تابستان امسال اعتراض پرستارها به اجرایی نشدنِ قانونِ تعرفهگذاری خدمات پرستاران که سال 87 تصویب شده، آنها را کمی جلوی دوربینها آورد، اما این تصویر زودتر از آنچه باید فراموش شد. در برای آنها روی همان پاشنه میچرخد.
پرستاران چه حرفهایی دارند؟
با سه پرستار گفتگو کردیم تا خودشان بگویند چه میبینند؟ چه درگیریهایی دارند و اصلا چرا 10 پرستار در سال گذشته بهخاطر سختیِ کار جانشان را از دست دادهاند؟
پرستاران نردبان پزشکان هستند
محبوبه بازنشسته شغل پرستاری است. اینکه میگوییم بازنشسته نه اینکه سن و سالش زیاد باشد، او به زور هم که شده خودش را بازنشست کرده است. هرچند سنواتِ او به این خاطر از 5 سال به 3 سال رسید. درواقع به جای 30 سال کار او با 22 سال کار حالا دیگر سرِکار نمیرود. با این حال محبوبه راضی است چون معتقد است شغلِ پرستاری فرسودهاش کرده و پرستارها نردبانی هستند برای بالا رفتنِ پزشکان.
او در گفتگو با فرارو درباره تجربه کاریاش در بیمارستان چمران تهران گفت: من پرستار بیمارستان چمران بودم. یکی دو سال است بازنشسته شدهام. حتما شنیدهاید که کارِ پرستاری را معادلِ کار معدن در نظر میگیرند و شغل ما جزو مشاغل سخت بهحساب میآید.
یکی از پررنگترین تصاویرم از این شغل شببیداری است. بخش پرستاری بهطور کلی تا ساعت 12 بیدار است. از 12 تا 3 چند نفر میخوابند و وقتی آنها بیدار شدند از 3 تا 6 صبح هم گروهِ دیگر. البته پرستارانِ بخشهای سزارین و اتاق عمل کلا باید بیدار باشند.
من اوایل پرستار بخش بودم و بعد به اتاق عمل رفتم و تکنسین این بخش شدم. خیلی کارِ سختی بود. همیشه درگیریهایی وجود داشت و یکی از مهمترینِ آن تهدیدِ سلامتی است. مثلا در اتاق عمل دائما با خون سرکار داشتم که هرلحظه امکان داشت این خون به چشمم بپاچد که معلوم نبود آلوده باشد یا تمیز. خصوصا آنکه دستکم آنزمان که من بودم با اینکه بیمارستان چمران بیمارستان مدرن و خوب تهران است، اما خیلی از امکانات مثلا عینک برای ما وجود نداشت.
همچنین بارها شده که وسیله تیز اتاق عمل به دستم رفته باشد. یکبار وسیله جراحیِ خونآلودِ یکی از بیمارها به بدن من رفت. در این جور مواقع پرستار باید آزمایش دهد که اگر بیمار خونش به بیماریهایی مثل ایدز آلوده باشد به او نیز سرایت نکرده باشد.
آلودگی محیط اتاقِ عمل هم خودش یکی از تهدیدهاست؛ مثلِ گاز اتاق عمل، گاز و موا بیهوشی، مواد ضدعفونی کننده، اشعه ماوراء بنفش و اشعه ایکس که در این فضا وجود دارد و هرکدام خطرات خودش را دارد.
هرچند که چمران بیمارستان درجه یک است و آموزش خوبی در این موارد به پرستاران میداد اما باز هم امکان آسیبدیدن بود.
یا اینکه تا همین چند وقتِ پیش قرص فرمالین برای ضدعفونی کردن اتاق عمل استفاه میشد که این وظیفه پرستار بود تا با آن اتاق را ضدعفونی کند. بخار فرمالین خیلی ضرر دارد. الان استفاده از این روش برای ضدعفونی کردن محیط منسوخ شده اما آن زمانی که پرستارن زیادی در ایران به اجبار از این روش استفاده میکردند، در کشورهای دیگر ممنوع بود.
با این حال فرمالین باز هم در بیمارستانها وجود دارد. مثلا در محلول پاتولوژی که بافت مریض را داخل آن قرار میدهند تا به جای دیگری برای آزمایش و غیره منتقل کنند، این محلول ممکن است به چشم پرستارها بپاچد که حاوی فرمالین است.
به جز این مشکلات، مسائل روحی و روانی، استرس و نگرانی و دریگیری عاطفی بیش از هرچیز به پرستارها فشار میآورد.
با این مشکلات، بیمارستان آنطور که باید به پرستاران احترام نمیگذارد. به قول پرستارها آنها نردبانی هستند تا پزشکان از طریق آن به پول برسند، چون همه کارها با پرستار است، آنهم در حالی که حتی رفتار پزشک نیز خیلی وقتها با پرستار درست نیست؛ و بستگی به حالِ شخصیاش دارد تا حالِ اجتماعی و حرفهای.
