«ضربالمثلها و فرهنگ شفاهی که در بین مردم رواج دارد، موجب میشود زنان در هنگام مواجهه با خشونت آن را تحمل کنند و سعی در کتمان آن داشته باشند؛ چرا که در ابتدا آنان متهم میشوند که زن زندگی نبوده و نتوانستهاند نیازهای همسر خود را برآورده کنند.»
به گزارش روزنامه شهروند، «در هر ١٨ثانیه یک زن مورد حمله یا بدرفتاری قرار میگیرد.» این آماری است که بهداشت جهانی درباره خشونت علیه زنان در سطح جهان ارایه کرده است. خشونت پدیدهای جهانی است که جدا از رنگ پوست، نژاد، دین و سطح توسعهیافتگی در همه جوامع به میزان متفاوت وجود دارد. این پدیده بیشتر متوجه زنان و کودکان است؛ چرا که آنها در نهاد خانواده و در سطح جامعه از قدرت کمتری نسبت به مردان برخوردارند. خشونت علیه زنان اغلب در محیط خانواده و به دور از چشم دیگران اتفاق میافتد اما پیامدهای آن به زنان و محیط خانواده محدود نمیشود؛ چرا که این پدیده یکی از موانع سلامت، صلح و عدالت است و رفتار خصوصی افراد خانواده پیامدهای سنگینی برای جامعه به همراه دارد. خشونت خانگی علیه زنان با این که اغلب در محیط خانه رخ میدهد، عواقبی فراتر از خانه و خانواده دارد و سلامت اجتماعی افراد را نیز به خطر میاندازد.
طبق گفته سازمان ملل «خشونت در خانواده بیش از ابتلا به سرطان و تصادفات جادهای عامل مرگ یا معلولیت جسمانی زنان اروپایی در گروه سنی ١٦ تا ٤٤ سال است و برای رسیدن به سلامت و بهداشت باروری، تحدید بیماریهای مقاربتی، باروری ناخواسته، کاهش سقط جنین، مرگ کودکان و مردهزایی، محدود ساختن نتایج نامطلوب بارداری و افزایش تواناییهای زنان برای اولویت بخشیدن به تأمین سلامت خود به منظور تداوم نسلی سالم باید خشونت خانگی علیه زنان را کاهش داد.»
در سالهای اخیر در ایران موضوع تأمین بهداشت و بهبود سلامت مورد توجه قرار گرفته و به مسأله خشونت علیه زنان که در حقیقت مانعی بزرگ بر سر راه پیشرفت اقتصادی و اجتماعی زنان و جامعه است، تأکید بسیار شده است. اما ایران جامعهای است که در آن بسیاری از سنتها و آداب و رسومی همانند رسم پدرمکانی یا ازدواجهای خویشاوندی حفظ میشود، هر چند مشکلات مالی و اقتصادی کنونی سبب میل به گرایش ماندن در خانه پدری توسط پسرانی که توانایی خرید یا اجاره مسکن مجزا را ندارند، میشود و به ادامه داشتن این آداب و رسوم دامن میزند. با رواج مجدد رسم پدرمکانی مشکلات ناشی از آن نیز بیشتر نمود پیدا میکند؛ چرا که گزارشها نشان میدهد زندگی با اعضای دیگر و دخالت افراد در مسائل زناشویی موجب افزایش خشونت خواهد شد. همچنین معاشرت قبل از ازدواج که بیشتر با توجه به روابط اجتماعی خویشاوندی تعریف میشود، سبب افزایش ازدواجهای خویشاوندی میشود.
«شهروند» با ٢٠٠ زن متاهل در ٤ نقطه شمال، جنوب، شرق و غرب تهران درباره زندگی و تجربه خشونت گفتوگو کرده است. این گفتوگوها نشان میدهد که ٥٢,٥درصد از این زنان از ابتدای زندگی مشترک مورد خشونت روانی قرار گرفته و ٣٧درصد آنها خشونت فیزیکی را تجربه کردهاند. در این گفتوگو خشونت روانی (استفاده از کلمات رکیک، فریاد و بداخلاقی، قهر و خودداری از ادامه بحث، تحقیر و بیاحترامی، منت نهادن، محکم کوبیدن در و شکستن اشیا، از بین بردن وسایل و یادگاریها مانند عکس، نامه و مدارک یا از بین بردن مدارک شخصی و مورد نیاز زن مانند شناسنامه) و خشونت فیزیکی (مشت زدن، گاز گرفتن، سیلی زدن، هلدادن، کشیدن مو و زدن در حد شکستن اعضای بدن یا دندان و سقط جنین) را شامل میشد.
