آقای هاشمی گاهی در مصاحبه ها یا دیدارها اشاره می کرد که چیزهایی است که من هنوز نمی خواهم یا نمی توانم بگویم. می گفت سینه من مخزن اسرار است. حاضران اصرار می کردند اما ایشان نمی پذیرفت. می گفت شاید زمانی آمد که بیان ناگفته ها به مصلحت باشد. اما متاسفانه عمر ایشان کفاف نداد.
به گزارش ماهنامه اندیشه پویا، برای اطلاع از برنامه کاری آیت الله هاشمی، به سراغ اعضای دفتر ایشان رفتم؛ از جمله رضا سلیمانی، مشاور و مدیرکل روابط عمومی مجمع تشخیص مصلحت نظام. آقای سلیمانی را در ساختمانی مجاور دفتر کار آیت الله ملاقات کردم. او هم از درگذشت ناگهانی آقای هاشمی متاثر بود و می گفت برای ما اعضای دفتر، هنوز خیلی سخت است که از صفت مرحوم در کنار اسم ایشان استفاده کنیم. از مدیر کل روابط عمومی رییس فقید مجمع تشخیص مصلحت نظام خواستم مرا در جریان دیدارهای دو روز پایانی عمر آقای هاشمی بگذارد.
روزهای شنبه مهم ترین روز کاری مجمع تشخیص مصلحت نظام از نظر رسانه هاست و در این روز جلسه عمومی مجمع برگزار می شود. از سلیمانی پرسیدم:
آیا صبح شنبه، روز قبل از درگذشت آیت الله هاشمی، جلسه مجمع تشکیل شد؟
جلسات اصلی مجمع تشخیص مصلحت با حضور تمامی اعضا، یک هفته در میان برگزار می شود و در هفته ای که مجمع جلسه اصلی ندارد، کمیسیون نظارت مجمع تشکیل جلسه می دهد؛ کمیسیونی که مهم ترین کمیسیون مجمع است. آقای هاشمی ساعت ده صبح روز شنبه ریاست جلسه این کمیسیون را به عهده داشت. به خاطر دارم که آقایان محسن رضایی، محسنی اژه ای، میرسلیم، دری نجف آبادی، مرتضی نبوی، حسین مظفر، علی آقامحمدی و دانش جعفری و جمعی دیگر از مدعوین که الان در خاطرم نیست در جلسه حاضر بودند. من هم بودم.
در این جلسه موارد مغایرتی برنامه ششم توسعه با سیاست های کلی نظام بررسی شد و آقای هاشمی طبق معمول بسیار فعال جلسه را اداره می کرد و در خصوص موضوعات دستور کار جلسه اظهارنظر می کرد. آن روز جلسه کمیسیون نظارت مجمع تا نزدیکی اذان ظهر به طول انجامید و آیت الله هاشمی همزمان با اذان ظهر، پایان جلسه را اعلام کردند. پس از نماز و استراحت، ساعت دو . پانزده دقیقه بود که با آقای قدرت الله علیخانی، مشاور پارلمانی شان، دیداری داشتند.
چنان که سلیمانی می گفت وظیفه کمیسیون نظارت مجمع تشخیص مصلحت نظام، نظارت بر حسن اجرای سیاست های کلی نظام ابلاغ شده از سوی رهبری است: «رهبری برای این نظارت نخواستند یک دستگاه نظارتی موازی راه بیندازند و این وظیفه نظارتی را به کمیسیون نظارت مجمع محول کرده اند. اما در دوران دولت های نهم و دهم، همکاری لازم از سوی دولت با این کمیسیون صورت نمی گرفت. به همین دلیل این کمیسیون در دوره آقای احمدی نژاد بی رونق بود. مراکز دولتی باید به این کمیسیون گزارش می دادند تا امکان نظارت فراهم شود اما این دستگاه ها به درخواست های مجمع بی توجه بودند. اما در دولت یازدهم کارها منظم تر پیش می رود.»
