترامپ در مورد غیر اتمی کردن شبه جزیره کره نشنیده ایم و هیچ نشانهای نیز که حاکی از وجود چنین طرحی باشد، وجود ندارد.
مسئله مهم دیگر سرنوشت برجام است. ترامپ تا کنون برغم سخنان بسیار منفی در مورد برجام عملا به آن پایبند مانده است. با این حال، دوره ۹۰ روزه برای "بازبینی برجام" تا حدود یک هفته دیگر تمام میشود، ضمن اینکه همزمان رئیس جمهور باید در چارچوب برجام نسبت به تمدید تعلیق برخی از تحریمهای کنگره علیه ایران اقدام کند. در مجموع تقویت موقعیت مقامات حرفهای دولت آمریکا در برابر ایدئولوگهای اطراف ترامپ، گرایش او به تفویض اختیار عمدتا به نظامیان شاغل در دولت که عملگراتر از اطرافیان ترامپ هستند، کاهش امکان اتکا رهبران کشورها به ترامپ در شرایط فعلی و تضعیف روابط ترامپ با کنگره، از جمله جمهوریخواهان گنگره، نرخ پائین تایید ترامپ در نظر سنجیها و ... از عواملی هستند که میتوانند به سود تثبیت برجام عمل کنند.
با این حال فرض توسل رهبران درگیر در بحران داخلی به ایجاد بحران در سیاست خارجی را نیز نباید از نظر دور داشت. این فرض بویژه ایجاب میکند که مادام که بحران در کاخ سفید در جریان است، ایران حداکثر احتیاط و خویشتن داری را پیشه کند.
این طرح قدرت اغاز جنگ بدون اجازه کنگره رو از رییس جمهور امریکا صلب میکنه . اگر در این مودت باقیمانده ترامپ حماقتی نکنه که برای فرار به جلو جنگی راه بندازه و در سایه این جنگ از برجام گرفته تا توافق نفتا و تجارت ازاد لاتین رو بهم نزنه در اون صورت بعد از تصویب با دو مسیر روشن مواجه میشیم
یا ترامپ سر حرفاش می ایسته و استیضاح میشه
یا تن به اصلاح خودش میده و در مشاورانش تغییرات مورد نظر جمهوری خواهان رو میده و در مسیری که براش تعیین میکنند 4 سال خودش رو به پایان میرسونه