بررسی ها نشان میدهد هر ٢ نوع خشونت در منطقه جنوب تهران بیشتر از مناطق دیگر است. همچنین زنان متاهل در غرب تهران نسبت به ٣ منطقه دیگر مورد خشونت خانگی کمتری از ابتدای زندگی مشترک قرار گرفتهاند.
زنانی که با خانواده همسر زندگی میکنند، نسبت به زنانی که به صورت مستقل زندگی میکنند، خشونت روانی را بیشتر و خشونت فیزیکی را کمتر تجربه کردهاند. همچنین زنانی که ازدواج خویشاوندی داشتهاند، بیشتر از کسانی که ازدواج غیرخویشاوندی داشتند هر ٢ نوع خشونت را تجربه کردهاند. در خانوادههایی که با اقوام همسر زندگی میکنند و تعداد فرزندان بیشتر و نیز ازدواج آنان از نوع خویشاوندی است، خشونت رواج بیشتری دارد؛ چرا که در این نوع خانوادهها دخالت دیگر افراد در زندگی بیشتر است و این افزایش دخالتها و تصمیمگیری دیگران در زندگی زناشویی سبب افزایش خشونت به ویژه خشونت روانی میشود.
جنوب تهران، آرایشگاه
در حالی که در سالن نشسته و منتظر است تا نوبتش شود، میگوید: «به نظر من هیچ کدام از اینهایی که به عنوان خشونت روانی گفتی، خشونت نیست. به نظر من یک مرد حق دارد که رفتار زنش را کنترل کند یا به او اجازه ندهد تنهایی بیرون برود. همه اینها حق مرد است اما کتک زدن یک زن واقعا دور از اخلاق است. من تا امروز که مورد خشونت قرار نگرفتم. داد و فریاد که خشونت نیست، نمک زندگی است.»
غرب تهران، دادگاه
مریم کنج دیوار جا گرفته و مرد جوری نگاه میکند و حرف میزند انگار که گرگ در مقابل بره است. هنوز جای انگشتانش روی صورت زن معلوم است که از قبل مانده. آن طرف پیرزن نالهکنان با دست و پای دردناک خود را به اتاق رئیس میکشد و قسم و آیه که مهریه بخشیدهشدهاش را زنده کند تا آلونکی بگیرد و کارش به گوشه خانه سالمندان نکشد. رئیس هم برای بار هزارم توضیح میدهد که قبلا مهریهات را فروختهای و خرج زندگیات کردهای، دیگر حقی نداری. پیرزن هم ناله میکند که جوان بودم و شوهرم نیاز داشت، زمین مهریهام را فروختم که به زخم زندگی بزند و کسب و کار راه بیندازد، حالا که سر و وضعی به هم زده دیگر من را نمیخواد و میخواهد زن جوان بگیرد. من هم مهریهام را میخواهم و آقای رئیس باز توضیح میدهد که مهریهات را با رضایت خودت فروختی، دیگر حقی نداری.
مریم میگوید: «٦ماه است که ازدواج کردم. ماجرای کتککاری من و شوهرم درست بعد از ماه عسلمان شروع شد. شوهرم ناراحتی اعصاب دارد. او از خانوادهای ثروتمند است و وقتی به خواستگاری من آمد، همه تعجب کردند، چون اختلاف طبقاتی زیادی داشتیم. بعدها فهمیدم که خانوادهاش به خاطر بیماری اعصاب شوهرم فقط میخواستند برای او زن بگیرند تا وضع روحیاش بهبود یابد و این ماجرا را به من نگفتند. شوهرم شکاک است. هر روز من را کتک میزند. تا به حال به خاطر آسیبهایی که به من وارد کرده، ٣ بار به بیمارستان رفتهام و یک بار دستم شکسته است. جای سوختگیهای روی دستش را نشان میدهد و میگوید: «تمام دستهایم را با آتش سیگار سوزانده، تا حالا چند بار به خانه پدرم رفتم اما او میگوید نمیتواند خرج زندگیام را بدهد. نه راه پس دارم و نه راه پیش اما دیگر توان کتکخوردن هم ندارم.»
شوهرش که همه گفتوگوی مریم را شنیده، به سمتش میآید و میگوید: «مگر امشب خانه نیایی، این بار با دستان خودم میکشمت!»