آقای سلیمانی از ابتدای دوران ریاست جمهوری آیت الله هاشمی معاونت اطلاعات و اخبار ریاست جمهوری را برعهده داشته و از سال 76 تا امروز تشکیلات روابط عمومی مجمع را اداره کرده است. با توجه به این سوابق از او درباره برنامه روزانه آیت الله هاشمی و نحوه مطالعه بولتن ها و تنظیم وقت دیدارها هم سوالاتی پرسیدم.
او که یکی از مهم ترین ویژگی های شخصیتی آیت الله را برنامه ریزی دقیق در استفاده از وقت می دانست، برایم تعریف کرد: «در تمام این سال هایی که افتخار حضور در دفتر ایشان را داشتم با اطمینان می توانم بگویم که به جز در موارد ضروری که مثلا بیماری مانع کارهای ایشان شده باشد، هیچ وقت برنامه های خود را لغو نمی کردند. ویژگی دیگر آقای هاشمی حضور به موقع و هر روزه در دفتر کار بود. حتما می دانید که محل اقامت آقای هاشمی جنب حسینیه جماران در شمال تهران بود و دفترشان در مجمع تشخیص مصلحت نظام در نقاطع خیابان امام خمینی و ولی عصر آقای هاشمی وقتش را به گونه ای تنظیم می کرد که هر روز حداکثر ساعت نه در دفتر خاضر باشد.» با این مقدمه از روحیات رییس فقید، از سلیمانی پرسیدم:
اولین برنامه کاری آقای هاشمی بعد از ورود به دفتر کار چه بود؟
تا وارد دفتر می شدند، روزنامه ها را خدمت ایشان می فرستادیم. اولین کار آقای هاشمی مطالعه نیم صفحه بالایی همه روزنامه های کشور بود. اگر روزنامه دیر به دست شان می رسید پیگیر می شدند. اگر در صفحه اول روزنامه مطلبی مورد توجه ایشان قرار می گرفت، آن روزنامه را نگه می داشتند، بقیه روزنامه ها را هم بیرون می فرستادند.
ما در روابط عمومی کل مطالب روزنامه ها را در بولتنی بیست و پنج تا سی صفحه ای تلخیص می کردیم. به جز این بولتن، برای مطالعه بعدازظهر آقای هاشمی بولتنی از اخبار و تحلیل های خبرگزاری ها و سایت های داخلی و خارجی نیز آماده می کردیم. این بولتن ها یک بخش ویژه داشت که در ارتباط با حوزه کاری مجمع تشخیص مصلحت و اخبار مربوط به شخص آقای هاشمی، دولت سازندگی و خانوادها یشان بود. به جز این دو بولتن روزانه، یک بولتن هفتگی نیز از مطالب هفته نامه ها تهیه می شد که هر هفته در اختیار آیت الله قرار می گرفت.
نحوه دسترسی آقای هاشمی به بولتن های محرمانه به چه شکل بود؟ هیچ وقت محدودیتی ایجاد نشد؟
در دولت های نهم و دهم، برخی نهادهای ذی ربط ارسال بولتن های محرمانه برای آقای هاشمی را محدود و کم رنگ کرده بودند. آقای هاشمی البته هیچ وقت به رفتار این نهادها واکنشی نشان نداد. اما در دولت جدید از نهادهای مختلف بولتن های محرمانه در اختیار آقای هاشمی قرار می گرفت. مثلا خبرگزاری جمهوری اسلامی، وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی سه نهادی بودند که بولتن های محرمانه برای آیت الله می فرستادند و ایشان پس از مطالعه، طبق روالی که درباره بولتن های محرمانه وجود دارد، آن ها را بازپس می فرستاد.
