قضات دادگاه کیفری استان تهران برای تصمیمگیری درباره سرنوشت مردی بیمار که متهم است دامادش را در حمایت از دخترش به قتل رسانده، وارد شور شدند.
به گزارش شرق، اسفند سال ٩١ فردی با پلیس تماس گرفت و از کشتهشدن جوانی ٢٠ساله در اکبرآباد شهریار خبر داد. مأموران آگاهی پس از شنیدن این خبر بهسرعت خود را به محل وقوع حادثه رساندند و پس از تحقیقات اولیه متوجه شدند مقتول مرد جوانی به نام کسری است که در درگیری با پدرزنش اکبر با شلیک گلوله جان خود را از دست داده و اکبر نیز پس از این اتفاق به محلی نامشخص متواری شده است.
بهاینترتیب مأموران آگاهی برای بازداشت اکبر کار خود را آغاز کردند درنهایت اکبر که نزدیک به یک سال متواری بود در کرمانشاه شناسایی و دستگیر شد. اکبر پس از دستگیرشدن در اختیار کارآگاهان جنایی قرار گرفت و درباره روز حادثه گفت: چند روز قبل از حادثه دخترم مهسا که فقط هشت ماه از زندگی مشترکش با پسر خواهرم کسری میگذشت با حالت قهر به خانه ما آمد و گفت با زجر در خانه شوهرم زندگی میکنم دیگر خسته شدهام نمیخواهم به آنجا بازگردم.
چند روز از آمدن مهسا به خانه ما گذشت تا اینکه کسری پیامکهای تهدیدآمیز برای مهسا ارسال کرد چند باری هم با او تماس گرفت و به او گفت اگر به خانه بازنگردی این عید را برایتان به جهنم تبدیل میکنم. بعد از شنیدن این حرفها از ترس اینکه کسری کاری انجام دهد به آگاهی محل رفتم تا از او شکایت کنم و جلوی کارهایش را بگیرم در پاسخ مأموران گفتند در این مرحله کاری از ما ساخته نیست به خانه بازگردید و هر زمان که کاری انجام داد با ما تماس بگیرید. فردای همان روز مهسا هراسان به من گفت کسری حالش خوب نیست تهدید کرده به اینجا میآید تا خانه را روی سرمان آوار کند. ساعت ١٠ شب درِ خانهمان به صدا در آمد کسری با برادرش کیوان بودند قمه و شمشیر در دست داشتند.
درِ خانه را باز نکردیم آنها دادوفریاد کردند با فرهاد شوهرخواهر کسری تماس گرفتم تا خود را به آنجا برساند و کسری را کمی آرام کند. فرهاد که خانهاش یک کوچه با ما فاصله داشت خود را به آنجا رساند و آنها را به خانه خود برد. دو ساعت بعد بار دیگر در خانه به صدا در آمد همه خواب بودیم صدای فرهاد را که شنیدم در را باز کردم و کسری و کیوان را دیدم. وارد خانه شدند ابتدا آرام بودند ناگهان دعوا کردند قمه و شمشیرشان را در آوردند. ترسیدم و اسلحهای را که از پدرم به جا مانده بود برداشتم. دو تیر شلیک کردم تا آنها را فراری دهم اما کسری و کیوان قمه به دست به تهدیدهای خود ادامه دادند از دستشان به سمت حیاط فرار کردم دنبالم آمدند دو تیر دیگر شلیک کردم بازهم فایدهای نداشت بار دیگر از دستشان فرار کردم و خود را به داخل خانه رساندم همهجا تاریک بود. تنها چیزی که شنیده میشد صدای تهدیدهای کسری و کیوان و دادوبیداد دخترانم بود.
بار دیگر شلیک کردم کسری نقش بر زمین شد نمیدانم چطور تیر به کسری برخورد کرد. هول کرده بودم اسلحه را برداشتم و از خانه به سمت کرمانشاه فرار کردم. بهاینترتیب با توجه به گفتههای کسری و سایر مدارک موجود در پرونده و شکایت اولیای دم کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم بار دیگر در دادگاه حرفهای خود را تکرار کرد و مدعی شد قصدش کشتن کسری نبود فقط میخواست با شلیک گلوله او را بترساند. با توجه به همه مدارک و گفتههای متهم، دادگاه رأی به قصاص متهم صادر کرد. پس از اعلام رأی متهم به آن اعتراض کرد و دیوانعالی کشور برای تحقیقات بیشتر خواستار بررسی مجدد این مسئله شد.
روز گذشته بار دیگر جلسه رسیدگی به این پرونده در شعبه ١٠ دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد. پس از انجام تشریفات قانونی بار دیگر اولیای دم در برابر قضات قرار گرفتند و از دادگاه درخواست قصاص متهم را کردند. سپس متهم یکبار دیگر در جایگاه حاضر شد و گفتههای خود را تکرار کرد و گفت: من قصد کشتن نداشتم فقط میخواستم از خود و خانوادهام دفاع کنم. در پایان جلسه مهسا که گریه امانش نمیداد به پای عمهاش افتاد و گفت: پدرم در زندان به سرطان فک مبتلا شد شاید تا سال دیگر زنده نماند التماس میکنم او را ببخشید. با پایان جلسه رسیدگی، هیئت قضات برای تصمیمگیری درباره این پرونده وارد شور شدند.