پایداریها چه در سر دارند که بخشی از بدنه خود را در تیم انتخاباتی سید ابراهیم رییسی مشغول به کار کردهاند و بخش دیگرش را به ستاد سعید جلیلی فرستادهاند؟
به گزارش نامه نیوز، سکوت سنگین جبهه پایداری بسیار سوال برانگیز شده است. آنها به صورت عجیبی حرف می زنند و کاملا با چراغ های خاموش حرکت می کنند.
این برای گروهی که همیشه به رقم تعداد اندک و پشتوانه رای کم صدای بلندی داشت حتما محل توجه و تحلیل است. نگاهی به انتخابات سال 92 نشان می دهد که آنها چگونه با تبلیغات سنگین ابتدا باقری لنکرانی را نامزد خود معرفی کردند و بعد از آن که مطلع شدند شورای نگهبان رقبتی برای تایید او ندارد سعیدجلیلی را به عنوان فرد مورد نظر خود معرفی کردند .
همان زمان حتی آیت الله مصباح یزدی نیز به صراحت وارد مقوله انتخابات شد و یکبار گفت: «من در پیشگاه الهی شهادت می دهم در بین کسانی که در یازدهمین دوره ریاست جمهوری کاندیدا شده اند جناب آقای دکتر لنکرانی اصلح هستند و امیدوارم که این شهادت برگ زرینی درنامه 80 ساله من باشد. برخی از افرادی که کاندیدا شدند من به آنها ارادت دارم و آنها نور چشم من محسوب می شوند اما برای این کار مناسب نیستند ولی بینی و بین الله شهادت می دهم که روی زمین و زیر این آسمان کسی اصلح از آقای لنکرانی نمی شناسم.» و البته طولی نکشید که این سخن به سخنی اینچنین تبدیل شد: « بعد از آقای باقری لنکرانی همه دوستان ما تشخیص دادند که اصلح آقای جلیلی است.»
آیت الله مصباح یزدی در آن دوره هم همه کار کرد. از تکلیف می گفت و دلخوش بود به رای آوری کسی که شبیه ترین فرد بود به محمود احمدی نژاد. همانی شده بود که آیت الله مصباح می خواست. جلیلی اما شکست خورد. او که مصداق تکلیف گرایی آیت الله بود هم ائتلاف اصولگرایان را بر هم زد و هم موجب رشد آرا حسن روحانی در انتخابات شده بود. چه اینکه برخی حتی تحلیل می کردند درصدی از مردم که قصد رای دادن هم نداشتند برای رییس جمهور نشدن جلیلی پای صندوق ها آمدند. آیت الله مصباح یزدی اما به فاصله چند روز بعد از آن شکست حرف های مهمی زد. نکاتی گفت که از آینده سیاست ورزی اش حکایت داشت.
او گفت: «یا اینکه فردی با کمترین امکانات و هزینهها، رأیی نزدیک به کسانی بیاورد که میلیاردها خرج کردند، تأثیر نیست؟ مخصوصا اینکه تنها همین چند روز کار شد و اگر مدت بیشتری با این اخلاص و جدیت کار میشد، نتیجه کیفی کار نیز بالاتر بود. پس نمیتوان گفت این کارها اثری ندارد و تکلیف از ما ساقط است، و اگر از حالا برای 4 سال بعد فکر کنیم تأثیر آن چندین برابر خواهد شد.»
به محمد باقرقالیباف نامزد اول اصولگرایان طعنه زد و از یارانش خواست از همین راهی که آمده اند سیاست ورزی خودشان را دنبال کنند تا 4 سال بعد یعنی همین اردیبهشتی که از راه می رسد گزینه خودشان را به پاستور برسانند. آیت الله مصباح گفته بود: « عدهای رأی آوری را از مهمترین ویژگیهای اصلح عنوان میکنند.
از طرف دیگر اگر کسی رأی آورد که او را اصلح نمیدانیم، وظیفه ما چیست، آیا باید تسلیم وی شویم یا تحمل کنیم یا برخورد کنیم؟ چرا که تکلیف هرچند به خاطر مصالح واقعی است و برای تحقق امور مطلوب است، اما اینکه تا چه میزان این مطلوب، محقق شود، به اراده ما نیست، بلکه به میدان رفتن و شمشیر زدن تا پای جان در اختیار ماست، اما اینکه بعد چه خواهد شد، تابع اراده ما نیست. لذا همواره باید ببینیم که تکلیفی متوجه ما هست یا خیر؟»
این بار اما دو روایت از آیت الله منتشر شده است. یک روایت می گوید او در دیدار با فرستادگان جمنا از تشکیل چنین ائتلافی حمایت کرده و گفته است که همیشه امیدوار بوده چنین حرکتی شکل بگیرد . یک روایت دیگر البته رسمی و در قالب خبر منتشر شده که موضع آیت الله را در قبال ائتلاف اصولگرایان نمایان کرده است. آنجا که او در دیدار با موتلفه ای ها گفته است: «هر گاه تشخیص بدهم کسی اصلح است، از او حمایت میکنم، اگر رسید به جایی که قرار است کسی رأی بیاورد که ضررش بیشتر است و رأی به رقیب، سبب دفع ضرر بیشتر میشود، دفع افسد به فاسد میکنم؛ اما قرار نیست از اول فاسد را ترویج کنم؛ در صورتی میتوانم رأی بدهم که بینی و بین الله بدانم بین افراد، فردی اصلح است؛ به قول کسی هم نمی توانم اعتماد کنم و هیچ ائتلافی هم نمی پذیرم، چون این امور شوخی بردار نیست و باید روزی پاسخ آن را در برابر خدا بدهم؛ آری؛ رفت و آمد، بحث و گفتگو با دوستان گرامی را با کمال میل انجام میدهم، اما نمیتوانم به کسی قولی بدهم که از فلانی حمایت میکنم؛ چون حجتی پیش خدا ندارم. » او مشخصا گفته ائتلاف را نمی پذیرم.
یاران آیت الله در پایداری هم چیزی بروز نمی دهند . سوال مهم این است آنها چه در سر دارند که بخشی از بدنه خود را در تیم انتخاباتی سید ابراهیم رییسی مشغول به کار کرده اند و بخش دیگرش را به ستاد سعید جلیلی فرستاده اند. شاید این تعبیر چندان بی راه نیست که آنها منتظر چرخش نهایی سیب درخت سیاست هستند. می خواهند چرخش خود را با همین چرخش هماهنگ کنند. پس فعلا حرکت با چراغ خاموش دستور تشکیلاتی است؛ کدام گزینه می تواند نامزد نهایی آنها باشد ؟