فرارو- آنقدر به جدی شدن انتخابات ریاست جمهوری نزدیک هستیم که حتی از رئیس جمهوری مستقر هم در برنامه زنده تلویزیونی درباره کاندیداتوریاش در انتخابات آینده سوال میشود؛ با این وجود اما اصولگرایان هنوز گیج هستند و به خود نیامدهاند و باورشان نشده است تا دو ماه دیگر باید نامزدشان شناسنامه به دست به ستاد انتخابات وزارت کشور برود.
اصولگرایان لحظه به لحظه به عمق فاجعه نزدیکتر میشوند و هر ثانیه را که از دست میدهند بیشتر گیج میشوند و نمیتوانند تحولات و شکاف عمیق درون جبهه خودشان را بفهمند. محمدرضا باهنر که برای ایجاد وحدت در اردوگاه همفکرانش حتی به قسم و آیه هم متوسل شد انگار کاملا پذیرفته است که مشکل جبهه اصولگرایی جدیتر از این حرفهاست.
کار به جای رسیده که اعضای آن در هر موضوعی به اختلاف بر میخورند. در برخی از موارد اختلاف به حدی بالا میگیرد که در درون یک جبهه کوچک هم شکاف ایجاد میشوند و عدهای میروند انجمن و جبههای با نام دیگری تاسیس میکنند. یکی با برچسب تندرو هم جبههای اش را منکوب میکند و دیگری با اتهام کندروی هم جناحیاش را از صحنه به در میکند.
در میانه خودزنیهای اصولگرایان هر از گاهی بی توجه به فریاد وحدت یکی اعلام کاندیداتوری میکند. در تازهترین خبر محمد زاهدی وزیر علوم دولت احمدینژاد بعد از میرسلیم به عنوان دومین نامزد جبهه اصولگرایان اعلام نامزدی کرده است. زاهدی اما در یک محاسبه دیگر میتواند شانزدهمین چهره اصولگرا باشد که خود را برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری 96 آماده کرده است.
اصولگرایان تکرو شدهاندکوهکن، نایب رئیس جبهه پیروان خط امام و رهبری میگوید: «هر تعداد لجنه اصولگرایی تشکیل شود اگر عقل و تدبیر داشته باشند که انشاءالله دارند طبیعی است که تکروی نخواهند کرد.» اما شواهد نشان میدهد اتخاذ سیاست «تک روی» برای جریانهای سیاسی داخل جبهه اصولگرایی نه یک استراتژی غلط بلکه تقدیر آنها است و این برخلاف نظر کوهکن ریشه در تعدد گروهها و انجمنهای این جریان ندارد.
اصولگرایان به جاده یک طرفه تک روی وارد شدهاند و تقدیر آنها فعلا در تک روی غیر قابل اجتناب گره خورده است. جادهای که به احتمال قوی انتهای آن به پوست اندازی یا شکافی جدی در این جریان منجر خواهد شد؛ به بیانی دیگر انگار در مجمع الجزایر اصولگرایی هر کس ساز خود را کوک میکند و خبری از ارکستر متحد اصولگرایان نیست.
برای مثال محمدرضا باهنر درباره نامزدی زاهدی هم گفته است: «
اعلام آمادگي زاهدي براي انتخابات تصميم انفرادي است و ما هم در رابطه با اعلام كانديداتوري افراد نه تكذيب ميكنيم و نه تاييد.»
میرسلیم عامل تفرقه یا وحدت؟در همین رابطه حسین انواری عضو شورای مرکزی موتلفه میگوید: «میرسلیم تا روز نهایی، گزینه موتلفه باقی خواهد ماند.» و« آقای میرسلیم، سرآمد نامزدهای دیگر خواهد بود.» وی همچنین معتقد است: «حزب از مدتها قبل برنامههای خود را تدارک دیده و در گروههای مختلف کارشناسی، معضلات کشور و راه حلهایی را تدوین کرده است. ظرفیتهای میر سلیم هم در همین راستا سنجش شد.»
با معرفی میرسلیم، حزب با سابقه موتلفه اسلامی، حسابش را از بقیه اصولگرایان جدا کرد. اعضای این حزب در مصاحبههای خود به تاریخچه این حزب اشاره میکردند تا نشان دهند اینقدر سابقه دارند که برای ورود به انتخابات ریاست جمهوری چشمشان به دهان جریانهای نوپای اصولگرا نباشد.
اما در مقابل حسن بیادی فعال سیاسی اصولگرا میگوید: «میرسلیم، انسان متدین و با تقوایی است اما سوال اساسی این است که آیا مقبولیتی هم در بین مردم دارد یا خیر؟ موتلفه باید پاسخگوی این سوال باشد. میر سلیم در سطح یک وزیر و یا مشاور ریاست جمهوری میتواند موفق باشد اما ظرفیت ریاست بر قوه مجریه را ندارند.»
محمدرضا باهنر هم که مدتی است می خواهد همه اصولگرایان را از خود راضی نگهدارد در تازه ترین اظهار نظر در این باره گفته است: «من الان ايجابي يا نفياي روي كسي بحث نميكنم. عزيزاني كه مطرح هستند امتيازاتي خودشان در خودشان ميبينند و امتيازاتي جامعه در آنها ميبيند. اين نظرسنجيهاست كه نشان ميدهد هر كدام چقدر وزن دارند.»
