سیدصادق حقیقت، استاد مدعو دانشگاه بینالمللی فلوریدا در سرمقاله امروز روزنامه شرق به بررسی سیاست های آتی ترامپ در برابر ایران پرداخته است؛ وی در این باره می نویسد:
با شروع دوران ریاستجمهوری ترامپ، این سؤال مطرح میشود که او چه سیاستی در قبال ایران خواهد داشت و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به چه شکل سامان خواهد گرفت. عوامل و مؤلفههای مطرح در پاسخ به این سؤال بسیار زیادند که در اینجا میتوان به برخی از آنها اشاره کرد:
١- دو نمونه برای سختبودن پیشبینی در علوم اجتماعی، خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا (Brexit) در سال ٢٠١٦ و پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری ٢٠١٧ آمریکاست. اکثر متفکران و دستگاههای مربوطه نتوانستند این دو مسئله سرنوشتساز را به شکل علمی پیشبینی کنند. هابرماس واقعه اول را مقهورشدن کاپیتالیسم در مقابل پوپولیسم خواند.
نوام چامسکی نیز شش سال قبل از انتخابات آمریکا هشدار داده بود شرایط مثل جمهوری وایمار است و مردم از نظام پارلمانی ناامید شدهاند. به اعتقاد استیون هاوکینگ، فیزیکدان معروف، خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و پیروزی ترامپ، فریاد مردم فراموششده از سوی رهبرانشان بود. ظاهرا این آرای خاموش نتیجه انتخابات را به سمتوسویی دیگر برد. پیروزی ترامپ در مقابل کلینتون موجب تحیر اکثر اصحاب رسانه، دانشمندان علوم اجتماعی و مؤسسات نظرسنجی شد. گویا جمهوری اسلامی ایران نیز برای چنین روزی آماده نشده بود.
٢- برخی معتقد بودند ظهور پدیده ترامپ درمجموع به نفع سیاست خارجی ایران است، چراکه کلینتون با داشتن روابط حسنه با عربها و اسرائیل، برنامه مشخص تحریم را علیه ایران شروع خواهد کرد. او به شکلي صریح گفته بود ایران با تحریم به این مرحله رسیده و با تداوم تحریمها قابل کنترل خواهد بود. البته همه معتقد بودند ترامپ پیشبینیناپذیر است و چهبسا اقدامات دور از انتظاری از او سر زند.
دلایل دیگری نیز ادعای خوشبینی به ترامپ را تأیید میکرد؛ از جمله میتوان به منافع مشترک ایران و آمریکا در عراق و سوریه، ضدیت با داعش و همکاری با روسیه اشاره کرد. البته باید دید روسیه چقدر قابل اعتماد است و امکان نزدیکشدن او به آمریکا و معامله بر سر ایران چقدر است. روسیه بازیگر حسابگری است که منافع ملی خود را به اهداف ایدئولوژیک گره نمیزند؛ امری که در منطق سیاست خارجی ما دیر فهم میشود؛ بنابراین روسیه نه دوست دائمی ماست و نه دشمن همیشگیمان؛ «أَحْبِبْ حَبِیبَک هَوْناً مَا عَسَی أَنْ یکونَ بَغِیضَک یوْماً مَا». هیچیک از ابرقدرتها دوست یا دشمن قسمخورده ما نیستند!
٣- حوادث قبل از شروع دوره ریاستجمهوری ترامپ نشان از آن دارد تصور اشاره شده از دولت وی چندان با واقعیت انطباق ندارد و سیگنالهای خوبی از جانب او به ایران ارسال نشده است. گروههای فکری (موسوم به تینک تنک) فعال در آمریکا در ماههای پایانی سال میلادی پیامهای خوبی برای ایران به ارمغان نیاوردهاند.
از جمله میتوان به نشست فکری مخالفان ایران حول محور طرح عربستان (با حضور اندیشمندانی مثل فوکویوما) و نشست دیگری با شرکت دموکراتها (مانند مادلین آلبرایت) در واشنگتن اشاره کرد. در نشست اول برخورد و در نشست دوم محدودسازی جمهوری اسلامی ایران مطرح شده بود. متأسفانه به دلایل مختلف، در این گونه گروههای فکری حضور اندیشمندان و سیاستمداران طرفدار ج.ا.ا. کمرنگ به نظر میرسد. مهم این است سیاست خارجی آمریکا با اینگونه نشستها و گفتوگوها گره خورده است و هرکس حضور مؤثرتری داشته باشد، برنده بازی خواهد بود.
