فرارو- "بالا بردن شاخص توسعه یافتگی، رشد عقلانی و درمانی مردم از دلایل مشارکت در
انتخابات است. ما برای آینده فرزندانمان و نوادگانمان با این مشارکت
برنامهریزی کنیم و برای رفاه و بهزیستی آنها کوشش کنیم. با این مشارکت ما
نشان خواهیم داد که مردم زنده اند و آنها صاحب این کشور هستند. با این
مشارکت مسئولان باید بدانند که این مردم هستند که ولی نعمت مسئولاناند"
فاطمه سیارپور؛ انسانشناس و محقق اجتماعی درباره دلایل مشارکت در انتخابات میگوید: انتخابات محصول یک سیستم دموکراتیک است و در یک چرخه خود به دموکراسی ختم میشود. بنابراین در همه کشورهایی که بر مبنای دموکراسی اداره میشوند صرف نظر از میزان دموکرات بودن آنها، انتخابات شکل میگیرد و نهادهای متفاوتی از درون آن بیرون میآیند.
ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست. جامعه کنونی ما حاصل دو انقلاب بزرگ به سوی دموکراتیزه شدن است؛ انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی. در اینجا بحث بر سر نوع دموکراسی نیست، بلکه موضوع اصلی آن است که به هر حال در یکصد سال گذشته تلاشهای فراوانی برای نهادینه شدن قانون شکل گرفته و اکنون رهاکردن و در انتخابات شرکت نکردن، صرف نظر از آنکه منتخب ما چه کسی باشد، به نوعی پشت کردن به این تاریخ یکصدساله است و از سوی دیگر فرد برآمده از آرای مردم باز هم صرف نظر از آنکه مربوط به کدام جناح و چه کسی باشد، با تکیه بر آرای مردم میتواند در جهت مصالح جامعه بکوشد.
بنابراین از یکسو ما با یک امر تاریخی مواجهیم و از سوی دیگر هر یک از ما به مثابه یک شهروند، یک زن، یک مرد، یک دانشجو، یک کارگر، یک کارمند و ... برای زیست بهتر فردی، احتماعی و روانی مطالباتی داریم که تحقق آن جز از مسیر خرد جمعی و شرکت در انتخابات میسر نمیشود هر چند ممکن است عدهای در مقابل، این استدلال را بیاورند که در میان کاندیداها کمتر کسی است که وعدههای آنان با خواستههای ما منطبق باشد، در این صورت پاسخ درخور آن است که در انتخابات همه چیز نسبی است و نباید مطلقنگری کرد.
در نهایت و گذشته از همه موارد و دلایل شرکت در انتخابات، باید گفت در حال حاضر سیستم دموکراسی از بهترین روشهای زندگی اجتماعی است که باید حفظ شود.
امانالله قراییمقدم؛ جامعهشناس نیز معتقد این مشارکت، مشارکتی برای آینده جامعه ایران است.
او به فرارو گفت: بالا بردن شاخص توسعه یافتگی، رشد عقلانی و درمانی مردم از دلایل مشارکت در انتخابات است. ما برای آینده فرزندانمان و نوادگانمان با این مشارکت برنامهریزی کنیم و برای رفاه و بهزیستی آنها کوشش کنیم. با این مشارکت ما نشان خواهیم داد که مردم زنده اند و آنها صاحب این کشور هستند. با این مشارکت مسئولان باید بدانند که این مردم هستند که ولی نعمت مسئولاناند.
راهِ دموکراسی و حکومت مردم بر مردم و حق خواهی و نشان دادن قدرت مردم به مسئولان و کسانی که تمامیتخواه هستند و فکر میکنند هرچه آنها بگویند همان است، از دلایل دیگر این مشارکت است.
همچنین شرکت در انتخابات همان نیرویی است که امنیت کشور را حفظ میکند. در طول تاریخ کشور ما همواره به این دلیل تحتِ تاخت و تاز بوده که مردم خودشان را صاحب کشور نمیدانستند، اما با مشارکت بیشتر در امور سیاسی حالا مردم احساس خواهند کرد که کشور برای آنهاست. بنابراین هرکس که بخواهد به ایران حمله کند رای مردم منجر به دفاع هرچه بیشتر خواهد شد. با این مشارکت است که خواهیم توانست بگوییم: چو ایران مباشد تن من مباد.
زهره دودانگه؛
تیر را از چله رها کنید...من نسبت «تحریمی» را برای کسانی که میل به رأی دادن ندارند، مناسب نمییابم. تحریمکننده انتخابات کسی است که نرفتن خود به پای صندوق رأی را کنشی نتیجهبخش میداند و تصور میکند که تعداد زیاد رأی ندهندگان واقعیتی است مشروعیتزدا.
اما به باور من این ایده متعلق به زمانۀ ما نیست؛ در وضع کنونی، درپیش گرفتن چنین تاکتیکی نوعی بیعملی است که بهخاطرپیشبینی نکردن هیچگونه سازوکاری برای تغییر، راه به تحقق مطالبات شهروندی نمیبرد.