خودشان هم شخصا اخبار را پیگیری می کردند؟
آقای هاشمی به شدت پیگیر اخبار بود. دوست داشت اخبار را از کانال های مختلف و متفاوت بشنود. محدود به مطالعه بولتن نبود. بعضا که به اتاق ایشان می رفتم، رادیو پیام روشن بود. من که داخل می رفتم رادیو را کم می کرد، وقتی بیرون می آمدم دوباره رادیو را زیادمی کرد. معلوم بود که مرتب رادیو پیام گوش می دهد. گاهی به محض ورود به دفتر مرتب می گفت در مسیر از رادیوی ماشین فلان خبر را شنیده است. حتی در مسیر هم پیگیر اخبار بود.
تا این جای گفت و گو با آقای سلیمانی متوجه شده بودم که آیت الله هاشمی در دوران دولت های نهم و دهم عملا از سوی مراکز دولتی تحریم شده بود. اما با پیروزی آقای روحانی در انتخابات 92 حجم دیدارهای یکی- دو سال اخیر رییس مجمع تشخیص با مقامات دولتی نشان از تغییر شرایط داشت.
از آقای سیلمانی پرسیدم که درست است در دولت جدید سر آقای هاشمی دوباره شلوغ شده بود؟ گفت: «آیت الله هاشمی در مجمع تشخیص مصلحت درگیر مسئولیت اجرایی نبود اما خیلی منظم و پیگیر دیدارهای فردی و دسته جمعی با مقامات کشور، صاحب نظران، فرماندهان سابق سپاه، ایثارگران دوران دفاع مقدس و اقشار مردم داشت. در خواست ملاقات با آقای هاشمی بسیاز زیاد بود. همین اواخر مسئول ملاقات ها به من اعلام کرد که نزدیک به هشتصد درخواست ملاقات با آقای هاشمی در نوبت داریم.
بخصوص با روی کارآمدن دولت آقای روحانی و تشکیل مجلس جدید، رفت و آمد اعضای دولت و نمایندگان مجلس و مدیران بخش های دولتی و خصوصی به دفتر آقای هاشمی زیاد شده بود. وضعیت با زمان دولت قبل که اعضای دولت به مجمع گزارش هم نمی دادند تفاوت بود. برخی از وزرا و معاونان و روسای سازمان ها در دولت جدید از اعضای دولت سازندگی بودند و در دیدارهایی که در مجمع برگزار می شد، حضور فعالی داشتند و برای مشورت و گزارش نزد آقای هاشمی می آمدند.
خیلی از این مسئولان کسانی بودند که در دوران دولت های نهم و دهم با بی مهری مواجه شده بودند. نمونه بارز این مدیران دکتر ظریف بود. وقتی آقای ظریف با بی مهری از وزارت خارجه کنار گذاشته شد، آقای هاشمی به ایشان مسئولیت معاونت بین الملل دانشگاه آزاد را پیشنهاد کرد. خاطرم است که بعد از نهایی شدن برجام آقای ظریف یک بار با مدیران وزارت خارج و یک بار به صورت خصوصی به دیدار آیت الله هاشمی آمدند.»
دکتر قاضی زاده هاشمی، وزیر بهداشت، پیش تر گفته بود که ظهر یک شنبه، در آخرین روز حیات آیت الله مهمان ایشان بوده و ناهار را با آیت الله خورده است.
از سلیمانی خواستم تا درباره دیگر برنامه های آخرین روز حیات آیت الله برایم بگوید که گفت: «روز یک شنبه من در مجمع نبودم اما طبق اطلاع دوستان، آقای هاشمی هنگام صبح در جلسه کمیسیون زیربنایی تولیدی مجمع حاضر بوده اند و ناهار میزبان وزیر محترم بهداشت بوده اند. آقای هاشمی در آخرین ساعات حضور در مجمع در بعدازظهر آخرین روز عمرشان، بولتن های تهیه شده توسط روابط عمومی را هم مطالعه کرده بودند و حتی آخرین پیام خود را خطاب به همایش مدیران جهادی در همان ظهر یکشنبه امضا کرده و در مورد برخی موضوعات پیشنهادی روابط عمومی پی نوشت کرده بودند که بعد از رحلت شان دست خط ایشان به دست مان رسید.»
