bato-adv
کد خبر: ۳۰۶۹۰۰
ادوارد اسنودن، یک مرد و یک دزد؛

آیا اسنودن جاسوس روسیه بود؟

تاریخ انتشار: ۱۳:۴۷ - ۰۱ اسفند ۱۳۹۵

آیا اسنودن جاسوس روسیه بود؟ /در حال تکمیل

چارلی سَوِج- ادوارد جی اِپستاین، نویسنده، در عصر یک روز پاییزی در سال 2015 میلادی با اُلیور استون، کارگردان، هماهنگ تا که برای شام به یک رستوران ایتالیایی بروند.

به گزارش فرادید به نقل از نیویورک ریویو آو بوکس،الیور استون در آن روزها مشغول کارگردانی فیلم زندگی‌نامه اسنودن بود. ادوارد جوزف اسنودن اطلاعات طبقه‌بندی شده فراوانی را از برنامه‌های جاسوسی آژانس امنیت ملی فاش کرده است. وی از سال 2013 تاکنون به عنوان یک پناهنده فراری در روسیه زندگی می‌کند. ادوارد جی اپستاین(Edward Jay Epstein)نیز آن زمان مشغول کار کردن بر روی کتابی با عنوان "آمریکا چگونه اسرارش را به باد داد: ادوارد اسنودن، یک مرد و یک دزد" بود.

اپستاین و الیور استون(Oliver Stone)علاوه بر ماجرای اسنودن، پیشینه رقابت با یکدیگر بر سر نحوه تفسیر اتفاقات تاریخی را داشته‌اند: بر سر ماجرای ترور جان اف کندی. اپستاین درباره ترور کندی سه کتاب نوشت: بازجویی (1966)، دسیسه (1969) و افسانه (1978) که هر کتاب زاویه دید متفاوتی را نسبت به آن ماجرا داشت. (برای نمونه، اپستاین در کتاب سوم به احتمال دست داشتن یک مامور روسی اشاره کرده بود که البته پس از فروپاشی شوروی و انتشار آرشیو کا گ ب، چنین موضوعی تایید نشد.)

الیور استون نیز در سال 1991 میلادی با ساخت فیلمJFK(جان اف. کندی) پا در آن عرصه نهاد. وی آن فیلم را بر اساس بازجویی‌های گاریسون ساخت تا تئوری دست داشتن سازمانCIAو افراد نظامی در ترور کندی که از جانب راستی‌ها مطرح می‌شد را در بوته آزمایش قرار دهد. سال بعد از اپستاین و استون برای شرکت در یک جلسه مباحثه در نیویورک با موضوع "ترور کندی؛ و ادغام خیال و واقعیت در فیلم استون" دعوت به عمل آمد. اپستاین برای شرکت در آن میزگرد یک کاغذ کوچک را با خود آورد که بر روی آن نوشته شده بود:

-ممکن است هدف آن‌ها نیز یافتن حقیقت باشد اما داستان و غیر داستان دو مقوله متفاوت هستند. نویسنده غیرداستانی توسط حقایق موجود در جهان محدود می‌شود. او نمی‌تواند بر اساس "ندانسته‌هایش" چیزی را بسازد و فرقی هم نمی‌کند که تردید و گمانه‌زنی‌اش تا چه حد قوی باشند. نویسنده داستانی اما هیچ محدودیتی ندارد: او می‌تواند تمام شکاف‌های موجود را با تخیل خود پر کند.