من درآن دوستانی که پیرامونم هستند و رأی نمیدهند، دونگاه عمده میبینم:
یک نگاه "نومیدی" است. دوستان من نومیدند از تغییر؛ از چهارسال گذشته و پیشتر از آن آنقدرها دلخوشی ندارند. خواستههایشان آنچنان که باید به ثمر ننشست و تردید دارند که دولت حسن روحانی بتواند در نیمه دیگر راه آنها را برآورده کند. از سویی در نگاه بعضی شان این آیین چهارساله، نه فقط درایران، تشریفاتی سیاسی است و شرکت در این آیین را پوچ میشمارند.
نگاه دیگر، بیاعتنایی است. دوستانی دارم که تفاوتی میان این و آن نمیبییند. باور به راه و بیراهه، خوب و بد و یا حتی بد و بدتر ندارند. به باورشان این تفاوتها صرفا جامهای است که بر تن یک امر واحد کردهاند، اعتقاد دارند که این بد و بدترها در تصمیمات اصلی و کلان جامعه با یکدیگر همداستان و همپیمانند و تنها در مقابل ماست که بر طبل تفاوت میکوبند.
این روزها در دعوت از رایندهندگان سخن بسیاررفته. شاید بسیاریشان بدین سبب اثرگذار نبودهاند که احساسات این بخش از جامعه و دلایلی را که برای تصمیم خود دارند، نادیده میگیرند. راستش من هم تاچندی پیش در گروه کسانی بودم که دل به رای دادن نداشتم.
علتش هم نقدهایی بود که بر دولت داشتم که در گرماگرم هیجان روزهای نزدیک به انتخابات، که من ماجراهای شب امتحانی نام مینهمش، فراموش میشد؛ و در نتیجه نومیدی از این که با این روند شاهد تغییری باشم.
جانِ کلام آن که من به خوبی دلایل و احساسات رای ندهندگان را درک میکنم، و با آن طعم نومیدی که در کامشان دارند زندگی کرده ام، آن بی اعتنایی را نیز میوۀ همین نومیدی میدانم... از این رو به باورم درباره دستاوردهای دولت یازدهم از نو سخن گفتن و در شرح تفاوتش با دولت پیشین و رقیب کنونی از نو و به تکرر نوشتن جز انکار آن احساسات نیست. اما دوست دارم دوستان نومید و بی اعتنایم را دعوت کنم به این فکر که: شرکت در انتخابات، چه رویدادی راستین باشد چه آیینی تشریفاتی، دستِ کم زیان بار نخواهد بود. برای تغییر، برای نکشتن چراغ امید در دل جوانهای پرشور روزگارمان، این آخرین تیر را از چله رها کنید...
پیمان فیوضات؛ نویسنده و داستاننویس- نیز از جمه هنرمندانی است که معتقد به مشارکت در انتخابات است. وی گفت: آنچه برای شرکت در انتخابات اهمیت داد ادامه توازن سیاست بین الملل است. در دوران احمدینژاد در آمریکا اوباما بر سرِ کار بود و سیاستهای معتدلتر او منجر شده بود تا ایران دچار مشکلات جدی امنیتی نشود. اما حالا ما در راس سیاست آمریکا با دونالد ترامپ روبروییم و رای ندادن ما امنیت ما را تهدید خواهد کرد. اهمیت دولت پیشین به آموزش، محیط زیست و فرهنگ از دلایل مشارکت است و شاید کارِ سخت پیش روی دولت کم کردن فاصله نابرابری و اجتماعی باشد. به نظر من اگر کسی فکر بلندمدت داشته باشد و به میراث طبیعی و فرهنگی فکر کند باید مشارکت کند. این مشارکت پرداختن به نیازهای نسل بعد از انقلاب خواهد بود.
آرمان شهرکی؛ استاد دانشگاه، نویسنده و پژوهشگر- نیز درباره لزوم مشارکت در انتخابات میگوید:
ساختار سیاسی-انتخاباتی موجود در ایران بهعنوان یک واقعیت عینی objective reality یا یک امر واقعِ موجود fact حقیقتی آن بیرون، ابدی و ازلی نیست. در پیش چشم آنها که با امر متصلبی چونان یک ساختار آنهم ساختاری سیاسی در ایران خود را مواجه میبینند دو راه بیشتر متصور نیست یا تحریم انتخابات یا شراکت منفعلانه در آن بیآنکه در میتینگ یا بحث یا محفلی سیاسی شرکت جویند و وقتی را صرف بالاپایین نمودن تحلیلی و اندیشهورزانه کنند.
اما اگر بپذیریم که بسیاری از عناصر و مولفههای مشارکت سیاسی توسط کنشگرانِ دخیل، تعبیر و حتی ساخته و مدیریت میشود؛ شرکت در انتخابات یک ضرورت متقن و مسجل است.
به یاد داشته باشیم که حتی افراطیترین کاندیدای موجود در ستادش موسیقی رپ پخش میکند و ادعا دارد که حقوق شهروندی باید در عمل پیاده شود؛ این امر حتی اگر یک ادعای صرف باشد بازهم در گذر زمان تاثیر ادعا بر مدعی مشهود و محتمل خواهد بود.