آقای هاشمی در آخرین روز حیاتش ناهار را میزبان وزیر بهداشت بود. آیا دیدارهای خاصی هنگام ناهار در مجمع داشتند؟معمولا ناهار را تنها می خوردند اما در روزهای شنبه ای که جلسه مجمع برگزار می شد، ناهار را با برخی اعضای مجمع صرف می کردند. معمولا در این روز آیت الله امینی، آیت آلله واعظ طبسی (تا روزی که در قید حیات بود)، آیت الله موحدی کرمانی، حجج اسلام دری نجف آّبادی، ناطق نوری و دکتر روحانی (تا قبل از انتخاب به سمت ریاست جمهوری) همراه آقای هاشمی ناهار می خوردند و در این گعده بحث های مختلف سیاسی برقرار بود و گاهی نماز جماعت هم به امامت آقای هاشمی خوانده می شد.
در روزنوشت های منتشر شده از آیت الله هاشمی خوانده بودم به استراحت ایشان بعد از ناهار و نماز در عمده روزهای کاری اشاره شده است؛ استراحتی که حتی در بحرانی ترین روزها هم برقرار بوده. از سلیمانی در این باره پرسیدم که گفت: «آقای هاشمی بعد از اقامه نماز ظهر و عصر، ناهار می خورد؛ معمولا از همان غذای کارکنان مجمع منتهی غذای رژیمی. خیلی کم غذا بودند و معمولا وعده غذایی را کامل نمی خوردند. بعد از ناهار هم به خلاصه اخبار رادیو و تلویزیون در ساعت چهارده گوش می دادند و بعد از آن تا ساعت سه و نیم استراحت می کردند.
گاهی اگر یک مهمان خارجی قصد دیدار با آقای هاشمی داشت و در مضیقه وقت بودیم- مثلا می خواستند عصر تهران را ترک کنند یا وقت ملاقات با رهبری برای شان تنظیم شده بود- اجازه می دادند در ساعت استراحت قرار ملاقات برای مهمان خارجی تنظیم شود. بعد از ساعت استراحت در روزهای عادی ایشان ساعت چهار عصر یک چای می نوشیدند و اگر قرار ملاقاتی نداشتند، بولتن ها را می خواندند تا ساعت شش عصر، معمولا نماز مغرب و عشا را در مجمع می خواندند و سپس به منزل می رفتند. اما این اواخر به دلیل بیماری همسرشان، جوری برنامه خود را تنظیم کرده بودند که که قبل از غروب آفتاب به منزل برسند.»
از دیگر نکاتی که با مطالعه خاطرات آیت الله هاشمی دستگیر مخاطب می شود، دقت و علاقه ایشان به دریافت آمار و ارقام و اطلاعات در دیدارهاست؛ علاقه ای که بخصوص در دیدارهای خارجی بیش تر بوده است. در موارد متعددی در خاطرات، آقای هاشمی ارزیابی خود از دیدار با یک مدیر اجرایی یا یک مسئول خارجی را براساس میزان اطلاعات او در حوزه کاری اش بیان کرده است.
آقای سلیمانی که در سال های اخیر در اکثر دیدارهای داخلی و خارجی و سفرها همراه آیت الله بوده، مثال هایی در تایید این روحیه داشت: «کسانی که با آیت الله هاشمی کارکرده اند، می دانند که یکی از خصوصیات بارز ایشان، تیزهوشی و برخورد کارشناسانه با مسائل بود. هر گزارشی را قبول نمی کرد. اگر قرار بود جمعی را ملاقات کند، از قبل در مورد اهداف و برنامه های آن جمع و وظایفی که دارند، مطالعه می کرد. به همین دلیل اگر مسئولان مربوطه در حین جلسه یا دیدار گزارش اشتباه می دادند، صریح می گفت این گزارش با مطالبی که من مطالعه کرده ام، در تناقض است.