حقوق پرستارها الان مابین 1 میلیون 500 تا 1 میلیون و 600 است. به این میزان 150 تا 300 هزار تومان هم حقوقِ داخلی شبکاری اضافه میشود. این میزان حقوق برای پرستاران درواقع برای کاری معادل 140 تا 150 ساعت در ماه است که گویا قبلا کمتر بوده و حالا بیشتر شدهاست. با احتساب شبکاری و تعطیلات این ساعت به 180 تا 190 ساعت در ماه هم میرسد.
از آنجایی که من دیگر تحمل سختیِ کار را نداشتم و باید به فرزندانم رسیدگی میکردم با 1 میلیون و 400 تومان بازنشست شدم.
یکی از مزیتهای کار در بیمارستان چمران این بود که به کارکنانش خانه سازمانی میداد. اما اکثر بیمارستانها این مزیت را ندارند.
از خونِ آلوده تا چاقوکشیِ مردم روی کادر بیمارستاناز تهران بگذریم. تهران هرچه باشد شرایط بهتری نسبت به شهرهای دیگر ایران دارد. پرستاران دیگر چه میگویند؟
احمد پرستار مردی است که در دو بیمارستان در استان اردبیل کار میکند. او علاوه بر پرستاری در بیمارستان امامخمینی اردبیل تکنسین اتاق عمل است و باید با اشعه کار کند، موضوعی که خیلی نگرانش کرده. برای این نگرانی بیمارستان به آنها تنها 100 الی 100 و خردهای هزار تومان حق اشعه میدهد.
او به فرارو میگوید: وضعیت حقوقمان که خوب نیست، با اینکه من در دو بیمارستان مشغول کار هستم. قرار بود حقوق پرستارها بیشتر شود که نشد. قرار بود به ازای هر عمل به پرستاران دستمزدی داده شود که آن هم عملی نشد. دستمزد اضافه کار را به سختی به ما میدهند و خیلیوقتها چندماه عقب میافتد. با اینکه ما پا به پای دکتر کار میکنیم و شاید در یک روز ناگهان 10 عملِ جراحی داشته باشیم.
از این گذشته امکانات خیلی کم است. خیلی امکانات ایمنی به شهرستانها نمیرسد.چندسال پیش سوزنِ آلوده به خون بیماری که هپاتیت داشت به دست من رفت و من مدتی استرس انتقال بیماری او به خودم را داشتم.
هرچند بیماری او به من منتقل نشد اما نگرانی در این بابا همیشه هست. یا اینکه مثلا در حین عمل ممکن است محتویات کیسه صفرای بیماری روی لباس ما بریزد که این هم خودش آلودگی دارد.
اینها اتفاقات گاهبهگاه هستند اما سرپا ایستادن خودش خیلی به من آسیب زده؛ مثلا اینکه پایم واریس آوردهاست.
او درباره خطراتی که از جانب بیماران و یا همراهان آنها نیز متوجه پرستارها و خدمات بیمارستان است خاطرهای تعریف میکند: یکبار اطرافیان بیمار وقتی بیمار فوت کرد به داخل بیمارستان ریختند تا پزشک را بکشند!
او درباره تعطیلاتش هم میگوید، بیمارستان به جای آنکه پولِ اضافهکار را به ما بدهد، یکهفته در میان، پنجشنبهها، به ما تعطیلی دادهاست.
کتک هم خوردهام
شرایط آذر اما از این هم سختتر است. او بارها برای شرایط سختش اعتراض کرده، اما پاسخش توبیخ بوده و کسر از حقوق.
این پرستار به فرارو گفت: 7-8 سالی هست که پرستارم. هم پرستار بیمارستان بندرلنگه هستم و هم پرستارِ بیمارستانی در کرمان. چون در کرمان درس میخوانم و زندگی میکنم، هرماه از کرمان به لنگه میآیم تا شیفتِ شب پرستاری در بخش اورژانس را آنجا بدهم و باز به کرمان برگردم.
سهتا بچه دارم و به همینخاطر شرایط کارم خیلی سخت است. از ساعت کارِ زیاد بگیرید تا تحمیل هر کاری به ما به عنوانِ پرستار.
در بیمارستان، بهخصوص در بیمارستانی که در لنگه هست همهچیز روی دوش پرستار است؛ چون نیرو کم است. من در مواقعی که شیفت میدهم هم پرستارم، هم منشی، هم گاهی سرپرستار، هم پاسخگوی مردم و کسی که باید درگیریهای بیمارستان را کنترل کند.
در کرمان وضعیت بهتر است اما لنگه شرایطش فرق دارد. شهر کوچک است و مردم حساب و کتاب و مقرارت بیمارستان سرشان نمیشود. بارها شده که بیماری به بیمارستان آمده که حالش بدتر شد یا فوت کرده و من ناسزا شنیدهام و حتی خیلی وقتها کتک خوردهام. از این گذشته بیمارها بعضیوقتها وضعیت خوبی ندارند، مثلا در حالت مستی، بعدِ از درگیریهای محلی یا در حالی که اعتیاد دارند و هرکاری ازشان برمیآید به بیمارستان میآیند.