اما حالا سال‌ها از آن ماجرا می‌گذرد و آن دو مرد مجدد رو در روی هم قرار گرفته‌اند؛ این بار اما موضوع کندی نیست

آیا اسنودن جاسوس روسیه بود؟ /در حال تکمیل

شناخت همگانی اسنودن بدین شکل است: کارمند دستگاه اطلاعاتی آمریکا که نگران گسترش مخفیانه برنامه‌های نظارتی آمریکا شد و تصمیم گرفت تا جهان را در جریان بگذارد. وی سپس چند پرونده را کپی کرد و به هنگ کنگ رفت تا آن‌ها را به دست روزنامه‌نگاران مورد اعتمادش بدهد. تعابیر متفاوتی از شخصیت اسنودن وجود دارد؛ گروهی از لیبرال‌ها به وی لقب "افشاگر قهرمان" را داده‌اند و در سوی دیگر، نیروهای آژانس امنیت ملی قرار دارند که اسنودن را "خائنی" بیش نمی‌دانند. در این بین نیز برخی معتقدند که در یک کشور دموکراتیک، چنین مواردی نباید به هیچ وجه محرمانه باقی بماند.

فیلم الیور استون، کارگردان مشهور، در ماه سپتامبر پخش شد. در این فیلم، اسنودن شخصیتی هکر نشان داده شده که علیه "برادر بزرگ" به پا خواسته است. حقایق و داستان در این فیلم گره خورده و پیچیدگی‌ها کاملا ساده نشان داده شده‌اند. در سوی دیگر اما کتاب اپستاین نگاهی منفی به شخصیت اسنودن دارد. این دو اثر هیچ شباهت آشکاری با هم ندارند: اپستاین اصلا تلاش نمی‌کند تا همه چیز را ساده جلوه دهد تا به وسیله آن بتواند مزایای افشاگری اسنودن را کوچک جلوه دهد و بر روی معایبش تاکید کند.

اسنودن: جاسوس روسیه

اپستاین تاکید می‌کند که مبادا روایت معروف تنها یک داستان ساختگی بوده باشد. به عقیده اپستاین، اسنودن بیش از آنکه یک "افشاگر" باشد، "جاسوس روسیه" بوده است. شاید این ایده در وهله اول ساده‌لوحانه به نظر برسد.

-موضوع این نیست که اسنودن پناهنده مسکو شده؛ موضوع این است که چه زمانی این اتفاق رخ داده است. سه برهه زمانی وجود دارد که ممکن است اسنودن با روسیه همکاری کرده باشد: زمانی که هنوز کارمند آژانس امنیت ملی آمریکا بود؛ پس از رفتن به هنگ کنگ در 20 مه 2013 میلادی؛ پس از ورود به روسیه در 23 ژوئن 2013 میلادی.

2.

خواننده باید لورا پویتراس(Laura Poitras)را بشناسد. یکی از روزنامه‌نگارانی که با اسنودن برای افشای اطلاعات همکاری کرد و سپس با من همکاری کرد. آن همکاری در کتابی با موضوع امنیت ملی و با موضوع بررسی تاریخی اینکه چگونه تکنولوژی نظارتی، قانون و سیاست پس از تصویب قانون در سال 1978 میلادی به شکلی مخفیانه تکامل یافتند، صورت گرفت.

با گسترش شبکه‌های فیبری در اواخر دهه 80 میلادی و اینترنت در دهه 90 میلادی، فشار برای اعمال محدودیت‌های قانونی در این زمینه بیشتر شد. دولت بوش پس از حادثه 11 سپتامبر قوانین نظارتی را بدون کسب اجازه‌های لازم تدوین کرد و سپس از کنگره و دادگاه نظارت اطلاعاتی خواست تا قوانینی که غیرقانونی نوشته شده‌اند را به تصویب برسانند. سپس کابینه اوباما تصمیم گرفت تا آن قوانین به ارث برده شده را حفظ کند

آیا اسنودن جاسوس روسیه بود؟ /در حال تکمیل

من نمی‌توانستم بدون توجه به افشاگری‌های اسنودن در مورد آن موضوع تاریخی چیزی بنویسم. افشاگری‌های اسنودن به ما در مورد واقعیت‌های قوانین نظارتی آمریکا هشدارهای لازم را داد. به همین دلیل است که نسبت به نحوه بیان واقعیت از زبان الیور استون افسوس می‌خورم.