در زمان ریاست جمهوری ایشان یک بار برای بازدید از یک کارخانه چای به یکی از شهرهای شمالی رفته بودیم. کارشناسان و مدیران آن کارخانه منتظر آمدن رییس جمهور بودند که آقای کلانتری، وزیر وقت کشاورزی، دوان دوان خودش را رساند و خطاب به مدیران گفت: آقایان! از شما خواهش می کنم، گوش کنید ببینید که آقای رییس جمهور از شما چه سوالی می کند، دقیق پاسخ دهید. اگر نمی دانید، بگویید نمی دانیم و بی خود حاشیه نروید. چون ایشان فوری گزارش اشتباه شما را متوجه می شود و برای من خیلی بد می شود.
آیت الله در دیدارهای خارجی همین اخلاق را داشت. قبل از دیدار، بیوگرافی کاملی از شخصیت مهمان خارجی می خواست. مثلا این که چند سال سن دارد، چند زبان می داند، در کدام دانشگاه درس خوانده، مدارک تحصیلی او چیست، سابقه کار او تاکنون چه بوده، و قبل از این مسئولیت در کجا بوده و چه سمتی داشته است. علاوه بر این، اطلاعات کاملی را از وزارت خارجه درباره وضعیت آن کشور خارجی درخواست می کرد؛ مثلا جمعیت، زبان، تولید ناخالص داخلی، مشکلات اقتصادی و... مطالعه این مسائل باعثمی شد که دیدار یک مقام خارجی با آقای هاشمی به جلسه پرسش های ایشان و پاسخ های آن مقام درباره وضعیت کشورش تبدیل شود.
همین اواخر از یک مقام خارجی درباره میزان منابع آبی و عدد دقیق فارغ التحصیلان جمعیت کشورش پرسید و نه آن مقام و نُه هیئت کارشناس همراهش اطلاعی نداشتند؛ به گونه ای که قرارشد بعدا سفارت مربوطه در تهران اطلاعات مورد سوال آقای هاشمی را بفرستد.»
از آقای سلیمانی درباره روحیه احساساتی آقای هاشمی هم پرسیدم. گفتم همین اواخر فیلمی از آقای هاشمی منتشر شد که هنگام خواندن بخش هایی از کتاب خودشان درباره امیرکبیر، احساساتی شدند و به گریه افتادند. پرسیدم:
در این سال ها از روحیه احساساتی آقای هاشمی چه خاطراتی برای تان مانده. چه چیزهایی ایشان را متاثر می کرد؟من در همه این سال ها خاطرات مختلفی از آیت الله هاشمی دارم. یک از این خاطرات درباره حس عجیب ایشان نسبت به زندان است، آقای هاشمی همیشه می گفت چون زندان رفته ام، می دانم مشکلات یک زندانی چست. می گفت اوایل انقلاب به ایشان پینشهاد ریاست بر قوه قضاییه شده اما آن را نپذیرفته. می گفت اگر رییس دستگاه قضا می بودم، نمی توانستم کسی را در زندان نگه دارم با این روحیه بود که آیت الله هیچوقت از یک زندان در طول دورانی که من خدمت ایشان بودم بازدید نکرد.
یک بار هنگام پیاده روی در جنگل های شمال با تیم همراه به یک دیوار رسیدند، وقتی پرس و جو کرده و فهمیده بود این دیوار زندان است، اوقاتش تلخ شده و مسیرش را تغییر داده بود. خاطرم است که اوایل افتتاح، مسئولان موزه عبرت (کمیته مشترک ضدخرابکاری) اصرار زیادی داشتند که آیت الله هاشمی از این موزه بازدید کند. وقتی موضوع را با ایشان مطرح کردم، گفت آقای سلیمانی من از زندان بازدید نمی کنم. برای ایشان توضیح دادم که آن جا موزه شده و سال هاست که دیگر زندان نیست.