٤- یکی از رویکردهای فهم سیاست بینالملل، روانشناسی سیاسی مسئولان است. رویکرد روانشناسانه نهفقط رقیب دیگر رویکردها- همچون رویکرد سیاسی و اقتصادی و جامعهشناختی- نیست، بلکه به شکلی مکمل آن تلقی میشود. روانشناسی ترامپ اساسا هیچگونه مشابهتی با روانشناسی اوباما ندارد و خود را در سه مسئله بهخوبی نشان میدهد: اهل معاملهبودن، پوپولیسم و رویکرد احساسی (و گاه عصبی). جالب است اینگونه ویژگیها در برخی کاندیداهای او (مانند تیلرسون) برای احراز پستهای مهم نیز دیده میشود؛ تجارتپیشه موفق، اهل معامله، پوپولیست، با حداقل سابقه دیپلماتیک!
٥- به نظر میرسد عربستان سعودی نشانه اول روانشناسی ترامپ را بهخوبی دریافته و قبل از شروع دوره ریاستجمهوری وی، طرحی برای مقابله با ایران آماده و ارائه کرده است. با وجود نزدیکبودن سیاستهای دموکراتها به اسرائیل و عربها، عربستان بهخوبی نشان داده حتی با ترامپ هم میتواند وارد معامله شود.
٦- از جمله مسائلی که تعامل با ترامپ را تسهیل میکند، سیاست خارجی غیرمداخلهجویانه اوست. وی با این شعار رأی مردم آمریکا را به دست آورد که به جای هزینهکردن در دیگر کشورها باید آمریکا را دوباره بسازیم و به دوران شکوفاییاش بازگردانیم. برایناساس، ترامپ قصد عملیات نظامی پرهزینه علیه ایران و هیچ کشور دیگر، را ندارد. استثنای این قاعده آن است که او به شکلی حساس شود و حیثیت خود را در تعرض نظامی (شاید محدود) ببیند.
٧- ممکن است تصور شود سیاست خارجی آمریکا نظاممند است و بازیکنان اصلی آن کارتلها و تراستها هستند، نه این شخص یا آن حزب. براساس این فرض، با آمدن یک شخص سیاست خارجی آمریکا دچار تغییر عمده نخواهد شد. این سخن در جای خود صحیح است، اما بههرحال، رئیسجمهور آمریکا از اختیارات گستردهای برخوردار است و هنگام لزوم، میتواند دستور حمله به کشوری را صادر کند، هرچند بعد باید به کنگره جوابگو باشد.
٨- با این اوصاف، انتظار میرود جمهوری اسلامی ایران در راستای حفظ و تقویت منافع ملی خود، سیاستی یکدست و هماهنگ در مقابل سیاست خارجی ترامپ از خود نشان دهد. از یکسو، ریاست محترم مجمع تشخیص مصلحت ترامپ را خطرناک میخواند و از سویی دیگر، برخی نمایندگان مجلس، او را فردی صادق و به نفع ایران میخوانند.
همچنین از یکسو، ریاست محترم مجلس اعلام میکند عربستان دشمن ما نیست و از سوی دیگر، سیاستهای اعمالی و اعلانی ما چنین چیزی را نشان نمیدهد. درمجموع باید گفت ترامپ مجموعهای از فرصتها و تهدیدها را در مقابل سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار داده است.
ایران و آمریکا بر سر مسائل اصلی مانند محدودکردن داعش، جنگ سوریه، مسائل مختلف عراق و نوع همکاری با پوتین اشتراک نظر دارند. از سوی دیگر، اموری از جمله فعالشدن تیم ایرانستیز او، همکاری مشترک عربستان و اسرائیل و طرحهای ضدایرانی آنها، بههمخوردن برجام، فشارهای حقوقبشری و مانند آن ممکن است تهدیدهایی بالقوه یا بالفعل برای ما باشند. به همه اینها میتوان بیتوجهی به روانشناسی او را افزود. اگر برای مثال، تحرکی حساسیتبرانگیز در آبهای خلیجفارس صورت پذیرد، چهبسا تبدیل به معضلی بزرگ شود. از طرف دیگر، ترامپ اهل معامله است و باید دید کدامیک از طرفها بهتر میتوانند با او تعامل کنند.
در بازی روابط بینالملل هر کشوری به دنبال ارتقای منافع ملی خود است و باید دید با چه کشوری به چه شکل میتوان تعامل کرد.