وی در همین رابطه گفت: «
باهنر با بيان اينكه
موتلفه يكي از عناصر اصلي جبهه پيروان خط امام و رهبري است، گفت: «اما جبهه
پيروان ١٨ تشكل دارد. بالاخره موتلفه به يك نتيجه رسيده كه كانديداي حزبي
معرفي كند و ما احترام ميگذاريم اما اين كانديدا، كانديداي جبهه نيست.»از سوی دیگر میرتاج الدینی معاون پارلمانی احمدینژاد میگوید: «درباره آقای قالیباف باید عنوان کنم شرط آقای قالیباف برای حضور در انتخابات این است که اصولگرایان روی ایشان اجماع کامل کنند و همه طیفهای اصولگرایی از ایشان حمایت کنند. بدون شك آقاي قاليباف تنها در چنين شرايطي ريسك حضور در انتخابات را خواهد پذيرفت و در انتخابات شركت خواهد كرد.»
فاصله میان حمایت از میرسلیم، با محمد باقر قالیباف زیاد است و خود بهترین شاهد مثال ساده برای نشان دادن عمق شکاف تئوریک در میان اصولگرایان است.
وحدت حول شخص نمیشود!
باهنر از نامزدی نزدیک به 30 اصولگرا برای انتخابات ریاست جمهوری خبر داده و می گوید: «به
غير از آقاي ميرسليم نام حدود ٢٠ تا ٣٠ نفر را شنيدهام كه خودشان را براي
انتخابات رياستجمهوري گرم ميكنند. از فعالين جبهههاي مختلف، وزراي
دولتهاي نهمودهم و برخي ديگر از چهرههاي سياسي افرادي هستند كه در مظان
كانديداتوري قرار دارند. حزب موتلفه بارها اعلام كرده با اصولگرايان همراه
خواهد بود.»
با این حال احمد توکلی هم ریشه مشکلات فعلی اصولگرا را تعدد گفتمانها میداند. وی میگوید: «وحدت حول یک شخص الان جواب نمی دهد. مقداری تعارف با هم می کنند. وحدت باید حول مفاهیم و اهداف اتفاق بیفتد.»
توکلی توضیح میدهد: «هر کسی بگوید برای چه هدفی میخواهد به این مکانیزم وحدت بپیوندد اگر نقطه مشترک پیدا کنند وحدت حاصل میشود. مثلا اگر طرفها بگویند ما میخواهیم وضعیت اقتصادی کشور را اصلاح کنیم طبعا در چنین حالتی بیشترشان باید اقتصادی باشند. اگر بگویند میخواهیم اقتصاد را اصلاح کنیم اما چهرههای غیر اقتصادی معرفی کنند چنین حالتی نمیشود چون اقتصادیها باید وارد کار شوند و بالعکس.»
احمد توکلی معتقد است: «اگر وحدت حول مفاهیم انجام نشود به هم میزنند یعنی سر تبلیغات از هم زاویه میگیرند و به نقد یکدیگر میپردازند. قواعد کار جمعی در اصلاحطلبان عقلاییتر است تا اصولگرایان.»
اصولگرایان و دهها هدف متضاداما نشانهها از عدم امکان اجماع اصولگرایان حتی بر مفاهیم کلی دارد. اصولگرایان هنوز نمیدانند که مهمترین مسئله کشور در انتخابات 96 چیست؟ آیا همچنان موضوع هستهای جدی است یا مسئله معیشت و اقتصاد؟ به همین دلیل برخی از اعضای این جریان به دنبال نامزد کردن سعید جلیلی هستند و برخی دیگر از قالیباف و ضرغامی سخن میگویند.
این شکاف نظری درباره نامزدهای بالقوه و بالفعل کنونی نیز مشهود است. تا کنون میرسلیم، عضو حزب موتلفه اسلامی به طور رسمی نامش به عنوان نامزد اصولگرای انتخابات ریاست جمهوری به میان آمده است. هرچند به این لیست باید نامهایی چون ضرغامی، جلیلی، قالیباف، باهنر و زاکانی را هم اضافه کرد.
در همین رابطه اگر بخواهیم فرض کنیم که اصولگرایان بخواهند حول محور فرد و مفهوم وحدت کنند به روشنی این پروژه در حضور این اسامی از پیش شکست خورده است. اسامی که بسیاری از آنها حاضر نیستند به نفع دیگر کنار روند و شان خود را بالاتر از دیگر رقبایشان میدانند.
برای مثال جلیلی و قالیباف در همین هفته گذشته نقدهای تندی علیه یکدیگر مطرح کردند. به همین ترتیب شعارها و مطالبات آنها هم نمیتواند حول یک محور جمع شود برخیشان مسئله کشور را اقتصاد میدانند و برخی دیگر نیز گره کار را همچنان در برجام میبینند.
جریان اصولگرایی هر روز علیه خود حرف میزند؛ یک روز عدهای خود را انقلابی میدانند و دیگران را غیر انقلابی و روز دیگر با برچسبهای دیگر در جبهه اصولگرایی خودی و غیر خودی تعریف میکنند. این برچسبزنیها رمق اصولگرایان را کشیده و عصاره آن را گرفته است به همین خاطر دست یافتن این جریان به وحدت حول محور شخص و هدف دور از ذهن به نظر میرسد.
سراغ سياستمدار بهتري بايد رفت
چرا فرارو؟
چون گفتم سیاسیون اصولگرا خیلی خیلی بد هستن ولی سیاسیون اصلاح طلب فقط خیلی بد؟
(البته با واژگان حقیقی)
خیلی باحالی فرار!!!!