افشاگری‌های اسنودن به واقع توانست موجب تغییرات سیاسی عظیمی حتی در سطح بین‌الملل شود. کنگره، دستگاه‌های نظارتی مجبور کرد تا قوانین جدید را حتما به اطلاع عموم مردم برساند. غول‌های فناوری مانند گوگل نیز تلاش کردند تا اطلاعات هکرها را به شکل متفاوتی ثبت کنند. البته این تغییرات هزینه‌بر نیز بود. برخی از تروریست‌ها و مجرمین از اسنودن درس‌های زیادی یاد گرفتند و به سختی قابل کنترل بودند. در نتیجه جهان به جای خطرناک‌تری بدل گشت.

ارزیابی اینکه آیا افشاگری‌های اسنودن به نفع عموم مردم است - یا به ضررشان – تا حد زیادی به تعریف واژه "مردم" بستگی دارد. منتقدان اسنودن مانند اپستاین مایل‌اند که واژه مردم را در مفهوم ناسیونالیستی خود تعریف کنند. برخی معتقدند که «غیر آمریکایی‌ها هم از حریم خصوصی باید برخوردار باشند.»

یکی دیگر از پیچیدگی‌های کار اسنودن این است که ما دقیقا نمی‌دانیم او به چه تعداد و به چه نوع پرونده‌هایی دسترسی داشته است. بازجویان یقین دارند که ادوارد اسنودن تنها به 1.5 میلیون فایل از طریق خزنده‌های سرورهای آژانس امنیت ملی دسترسی داشته است. گفته شده که برخی از آن اسناد حاوی موارد غیرقانونی بوده است. در هر صورت اما اسنودن پیش از ورود به روسیه "هارد درایوهایش" را نابود کرده و با خودش هیچ چیزی را به آنجا نبرده است.

اپستاین حامیان اسنودن را ساده‌لوح فرض می‌کند. اپستاین به رابطه‌اش با جیمز آنگلتون فقید، مامور سیا در دوران اوج جنگ سرد، می‌پردازد. آنگلتون پس از اخراج از آژانس در سال 1974 همکاری گسترده‌ای با اپستاین داشت و در نوشتن کتابش از لحاظ اطلاعاتی به وی کمک کرد.

بنابراین اپستاین این سوال را مطرح می‌کند: اگر اسنودن، برخلاف گفته رایج، به ماموران روس اسراری را انتقال داده باشد و یا اسنادی را در اختیارشان گذاشته باشد، چه پیش خواهد آمد؟ اگر از اول قرار بوده که اسنودن به روسیه برود، و این صحبت‌ها فقط برای پوشش بوده است، چه؟ حتی گفته شده بود که قرار بوده اسنودن به آمریکای جنوبی برود اما به دلیل آنکه ایالات متحده گذرنامه‌اش را ضبط کرده و او مجبور شده که به سمت مسکو پرواز کند. اصلا شاید ماموران روسیه از مدت‌ها پیش وی را استخدام کرده بودند؟ شاید یک مامور دیگر روس که در آژانس امنیت ملی آمریکا شاغل است، از داخل سازمان به او کمک کرده است؟ شاید اصلا او ناخواسته با روسیه همکاری کرده است؟


آیا اسنودن جاسوس روسیه بود؟ /در حال تکمیل

کتاب "چگونه آمریکا اسرارش را به باد داد؟" با همین سناریو پیش می‌رود و تمام فرضیات ممکن را به کمک انواع "اما و اگر" پیش می‌برد.

3.

اگر کتاب اپستاین بخواهد ارزشمند باشد، و صرفا به کتابی مختص راستی‌ها تبدیل نشود باید بتواند حقایق و سناریوهایش را به بهترین شکل بیان کند. اپستاین حتی در وال استریت ژورنال مقاله‌ای را تحت عنوان «چه کسی، احتمالا، به سرقت اسرار آمریکا کمک کرده است؟» نوشت. وی در دو مقاله بعدی اسنودن را جاسوس معرفی کرد و بعدها اساس کتابش را همین فرضیات قرار داد.

