bato-adv

چراغ خانه «هميشه استاد» روشن است

تاریخ انتشار: ۱۱:۴۷ - ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶
حالا ديگر شش سال از درگذشت «هميشه استاد» تئاتر ايران مي‌گذرد اما به خواست همراه هميشگي‌اش هما روستا قرار نيست در اين باره صحبت كنيم. ارديبهشت ماه تولد استاد است. به همين دليل هم هماي تئاتر ايران همان زمان براي زنده‌تر نگه داشتن نام حميد سمندريان دست به كار شد و اعلام كرد «ماه تولد حميد سمندريان، ارديبهشت است و من نمي‌خواهم برايش سوگواري كنم، چون او هميشه براي ما زنده است. بنابراين تصميم گرفتم هر سال تولدش را جشن بگيريم. البته برنامه ما فقط يك جشن تولد نيست، بلكه مي‌خواهيم با اين كار، حركتي در تئاتر انجام دهيم و در جهت دغدغه‌ها و علاقه‌مندي هميشگي او پيش برويم. بر همين اساس، جايزه‌اي را با عنوان جايزه حميد سمندريان طراحي كرده‌ايم كه هر سال به نمايش‌هاي پيشرو و خلاق ارايه مي‌شود چراكه او هميشه به چنين نمايش‌هايي علاقه‌ داشت.» 

به گزارش اعتماد، به اين ترتيب بود كه از سال ٩٢ كوشش جمعي دوستان و اطرافيان هما روستا براي برپايي برازنده «جشن آكادمي سمندريان» و اهداي «مداليوم» با نام سمندريان آغاز شد. بله! حالا ديگر پنج سال از خداحافظي استاد با صحنه زندگي گذشته و همراه هميشگي‌اش نيز بيشتر از چند صباحي تاب تحمل فقدان نداشت و نقاب برخاك كشيد، اما اين جريان يك بازيگر ديگر هم دارد. بازيگري كه سال‌ها قبل و به گفته خودش «روي صحنه و در جريان يا پس از ايفاي نقش در يكي از نمايش‌هاي حميد سمندريان» به يكباره تصميم گرفت از بازيگري خداحافظي كند! گرچه بعدها با كارگرداني سريال «در پناه تو» - ١٣٧٤ بخشي از خاطره جمعي دهه ٧٠ را در مشت گرفت. 

حميد لبخنده در تمام دوران حيات هنري و زندگي فرهنگي حميد سمندريان و هما روستا دوست، يار و همراه اين زوج باقي ماند و اوست كه امروز همچنان اجازه نداده چراغ آموزشگاه سمندريان، محلي كه «هميشه استاد» عاشقانه دوستش مي‌داشت خاموش شود. گويي جمله مشهور «اين صحنه خانه من است» بر جاي‌جاي آموزشگاه حك شده باشد، هنرجويان قديم و جديدش هر سال در اين خانه جمع مي‌شوند و جشن تولد استاد را در همان پلاتوي جمع و جور، خاطره‌انگيز و دوست داشتني جشن مي‌گيرند. 

امسال نيز به دعوت حميد لبخنده همه آمدند و آيين جشن زادروز هميشه استاد با حضور مدرسان آموزشگاه و علاقه‌مندان و هنرجويان نسل تازه برپا شد. احمد ساعتچيان، شبنم فرشادجو، مهدي بجستاني، حسين كياني، اصغر دشتي، حميد پورآذري و علي شمس ازجمله افرادي بودند كه مثل سال‌هاي گذشته در جمع حضور داشتند. اما خبري خوش نيز به سرعت از راه رسيد و حميد لبخنده اعلام كرد: «آموزشگاه سمندريان به زودي در ساختماني جديد مستقر مي‌شود. ساختماني كه رايزني‌هايش از مدت‌ها قبل آغاز شده و شهردار تهران چند روز قبل خبر داده قصد وفاي به عهد دارد.» 

مدير فعلي موسسه سمندريان سپس برگه كاغذي كه متن اظهاراتش روي آن بود را به دست گرفت و به يادآوري مراسم بزرگداشت اسفند ٨٨ پرداخت. تاريخي كه يكي از سالن‌هاي تماشاخانه ايرانشهر به نام «سمندريان» مزين شد. 

اسماعيل شنگله همان سال در متن يادداشت خود آورده بود: «سال ١٣٣٨ فردي با كوله باري از دانش و انرژي به ايران آمد. نخستين اجرايش نمايش «دوزخ» ژان پل سارتر بود. يك شب استادم رفيع حالتي براي ديدن نمايش آمد و بعد از اجرا درحالي كه نشاط را مي‌شد در سرتا پاي او ديد، گفت: امشب ستاره‌اي در آسمان تئاتر ايران درخشيدن آغاز كرد.» حميد لبخنده در ادامه پيام‌‌هاي دكتر علي رفيعي و سوسن تسليمي را خواند و در پايان گفت: «ياد استاد حميد سمندريان و بانويش هما روستا هميشه گرامي است. سمندريان با شاگردانش كه روش و منش او را آموخته‌اند، در هميشه تئاتر اين مملكت منتشر است.» 