در اینجور مواقع حتی حراست هم خودش را درگیر نمیکند و باز هم وظیفه پرستار است که جو را آرام کند و در نهایت به پلیس 110 زنگ بزند.
اکثر مواقعی که در لنگه شیفت میدهم، هیچکس جز من نیست. هیچ پرستاری دیگری نیست و اغلب من میمانم و بخش اورژانس. دلیل این مسئله نیروی کم است؛ خیلی کم. یکی از دلایل اینکه نیرو کم است به پارتیبازیها برمیگردد، مثلا از بیمارستان میپرسند که چقدر نیرو لازم دارد، میگوید 10 تا. اما این 10 نفر فقط جذب بیمارستان میشوند و چون شهر کوچک است با رابطه سمتهای بالاتر از پرستاری میگیرند و دستِ آخر باز هم تعداد پرستار کم خواهد بود. چون کارِ سختی است خیلیها از زیرش در میروند.
با همه این احوال حقوق و مزایای ما به نسبت کاری که میکنیم خیلی کم است. مثلا اولِ ماه میبینیم که موظفیم در طی ماه 250 ساعت کار کنیم؛ این در حالی است که نباید این میزان از 200 ساعت بیشتر شود، اما میشود. الان 8 ماه است که دستمزد اضافه کار ما پرداخت نشده. حقوق پرستارها هم به میزان سابقهاشان برمیگردد. از 1 میلیون و 200 هزار تومان شروع میشود تا 2 الی 2 میلیون 200 تومان. دلیل اینکه حقوق ما شاید اندکی از بقیه جاها بیشتر است، سختی آب و هواست و مقداری از حقوقمان به همیندلیل پرداخت میشود.
من با این سابقه و با سختی کاری که تحمل میکنند بینِ 1 میلیون 800 تا 1 میلیون و 900 هزار تومان دریافتی دارم.
در این مدت، سلامتیام هم بارها به خطر افتاده؛ مثلا مورد ضرب و شتم اقوام بیمار قرار گرفتهام یا همین چند وقت پیش مشکلات قلبی پیدا کردم و همچنین یکی از گوشهایم را عمل کردم که بهدلیل استرس زیاد محیط کار بود. شما تصور کنید در اورژانس تنها باشید و بیمار بدحالی به آنجا آورده شود، دستتنها نتوانید هیچکاری کنید و او جانش را از دست بدهد؛ این خودش برای یک عمر استرس کافی است.
به نظر میرسد حقوقِ پایین، تهدیدِ سلامتی، کمبود امکانات و پایین آوردن شان پرستاری در همه جا –کموبیش- یکسان است. خلاءهای بیشتری اما در بیمارستانهای شهرهای دیگر وجود دارد که بهجای تعریفِ بستههای تفریحی برای آن، نیاز به نظارت، توجه، امکانات و رسیدگی بیشتر دارد.
متاسفانه برخورد پرسنل بیمارستان علی الخصوص پرستاران بسیار بد و حتی بدور از اصول اولیه انسانی هستش؛ مثلا در روز جراحی حتی برای جا بجایی بیمار باید خودم کارها رو انجام بدم و حتی نیروی خدماتی بیمارستان حاضر به لمس تخت بیمار نیست؛ برای تخلیه کیسه سوند باید خودم دست به کار بشم و میگن که این کار ، کار همراه بیمار هستش. بارها بهشون مراجعه کردم که به اتاق بیان ، ولی نیومدن!! بسیار بد اخلاق، بی ادب و عصبی هستن! کوچک ترین اطلاعات پزشکی یا اینکه همراه بیمار رو در جریان درمان قرار بدن وجود نداره که پزشک هم از این قاعده مستثنی نبود که البته بعد از بحث با پزشک مربوطه اونو قانع به توضیح در رابطه با نحوه درمان کردم. البته آدم باید ضمن ارائه نقاط ضعف باید نقاط قوت رو هم بگه که برخورد پرسنل اورژانس بسیار خوب و محترمانه بود و همراه رو در جریان امور درمان میذاشتن. کیفیت غذای بیمارستان هم از یه بیمارستان دولتی بالاتره از این بابت هم تشکر میکنم.
امیداورم وزارت بهداشت به این نکته توجه کنه ضمن توجه به بعدی جسم انسان به روح انسانها هم توجه داشته باشه چرا که وقتی به پرسنل بیمارستان در استیشن پرستاری تذکر دادم بر اثر حادثه پیش اومده بیمار ترسیده ضمن تمسخر گفتن خودش ترسو بوده نهایتا اینکه دردل زیاده!!!
در آخر توصیه میکنم هم وزیر بهداشتی که به فرماندار بدره ایلام میگه بیشعور هم خودش هم پرسنل تحت امرش کتاب بیشعوری رو بارها و بارها مطالعه کنن.
واقعیت ها با نوشتن این مقالات عوض نمی شود مردم هر روز دارند به عینه وضعیت بیمارستان ها و کادر های درمانی را می بینند.