شرق تهران، باشگاه ورزشی
سمیرا در باشگاه مشغول ورزش است. همه دوستانش حسرت زندگیاش را میخورند اما او میگوید: «شوهرم کارخانهدار و در زندگی اجتماعیاش فرد موفقی است اما در زندگی زناشویی فردی بداخلاق و خودخواه است. چند بار از رابطهاش با زنان دیگر مطلع شدم اما به خاطر بچههایم هیچ نمیگویم و دندان روی جگر میگذارم. من حتی یک ریال هم پسانداز ندارم و اگر طلاق بگیرم به ضرر خودم است.»
شمال تهران، دفتر وکالت
در داخل سالن دختر ٢٥سالهای ایستاده است و با اشاره مادرش با دستمال رژ لبش را پاک میکند. سپس دستی به موهایش میکشد و آنها را به زیر روسری هدایت میکند. دختر بیاعتنا به مادر در سالن قدم میزند. صدای پاشنه ٧سانتیاش فضا را پر میکند.
وقتی منشی درباره علت آمدنش نزد وکیل میپرسد، با لحنی عصبانی میگوید: «وای فکر کنم هزارمین نفری هستی که این سوال را میپرسی. مگر برای هر کاری باید دلیل داشته باشیم؟ از این زندگی تکراری خسته شدهام. مطمئن باش از روی فان و سرگرمی نمیخواهم طلاق بگیرم. ٣ سال با آدمی زندگی کردم که همه زندگیاش کار است. تا بچهدار نشدهام بهتر است که جدا شویم. قیافه شوهرم غیر قابل تحمل شده است، حتی سعی نمیکند کمی به خاطر من ظاهرش را تغییر دهد. صد بار گفتهام با چند عمل زیبایی هم من راضی میشوم و هم این اختلاف سنی زیاد از بین میرود اما کو گوش شنوا؟»
ادامه میدهد: «من و شوهرم ١٥ سال اختلاف سنی داریم و فقط به خاطر وضع مالیاش با او ازدواج کردم. شوهرم چشمپزشک است اما الان فهمیدهام همه چیز که پول نیست. وای از دخالتهای مادرش. به همه کار من کار دارد. از لباس پوشیدن، ورزش کردن، لاغر شدن تا درباره غذا درست کردنم هم نظر میدهد.»
خشونت خانگی علیه زنان با وجود شیوع زیاد کمترین میزان گزارش به پلیس را در مقایسه با انواع دیگر خشونت دارد و در تحقیقی که سال ٩٣ در شهر تهران انجام شد، مشخص شد از ١٨٠ موردی که زنان علیه خشونتهای خانگی شکایت کرده بودند، ١٢٨ مورد آنها حاضر نشدند، پیگرد قانونی صورت گیرد؛ چرا که به دلیل وابستگی به همسر و فرزندان و ترس از طلاق این پدیده را تحمل میکنند. خشونت خانگی علیه زنان به دست نزدیکترین افراد زن صورت میگیرد و در جوامع مردسالار، زنان اغلب این پدیده را خشونت تلقی نمیکنند بلکه آن را حقی برای همسران خود میدانند.
همچنین این پدیده اکثرا در محیطی به دور از چشم اطرافیان اتفاق میافتد و تا زیر چشم زن کبود نشود و کارش به بیمارستان نکشد، اطرافیان از این موضوع مطلع نمیشوند؛ چرا که زن در صورت بازگو کردن این موضوع به صبر و تحمل از سوی اطرافیان دعوت میشود. همچنین این روزها ضربالمثلها و فرهنگ شفاهی که در بین مردم رواج دارد، موجب میشود زنان در هنگام مواجهه با خشونت آن را تحمل کنند و سعی در کتمان آن داشته باشند؛ چرا که در ابتدا آنان متهم میشوند که زن زندگی نبوده و نتوانستهاند نیازهای همسر خود را برآورده کنند.
غافل از این که تحمل این نوع خشونت نه تنها دردی را دوا نمیکند، بلکه موجب افزایش این پدیده میشود. متاسفانه در ایران مراکز تخصصی برای درمان جراحتهای روحی زنان از آسیب خشونت وجود ندارد اما زنان در مواجهه با چنین پدیدهای باید به مراکز مشاوره خصوصی یا دولتی همانند مراکز بهزیستی، اورژانس اجتماعی و مشاورههای خانواده مستقر در دادگستریها مراجعه کنند تا بتوانند خود را از درگیر شدن مجدد با این پدیده در امان نگه دارند.»