برای مثال، اپستاین می‌گوید که اسنودن 11 روز پیش از آنکه رسما وارد هتل شود و با روزنامه‌نگاران قرار بگذارد، به هنگ کنگ رفته بود و این مسئله را بسیار بزرگ جلوه می‌دهد. اپستاین حتی آن یازده روز را کاملا مرموز جلوه می‌دهد. البته اسنودن چندین بار تاکید کرده که تمام آن 11 روز را در هتل اقامت داشته و منتظر ورود روزنامه‌نگاران بوده است. اما اپستاین در یکی از مقالاتش در سال 2014 این موضوع را مجدد کاملا اسرارآمیز خواند و برای اثبات ادعاهایش تنها به مکالماتش با یکی از نگهبانان هتل بسنده کرد است؛ حال اینکه این "حقایق" را نمی‌توان به سادگی پذیرفت.

اپستاین حتی برخی حقایقی که همه جا بدان اشاره شده را نادیده می‌گیرد. از طرف دیگر، اپستاین اساس بسیاری از ادعاهای را بر روی "تردیدهایش" بنا می‌نهد. مثلا وی می‌گوید که اسنودن با خودش اسنادی را به روسیه برده و بر روی این مسئله مانور می‌دهد، این در حالی است که اسنودن شخصا این ادعا را تکذیب کرده است. وکیل اسنودن در هنگ کنگ نیز می‌گوید به عینه دیده که او هارد درایوهایش را نابود کرده است. در عوض، اپستاین تمام تمرکزش را بر روی یک دیالوگ کوتاه می‌گذارد: وکیل اسنودن در مصاحبه‌ای در سپتامبر 2013 بیان داشت که ادوارد هنوز اسناد منتشره نشده‌ای در دست دارد.

اپستاین با شخصی که مصاحبه‌ای را به زبان روسی با وکیل اسنودن انجام داده بود، گفتگو داشت. آن شخص گفته بود که ترجمه انگلیسیِ مصاحبه کاملا درست بوده و اسنودن هنوز اسنادی را در دست دارد که در اختیار روزنامه‌نگاران قرار نداده است. در صورتی که این ادعاها به تناقض برخورده بود ولی اپستاین در قالب "حقایق هم‌راستا" با کتابش از آن‌ها استفاده کرده است.

این رویه در مورد رویکرد اپستاین به مسئله دستگاه‌های نظارتی نیز صحت دارد. اپستاین در تفسیر تاریخ‌ها و تعریف مفاهیم مشکل دارد. تحلیل او در مورد سامانه پریزم مشکل دارد. اپستاین تفسیرش از دسترسی غیرقانونی دولت آمریکا به ایمیل‌ها را برخلاف افشاگری‌های اسنودن بیان کرده است.

آیا اسنودن جاسوس روسیه بود؟ /در حال تکمیلپریزم (به انگلیسی:PRISM) عنوان یک برنامهٔ جاسوسی مخفی و گسترده، اجراشده توسط آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا از سال ۲۰۰۷ به بعد است. این برنامه‌ها ۶ سال بعد در سال ۲۰۱۳ توسط ادوارد اسنودن و از راه روزنامه گاردین افشا شد که او پس از این افشاگری به هنگ کنگ گریخت. بر طبق اطلاعات افشاشده، یک دادگاه فوق سری در آمریکا به یک شرکت مخابراتی آمریکایی به نام ورایزن دستور داده است کلیهٔ اطلاعات و سوابق مشترکانش را که شامل میلیون‌ها تماس با جزئیات دقیق بوده است را تحویل آژانس امنیت ملی آمریکا دهد. همچنین بر طبق این اطلاعات مشخص شد که آژانس امنیت ملی آمریکا مستقیماً و بدون واسطه به اطلاعات سِروِرهای ۹ شرکت اینترنتی از جمله فیسبوک، گوگل، مایکروسافت، یاهو، اپل، فیس‌بوک، یوتیوب و اسکایپ دسترسی داشته است و می‌توانسته مکاتبات و مکالمات برخط کاربران خدمات این شرکت‌ها را شنود کند