مراد این است که همهچیزی در سیلان و تبوتابی مدام است هم انسانها و هم افکارشان و هم ساختارهایی که ساختهی بشراند. درگیری تعامل و کنش با یک چیز یا پدیده است که آن را مستعد تغییر میکند. تغییرات اما گاهی تدریجی و آرام خواهند بود و طی این مسیر شکستها و پیروزیهای بسیار بروز خواهد نمود.
من ناامیدی و سرخوردگی بسیاری از فعالین سیاسی و اقشار متوسط مردم را خوب میفهمم آشکار است که در گذار از دولت اصلاحات برآمده در دههی هفتاد به دولتی عوامگرا در دههی هشتاد و اوایل نود، پسرفتی تمامعیار صورت گرفته اما نباید فراموش کرد که عوامگراترین دولتها و حاکمیتها نیز از آسمان بر جامعه نازل نمیشوند آنها هم برآمده از همین جامعه و دلالتها و تفکراتش هستند.
دستبهدست شدن آرام و دموکراتیک قدرت سیاسی در تمامی سطوح تنها حقیقتی است که میتوان بدان باور داشت و این مهم ممکن نیست مگر با تعامل مستمر مدام و همیشگی و تفکر برخاسته از چنین تعاملی.
اما مهدی ملکمحمد؛ روانشناس و مشاور- از دیدگاهی روانشناختی مشارکت را بهترین راه برای انتخاب فردی میداند که ویژگیهای روانیِ شایسته یک سیاستمدار را داشته باشد.
وی در گفتگو با فرارو گفت: از منظر سلامت روان، مولفههای مختلفی وجود دارد که باعث بالا بردن سلامت روان در جامعه میشود، در واقع این امید به آینده است که منجر به بهبود سلامت روان و درنتیجه سلامت جسم خواهد شد.
برداشت اشتباهی از تعریف امید موجود دارد و آن اینکه گمان میکنیم، امید چیزی است که ما همین لحظه باید دردستمان باشد. اریک فروم اشاره میکند که امید مثل یک ببر جهندهای است که هر لحظه در انتظار رسیدن شکارش هست، میداند که این شکار خواهد آمد اما هنوز نیامدهاست.
وقتی هم که میگوییم انتخابات، در هر نوعش، مبنای آن امید است. اگر امید نباشد انتخاب کردن بی معناست. اگر ما این امید را داشته باشیم شرکت در انتخابات ضروریست.
اما چرا بعضیها در انتخابات شرکت نمیکنند؟ آنها دلایل اجتماعی فراوانی می آورند اما به صورت فردی و از منظر رونشناختی آدمهای ناامیدی هستند. تحقیقات روان شناختی این را نشان داده حنب نشان داده که افراد با امید بیشتر در مشارکتهای سیاسی حضور بیشتری داشهاند؛ مانند افرادِ متاهل و یا کسانی که فرزند دارند چراکه امید در آنها فراوان تر است.
دو کاندیدی که این روزها برای ریاستجمهوری در صحنه هستند را میتوان از منظر روانشناسی شخصیت بررسی کرد. ما اصطلاحی بهنام NEO داریم که به 5 عامل شخصیتی در فردی که میخواهد در عرصه سیاست وارد شود اشاره میکند.
گشودگی و تجربه: تجربه چیزهای جدید.
برون گرایی: میزان برون گرایی فرد چقدر است؟ آدمهای فرمانده و رهبر در سطح بالایی از برون گرایی هستند.
توافقپذیری: فرد به چه میزان با دنیای اطرافش هماهنگ است؟ به عبارتی او چقدر حاضر که با دیگران توافق دست پیدا کند؟
روان–رنجوری یا ثبات هیجانی: این به معنای مدیریت فرد در رفتارهایش است. هرچه این ویژگی میزان پایینتری داشته باشد، خونسردتر و هرچه بالاتر باشد فرد خشونت طلب و پرخاشگر است.
مسئولیتپذیری: این ویژگی یعنی هرچقدر فرد شایسته و وظیفهشناس باشد به دنبال تعهدی که داده خواهد رفت و او فردی قابل اتکا خواهد بود.
از این منظراز منظر روان شناسی شخصیت آقای رییسی فردی درون گراست. دلایل و شواهد زیادی هم وجود دارد. ایشان در سازشپذیری با دنیای بیرون موفق عمل نخواهد کرد. در رابطه با ویژگیهایی مانند وظیفه شناسی، ثبات هیجانی و گشودگی تجربه نیز ایشان در سطح متوسطی قرار دارد.
همه این تحلیل، این به من به عنوان یک روانشناس میگوید این فرد از نظر شغلی موفق نخواهد بود.
حسن روحانی اما نشان داده که فردی برون گراست. ما نیازمند این شخصیت هستیم مخصوصا در ایران. به دلیل جامعهشناختی و روانشناختی ما ایرانیها نیازمند اوییم. ایشان به گفتگو علاقمند است. از لحاظ وظیفه شناسی و وجدان در همه کارها تمام سعیاشان بر این بوده که کارها را به نتیجه برسانند از جمله توافق برجام یا توافق با سه کشور اروپایی وقتی در سمتِ امنیت ملی بودند.