يكي از بخش‌هاي جذاب مراسم خاموش كردن شمع ٨٥ سالگي و ورود به ٨٦ سالگي استاد، نمايشنامه‌خواني احمد ساعتچيان از شاگردان پيگير سمندريان بود كه به رسم استادش پيش از آغاز خوانش نمايشنامه اطلاعاتي از آن را در اختيار مخاطبان قرار داد. 

آن‌هم چه نمايشنامه‌هايي؟ «بازي استريندبرگ» و «ملاقات بانوي سالخورده» كه سال‌ها قبل در ميان استقبال تماشاگران و هنرمندان روي صحنه رفت. «آقاي سمندريان نمايش بازي استريندبرگ را دهه ٥٠ اجرا كرد و سال ٧٨ دوباره در تئاترشهر روي صحنه رفت كه من در اجراي دوم توفيق داشتم همراه ايشان باشم.» ساعتچيان با بيان اين جمله‌ها به همراه مهدي بجستاني و كيانا محمودي بخشي از نمايشنامه را خواند و سپس فيلم اجراي همان بخش براي مهمانان به نمايش درآمد؛ ايده‌اي كه درباره اجراي نمايش «ملاقات بانوي سالخورده» نيز تكرار شد.

اما حسين كياني كه قرار بود سخنران بعدي جشن تولد باشد حميد لبخنده را بهترين گزينه براي خاطره‌گويي درباره استاد توصيف و ابراز اميدواري كرد خاطره‌هايش از سال‌ها همكاري و دوستي با حميد سمندريان روزي مكتوب و منتشر شود. «چيزي كه حميد سمندريان را ممتاز مي‌كند شيفتگي ديوانه‌وار يا به قول خودش خولي‌وارش به تئاتر بود تا حدي كه به ياد دارم، مي‌گفت زندگي شخصي هنرمند تئاتر هم بايد درگير تئاتر شود و خودش همين‌طور بود. تئاتر شيدايي مي‌خواهد و حميد سمندريان براي ما سمبل شيفتگي تئاتر بوده و هست.» 

كياني همچنين جمله‌اي مشهور از حميد سمندريان نقل كرد كه اي‌كاش امروز برايش گوش شنوا باشد. «هميشه مي‌گفت استادي استاد است كه شاگردانش هميشه احساس كنند به دانش او نمي‌رسند. 

همان رويه‌اي كه خودش داشت و موجب شد حتي بعد از پاكسازي‌هاي دوران انقلاب فرهنگي حميد سمندريان همچنان صاحب كرسي دانشگاهي باشد؛ بماند كه بعدها چه اتفاقي رخ داد.» كارگردان نمايش سپس اجازه خواست تا خودش هم عبارتي به جمله استاد اضافه كند. «استادي استاد است كه بتواند هنرجو را برافروخته كند.» و ادامه داد: «كاري كه حميد سمندريان بسيار در آن توانايي داشت و استاد كبريت كشيدن و ايجاد شور و اشتياق تئاتري در دانشجو و البته توانا در هدايت او بود. انسان هوشمندي كه انتخاب‌هايش، دوراني كه آثار را روي صحنه برد و كيفيت نمايش‌هايش مويد اين هوشمندي است.»

كياني «شهرت و تجارت» را دو عاملي دانست كه هيچ‌وقت براي حميد سمندريان مطرح نبود. «اصلا به همين دليل ماندگار شد. اصولا فعاليت هنري او رشك‌برانگيز و حتي حسادت‌برانگيز بود. همه شاهد بوديم حتي بعد از درگذشتش بسياري خود را شاگرد او معرفي مي‌كردند. همه مي‌خواستند افتخارِ شاگردي‌اش را بپذيرند. ببينيد او به چه طلايي تبديل شده بود كه مس‌ها مي‌خواستند كمي از عيارش را در خود داشته باشند.» 

در نهايت كيك تولد ٨٥ سالگي استاد در حضور شاگردان و دوستانش خاموش شد تا آرزوي ديرين يار باوفايش همچنان جاري باشد. حميد سمندريان در قلب‌هاي دوستداران و هنرجويانش زنده است. چراغ آموزشگاه روشن است و راه هميشه استاد ادامه دارد.
bato-adv
مجله خواندنی ها