در حقیقت آژانس ملی آمریکا تمام پیام‌های شهروندان آمریکایی را جمع‌آوری نمی‌کند. آن‌ها تنها پیام‌های جمع‌آوری شده توسط پریزم در همکاری با سازمان اطلاعات مرکزی، اداره تحقیقات فدرال و مرکز ملی ضد تروریسم را بررسی می‌کنند. ماموران دستگاه‌های اطلاعاتی وFBIبدون هیچ مجوزی قادرند در صورت نیاز به ایمیل‌های خصوصی کاربران دسترسی داشته باشند. البته برخی امیدوارند که این کار در آینده با کسب مجوزهای لازم صورت گیرد.

4.

اپستاین در ادامه می‌گوید که دیدگاه‌ها در مورد اسنودن متفاوت است زیرا اطلاعات مناسب و کافی از اسنودن در اختیار مردم و رسانه‌ها نیست. اپستاین همچنین نسبت به انتقادات اسنودن در مورد سیاست‌های اینترنتی روسیه و سوابق حقوق بشری این کشور نظر خاصی نمی‌دهد. در عوض او به سرگذشت اسنودن در کابینه ترامپ می‌پردازد: اگر پوتین اسنودن را به عنوان یک هدیه یا باج به آمریکا استرداد کند، چه اتفاقی رخ خواهد داد؟ اسنودن اخیرا این اظهارات را بی‌اساس خواند و گفت که دولت‌ها جاسوس‌هایشان را تبادل نمی‌کنند.

آیا اسنودن جاسوس روسیه بود؟ /در حال تکمیل

اپستاین در آخر کتابش می‌نویسد: «جای شکی نیست که اسنودن اسناد آژانس امنیت ملی را سرقت کرد تا برنامه‌های نظارتی آن را افشا کند زیرا باور داشت که این کار تجاوز به حریم خصوصی افراد است.» وی سپس از اسنودن انتقاد می‌کند زیرا او «خواسته یا ناخواسته، آن‌ها اسرار اطلاعاتی مهم را در اختیار یک قدرت خارجی گذاشت.» وی در نهایت عنوان می‌کند که «کاملا می‌پذیرد که اسنودن کارش را به عنوان یک افشاگر شروع کرد و نه یک جاسوس؛ و حتی زمانی که با روزنامه‌نگاران قرار گذاشت، باز هم در جایگاه یک افشاگر بود.»

اپستاین در پایان کتابش از مواضع تندش عقب می‌کشد تا هر دو سو را داشته باشد: ارائه انواع و اقسام تئوری توطئه در طول کتاب در حالی که پایان‌بندی را بر اساس شواهد موجود انجام داده است. اما بکارگیری تخیل و ادعاها به عنوان حقایق، و همچنین سو برداشت برنامه‌های دستگاه‌های نظارتی باعث شده تا اعتبار کتابش زیر سوال برود.

کتاب "چگونه آمریکا اسرارش را به باد داد" نتوانسته بر اساس اصول و عقاید اپستاین پیش برود؛ اصولی که وی چند سال پیش بر روی یک کاغذ در خطاب به الیور استون نوشته بود: اگر نویسنده غیرداستانی به لحاظ محدودیت‌های ناشی از حقایق چیزی برای ارائه نداشته باشد، باید از نوشتن دست بکشد و قرار نیست جاهای خالی را با فرضیات هرچند قوی خودش پر کند.


منبع: فرادید
bato-adv
مجله خواندنی ها
bato-adv
bato-adv
bato-adv