من با تیمی از روابط عمومی به موزه عبرت رفتیم و بعد از تهیه گزارش برای آقای هاشمی، ایشان راضی شد از این محل بازدید کند. حین بازدید، ایشان را به محل همان زندان بردند. آن جا سنسوری کار گذاشته شده بود که به محض ورود بازدیدکننده، صداهای زندانیان و سر و صدای ایشان زیر شکنجه پخش می شد. همین که این صدا پخش شد، آیت الله ایستاد و برگشت و گفت شنیدن این صداها مرا اذیت می کند، بهتر است دیگر این جا نمانیم.
یکی دیگر از مواردی که شاهد احساساتی شدن آیت الله هاشمی بودم به بازدید ایشان از شهر بم بعد از آن زلزله مرگبار باز می گردد. آقای هاشمی هنگام بازدید از شهر بم بعد از آن زلزله مرگبار باز می گردد. آقای هاشمی هنگام بازدید از شهر با مشاهده حجم آوار و خرابی قادر به کنترل خود نبود و به پهنای صورت اشک می ریخت.
آقای هاشمی در دیدار با آزادگان دوران دفاع مقدس هم احساساتی می شد و با شنیدن خاطرات ایشان اشک می ریخت. برای ما می گفت که یکی از شادترین روزهای زندگی اش زمانی بوده که اولین گروه از آزادگان جنگ تحمیلی به خاک میهن بازگشته اند . می گفت به محض شنیدن این خبر سجده شکر به جای آورده و خیلی خوشحال بوده که تبادل اسرا میان ایران و عراق در دوران دولت ایشان انجام شده است.
از دیگر خاطرات تلخ زندگی ایشان حوادث جنگ و خصوصا بمباران شیمیایی حلبچه بود. ایشان جزو اولین کسانی بود که پس از آن فاجعه انسانی برای بازدید به حلبچه رفته بود. می گفت زمانی که به حلبچه رفتم، دیدم زن و مرد، پیر و جوان در کنار هم خشک شده و مرده اند. فرزند در آغوش پدر، و زنان در کنار چشمه آب، گاز شیمیایی به مشام شان رسیده و شهید شده بودند.
آقای هاشمی می گفت آن جا بود که برخود لرزیدم که اگر صدام بمب های شیمیای را بر شهرهای بزرگی چون تبریز، اصفهان و تهران بریزد حجم تلفات و دهشتناکی فاجعه در تاریخ ما بی سابقه خواهدبود. می گفت ما مظلوم بودیم و جامعه جهانی صدام را برای چنین جنایاتی محکوم نمی کرد. می گفت همان جا بود که مصمم شدم جنگ با عراق را به شیوه ای عزتمندانه به پایان برسانم.
آقای سلیمانی متاسف بود که آیت الله هاشمی که مخزن اسرار تاریخ انقلاب و نظام بوده، پیش از این که بسیاری از ناگفته ها را بگوید از دنیا رفته است. پایان گفت و گوی مان به روایت همین نکته گذشت. مدیر کل روابط عمومی آیت الله هاشمی می گفت: «خیلی از مسائل در سینه ایشان ماند. آقای هاشمی گاهی در مصاحبه ها یا دیدارها اشاره می کرد که چیزهایی است که من هنوز نمی خواهم یا نمی توانم بگویم. می گفت سینه من مخزن اسرار است. حاضران اصرار می کردند اما ایشان نمی پذیرفت. می گفت شاید زمانی آمد که بیان ناگفته ها به مصلحت باشد. اما متاسفانه عمر ایشان کفاف نداد. امیدوارم آقای هاشمی با اعتقاد و علاقه ای که به تاریخ داشت، این مسائل را در جایی ثبت و ضبط کرده باشد. چند ماه قبل در مراسم رونمایی از کتابی درباره خودشان، جمله ای گفت که برای ما رمزگونه شد. گفت حالا که می بینم مردم آگاه شده و راه خود را به خوبی یافته اند، می توانم راحت بمیرم.»